ستون آزاد

لزوم ساخت برنامه‌هایی برای زنان

بدون شک زندگی فردی و اجتماعی امروز ما با زندگی مادران و مادر بزرگانمان تفاوت‌های عمده‌ای پیدا کرده است و هرچه زمان پیش می‌رود این تفاوت‌ها فزونی یافته و سرعت فاصله گرفتن ما بیشتر می‌شود، شاید یکی از دلایل اصلی آن گردش اطلاعات و آسان شدن ارتباطات فرهنگی باشد، دلیل اساسی دیگر مسائل اقتصادی و نیازهای اساسی واقعی ناشی از آن است، و یک دلیل بسیار بزرگ‌تر و انکارناپذیرتر خود ما زنان هستیم که عوض شده‌ایم.
کد خبر: ۴۱۰۵۱۴

نگاهمان به جهان و خواسته‌هایمان متفاوت شده و دیگر فقط آرزوهایمان را در چارچوب خانواده جستجو نمی‌کنیم. آمال و طلب‌هایمان از خودمان و اجتماع‌مان وسیع‌تر شده و می‌خواهیم از مفاهیم و آنچه در اطرافمان می‌گذرد بازتعریف جدیدی ارائه دهیم. انسان در برخورد با چیزهای جدید از خود می‌پرسد با این پدیده تازه چه کنم؟ مثل وقتی که به مکان جدیدی می‌رویم، وسیله تازه‌ای می‌خریم و در معرض تصمیم‌گیری جدیدی قرار می‌گیریم خب در این لحظات چه می‌کنیم؟ به اطرافمان نگاه می‌کنیم، فکر می‌کنیم و سعی می‌کنیم ببینیم دیگران چه می‌کنند یا قبلا در این شرایط چه کرده‌اند... می‌بینید به همین سادگی مجبور می‌شویم از دیگران بیاموزیم (یا تقلید کنیم)‌. حالا اگر این دیگران با ما فرق داشته باشند، خوب و بد و صلاح و فسادشان با ما فرق داشته باشد چه؟ به همین سادگی دچار اشتباه می‌شویم. یک مثال ساده می‌زنم. ما وقتی کار می‌کنیم باید لباس مناسب آن کار را بپوشیم، دیگر نمی‌توانیم برای پخت غذا ساعت‌های طولانی در آشپزخانه باشیم، مثل قدیم با همه فامیل رفت و آمد کنیم، با بچه‌ها چه کنیم، روابط‌مان با همسرمان را چگونه ساماندهی کنیم، چقدر درس بخوانیم، مادری مهم‌تر است یا پیشرفت و ترفیع شغلی و حقوق و موقعیت کاری بالاتر؟ اهمیت خوشبختی در زندگی چقدر است؟ من که تحصیلکرده هستم و موقعیت اجتماعی خاصی را برای خودم ساخته‌ام، با مسوو‌لیت‌هایم در مورد پدر و مادرم چه کنم، آیا من به تنهایی باید برای همه این تغییرات برنامه‌ریزی کنم و خودم همه چیز را سامان دهم؟ دیگران چه باید بکنند، چه قوانینی باید تغییر کند و به چه قوانین جدیدی نیاز داریم؟ شاید اصلا باید تئوری‌ها و نظریه‌های جدیدی داشته باشیم؟ و...

حالا برمی‌گردیم به تجربیات تاریخی و می‌بینیم برخی فرهنگ‌ها شکوفا شده، برخی فرهنگ‌ها زوال یافته و از بین رفته‌اند (فرهنگ: نظام پیچیده‌ای است از کنش‌‌های اجتماعی که کنشگران در چالش مداوم دیروز و امروز غوطه‌ورند)‌ و فرهنگ برخواسته از نگرش است، مگر می‌شود گفت من یکجور فکر می‌کنم و یکجور دیگر زندگی. اگر برای سوالاتمان پاسخی نداشته باشیم، یا پاسخ‌های خوبی نداشته باشیم، خودمان و دیگران را نمی‌توانیم قانع کنیم. آن وقت مجبور می‌شویم از پاسخ‌های دیگران استفاده کنیم، مقهور فرهنگ و شرایط جدید شویم، آن وقت دچار مشکل و تضاد و ناهماهنگی می‌شویم، مسائل با هم جور نمی‌شود، خیلی تلاش می‌کنیم، اما خوشحال نمی‌شویم و ... کم‌کم اثری از خود وجودی ما نمی‌ماند، آدم‌های دیگری هستیم، می‌گویند امروز دیگر مرزهای یک کشور را میزان نفوذ فرهنگی آن تغیین می‌کند نه مرزهای جغرافیایی‌اش... آیا لازم است برای تغییرات بزرگ ناشی از شرایط جدید زندگی امروز طرح و برنامه، و فکری داشته باشیم؟...

مریم فیروزی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها