در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مدتها گذشت تا اتفاقی افتاد که سامانتا تصمیم نهایی خود را گرفت؛ او مصمم شد وزنش را کاهش دهد. این تصمیم تنها برای سلامتش نبود، این بار تصمیمی بود برآمده از جان و قلب او.
همسر سامانتا، اندی، نیاز به پیوند کلیه داشت. پزشکان به او گفته بودند اگر نتواند کلیهای مناسب پیدا کرده و عمل پیوند را انجام دهد، تنها 9 ماه دیگر زنده خواهد ماند. سامانتا از صمیم قلب از خدا خواست همسرش نجات پیدا کرده و بار دیگر در کنار هم زندگی کنند.
آزمایشات مختلفی روی اندی 40 ساله انجام شد. متاسفانه کلیهای که بتواند برای عمل انتخاب شود، پیدا نکردند. اما بعد از چندین آزمایش و معاینات کامل، مشخص شد کلیه سامانتا برای پیوند به همسرش مناسب است. سامانتا 36 ساله بود و حالا باید انتخاب میکرد؛ از دست دادن یکی از کلیهها یا از دست دادن همسرش، اندی؟
سامانتا در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود، میگفت: «وقتی در زندگی کسی را دارید که از همه نظر شما را درک میکند، هر کاری از دستتان بربیاید برای نجات او انجام خواهید داد.»
سامانتا بدون هیچ تردیدی موافقت کرد. اما پزشکان بعد از معاینه او گفتند باید وزنش را کاهش دهد تا بتوانند عمل پیوند کلیه را انجام دهند. این یک عمل جراحی سنگین و جدی بود که به مراقبت و مقدمات خاصی نیاز داشت. در نتیجه سامانتا هم باید آماده این جراحی میشد و نخستین گام، کاهش جدی وزنش بود.
وضعیت سختی پیش روی او قرار داشت؛ سامانتا عاشقانه میخواست به همسرش کمک کند، ولی همیشه در مبارزه برای کاهش وزنش شکست خورده بود.
سامانتا و اندی 4 سال قبل با هم در محل کارشان آشنا شده و ازدواج کرده بودند. در همان زمان اندی به او گفته بود که از 2 سالگی از مشکل کلیوی رنج میبرد. همچنین در سن 28 سالگی هر دو کلیهاش از کار افتاده و در نتیجه او مجبور به عمل پیوند کلیه شده بود؛ خوشبختانه تا زمانی هم که او داروهایش را مصرف کرده و تحت نظر پزشک بوده، همه چیز خوب پیش میرفت.
آنها زندگی خوب و کاملی داشتند. در نوامبر سال 2005 هم فرزندشان، بئاتریس به دنیا آمد. اما همه چیز همانطور نماند. در ماه جولای سال 2008 دیگر کلیه پیوندی نتوانست ادامه دهد؛ به همین دلیل هم اندی مجبور به دیالیز شد.
سامانتا که در آن روزها ناراحت و غمگین بود، تنها به بهبود همسرش فکر میکرد. «چندین روز او نمیتوانست از تختخواب پایین بیاید و اسمش در فهرست انتظار بیمارستان بود تا کلیهای مناسب برای او پیدا شود. اما متاسفانه زمان میگذشت و کلیهای پیدا نمیشد که با شرایط اندی مطابقت داشته باشد.»
در همین روزهای ناامیدی بود که سامانتا در مورد اهدای کلیه مطالبی خواند. او تا آن زمان نمیدانست که افراد زنده هم میتوانند کلیه اهدا کنند.
«وقتی این مطالب را خواندم، از شادی در پوست خودم نمیگنجیدم. با خودم فکر میکردم یعنی من هم میتوانم به اندی کمک کنم؟»
البته این اتفاق نادری است که گروه خونی و سایر شرایط یک زن و شوهر با هم مطابقت داشته و بتوانند عمل پیوند را انجام دهند.
«وقتی به اندی گفتم او مخالفت کرد. دوست نداشت من این عمل جراحی را انجام دهم و بقیه عمرم را با یک کلیه زندگی کنم. او از خطرات حین عمل و پس از آن میترسید. اما من هم به این سادگیها منصرف نشدم؛ تصمیم خودم را گرفته بودم. مدت زیادی با او صحبت کردم تا بالاخره در یکی از روزهای نزدیک سال نو، به این عمل رضایت داد.»
سال نو از راه رسید و خبرهای خوبی در انتظار سامانتا و اندی بود. پزشکان تشخیص داده بودند این دو نفر میتوانند این عمل را انجام دهند. اما یک مشکل کوچک وجود داشت؛ سامانتا باید وزنش را کم میکرد چون در غیر این صورت مشکلات و عوارضی مانند عفونت و مشکلات تنفسی ممکن بود ایجاد شود.
این مشکل سامانتا را به فکر فرو برد. او بارها سعی کرده بود وزنش را کاهش دهد. در حقیقت اضافه وزن برای او هم مشکلی جدی بود که باید حل میشد، ولی متاسفانه تا امروز موفق به این کار نشده بود.
«من عاشق شیرینی و شکلات بودم و غذاهای همراه با نان را هم خیلی دوست داشتم. وقتی اندی مرا دید هیچ مشکلی با وزن و شرایط ظاهریام نداشت، به همین دلیل من هم تغییری در رژیم غذاییام ایجاد نکردم.»
اما حالا وقت آن بود که سامانتا وارد عمل شود؛ تصمیمی جدی و قاطع برای کاهش وزن.
«باید سریع وزنم را کم میکردم چون نمیخواستم اندی بیشتر از این از دیالیز و عوارض آن رنج بکشد.»
سامانتا کارش را هم رها کرد؛ تا پرستار 24 ساعته اندی باشد. در این مدت در یک باشگاه ورزشی نیز ثبت نام کرده و قرار شد 3 ماه، دائم برای ورزش به آنجا برود.
خوشبختانه سامانتا با بهره گرفتن از عشق و عزمی جدی موفق شد. دکترها به او گفتند با توجه به شرایط جدید جسمیاش میتوانند تا تابستان جراحی را انجام دهند. اندی که کارهای مقدماتی برای جراحی را پشت سر میگذاشت، گفت: «من گاهی احساس گناه میکنم که چرا سامانتا این کار را کرد، اما او اصرار کرد و مرا متقاعد ساخت. او به من زندگی دوباره بخشید.»
زهره شعاع
Closeronline
در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
حسن هانیزاده در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی در یادداشتی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در آستانه سالگرد عملیات طوفان الاقصی و در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با رئیس شورای تامین دام کشور وضعیت بازار واردات گوشت را بررسیکردیم
در گفتوگوی «جامجم» با مینا مهرنوش، کارآفرین و عضو هیات علمی دانشگاه تهران: