چرا تشکیلات خودگردان باید منحل شود؟

زمانی که شرکتی ورشکسته می‌شود یا دادگاه ورشکستی آن را اعلام می‌کند، اتحادیه‌ها یا سندیکا‌ها محل تسویه‌حساب هستند؛ اما زمانی که دولت خودگردان فلسطین به طور کامل از بین برود یا منحل شود چه سرنوشتی خواهد داشت و چه مرجعی برای تسویه‌حساب‌های آن وجود دارد؟
کد خبر: ۳۸۱۱۱۰

آیا این امر به نفع ملت فلسطین است یا به نفع رژیم صهیونیستی؟ آیا چنین چیزی اساسا امکان دارد و چرا؟ اینها پرسش‌هایی هستند که در این مرحله از تیرگی اوضاع مربوط به قضیه فلسطین می‌کوشیم به آنها پاسخ دهیم.

واشنگتن به‌طور رسمی اعلام کرد از راضی کردن رژیم صهیونیستی برای توقف شهرک‌سازی‌ها نومید شده است، کاری که حتی مایل بود به طور موقت انجام شود تا بتواند به وسیله آن آبرویش را حفظ کند و دولت خودگردان فلسطین را پای میز مذاکره بکشاند. اما واشنگتن به‌رغم تداوم شهرک‌سازی‌ها همچنان بر دولت خودگردان فشار می‌آورد تا مذاکرات را از سر بگیرد و اگر چنین اتفاقی بیفتد در واقع دولت خودگردان تسلیم آن شده و اجازه داده است اسرائیل به طور کامل فلسطین را ببلعد.

مفهوم این موضعگیری این بود که واشنگتن به ناتوانی دولت فلسطین و اعراب وقوف دارد و می‌داند که آنها هیچ حق انتخابی فراروی خود ندارند، بنابراین مجبور هستند به موضعگیری‌های واشنگتن متکی باشند وگرنه به صورتی جدی در معرض یافتن جانشینی برای آنها قرار خواهند گرفت. البته این نتیجه‌ای غیرمنتظره نبود اما به هرحال محمود عباس، رئیس دولت خودگردان، را بشدت سرخورده کرد. به هر حال من فکر می‌کنم این موضعگیری‌ها موجب می‌شود اعراب به فکر راه‌حل‌های جایگزین چه درباره دولت خودگردان فلسطین و سرنوشتش باشند یا درباره راه‌حل‌های دیگری که به کل نزاع اعراب و رژیم صهیونیستی باز می‌گردد، اندیشه کنند. درباره آنچه مربوط به دولت خودگردان می‌شود باید گفت دیگر رئیس تشکیلات مذکور هیچ تردیدی ندارد که قرارداد اسلو یکی از ایستگاه‌های مربوط به مسیر پیشرفت پروژه صهیونیست‌ها بود و درواقع این عقب‌نشینی اعراب بود که اجازه داد این پروژه پیش برود. با این حال باید پرسید انحلال تشکیلات خودگردان برای ملت فلسطین بهتر است یا بقای آن؟‌

پیامد انحلال

شاید از بین رفتن تشکیلات خودگردان، رژیم صهیونیستی را از خدماتی امنیتی که این تشکیلات تاکنون علیه حماس انجام داده است محروم کند یا به عبارت دیگر رژیم صهیونیستی را از شریکی محروم سازد که به سیاست‌های توسعه‌طلبانه این رژیم در فلسطین اشغالی مشروعیت می‌بخشد و در عین حال فعالان و بازیگران یک عملیات صلح‌آمیز را به سخره می‌کشید و اقدامات آنها را به یک نمایش کمدی تبدیل می‌کرد. اما حالا واشنگتن سوت پایان را دراین نمایشنامه به صدا در آورده است، زیرا می‌داند فلسطینی‌ها هیچ راه حل دیگری در چنته ندارند. کما این‌که می‌داند انتخاب‌های هفتگانه محمود عباس همه به این برمی‌گردد که واشنگتن چه تصمیمی بگیرد؛ تصمیمی که حتی به خیال هم اجازه پر و بال نمی‌دهد و هیچ احتمالی برای تعدیل مواضعش متصور نیست.

نکته: اولین فایده انحلال تشکیلات خودگردان این است که معادله سازش سقوط کرده و درستی راه مقاومت بر همگان آشکار خواهد شد. فایده دوم این است که مردم ساکن غزه و بیت‌المقدس به‌طور مستقیم و بدون واسطه دربرابر اشغالگری خواهند ایستاد

اگر تشکیلات خودگردان فلسطین منحل شود، سرنوشت صدها نفر از کادرها و کارمندان وابستگانش چه خواهد شد؟ چه کسی می‌خواهد مساله فلسطین را هرچند به ظاهر اداره کند؟ و دولت‌های دیگر چه‌کسی را به رسمیت بشناسند؟ بخصوص این‌که شرایط به‌گونه‌ای نیست که حماس بتواند سخنگوی ملت فلسطین باشد و دست‌کم این‌که دولت خودگردان کرانه غربی را با وجود نیرو‌های نظامی صهیونیستی اداره و به نوعی به امور مردم فلسطین درغزه هم رسیدگی می‌کند. همچنین منحل کردن این تشکیلات به معنای کنار کشیدن از توافقنامه اسلوست و این همان چیزی است که اسرائیل می‌خواهد، زیرا این رژیم هرچه را می‌خواسته از اسلو سود برده است و دیگر قصد ندارد به بندی از بندهای آن احترام بگذارد. دولت فلسطین باید مقاومت را از بین می‌برد که برد و دراین باره به اندازه کافی به نقش خود عمل کرد. گمان نمی‌کنم مصر و اردن یعنی دو طرف دیگری که دراین معادله هستند از انحلال دولت خودگردان فلسطین خشنود باشند و بخواهند در برابر یک خلا سیاسی و امنیتی قرار گیرند. یعنی دولتی که با آن گفت‌وگو می‌کنند و بار آن را به دوش می‌کشند و در این نمایشنامه بزرگ که اسرائیل می‌خواهد آن را منقضی کند، هرکدام نقشی را به عهده دارند؛ روند صلحی که تقریبا به اهداف خود رسیده و دیگر به پایان نزدیک است.

با وجود این آمریکا می‌داند که انحلال این تشکیلات به معنای پایان نمایشنامه نیست، بنابراین ترجیح می‌دهد نقشی پشتیبان به این بازیگر داده و آن را به قهرمان جدیدی تبدیل کند که از طریق آن می‌توان هراز گاهی سراغ شهرک‌سازی‌ها رفت و به اسرائیل افتخار بیشتری داد تا در مجموع پروژه صهیونیسم را به پیش برد. درعین حال واشنگتن بخوبی می‌داند اعراب در این شرایط که کشورهایشان به سراشیبی خطرناکی افتاده هرگز گزینه مقاومت را انتخاب نمی‌کنند.

از طرف دیگر می‌توان پرسید اگر فرض کنیم این دولت منحل شود آیا ملت فلسطین نفعی دراین میان خواهد برد؟ پاسخ این است که بله. زیرا اولین فایده‌اش این است که معادله سازش سقوط کرده و درستی راه مقاومت بر همگان آشکار خواهد شد. فایده دوم این است که مردم ساکن غزه و بیت‌المقدس به‌طور مستقیم و بدون واسطه دربرابر اشغالگری خواهند ایستاد. همچنین اشغال این مناطق که تاکنون از طریق همکاری با دولت خودگردان صورت می‌گرفت بعد از 17 سال به طور مستقیم به اشغال نظامی اسرائیل در می‌آید و به این ترتیب رژیم صهیونیستی در برابر جامعه بین‌الملل به عنوان یک رژیم اشغالگر شناخته می‌شود. درست است که این مساله شهرک‌سازی‌ها را متوقف نمی‌کند، اما آن را در معرض دید جهان عرب قرار می‌دهد و در واقع برملا می‌کند. همچنین از بین رفتن این تشکیلات موجب شکل‌گیری سازمان‌های جدیدی می‌شود که علیه اشغالگری دست به مقاومت می‌زنند. با این حال از بین رفتن دولت خودگردان جهانیان را از طرفی محروم خواهد ساخت که از طریق آن اموالی را در اختیار ملت فلسطین می‌گذاشتند. بگذریم که بخش اعظم این اموال صرف خود تشکیلات می‌شد. این افکار در زمینه انتخاب یکی از راه‌حل‌ها یعنی انحلال دولت خودگردان بود؛ تشکیلاتی که بدون انتخاب ملت فلسطین  به وجود آمد، انحلال آن احتیاجی به نظرخواهی ندارد.

الجزیره ‌/‌ مترجم: فرزانه کرمی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها