در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
از اولین تجربه سینمایی تان که در کنار ابوالحسن داوودی حضور داشتید بگویید. چه اتفاقی افتاد که در سریال بلند او- زمین انسانها- ایفای نقش کردید؟
سبک کار ابوالحسن داوودی را نسبت به دیگر کارگردانها میپسندم، چرا که 2 کار از تجربههای موفق سینماییام با ایشان رقم خورده است. یکی «نان و عشق و موتور 1000» و دومی «زادو بوم» که هنوز اکران نشده است. داوودی تا حدودی با شیوه بازی و رگههای طنز من آشنا بود و از آنجا که رامین فرنام شخصیتی رئال دارد، اما گاهی در شخصیتاش موقعیت طنز دیده میشود ایشان احساس کردند میتوانم طنز موقعیت فرنام را نشان دهم. خوشبختانه تا این بخش از سریال توانستهام از نگاه مخاطب موفق باشم.
رگههای طنزی که در ساختار بندی شخصیت فرنام و فیلمنامه وجود دارد جذابیتهایی را به بیننده انتقال میدهد تا کاری رئال و شخصیت یک رزیدنت برای او پذیرفته شود، آیا ابتدای کار این رگههای طنز را در بستر واقعیتر کردن کاراکتر در ذهن داشتید؟
پزشکها نیز مثل آدمهای دیگر تنالیته شخصیت مختلفی دارند. عدهای جدی و بعضیها با شوخ طبعی با بیمارانشان برخورد میکنند. در واقع اینگونه شخصیتها را دیده و معتقدم در ساختار شخصیتپردازی این مجموعه اغراق نشده و 95 درصد کل شخصیتها حتما واقعی بودهاند.
در پرداختن شخصیت واقعی یک پزشک تا چه میزان کنکاش و رفت و آمد حرفهای در حوزه کار بیمارستانی داشتید؟
تقریبا اواسط بهمن سال گذشته این مجموعه کلید خورد. طی 20 جلسه در بیمارستان شهید بهشتی از نزدیک با رزیدنتها برخورد داشتیم و در نکات اخلاقی و رفتارهای آنان ریزبینی خاص را دنبال کردیم. برای مثال پزشکی این نوع خلق و خوی و نوع بیان را دارد یا در زمان شکست و استراحت اینگونه رفتار میکند و... گاهی اوقات نیز از نزدیک در اتاق عمل شاهد جراحی بیماران بودیم و خوشبختانه در مدت زمان اندک، تمام مولفهها و مشخصههای خاص پزشکها را بخوبی بررسی کردیم.
پس میتوان گفت پردازش شخصیتها از جمله نکات حرفهای اثر محسوب میشود، چرا که توجه به همه این جزییات با صرف زمان و انرژی همراه است؟
صددرصد. یکی از مشخصههای کارگردانی ابوالحسن داوودی شوخی نگرفتن کارش است حتی در زمانهایی که کار کمدی باشد. هر چند از نظر بیننده کار کمدی، شوخی محسوب میشود و در نظرش بازیگر و کارگردان هم کار را جدی نمیگیرند، اما اتفاقا سختترین موقعیت کار این است که خیلی جدی شوخی کنیم. از طرفی در این پروژه داوودی سعی داشت حتما به دنبال زندگی پزشکها برود و پژوهشی کند در زمینه اینکه چگونه زندگی میکنند و چه رفتاری در محدوده شخصی خود دارند. تقریبا نمیتوانیم درون زندگی همه شغلها را کنکاش کنیم و فقط دورنمایی از زندگی آنها را داریم و گمان میکنیم پزشکها آدمهای بیدرد و مرفهاند. در بازیگری تحقیق کردن و پژوهش جزو شرایط کار ما محسوب میشود. داوودی به عنوان کارگردان توقع دارد ما در کارمان تحقیق داشته باشیم و وقتی به قول شما کار گزیده است ایشان هم دلش میخواهد همه شرایط و اثرش خوب و عالی باشد.
در این مجموعه به نظر میرسد رامین فرنام به نوعی در تقابل مستقیم با دیگر هم تیمیهایش قرار دارد و نوع برخورد و شرایط حرفهای در بیمارستان او را نسبت به دیگران با درشت نمایی جلوه میدهد؟
خیلی خوشحالم که این مساله از نقش فرنام استنباط میشود، چون از ابتدا نیت ما متمایز نشان دادن او بوده است. رامین فرنام شخصیتی تنپرور و تنبل تر از دیگر همکارانش دارد. در واقع این قضیه باید در مجموعه دیده میشد و خیلی خوشحالم که این مساله در ذهن شما ایجاد شده است، اما به قول خیلی از دوستان در بعضی سکانسها در نوع بازی نه در ارائه شخصیتها اغراق شده است. میتوان گفت فرنام خصوصیاتی متمایزتر از دیگر شخصیتها دارد، ولی براساس بعضی شرایط خاص مدارج پزشکی را طی کرده و اینطور نیست که در حیطه پزشکی کاری بلد نباشد، بلکه تقریبا کار را آموزش دیده اما خیلی زود به مراحل بالاتر دست پیدا کرده است.
بسیاری از صحنههای این مجموعه مخاطب را به یاد اثر مشابهی به نام «پرستاران» میاندازد؟
خیر! مسلما امکانات و موقعیت این دو مجموعه بسیار با هم متفاوت است.
شاید به این دلیل آن مجموعه بیشتر حول محور شخصیتپردازی بیماران پیش میرود در صورتی که زمین انسانها سعی در پر رنگ کردن کاراکتر پزشکان دارد؟
اگر مانند سریال پرستاران، این مجموعه را میساختیم از این اثر کپیکاری میشد. در سریال زمین انسانها در یکی دو قسمت اول به معرفی شخصیتهایی که قرار است داستان را جهتدهی کنند، میپردازیم. اگر شما پرستاران را به یاد داشته باشید 15 قسمت اول به معرفی شخصیتهای اصلی داستان اختصاص یافت و در بخشهای بعدی به زندگی بیماران اشاره شد، اما از آنجا که کار ما گزیدهتر از پرستاران است طبیعتا همزمان با معرفی شخصیت پزشکها در لابه لای داستان زندگی بیماران نیز معرفی شدند و کم کم وارد این مساله شدیم که ماجرای داستان از چه قرار است.
فکر میکنم دلیل چنین رویکردی در زمین انسانها این باشد که مخاطب ایرانی عمدتا تمایل دارد وجه بیشتری از زندگی شخصی کاراکترها و جریان روزانه و درام گونه داستان را پیش رو نبیند و کمتر به وجه حرفهای هر شخصیت توجه میکند. نظر شما در این خصوص چیست؟
قبول دارم، اما صددرصد این طور نیست. بعضی اوقات علاوه بر این قضیه مخاطبان دوست دارند از بعد دیگری زندگی شخصیتها را دنبال کنند. در قسمت 5 این مجموعه رامین فرنام از بیمارستان میرود و در قسمت 7 باز میگردد. طبیعتا هر شخصیتی که در فیلم با آن همذات پنداری میکنیم دوست داریم تمام شرایط زندگی و جزئیات آن را بدانیم. حتی گاهی متوجه میشویم با مخاطب نیز ارتباط برقرار کردهایم بیننده به نوع کنش و واکنش ما توجه بسیاری دارد. معتقدم 80 درصد ماجرا اینگونه بوده مگر ما از جهاتی دیگر به آن بنگریم که مخاطب را به ابعاد و شرایط مختلف عادت دهیم.
یک رزیدنت مغز و اعصاب چه ویژگیهای شخصیتی دارد که شما آن را در رامین فرنام به نمایش گذاشتید؟
در واقع رزیدنت دوره پیشرفته تخصصی انترن است. میتوان گفت این مرحله شروع یک دوره دانشجویی جدید مثل مقطع کارشناسی ارشد است. رزیدنتها با شروع کار در سریال معرفی میشوند و بعد از تقسیم بندی که براساس تخصصهای آنها صورت میگیرد هر کدام به نوعی حرفهایتر به مداوای بیماران زیر نظراستادشان میپردازند. رزیدنت شدن شرایط سخت و دشواری دارد و با پشت سرگذاشتن این مرحله به درجه دکتری میرسند. در این دوره در حین طبابت با علائمی نادر و جالب بر میخورند و با نگاههای خاص بیماران را تحلیل میکنند. از 30 ورودی رزیدنتها فقط 5 نفر به مرحله پایانی میرسند. رامین فرنام به دلیل سختی کار، تنبلی و بیخوابی فرار میکند. دیگری براثر مشکلات خانوادگی و بعضیها براساس شرایط مالی و طولانی بودن دوره یا هر دلیل دیگر نمیتوانند دوره رزیدنتی خود را به انتها برسانند.
90 درصد مسوولیت بیماران بهعهده رزیدنتهاست و کوچکترین خلاء ممکن است رزیدنت را زیر سوال ببرد و برای همین شرایط حاد و خاصی است.
مسلما به دلیل حساسیتهایی که از سوی مشاغل وجود دارد بیشتر وجوه مثبت کار نشان داده میشود؟
به طور کلی شرایط مثبت و منفی هستند که کل ماجرا را در ذهن مخاطب لذت بخش میکنند، یعنی خصوصیات خوب کنار خصوصیات بد در ذهن مخاطب قصهای جذاب را پدیدار میکند که باعث باورپذیر شدن آن میشود. اگر بخواهیم همیشه شرایط مثبت صرف یا منفی قضیه را ببینیم ملموس و قابل باور نخواهد بود.
هر قصه زمین انسانها، شخصیتها را در مسیری قرار میدهد تا از پختگی به سوی شخصیت درونی و کاری حرفهای حرکت کنند، مثلا رزیدنتی با نام فرنام در پی هر ماجرا به پختگی میرسد تا همچون استادی مثل شایگان (با بازی صدرالدین شجره) عمل کند. در مقایسه این جامعه کوچک کاری با حرفه بازیگری تا چه اندازه تجربیات ارزشمند و ظریفی چون مجموعه زمین انسانها میتواند به کمک آموختههای آکادمیک شما بیاید؟
طبیعتا مقوله تئوری پاسخگوی بخش عمدهای از کار است یا برعکس! هیچ گاه نمیتوان با اکتفا به مباحث آکادمیک، بالاترین درجات را در عرصه هنری کسب کنیم، چرا که همیشه تجربه عملی را کم داریم. شاید در بیش از 60 پروژه مختلف ایفای نقش کرده باشم، اما بعضی اوقات تئوری است که میتواند به شما خاطرنشان کند چه اتفاقی میافتد و حالا باید چه کاری انجام دهید و هیچگاه تجربه به تنهایی نمیتواند کمک حال شما باشد. خیلی از دانشها و علوم بازیگری علت و معلول هم هستند، یعنی ما میخوانیم تا سر صحنه تجربه کنیم یا تجربه میکنیم که اگر به مانعی برخوردیم با خواندن برطرف کنیم. اگر فکر میکردم درس خواندن کفایت میکند بازی نمیکردم یا برعکس! طبیعتا دلیل حضورم در پروژهها این است که لذت ببرم و یاد بگیرم. کار کردن شما را مجاب میکند تا کتاب بخوانید، پس میتوان نتیجه گرفت علم و عمل کنار هم شکل میگیرند.
پروانه صدقی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: