در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
خیلی زود زندگی فوتبالی این جوان جنوب شهری با حضور در تیمهای پایه راهآهن عوض شد. او در 18 سالگی، پس از آن که توسط ناصر ابراهیمی به تیم بزرگسالان راهآهن راه یافت، برای اولین بار به تیم جوانان دعوت شد. باشگاه سرشناس شاهین ـ که آن زمان ملیپوشان زیادی را در ترکیب خود داشت ـ مقصد بعدی اردشیر بود. البته او حضور در این تیم را هم مدیون ناصر ابراهیمی است، چون این مربی بود که پس از جداییاش از راهآهن و پیوستن به شاهین در اسفند ماه 1360، دست اردشیر را گرفت و با خود به شاهین برد.
شاهین آن زمان نادر فریادشیران، مهدی دینورزاده، نصرالله عبداللهی، محمد صادقی و چند چهره سرشناس دیگر را هم در اختیار داشت، اما اردشیر آنقدر خاص بود که پس از 4 سال بازی در این تیم با 22 سال، بازوبند کاپیتانی شاهینیها را به بازو بست. در سال 1364 ناصر ابراهیمی سومین تاثیرگذاری خود را در زندگی فوتبالی قلعهنویی گذاشت و او را به تیم ملی «ب» ایران دعوت کرد. این حضور مقدمهای شد تا اردشیر به دعوت فریدون عسگرزاده، سرمربی وقت تیم ملی برای نخستین بار پیراهن تیم ملی «الف» ایران را تن کند.
البته اردشیر از آن سالی که همراه تیم ملی به چین رفت تا سال 72 که علی پروین دوباره نامش را در فهرست تیم ملی گذاشت، دیگر هیچگاه فرصت پوشیدن پیراهن تیم ملی را پیدا نکرد.
اردشیر اواسط لیگ 66 و در حالی که ششمین سال حضور خود را در شاهین سپری میکرد، لژیونر شد تا باز هم خاص بودنش را نشان دهد. آخرین بازی او در شاهین با پیروزی 2 بر صفر این تیم مقابل پرسپولیس همراه شد و پس از آن بود که قلعهنویی برای یک سال بازی با پیراهن السد به قطر رفت.
جالب آنکه اولین بازی اردشیر در بازگشت دوبارهاش به فوتبال ایران، باز هم مقابل پرسپولیس بود؛ البته این بار با پیراهن آبی استقلال. اردشیر زمستان 67 به تهران بازگشت و این بار سراغ باشگاه استقلال تهران را گرفت تا به قول معروف استقلالی شود. برای اردشیر 19 اسفند 67 روز خاطرهانگیزی بود، چون او در حضور یکصد هزار تماشاگر و مقابل پرسپولیس، اولین بازیاش را با پیراهن استقلال انجام داد. آن بازی در مرحله یک چهارم نهایی جام حذفی برگزار میشد که به پنالتی کشید و از بد روزگار اردشیر پنالتیاش را از دست داد تا آن روز خاطره انگیز با باخت استقلال و اشکهای جوان 25 ساله آبیپوش به پایان برسد.
اردشیر پس از آن به یکی از ارکان اصلی خط میانی استقلال تبدیل شد و همان سال های 68، 69 و 70 بود که در میان هواداران آبی به همان نامی که دوستانش او را میشناختند مشهور شد؛ امیر قلعهنویی. حالا دیگر کمتر کسی هست که او را با نام اردشیر بشناسد، چون او در فوتبال ما امیر است.
امیر بازیهای ملی زیادی ندارد، فقط 18 تا. گلهای ملیاش هم فقط یکی است که به کویت زد، اما او خاص بودنش را این بار با قهرمانیهایی که در لیگ و جام حذفی به دست آورد نشان داده است. امیر قلعهنویی حالا پرافتخارترین سرمربی تاریخ لیگ برتر ایران است؛ تنها کسی که با یک تیم 2 بار قهرمان لیگ برتر شده و البته این افتخار نصیبش شده که با 2 تیم مختلف این جام را به خانه ببرد.
کریم باوی در مورد امیر قلعهنویی اشاره جالبی میکند: «متاسفانه ما بلد نیستیم مربی بسازیم. هر کس کفشها را آویخت و 4 تا کلاس رفت میشود سرمربی. قلعهنویی موفقترین مربی ماست. چرا؟ اول اینکه فوتبال ما مبصر میخواهد و امیر از همان اول مبصر بود. مدیریتش حرف نداشت. در حضور بزرگان شاهین با 21 سال بازوبند میبست. در استقلال سر بازیکن داد میزد، بازیکن قالب تهی میکرد. دوم اینکه او از دستیاری شروع کرد و رفت تیمهایی مثل برق تهران و... آرام آرام شد اینی که میبینید.»
آنچه در ادامه میآید برگهای خاصی از زندگی حرفهای این مرد پرحاشیه فوتبال ایران است. کسی که به اعتراف خودش بدخواه زیاد دارد و تعداد کسانی که چشم دیدن باختهایش را دارند بیشتر از آنهایی است که دوست دارند امیر در این فوتبال به پیروزی برسد.
قهرمانیهای گمشده
«دست استقلالیها درد نکند. آنها خوب جواب 17 قهرمانی را که همراه با این تیم کسب کردهام، را دادند!»
جملهای شبیه این را قبلا فقط از زبان یک نفر شنیده بودم؛ علی پروین. او هم هر زمان در تنگنا قرار میگرفت یا احساس میکرد باید اشارهای به سوابق عریض و طویلش در این فوتبال کند، تعداد قهرمانیهایش را میشمارد که البته خیلی بیشتر از 17 تا بود. اما برای امیر قلعهنویی همین 17 تایی هم که خودش میگوید کافی است تا نشان پرافتخارترین استقلالی تاریخ را به سینه خود بزند.
قلعهنویی این جمله معترضه را به دفعات طی روزهایی که در کشاکش دعوا با امیررضا واعظی آشتیانی، مدیرعامل وقت باشگاه و جدایی از استقلال بود به زبان آورد تا برای همیشه در ذهن هوادارانی که دوست نداشتند او از تیمشان برود، سنجاق شود. در اینکه امیر قلعهنویی جزو مردان پرافتخار باشگاه استقلال محسوب میشود، تردیدی نیست، اما اشکال بزرگ اینجاست که اگر تمام جامهای قلعهنویی را در مقام بازیکن، مربی و سرمربی استقلال باهم جمع کنیم به عدد 13 میرسیم نه 17. همه آنچه از قهرمانیهای قلعهنویی در استقلال میدانیم همینهایی است که در زیر آمدهاند:
1 ـ قهرمانی در جام میلز هندوستان همراه با استقلال به عنوان بازیکن (1368)
2 ـ قهرمانی در لیگ قدس همراه با استقلال به عنوان بازیکن (1369)
3 ـ قهرمانی در جام باشگاههای آسیا همراه با استقلال به عنوان بازیکن (1370)
4 ـ قهرمانی در جام استقلال قطر همراه با استقلال به عنوان بازیکن (1370)
5 ـ قهرمانی در جام باشگاههای تهران همراه با استقلال به عنوان بازیکن (1370)
6 ـ قهرمانی در جام برتر تهران همراه با استقلال به عنوان بازیکن (1373)
7 ـ قهرمانی در جام حذفی کشور همراه با استقلال به عنوان بازیکن (1375)
8 ـ قهرمانی در جام پرچم ترکمنستان همراه با استقلال به عنوان مربی (1376)
9 ـ قهرمانی در لیگ آزادگان همراه با استقلال به عنوان مربی (1376)
10 ـ قهرمانی در جام حذفی کشور همراه با استقلال به عنوان سرمربی (81 ـ 1380)
11 ـ قهرمانی در لیگ برتر همراه با استقلال به عنوان سرمربی (85 ـ 1384)
12 ـ قهرمانی در جام حذفی همراه با استقلال به عنوان سرمربی (87 ـ86)
13 ـ قهرمانی در لیگ برتر همراه با استقلال به عنوان سرمربی (88 ـ 87)
حذف استقلال
هرچند استقلالیها عمده افتخارات 10 سال اخیر تیم محبوبشان را مدیون امیر قلعهنویی هستند، اما همانها وقتی پای مرور خاطرات تلخشان مینشینند اول از همه این را به یاد میآورند که فهرست 30 استقلالی دیرتر از موعد مقرر به AFC ارسال و این تیم مفت و مسلم از حضور در لیگ قهرمانان آسیا محروم شد.
آنطور که میگویند فهرست دست قلعهنویی بود و او برای اینکه جاسم کرار عراقی و 2 بازیکن کامرونی و تئودور یونگ را به آن اضافه کند، آن را چند روز پیش خودش نگه داشته است؛ موضوعی که خودش آن را در برنامه 90 تکذیب کرد، اما چند روز پس از حذف استقلال از لیگ قهرمانان، در بخش خبری 30/20 گفتوگویی از قلعهنویی پخش شد که امیر در جواب این سوال که چرا با وجود گذشت 2 روز از مهلت AFC هنوز فهرست را به AFC نفرستاده، گفت: «مساله مهمی نیست، فوقش جریمه نقدی میدهیم!»
قلعهنویی چند هفته پس از افتضاحی که در فرستادن فهرست استقلال به AFC پیش آمد، اعتراف کرد که به دلیل حضور در راس تیم ملی سرش شلوغ است و دیگر جایز نیست مسوولیت ریاست سازمان فوتبال استقلال را هم توامان عهدهدار باشد. البته امیر در شرایطی چنین تصمیمی گرفت که گفته میشد سازمان تربیت بدنی پس از ماجرای حذف استقلال، خواستار کنار کشیدن از مدیریت سازمان فوتبال استقلال شده بود.
علی...
از امیر قلعهنویی آن «علی» گفتن و آن حرکت سر نیز تا همیشه به یادگار میماند. دقایقی بعد از شهرآورد استقلال و پرسپولیس بود و سالن کنفرانس شلوغتر از همیشه. استقلال بازی برده را مساوی کرد تا قطبی خوشحال باشد و قلعهنویی عصبی. همین هم زمینهساز آن جنجال تاریخی شد.
واکنش امیر به یکی ـ دو سوال خبرنگاران این بود: «خواهشا پرت و پلا نگویید!» بعد هم نوبت به سوال خبرنگاری رسید که در ردیف آخر ایستاده بود: «فکر نمیکنید موقعیت تیم پرسپولیس بیشتر از استقلال بود؟!» که قلعهنویی در جواب گفت: «موقعیتهای پرسپولیس را بشمار تا ما هم ببینیم چقدر موقعیت داشت؟!» قلعهنویی که انتظار نداشت آن خبرنگار شروع به شمردن کند، در واکنش به این عکسالعمل او اینبار گفت: «اگر سوال نداری ساکت باش!» اما جواب آن خبرنگار باز هم برای قلعهنویی غیرمنتظره بود: «شما ساکت باشید. فوتبال جای آدمهای مودب است نه امثال شما. 20 خبرنگار در این سالن هستند که شما مدام به آنها پاسخهای بیادبانه میدهید و احترام آنها را نگه نمیدارید...»
نکته: هرچند استقلالیها عمده افتخارات 10 سال اخیر تیم محبوبشان را مدیون امیر قلعهنویی هستند، اما همانها به یاد میآورند که فهرست استقلال دیرتر از موعد مقرر ارسال و این تیم مفت و مسلم از حضور در لیگ قهرمانان آسیا محروم شد
صحبتهای آن خبرنگار تا همین جاها ادامه پیدا کرد که اینبار قلعهنویی با حرکتی غیرمنتظره خبرنگاران را شوکه کرد: «علی...» او با حرکت سرش به علی که خیلیها او را یکی از نوچههای قلعهنویی میشناختند، فهماند که آن خبرنگار را ساکت کن. چند ثانیه بعد هم نشست مطبوعاتی به صحنه درگیری دیگر خبرنگاران با علی تبدیل شد.
قلعهنویی چند شب بعد در برنامه 90 مدعی شد که آن خبرنگار به نیت بر هم زدن کنفرانس مطبوعاتی وارد آن جلسه شده بود و بعدها هم در مصاحبههایش او را به پرسپولیسی بودن متهم کرد، اما شاید خود او بهتر از دیگران میدانست که هیچ کدام از این دلایل توجیه قابل قبولی برای آن رفتار نبود. آن خبرنگار با بغض ورزشگاه را ترک کرد، اما داستان «علی...» تا سالهای سال به عنوان طنزی تلخ میان ورزشینویسان باقی خواهد ماند.
غیبتهای شبههبرانگیز
هیچ کس نمیداند چرا، اما دور و اطراف امیر قلعهنویی بیشتر از هر مربی ایرانی دیگر، حرف و حدیث تائید نشده وجود دارد. یکی از این موارد شبههبرانگیز به غیبتهایی که در 2 برهه از زمان، بازیکنان خارجی ابومسلم و پرسپولیس در مقابل استقلال داشتند، مربوط میشود.
17 آبان سال 87، در روزی که استقلال برای بازی با ابومسلم به مشهد رفته بود، این تیم بهترین گلزن خود عرفان اولروم را به زمین نفرستاد تا استقلال قلعهنویی راحت تر از آنچه فکرش را میکرد با 2 گل مقابل ابومسلم به پیروزی برسد. از آن بازی صحبتهای امیرحسین پیروانی، سرمربی وقت ابومسلم به یادگار مانده است که گفت بازى نکردن اولروم مقابل استقلال مشکوک بود: «واقعا متأسفم که فضاى فوتبال به طور مشکوکى آلوده شده و بازیکن من در آستانه یکى از مهمترین دیدارها با مطرح کردن مشکلاتى از قبیل نداشتن روحیه و انگیزه لازم از حضور در دیدار تیمش امتناع مىکند. اولروم تا 24 ساعت مانده به بازى بدون هیچ مشکل و حرف و حدیثى در تمرینات شرکت داشت و به خاطر آمادگى بدنى بالایى که از خود نشان داده بود روى او خیلى حساب کرده بودم، اما شب قبل از مسابقه اعلام کرد که تحت هیچ شرایطى حاضر نیست به زمین برود و حتى اردوى تیم را ترک کرد!» چیزی که این غیبت را شبههبرانگیزتر کرد مذاکراتی بود که رابطان باشگاه استقلال در آن برهه برای آبی پوش کردن اولروم در فصل 88 انجام داده بودند.
یک ماه بعد از آن، یعنی در روز 16 بهمن 87، دومین مورد مشکوک با 3 اخطاره شدن ابراهیم توره رقم خورد. پرسپولیس قبل از آنکه به مصاف استقلال برود باید با داماش گیلان بازی میکرد، اما بهترین مهاجم این تیم به شکلی کاملا عمدی به تصمیم داور آن مسابقه اعتراض کرد تا با گرفتن یک کارت زرد، 3 اخطاره شود و بازی مقابل استقلال را از دست بدهد. یک سال پس از آن بود که رضا رجبی، آنالیزور سابق استقلال و مس در زمان مربیگری قلعهنویی مدعی شد مدارکی در اختیار دارد که ثابت میکند ابراهیم توره از سوی قلعهنویی تطمیع شده و با گرفتن چکی به مبلغ بالا، خودش را قبل از بازی شهرآورد 3 کارته کرد تا مقابل استقلال بازی نکند! رجبی به خاطر همین حرفها به کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال احضار شد و آنجا، همه آنچه از قول او در باب تهمت به قلعهنویی رسانهای شد، تکذیب کرد. خلاصه شهرآورد 66 استقلال و پرسپولیس بدون توره مساوی شد و چند ماه بعد با جدایی قلعهنویی از استقلال و رفتنش به سپاهان، توره نیز به سپاهان پیوست.
البته غیبتهای شبههبرانگیز اولروم و توره تمام آن مواردی نیست که در آن امیر قلعهنویی به زد و بند متهم شد و البته اتهامش ثابت نشد.
جنجالیترین منتقد
در این میان شاید جنجالیترین منتقد قلعهنویی، محمد مایلی کهن باشد. اولین جرقه میان این دو در یکی از برنامههای برنامه 90 زده شد. آن زمان که مایلی کهن قلعهنویی را به رفیقبازی در تیم ملی متهم کرد و گفت چرا باید اطراف تیم ملی آنقدر شلوغ باشد که مدیر یک چلوکبابی هم با تیم ملی به سفرهای خارجی برود؟! این جمله معروف قلعهنویی هم در همان برنامه تاریخی شد: « ما کل یوم با 30 نفر رفتیم!»مایلی کهن آن شب قلعهنویی را به مذاکره با برخی بازیکنان ملی پوش برای بردنشان به استقلال هم متهم کرد تا به گمان برخیها ناراحتیاش را از تصمیمی که یک سال قبل از آن با خرد جمعی گرفته شد و قلعهنویی بالاتر از مایلی کهن به عنوان سرمربی تیم ملی معرفی گردید، عیان کند.
ادامه این دعوا یک سال بعد بود که سایپا با مایلی کهن باید به مصاف استقلال قلعهنویی میرفت. هجوم کلامی تماشاگران علیه مایلی کهن در آن بازی چنان گسترده و کمنظیر بود که شائبه تعمدی بودن ایجاد آن فضا از سوی قلعهنویی، در ذهن مایلی کهن به وجود آمد. همین مساله کافی بود تا مایلی کهن، سرمربی آن زمان تیم ملی با انتشار بیانیههایی تاریخی علیه قلعهنویی بشدت او را مورد تفقد قرار بدهد و البته کار را تا جایی پیش ببرد که مجبور به استعفا از تیم ملی شود. با به سخره گرفتن لقب «ژنرال»، مایلی کهن امیر را با نام «گروهبان قندلی» و «گنده باقالی» خطاب قرار داد و چه در آن بیانیهها و چه در گفتوگوهای بعدی، مستقیم و غیرمستقیم قلعهنویی را به تبانی و زد و بند متهم کرد.
البته این دو یک جنگ لفظی تاریخی دیگر هم داشتند که آن هم در برنامه 90 بود. زمانی که عادل فردوسیپور، امیر قلعهنویی را روی خط آورد تا سرمربی سپاهان در مورد این حرف مایلیکهن که برخی مربیان، گذشته خود را فراموش کردهاند صحبت کند. قلعهنویی در این باره گفت: «من افتخار میکنم که بچه نازیآباد، ایستگاه بانک، میدان انصاری، پلاک 126 هستم و هیچ وقت اصلیتم را فراموش نمیکنم.» بعد از این جملات بود که عادل وسط حرفهای امیر پرید و گفت: «زنگ چندم؟» که قلعهنویی در جواب عادل گفت: «خانهای که ما داشتیم، یک زنگ بیشتر نداشت.»
امیر ادامه داد: «من افتخار میکنم که پدرم اهل نیشابور و روستای قلعهنوست و باید بگویم که سر سفره پدر و مادرم بزرگ شدم. مردم نازیآباد هم میدانند که 10 سال در شهرداری آن منطقه کار کردهام و مجموعه ورزشی یادآوران زمانی افتتاح شد که من مشاور ورزشی شهردار بودم.»
قلعهنویی در ادامه حرفهایش در خصوص صحبتهای مایلیکهن مبنی بر اینکه او در بهترین نقطه تهران زندگی میکند و بهترین ماشین را سوار میشود، گفت: «شاید از دید عزیزان تمیز بودن و شیک بودن ایراد دارد، ولی من اگر پول داشته باشم هواپیمای شخصی هم میخرم. من تمیزی و شیک بودن را دوست دارم و هیچ ایرادی ندارد که در بالای شهر زندگی کنم و بهترین ماشین را داشته باشم. من پول دارم و هرجا که دلم بخواهد زندگی میکنم. در نازیآباد هم از سال 62 هیات داریم و من ایام محرم به آنجا میروم. در ضمن مهم این است که در دل مردم هستم. در ضمن ما نمیرویم کسی را ببینیم و بعد به ما تیم بدهند!»
خاص مثل امیر قلعهنویی
کم نیستند آنها که پیشرفتهای امیر قلعهنویی در استقلال را به ملاقاتهای 15 سال پیش او و محمد جواد ایروانی، رئیس هیات مدیره وقت باشگاه در سونای مشهور خیابان زعفرانیه نسبت میدهند، معرفی قلعهنویی جوان به عنوان سرمربی استقلال را حاصل کودتای او و برخی بازیکنان آن تیم استقلال میدانند، انتخاب قلعهنویی به عنوان سرمربی تیم ملی را حاصل دوستی چندین ساله اردشیر لارودی و داریوش مصطفوی قلمداد میکنند و دست آخر میگویند امیر با سکوها در ارتباط است و اگر افتخاراتی در عرصه مربیگری به دست آورده با زدو بند بوده است.
اما با وجود تمام این بدگوییها، همه آن منتقدان روی این موضوع اشتراک نظر دارند که امیر قلعهنویی بهتر از هر مربی ایرانی دیگر با فوتبال آشناست و بیشتر از همه حاشیههای این فوتبال را میشناسد.
خاص بودن امیر به این دلیل است که تحصیلات آکادمیک ندارد، اما بیشتر از دیگر مربیان ایرانی فوتبال را میفهمد.
او بختک تمام مربیان استقلال است و البته کابوس همه پرسپولیسیها در شهرآورد. تنها مربیای که مدیران کارخانه فولاد مبارکه سپاهان حاضرند برایش یک میلیارد تومان هزینه کنند تا او را از چنگ تیم متمول استیلآذین دربیاورند. امیر برای همه کسانی که در فضای این فوتبال تنفس میکنند یک شخصیت خاص است، درست مثل خوزه مورینیو.
اولین تشابه آقای خاص فوتبال ما و آقای خاص فوتبال دنیا هم سن و سال بودنش است.
امیر قلعهنویی و خوزه مورینیو هر دو 48 ساله هستند و البته پرافتخار. قلعهنویی در عرصه داخلی و مورینیو در عرصه بینالمللی.
طبیعی است که جنس این موفقیتها هم متفاوت باشد. خوزه مورینیو 9 سال است که هیچیک از بازیهای خانگیاش را نباخته، پورتو را برای اولین بار قهرمان اروپا کرده، چلسی را پس از 50 سال به قهرمانی لیگ برتر رسانده و با اینتر 5 جام متوالی را در یک سال برده؛ اتفاقی که تا قبل از آن نیفتاده بود.
یکی از دلایل خاص بودن مورینیو همین است که هرجا میرود موفق است و این ویژگی در کارنامه مربیگری امیر قلعهنویی هم دیده میشود.
او هم وقتی هدایت تیم نهم جدولی استقلال را به عهده گرفت چند هفته بعد با این تیم قهرمان جام حذفی شد و همانطور که قول داده بود این تیم را طی یک برنامهریزی 3 ساله به قهرمانی لیگ برتر رساند.
او در بازگشت دوبارهاش به استقلال هم این عناوین را تکرار کرد، ولی این بار در کمتر از یک سال جام حذفی و لیگ را برد. قلعهنویی در اولین سال حضورش در سپاهان هم این تیم را قهرمان لیگ برتر کرد و حالا امیدوار است برای دومین سال پیاپی همراه با طلاییپوشان قهرمان لیگ برتر شود.
رضا پورعالی / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: