گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

چرا دکتر سه بار خداحافظی کرد!؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمتین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «آژان ها وجنگ نرم»،«غرامت جنگی حق مسلم ماست»،«ضرورت مبارزه نظام‌مند با اقدامات خرابکارانه»،«چرا دکتر سه بار خداحافظی کرد!؟»،«معمّای مهاجرت ایرانیان»،«احساس طعم شیرین عدالت با قاطعیت قضائی»،«بازگشت به صورت مساله»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۷۷۶۰۸

کیهان:آژان ها وجنگ نرم

«آژان ها وجنگ نرم»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان است که در آن می‌خوانید؛

1- فردا 17 دی، سالروز اجرای طرح استعماری کشف حجاب به دست رضاخان در سال 1314 است. 75 سال پیش رضاخان قصد داشت با قلدری و زور چکمه و آژان چادر از سر هویت واقعی زن مسلمان و خداپرست بکشد، امروز هم در دنیای مدرن با شیوه های نوپدید تلاش می کنند تا زن را دچار از خودباختگی کرده و نگاه ابزاری به زن را ترویج نمایند.

آن روز رضاخان با نام تجددگرایی، ارزش های دینی را به مسلخ برد تا به زعم باطل خود جامعه ایرانی را دچار دگرگونی و نوسازی فرهنگی! نماید. مخالفت عملی او با اسلام، فرهنگ و سنت های اسلامی، مردم متدین و علمای اعلام را مقابل این شاه غاصب و جائر قرار داد. کشف حجاب یکی از حلقه های مبارزه رضاخان با اسلام و دیانت مردم بود.

11 آذر 1314 رضاشاه به محمود جم، رئیس الوزرا، می گوید: «نزدیک 2 سال است که این موضوع کشف حجاب سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک می کنند، دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.»

بدین سان در 17 دی 1314 رضاشاه با همسر و دختران کشف حجاب کرده خود، در مراسم جشن فارغ التحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی حضور یافت. همسران سایر مسئولان کشوری نیز که در این جشن دعوت شده بودند، طبق یک برنامه از قبل طراحی شده، بدون حجاب حاضر شدند. رضاخان در این مجلس اظهار می کند:« باید خیاطها و کلاه دوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میله های زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد»!

مجله زن روز در 17 دی 1356 به مناسبت سالروز کشف حجاب مصاحبه ای با اشرف پهلوی می کند. اشرف در پاسخ سوال منصوره پیرنیا که می پرسد؛ شما آینده زن ایرانی را چه طور پیش بینی می کنید؟ می گوید: «کاری خواهیم کرد که تا چند سال آینده در کتابخانه های ایران، وقتی کتاب لغتی برداشته شد در بخش حروف «چ» و «ح» دو واژه «چادر» و «حجاب» حذف شده باشد.» این جمله اشرف پهلوی در روزنامه های آن روز تیتر شد!

کشف حجاب، آغاز مفاسد اخلاقی جامعه شد و خشم متدینین را برانگیخت. بسیاری از زنان مومنه برای حفظ حرمت خود از منزل خارج نمی شدند و اگر مجبور به این کار بودند، هر طور شده در کوچه ها و پس کوچه ها به دور از چشم عمال شاه، حجاب خود را حفظ می کردند. پس از سقوط سلطنت رضاشاهی، ظاهراً قید اجبار از کشف حجاب برداشته شد، اما این نطفه نامشروع و نامبارک کاشته شده بود. مطبوعات وابسته به دربار همچنان در ستایش از این اقدام ننگین قلم می زدند و آن را مظهر تمدن و تجددخواهی می خواندند.

مهمترین قیام مردم و علما علیه غائله کشف حجاب، تحصن در مسجد گوهرشاد بود که با دستور رضاشاه به خاک و خون کشیده شد. تاریخ، شهدای این واقعه را تا 5هزار نفر هم می نویسد.

ابتدا مردم فارس و آذربایجان به مقابله برخاستند و سپس مردم مشهد در قیامی بی نظیر پایه های به ظاهر مستحکم حکومت رضاخانی را آن چنان لرزاندند که دیکتاتور مضطربانه هشدار داد: «اگر بیش از این مسامحه کنید، نه کلاه بر سر شما می ماند و نه تاج بر سر من»!

حضرت امام راحل(ره) واقعه کشف حجاب را توطئه ای برای فاسد کردن جامعه اسلامی می دانستند و می فرمودند: «نقشه این بود که با توطئه کشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، این قشر عزیز را که جامعه را باید بسازند، تبدیل کنند به یک قشری که فاسد کنند جامعه را و این نقشه نه اختصاصی به شما بانوان داشت، بلکه جوانان مرد را هم همین طور، بکشانند به مراکز فساد و آن طور که می خواهند آنها را تربیت کنند که اگر چنانچه کشورشان به دست هر کس بیفتد، بی تفاوت باشند یا مؤید.»

رضاخان قلدر و ایادی استکبار گمان می کردند با قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد وجنگ روانی که آن روزها به راه انداختند، می توانند مقاومت مردم متدین، علمای بیدار و شیعه ظلم ستیز را درهم بشکنند. اما 4 دهه بعد از روز ننگین اعلام رسمی کشف حجاب، انقلاب خمینی کبیر(ره) با همراهی و همدلی مردم مؤمن و خداجوی ایران، طومار 2500 ساله سلطنت را درهم پیچید و با ترویج اسلام ناب محمدی(ص) خونی تازه در کالبد عبودیت و بندگی مردم کشورمان جاری ساخت.

2- به «کشف حجاب» نباید فقط به چشم یک «واقعه» تاریخی نگاه کرد. این مسئله یک «جریان» است؛ جریانی که از مدتها پیش از 17 دی 1314 آغاز شده و امروز هم اگرچه به زبونی افتاده اما هنوز می کوشد دست و پایی بزند. روزگاری با زور و قنداق تفنگ و دیکتاتوری رضاشاهی و امروز در دنیای جدید با شیوه های نرمتر و مدرن تر.

دشمن با راه اندازی چندین شبکه فارسی زبان و صدها شبکه ماهواره ای غیرفارسی و سایت های اینترنتی سعی در استحاله دینی مردم مسلمان کشورمان دارد.

فشار چکمه های رضاخان قلدر تبدیل شده به امواجی که خیلی نرم و بی سر و صدا وارد خانه های ما می شود و در سایه غفلت و گاه از خود بیگانگی، بسان موریانه ستون دین و تدین مردم را می خورد.

در جریان فتنه که ادامه مسیر اصلاحات بود، برنامه ریزی گسترده ای شده بود تا حجاب از سر زنان برگیرد. سایت ها و شبکه های ماهواره ای حامی فتنه سبز، سال گذشته تلاش بسیاری کردند تا در سالروز 17 دی (کشف حجاب) بار دیگر عوامل و ایادی خود را به خیابانها بکشانند و نشانه قاطع دیگری را بر وابستگی خود به دشمنان و استکبار به رخ بکشند.

مگر کسانی که خود را مدافع جنبش- بخوانید فتنه- سبز معرفی می کردند و سنگ فمنیسم را به سینه می زدند و البته روزگاری در دایره اصلاح طلبان جایگاهی داشته و برای خود کیا و بیایی داشتند، در آن طرف مرزها و در دامان دشمن چادر و حجاب از سر برنداشتند و به رنگ و لعاب آنان درنیامدند؟

آن خانم نماینده اصلاحات در مجلس پنجم که بعد از استعفایش به بهانه ادامه تحصیلات راهی خارج از کشور شد، طولی نکشید که ماهیت وابسته خود را به غرب و تفکرات سکولاری نشان داد و پای ثابت برنامه های ضد ایرانی آمریکا و انگلیس شد. او که اکنون زیر نظر محسن کدیور و عطاء الله مهاجرانی در سایت ضد انقلابی «جرس » خدمت! می کند، طی مصاحبه ای با صدای آمریکا درباره حجاب و عفت می گوید: «آدم باید دلش پاک باشد]![ این تصور غلطی است که برخی فکر می کنند اگر زنی حجاب نداشت از دایره عفت خارج شده است.»! وی همچنین ادعا کرده که طرح «حجاب و عفاف» در راستای مقابله با جنبش- فتنه- سبز اجرا می شود، چرا که زنان بدحجاب عنصر حیاتی این جنبش هستند! او در ادامه اظهاراتش نسخه لائیسیته می پیچد و می گوید: بهتر است در ایران یک حکومت غیردینی داشته باشیم. و البته خیلی زود دستمزدش را بابت این اظهارنظرها می گیرد و از یک مؤسسه آمریکایی صاحب جایزه نقدی چندهزار دلاری می شود!

نمونه دیگر از این جماعت خودفروخته، خبرنگار روزنامه های زنجیره ای و یکی از مشاوران دفتر مشارکت زنان اصلاح طلب است که در روز محاکمه عبدالله نوری با دعوت از خبرنگاران اصلاح طلب مقابل دادگاه ویژه دست به تظاهرات می زند. او پس از فرار و پیوستن به اپوزیسیون خارج از کشور در مصاحبه با یکی از شبکه های لس آنجلسی وقتی مجری به اصطلاح مچ گیری می کند و می پرسد؛ چرا شما فقط مقابل دوربین روسری می پوشید؟! پاسخ می دهد؛ در ایران هم بنا به مصلحت حجاب داشتم ولی اعتقادی به آن ندارم. وقتی خبرنگار از او تقاضا می کند روسری اش را بردارد، مقابل دوربین تلویزیون به راحتی کشف حجاب می کند و جالب آنکه این کار را اعتراض به وضع موجود در ایران می خواند و از زنان ایرانی می خواهد که تجربه او را تکرار کنند!

اینها چند نمونه از جماعتی هستند که در روزگاری نه چندان دور، زیر تابلوی «اصلاحات» می خواستند آینده مردم را اصلاح کنند! غافل از آنکه همین روزگار، نقاب از چهره واقعی و ماهیت ضد دینی آنان کنار خواهد زد، که زد و این از برکات فتنه بود.

در کنار این منادیان کشف حجاب، دشمن بیکار ننشسته و پاکدامنی، عفت و حجاب زن ایرانی را نشانه رفته است. برنامه ها و سریال های پخش شده از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان به تنهایی گویای این واقعیت تلخ است.

دشمن سالهاست تلاش می کند سوار بر امواج جنگ نرم به خانه های ما نفوذ کند، اما دلهای دیندار مردم قوی تر از آن است که با وسوسه های شیطانی آنان بلرزد. محرم امسال سند گویای این واقعیت بود.
 
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛در این هفته گرچه ماه ماتم و عزای حسینی به پایان آمد ولی از امروز ماه صفر از راه می‌رسد و همچنان غم‌های جانکاه عاشورا بر دل‌های بیقرار سنگینی می‌کند. در هفته جاری همچنین دومین هفته از فصل زمستان را پشت سر گذاشتیم بدون آنکه از مواهب طبیعی این فصل و نزولات آسمانی آن بهره‌مند شده باشیم.

ماههاست که آسمان شهر تهران کثیف و غبار گرفته شده و حسرت یک هفته هوای پاکیزه را بر ریه‌های شهروندان تهرانی گذاشته است. انگار همه تهرانی‌ها بی کم و کاست گرفتار نوعی بلای آسمانی شده و بهره‌ای جز غبار و غفلت از این شهرنشینی عایدشان نیست. هر چند این آلودگی محیط با این شدت و غلظت، مختص تهرانی‌ها است ولی همه شهرها و نقاط دیگر کشور نیز ماههاست که از نعمت الهی بارش برف و باران و مائده‌های آسمانی که حیات بشر در گروه آنست محروم گشته‌اند. بارندگی دیروز و دیشب البته امیدی ایجاد کرده ولی قطعا نیازمند تداوم آن هستیم.

همانگونه که مدیر عامل شرکت مدیریت منابع آب ایران اعلام کرد ابعاد بحران کم آبی در کشور که به خاطر کاهش کم سابقه نزولات آسمانی ایجاد شده بسیار تکان دهنده است و اگر وضعیت به همین منوال پیش برود و بارش زمستانی نیز وجود نداشته باشد باید برای دست و پنجه نرم کردن با وضعیت دشوار خشکسالی در بخش کشاورزی، صنعتی و مصارف خانگی آماده بود. یقیناً پائیز و زمستان با چنین گرما و قحطی باران وبرف در 50 سال اخیر در کشور ما بی سابقه بوده و یقیناً بازگشت به دوران تلخ خشکسالی، برای ملت ایران بسیار ناگوار خواهد بود. مبادا که آسمان با ما قهر کرده باشد و گلخندهای شبنم باران و بلورهای سپید برف را از ما دریغ بدارد. خدا چنین روزی را نیاورد ولی بنظر می‌رسد این روزها بیش از هر روز دیگر نیازمند رحمت الهی و لبخند آشتی آسمان با گونه‌های خشک زمین هستیم، پس دستان نیاز را به سوی آسمان دراز کنیم و از پروردگار کائنات، عاجزانه درخواست نزول رحمت خویش را داشته باشیم و بدانیم که به صریح آیات و روایات، عمل به دستورات دینی در جلب نعمت‌های الهی موثر خواهد افتاد و باشد که باقیمانده سال مورد لطف و رحمت خداوندگار عالم قرار گیریم.

از رویدادهای داخلی هفته آنکه مردم ایران سه هفته‌‌ایست که به تدریج با اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها خو گرفته و خود را برای زندگی در فضای آزادسازی قیمت‌ها و مشکلات عملی حاصل از آن آماده می‌کنند ولی آنچه که در این میان راهگشا خواهد بود، اصلاح الگوی مصرف خانواده‌ها و تدبیر صحیح در مدیریت هزینه‌ها از یکسو و مدیریت کلان و منطقی مسئولان اجرایی برای گذار کشور از این دوران سخت ریاضت اقتصادی از سوی دیگر است که امیدواریم هردوی این لوازم محقق شده و جراحی بزرگ اقتصاد کشور با کم‌ترین تبعات و حوادث پشت سر گذاشته شود.

در این هفته همچنین مجلس دو مصوبه مهم برای دولت داشت. نخست آنکه با انتخاب شهرداران توسط دولت مخالفت کرد، دیگر آنکه برای پاسخگو بودن سازمان ورزش کشور و مسائل مربوط به جوانان که از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین اقشار جامعه هستند، با تاسیس وزارت ورزش و جوانان موافقت نمود. طبق قانون اساسی و براساس قانون شوراها، شهرداریها باید مستقل بوده و شهرداران با رای مردم و توسط شوراها انتخاب شوند که اگر بنا شود شهرداران توسط دولت انتخاب شوند، فلسفه وجود شوراها تضعیف خواهد شد و زمینه برای مغایرت با قانون اساسی و عدم اجرای یکی دیگر از قوانینی که خونبهای شهیدان و دستمایه نظام جمهوری اسلامی است، فراهم می‌گردد.

این هفته در نقاط مختلف جهان نیز شاهد تحولات متعددی بودیم. در مصر، انفجار بمب در مقابل یک کلیسا به کشته شدن 24 نفر و زخمی گردیدن 79 نفر دیگر منجر شد که بازتاب گسترده‌ای در این کشور داشت. این روزها، مصر صحنه بروز بحران‌های گوناگونی است که اخبار این کشور را به صدر عناوین رسانه‌ها کشانده است.

انتخابات نمایشی و توام با تقلب مجلس مصر، اعتراضات گسترده گروههای سیاسی و اقشار مختلف مردم این کشور را برانگیخت. این انتخابات آنچنان بی‌پایه و ساختگی بود که ته مانده اعتبار رژیم مبارک را نیز برباد داد و تشنج سیاسی در جامعه این کشور را به اوج رساند. در چنین فضایی، وقوع انفجار در مقابل یک کلیسا در شهر اسکندریه، ابعاد جدیدی در بحران سیاسی این کشور به وجود آورده است. به دنبال این حادثه، شهرهای مختلف مصر طی روزهای گذشته شاهد تظاهرات مسیحیان بود و تظاهر کنندگان با بی‌کفایت خواندن دولت در تامین امنیت شهروندان، خواستار کناره گیری وزیر کشور مصر شده‌اند.

با اینحال تامل در حادثه اخیر، این ظن را تقویت می‌کند که دستهایی دست به کار شده‌اند تا یکبار دیگر توطئه رو در رو قرار دادن مسیحیان و مسلمانان را، این بار در مصر به اجرا بگذارند و بیش از همه، صهیونیستها و عناصر رژیم صهیونیستی، در مظان اتهام قرار دارند. صهیونیستها، آنچنان که در گذشته نیز بارها ثابت شده است، ابایی ندارند تا از هر طریق ممکن اهداف پلید خود را در منطقه محقق سازند و در این طرح شیطانی، تفرقه میان فرقه‌های مذهبی در جوامع اسلامی، یکی از ابزارهای مهم دردست صهیونیستها می‌باشد. این، خطری است که عقلای سیاسی و مذهبی منطقه روز به روز به ابعاد و اهمیت آن پی می‌برند و مردم را به این خطر هشدار می‌دهند. یکی از این شخصیتها، شیخ الازهر است که این هفته نیز سخنان وحدت بخشی بر زبان آورد و تاکید کرد که برخلاف تبلیغات مغرضین و دشمنان مسلمانان، افزایش جمعیت شیعه در خاورمیانه خطر نیست بلکه خطر اصلی دخالت بیگانگان در کشورهای اسلامی است که نمونه آن را می‌توان در عراق مشاهده کرد. وی پیشتر نیز، برخلاف رویه اسلاف خود، در جهت ایجاد وحدت در جهان اسلام، گفته بود که تکفیر شیعیان کاری مردود و غیرقابل پذیرش است. وی حتی تاکید کرده است که اگر به عراق برود حتماً به زیارت نجف اشرف نیز مشرف خواهد شد.

این هفته، صحنه سیاسی یمن نیز پس از اعلام طرح علی عبدالله صالح برای مادام العمر کردن حاکمیتش بر این کشور، متلاطم شد و گروههای سیاسی خواستار مقابله با این تصمیم وی شدند. این گروهها با صدور بیانیه‌ای اعلام کردند که حاکم یمن، رفتار مستبدانه و فاسدی را برای دائمی کردن سلطه خود بر این کشور، با زیر پا گذاشتن چارچوب قانون در پیش گرفته است و مردم باید در مقابل آن بایستند. این گروهها هشدار دادند که در مقابل این اقدام غیرقانونی تسلیم نخواهند شد. بدون تردید اقدام اخیر علی عبدالله صالح بر بی ثباتی سیاسی این کشور خواهد افزود و اوضاع را، که تاکنون نیز به دلیل اختلافات دولت با شیعیان به اندازه کافی متشنج و ملتهب است، متشنج‌تر خواهد کرد.

علی عبدالله صالح بیش از دو دهه است که بر یمن حکمرانی می‌کند و در این مدت کارنامه قابل قبولی از خود ارائه نداده است. این کشور هم اکنون درگیر تفرقه‌های مذهبی، اختلافات با اقلیت شیعه، وخامت اقتصادی و معضل تروریسم است. علی عبدالله صالح برای حفظ مسند قدرت، حتی حاضر شد دست نیروهای خارجی، از جمله نیروهای عربستان و آمریکا را، برای سرکوب شیعیان در استان "صعده" باز بگذارد و در این اقدام خیانت بار مشارکت کرد.

این هفته کاروان امدادرسانی موسوم به "سلام" توانست از مرز مصر عبور کرده و وارد غزه شود. به نظر می‌رسد مسئولان مصری و رژیم صهیونیستی به دلیل ترمیم رسوایی‌های گذشته در کشتار امدادرسانان کشتی "آزادی"، به این کاروان اجازه عبور داده‌اند. البته در این مورد نیز آنها با جلوگیری از ورود امدادرسانان ایرانی همراه کاروان، عمق خصومت و کینه‌ورزی خود را علیه جمهوری اسلامی به اثبات رساندند.

مردم غزه مدت پنج سال است که در محاصره نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارند و از دسترسی به ابتدایی‌ترین مایحتاج زندگی محروم می‌باشند. با اینحال دولتهای عربی هیچ اقدامی برای شکستن این محاصره ظالمانه انجام نمی‌دهند و تنها نظاره‌گر مرگ تدریجی ساکنان غزه می‌باشند. در این میان اعزام کاروان‌های امدادرسانی ضمن اینکه می‌تواند وسیله‌ای برای قوت قلب و دمیدن روحیه مقاومت به ساکنان غزه باشد درعین حال رسواگر سکوت مجامع جهانی و بی تفاوتی حکام عرب و خیانت آنها نیز می‌باشد.

این هفته سودان در آستانه برگزاری همه پرسی مربوط به جنوب این کشور حال و هوای ویژه‌ای داشت. یکشنبه آینده ساکنان جنوب سودان برای ماندن و یا جدا شدن از سودان پای صندوق رای خواهند رفت. از تکاپو، تحرک و استقبال گسترده غربی‌ها چنین بر می‌آید که پیش‌بینی آنها نتیجه این همه پرسی باب میل غربی‌ها خواهد بود.

آنچنانکه اعلام شده، ناظرانی از اروپا، سازمان ملل و آمریکا مجاز شده‌اند که بر این همه پرسی نظارت کنند. حتی هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا نیز در آستانه برگزاری همه پرسی به جنوب سودان می‌رود تا به ادعای آمریکایی‌ها، بر ا ین همه‌پرسی نظارت کند.

با توجه به اکثریت بودن مسیحی‌ها در جنوب سودان، خوش‌بینی غربی‌ها نیز چندان بی ربط نیست و آنها امیدوارند این همه پرسی به تجزیه سودان و جدایی جنوب منجر شود. هنوز این یک معماست که دولت خارطوم و شخص عمرالبشیر با چه توجیهی زیر بار این طرح تحمیلی و خیانت بار رفته است. آنچه مشخص است این است که دولت‌های غربی از سالها قبل دولت سودان را تحت فشارهای مختلف برای تسلیم شدن در برابر طرح‌های استعماریشان قرار داده‌اند. این دولتها با اعمال نفوذ بر دادگاه لاهه، ترتیبات صدور حکم بازداشت عمرالبشیر را فراهم نمودند.

دولت سودان بعید است که متوجه عواقب خطرناک این طرح نباشد و این واقعیت را درک نکند که غربی‌ها هرگز در برخورد با سودان صداقت ندارند و تنها به فکر تحقق برنامه‌های سلطه جویانه شان می‌باشند. شاید توجیه دولت خارطوم این باشد که مردم جنوب به جدایی از سودان رای منفی خواهند داد که با توجه به واقعیات موجود و بافت جمعیتی منطقه، این یک خودفریبی است. تنها دلیلی که به نظر می‌رسد دولت سودان را راضی به این طرح کرده است امیدواری عمرالبشیر برای رهایی از فشارهای شدید غربی‌ها علیه ادامه حکومتش می‌باشد!
 
مردم سالاری:غرامت جنگی حق مسلم ماست

«غرامت جنگی حق مسلم ماست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می‌خوانید؛روزگذشته علی اکبر صالحی سرپرست وزارت امور خارجه کشورمان در سفر به عراق با مقامات عالی رتبه این کشور دیدار کرد تا در شرایطی که دولت جدید عراق به تازگی استقرار یافته، گامی برای توسعه و تعمیق روابط دو کشور باشد. هرچند هنوز صالحی رسما به عنوان وزیر امور خارجه پیشنهادی رئیس جمهور به مجلس معرفی نشده و البته مباحث مربوط به موازی کاری در وزارت خارجه به دلیل حضور ملموس و نقش پررنگ مشاوران آقای احمدی نژاد همچنان ادامه دارد، اما اهمیت سفر مقام عالی رتبه حوزه دیپلماسی کشور به عراق در شرایط کنونی برکسی پوشیده نیست. اما آنچه در مذاکرات با مقامات عراقی همواره مغفول واقع می شود موضوع دریافت غرامت جنگ تحمیلی هشت ساله از عراق است.

براساس تخمین اولیه مجامع رسمی بین المللی پس از جنگ عراق علیه ایران، این کشور باید 1000  میلیارد دلا ر غرامت به ایران می پرداخت اما حتی یک دلا ر از این غرامت به ایران پرداخت نشده است.

نکته ای که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد این است که غرامت در مورد تمامی جنگ ها صدق می کند و کشوری که در هرجنگ به عنوان مقصر شناخته می شود باید به کشور مقابل، غرامت پرداخت کند و این اصلی بدیهی و پذیرفته شده درعرصه بین الملل است. موضوع دریافت غرامت نه مشمول مرور زمان می شود و نه ربطی به تغییر دولت ها دارد. در حوزه روابط بین الملل، مهم نیست در کشوری که موظف  به پرداخت  غرامت است کدام دولت بر سرکار است چرا  که دریافت  غرامت یک حق ملی است.

بارها از زبان مسوولا ن عراقی شنیده ایم که به بهانه شرایط کنونی عراق خواستار  بخشش غرامت از سوی ایران شده اند در حالی که پذیرش این خواسته غیر ممکن است. ما با «دولت» عراق دوست هستیم  اما پرداخت غرامت، از سوی «کشور» عراق، با تغییر دولت ها مشمول  مرور  زمان نمی شود. ضمن این که هیچ مسوولی در ایران در هر مسندی  اجازه ندارد غرامت جنگی  را به عراق  ببخشد چرا که دریافت غرامت، حق ملت ایران است; حق خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان و ایثارگران و حق  تمامی مردمی است که هر یک به گونه ای از این جنگ هشت ساله متضرر شده اند.

تاکنون کویت میلیاردها دلا ر غرامت جنگی از عراق  دریافت کرده، آن هم بابت  جنگی که پس از پایان جنگ ایران و عراق رخ داده اما کشور ما هنوز غرامتی  از عراق نگرفته است. البته انتظار ما این نیست که همین امروز تمامی غرامت تعیین شده پرداخت شود بلکه باید برنامه ریزی دقیقی صورت گیرد تا این غرامت  به طور  اقساط، یا به شیوه ای مشابه  پرداخت  غرامت  به کویت  (ارسال  نفت به این کشور) به کشور ایران پرداخت شود.

در این حوزه، مجلس  شورای اسلا می  به ویژه  کمیسیون  امنیت ملی  مجلس می تواند نقش موثرتری  داشته باشد چرا که محذوریت هایی که دولت  در عرصه  بین الملل با آن  مواجه است، در مسیر  حرکت مجلس در عرصه بین الملل خللی وارد نمی کند و بدین ترتیب مجلس می تواند مسیر دریافت  غرامت از عراق را هموارتر کند. امید است این نکته همواره مورد توجه مسوولا ن و دولتمردان قرار گیرد که دریافت  غرامت جنگی از عراق  هم، حق مسلم ماست.

تهران امروز:ضرورت مبارزه نظام‌مند با اقدامات خرابکارانه

«ضرورت مبارزه نظام‌مند با اقدامات خرابکارانه»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم محمد عزیزی است که در آن می‌خوانید؛فردا سالگرد شهادت دکتر علی‌محمدی و چهلم شهید شهریاری است. به این مناسبت ضروری است نگاهی مجدد داشته باشیم به چرایی ترور این دو دانشمند و اهداف پیدا و پنهان آن. خرابکاری در شکل کلی آن اعم از جاسوسی هسته‌ای، ترور افراد کلیدی دخیل در برنامه هسته‌ای، فروش قطعات آلوده و اخیرا پخش بدافزارها ازجمله راهکارهایی می‌باشند که آمریکا و در سه دهه گذشته رژیم صهیونیستی از آنها برای ضربه زدن، متوقف کردن یا تغییر مسیر فعالیت‌های هسته‌ای کشورها استفاده کرده‌اند.

در دهه 1980 در دیداری که بین وزیر خارجه وقت آمریکا و مرحوم بی‌نظیر بوتو صورت گرفت، مقام آمریکایی به اطلاع نخست‌وزیر پاکستان رسانید که از فعالیت‌های هسته‌ای سری این کشور خبر دارد اما جاسوسی هسته‌ای سابقه‌ای به اندازه پروژه منهتن دارد. در این پروژه افرادی با ملیت‌های غیر آمریکایی حضور داشتند که اسرار هسته‌ای را به شوروی و سپس فرانسه منتقل کردند اما آنچه در مورد جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده، این است که رژیم صهیونیستی براساس اندیشه بن گوریون معتقد است هسته‌ای شدن هر بازیگری غیر از اسرائیل در خاورمیانه به معنای افزایش احتمال نابودی اسرائیل می‌باشد.

در این راستا اسرائیل در 30سال گذشته از انواع روش‌ها برای جلوگیری از ظهور دومین بازیگر هسته‌ای در خاورمیانه استفاده کرده است که آخرین مورد آن حمله به سوریه به بهانه وجود نیروگاه هسته‌ای بود اما در رابطه با جمهوری اسلامی ایران، اسرائیل نمی‌تواند همانند مورد عراق و سوریه عمل کرده، دست به اقدام نظامی مستقیم بزند. گو اینکه آمریکا و غرب هم نگران پیامدهای این اقدام احتمالی می‌باشند.

در نتیجه نوعی توافق ضمنی صورت گرفته مبنی بر اینکه خرابکاری در برنامه هسته‌ای ایران در دستور کار رژیم صهیونیستی قرار گیرد که البته بدون حمایت و پشتیبانی غرب امکان‌پذیر نیست.

ترور سه دانشمند هسته‌ای نیز در همین راستا قابل تحلیل است. هرچند در جریان حوادث داخلی سال گذشته ترور شهید علی‌محمدی، محملی برای رقابت‌های داخلی قرار گرفت، ترور شهید شهریاری و آقای عباسی تردیدها را در مورد دست داشتن خارجی‌ها در این امر و نظام‌مند بودن این اقدامات تروریستی رفع کرد.

به همین دلیل ضروری است اقدامات پیشگیرانه جمهوری اسلامی ایران نیز با همین پیش فرض باشد که اقدام‌های مزبور مقطعی و گذرا نیست و هرچه پیشرفت‌های فنی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران بیشتر شود، تمایل برای انجام اقدام‌هایی از این دست افزایش خواهد یافت. ما در مقامی نیستیم که بگوییم از نظر اطلاعاتی ـ امنیتی چکار باید کرد. لیکن به عنوان یک رسانه و بازتاب‌دهنده افکار عمومی نکاتی به ذهن‌مان می‌رسد که در ادامه بدان‌ها اشاره می‌کنیم.

1ـ یقین داریم نهادهای مسئول امنیتی اقدامات قابل توجهی را در یک سال گذشته در مورد پیدا کردن عاملان ترور این دو شهید انجام داده‌اند و بخشی از آنها از نظر حفاظتی قابل طرح و آشکار کردن نیستند. با این حال ضروری است افکار عمومی را متقاعد کرد نهادهای مسئول در این زمینه حساسیت لازم را داشته و پیگیر موضوع می‌باشند.

2 - نهادهای مسئول ذی‌ربط باید به شیوه‌ای مناسب، عموم مردم را در مورد حفاظت از جان دانشمندان و افراد نخبه آموزش دهند. این فقط یک ایده است. می‌توان هسته‌های مردم نهادی برای مقابله با اقدامات تروریستی تشکیل داد.

3 - بردن عکس مرحوم شهریاری به مذاکرات ژنو اقدام نمادین ارزشمندی بود که تیم مذاکره انجام داد تا دوگانگی برخورد غربی‌ها در موضوع تروریسم را نشان دهد. به نظر می‌رسد می‌توان این روند را ادامه داد و در عرصه بین‌المللی برخورد دوگانه غربی‌ها را در معرض نقد همگانی قرار داد. استفاده از رسانه‌ها، سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای در این راستا مفید است. حتی در سطح منطقه‌ای می‌توان با همکاری برخی کشورها که دغدغه مشترکی در این مورد با ایران دارند، اقداماتی در این زمینه انجام داد. اکنون که غربی‌ها حاضر به همکاری در این مورد نیستند، می‌توان با کشورهای منطقه سازوکارهای مشترکی برای مبارزه با اقدامات تروریستی انجام داد.

ابتکار:چرا دکتر سه بار خداحافظی کرد!؟ 

«چرا دکتر سه بار خداحافظی کرد!؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم مهرداد میرشریفی است که در آن می‌خوانید؛تکیه میان ده کن، خانه شاطر تقی (دایی کنی)، جمع شدن فامیل، پاک کردن لپه، قربانی کردن گوسفند، گونی‌های برنج، آن همه سیب زمینی که خانم‌ها در حال پوست کندن آن بودند، حاجیه خانم، زن دایی جان در حال رتق و فتق امور، لباس‌های سیاه و لعن و نفرین بر یزید، ذکر صلوات، حاجت ها، نذرها، اشک‌هایی که از گوشه لب پایین می‌آمد یا با پشت دست و یواشکی پاک می‌شد. آب خوردن با ذکر حسین، دیگ‌های بزرگ مسی، درست کردن اجاق و آوردن هیزم‌ها توسط مردان ... و همه و همه تک فریم‌های خاطرات ما بود از مراسم محرم که نقش بسزایی در آن نداشتیم.

مراسم عزاداری من کمی زودتر آغاز می‌شود. چند روزی مانده به محرم، جنب و جوش خرید علم، بیرق سیاه، طبل، زنجیر و شرکت در دسته‌های عزاداری، من را به خانه مسعود می‌کشاند. دسته‌های عزاداری میدان خراسان و خیابان‌های جهان پناه، بسیار پرشور بود. بچه‌های ده، دوازده ساله، آخر دسته ها، زنجیر و سینه می‌زدند.

هیجان خرید زنجیر و پرچم سیاه، آنقدر زیاد بود که با گذشت بیش از چهل سال، هنوز در من غوغا می‌کند. تلاش در خرید زنجیر بزرگتر بود با دانه‌های درشت تر، شاید به این طریق، می‌توانستیم به جلوی دسته نزدیکتر شویم. می‌خواستیم زود بزرگ شویم.گهگاه در حیاط خانه سینه می‌زدیم، نوحه می‌خواندیم، زنجیر می‌زدیم و دور حوض آب می‌گشتیم؛ حوض آب، فرات ما بود و صحن حیاط، صحرای کربلا. یک دسته عزاداری دو نفره. همیشه علم مسعود بزرگتر بود. صدای زنجیر در حیاط می‌پیچید و فریاد «یا حسین، مظلوم حسین، وای وای حسین وای، حسین چه شد؟» و ... ذکر این نوحه عزاداری دو نفره بود. نه! جدی بود. بزرگترها فکر می‌کردند ما بازی می‌کنیم، ولی ما عزاداران بزرگی بودیم که قامت کوچک داشتیم.
مرکز اصلی عزاداری و دیدن علم و خوردن پلوی امام حسین توی آن دوره‌های روحی چهار، پنج نفره توی تکیه کن بود. کوچه باغ‌های خاکی و باریک، دسته‌های سینه زنی که به تکیه می‌آمدند. مردم عزادار، پرچم‌های سبز و سیاه، ناله ها، بارش اشک‌ها در مظلومیت امام حسین، شهیدان کربلا، فداکاری، آزادگی آزادگان در بند، دفاع از اسلام راستین، روضه خوانی و همه و همه یادگار محرم‌های من و مسعود بود و هر چه بزرگتر می‌شدیم، عمق فهم موضوعات برایمان بیشتر می‌شد.

از محرم سال 47 به محرم سال 88 رسیدیم. مسعود سال هاست با علّم عِلم در خط اول دسته دفاع از امام حسین، انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی به پیش می‌رود. زنجیرهای تعلق و تملق را وانهاده و پنجه در پنجه دشمنان اسلام و انقلاب انداخته است.

محرم 88، محرمی در زمستان است. تکیه کن، سیاه پوش شده است. دکتر مسعود نیز سیاه پوش و عزادار است. تاسوعا و عاشورا به سوگ می‌نشیند. بر مظلومیت امام حسین (ع) و اهل بیتش می‌گرید. غوغای در شهر، محرم را غمبارتر کرده است.روزهای محرم به کندی می‌گذرد. دشمنان یزیدیان زمان، ابوموسی اشعری ها، امیری و سرداری لشکران علم را برنمی تابند. در تاریکخانه‌های خود، نوری را نشانه می‌گیرند، توطئه و دسیسه می‌کنند و خفاش صفت در خفا کمین کرده اند.

بیست و ششمین روز محرم است. دکتر مسعود، مصمم تر و عاشق تر از هر زمان به یاری امام خود برخاسته است. بیست و دو روز از زمستان گذشته است. پیش از طلوع خورشید برای نیایش با خدا به پا می‌خیزد. صدای الله اکبر او در فضای ساختمان می‌پیچد. سایه قامت او در آغوش سجاده نمازش محو می‌شود. او ساجد است. اطاقش مسجد و او در محراب عبادت ایستاده است. خدا را به بزرگی و غیر خدا را کوچک می‌شمارد. ستایش را مخصوص او می‌داند، استعانت و یاری، هدایت و راه مستقیم را از او می‌خواهد.

این عزادار حسین، با خدای خود چه نجوا کرد که اینچنین پذیرفته شد؟! عرشیان نظاره گر آخرین نماز او هستند. فرشتگان مشغول آذین بندی حیاط منزل اویند. سرزمین کربلا را بازآفرینی می‌کنند. گل‌های یاس را بر سنگ فرش حیاط می‌ریزند. برخی از آنان او را بدرقه می‌کنند. او لحظاتی دیگر در کنار امام خود به سوگ محرم خواهد نشست.

مسعود از اهل بیت خود سه بار خداحافظی می‌کند. این آخرین وداع است. چرا سه بار؟ این راز سر به مهری است که همسرش را شگفت زده می‌کند. این خداحافظی غیرعادی است؛ گویی، او می‌داند به جبهه نبرد با دشمنان امام حسین (ع) می‌رود. او چنین خداحافظی را نیز در سال 61 کرد؛ قصد قربت کرده و به جبهه جنگ آمده است.

چند روزی است که می‌دانم به جبهه آمده ای. نمی‌دانم در کدام خط و کدام منطقه هستی! دلم می‌خواست تو را ببینم. شاید این آخرین دیدار من با تو باشد؛ این جملات چندین بار در روز به ذهنم راه می‌یافت.

بعدازظهر گرم یک روز تابستان سال 61 وارد قرارگاه ما شد. آفتاب، صورتش را سوزانده بود. رنجور و بیمار بود. خسته و ناتوان. بیماری امانش را بریده بود. او هم دلتنگ من بود. کمی کنار هم بودیم. حالش را جویا شدم. به حد مقدورات از او پذیرایی کردم و از وی خواستم ساعتی استراحت کند. او خوابید و من در کنارش نشستم.عمر آفتاب، کمتر از آن است که بتواند از سردی یک روز دی ماه بکاهد. در حیاط را باز می‌کند. نه! در حجله را باز می‌کند. لباس شهادت بر تن دارد. فرشتگان آماده اند مهمان خود را به نزد خدا ببرند. گرگ صفتان جسمش را دریدند. عرشیان روحش را با خود بردند.
حیاط خانه جان پناه است
«وای وای حسین وای، حسین چه شد، کشته شد»... ولی دسته زنی من علمدار ندارد. علمدار در قتلگاه افتاده و خون صورتش را گلگون کرده است. در کنارش نشستم. بر پایش بوسه زدم. صدای ناله و نوحه همچون باران می‌بارد. کم کم جمع می‌شود. سیل می‌شود و به راه می‌افتد. یک امت بزرگ عزادار می‌شود. پیر و جوان، زن و مرد، دوست و آشنا، مسلمان و نامسلمان، داخلی و خارجی نمی‌شناسد. هر آن کس که فطرت او اسیر شیطان نشده، غمگین است. هر کس به گونه ای از این مصیبت می‌نالد. خانه سیاه پوش می‌شود.

خانه دکتر مسعود، تکیه قیطریه شد. جمع شدن اقوام و دوستان، قربانی کردن گوسفند، مردان و زنان عزادار، لباس‌های سیاه، لعن و نفرین بر یزیدیان زمان، ذکر صلوات، اهدای نذورات توسط مردم، حاجت ها، اشک‌های ریزی که غل می‌خورد گوشه لب، آب خوردن با ذکر سلام بر شهید مظلوم، رفت و آمد غمبار دانشجویان دکتر، شمع‌های روشن در حیاط، گل‌های پرپر شده در کنار قاب عکس شهید، تلاوت قرآن، بغض‌های در گلو فشرده همرزمان شهید، بهت و افسوس از دست دادن دکتر، حضور زینب وار همسر شهید، سوز و گداز مادر بیمار دکتر، برپایی حجله، پیام‌های تسلیت و همدردی، دوربین‌های کنجکاو، تحلیل‌های گوناگون، برچسب‌های سیاسی، مال خود کردن شهید، عکس‌های یادگاری با خانواده شهید! امامزاده علی اکبر چیذر و آن پرچم که نماد عزت یک کشور است، ردای خاک مزار او شد... همه و همه تک فریم‌های خاطرات من از مراسم محرم سال 88 است که دکتر مسعود علی محمدی، علمدار به خون خفته این مراسم است.

آفرینش:معمّای مهاجرت ایرانیان

«معمّای مهاجرت ایرانیان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛در چنددهه اخیر قصه مهاجرت ایرانیان بویژه قشر تحصیل کرده به خارج از کشور قصه ای مداوم بوده است قصه ای که به نظر می‌رسد چند سالی است شروع شده و میلی به پایان ندارد و آمارها و اخبارهای متعدد حکایت از تداوم روندی می‌کند که ایرانیان با وجود تمام مشکلات حاضر می‌شوند میهن خویش را رهاکرده و به کشورهای دیگر روانه گردند در این میان هر از چند گاهی می‌شنویم که ایرانیان در صدر برآوردهای بین المللی فرار مغزها نشسته اند و یا اینکه سالیانه 150 تا 180هزار فارغ التحصیل ازایران خارج می‌شوند و یا اینکه شمار زیادی نیز به فکر راه حل هایی همچون پناهندگی می گردند در این بین آنچه قابل تامل است سیر پایان نداشتن این قصه تلخ است قصه‌ای که با نشانه های زیاد آن در داخل می‌توان گفت همچنان بر مدار سابق استوار است در این میان کافی است که سری به آموزشگاه‌های زبان در کشو بزنیم و یا اینکه خیل مشتاقان گرفتن تافل و... را مشاهده کنیم و یا اینکه نگاهی به سفارت خانه های کشورهای توسعه یافته و غربی در کشور بیندازیم و یا توجهی هم به فرهنگ در حال رشد اپلای (درخواست) کردن و پذیرش گرفتن از خارج در میان دانشجویان دانشگاه‌های معتبر بیندازیم تا از وسعت فاجعه ای به نام گریز از وطن آگاه تر شویم گریزی که با توجه به آمار های مختلف روی بازگشتی برای ان متصور نمی‌شود چنانچه ازهر10دانشجوی ایرانی دانشگاه‌های خارج از کشور تنها چند نفر به ایران باز می‌گردند، در حالی که این رقم برای دانشجویان ژاپنی به 9 نفر و برای نخبگان هندی مطلوب است و نخبگان چینی هم اینگونه اند.

آنچه مشخص است حتی اگر مهاجرت غیر نخبه ها راه حلی هم برای جبران بیکاری کشور باشد، مهاجرت نخبگان در بلند مدت قطعا زوال و مشکلات بسیاری برای کشور را به همراه خواهد داشت در این راستا امروزه رشد اقتصادی به توانایی فکری و علمی نیروی انسانی جوامع بستگی دارد چرا که ارزش افزوده منبع نیروی انسانی با ارزش افزوده سایر منابع قابل مقایسه نیست یعنی نفت ارزش افزوده زیادی ندارد، بلکه این نیروی تحصیلکرده ایران است که با داشتن ارزش افزوده بسیار، در حال خروج از کشور است لذا لطمه‌ای که از این روند به روند توسعه ایران وارد می شود، قطعا غیر قابل جبران است.

دراین میان گذشته از طیفی که اصولا فرا مغزها را قبول نداشته و آن را غیر واقعی می‌دانند باید گفت از نگاه بسیاری این روند خروج تحصیل کردگان و بویژه نخبگان خطری واقعی است و مسلما نیز بی تفاوتی کشور و دولت به مساله مهاجرت نخبگان امری است زیانبار در این بین نیز باید معلوم شود اولویت دولت درجلوگیری از فرار یا مهاجرت ارادی نخبگان است یا بهره‌گیری از نخبگان مقیم خارج از کشور و هر چند نمی‌توان بازور جلوی رفتن نخبگان و دانش اموختگان تحصیل کرده از کشور را گرفت اما به راستی نمی‌توان کاری برای جلوگیری از کاستن از این روند و فرار مغزها انجام داد در این حال به راستی آینده توسعه و رشد کشور با این سیل بنیان فکن فرار و مهاجرت نخبگان و تحصیل کردگان به چه سمتی خواهد رفت ؟

حمایت:احساس طعم شیرین عدالت با قاطعیت قضائی

«احساس طعم شیرین عدالت با قاطعیت قضائی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛هفتاد روز پیش تهران لرزید. خبر به سرعت در شهرپیچید. تصاویر مرگ دراتوبوس ، تاکسی ، مدارس وخیلی از جاهای عمومی شهر دست به دست بلوتوث شد. صفحات حوادث روزنامه ها تیتر زدند:میدان کاج سعادت آباد رنگ خون گرفت .‏

گرچه درپایتخت روزانه قتلهای متفاوتی اتفاق می افتد اما نوع ارتکاب این قتل و بی تفاوتی حاضران باعث خشم و ترس مردم شد. حالا همه چشمشان به شاهین عدالت بود .خیلی ها تصورشان این بود که این پرونده تا به نتیجه برسد حالا حالاها زمان می برد .طوری می شود که تلخی حادثه فراموش میشود. اما این بار حساب وکتابها درست از آب درنیامد و رئیس دستگاه قضا در جلسه مسئولان عالی قضایی با اشاره به حادثه میدان کاج تهران گفت: "قوه قضائیه با سرعت و دقت به این پرونده رسیدگی می‌کند و مجرم در اسرع وقت به مجازات می رسد تا موجب پیشگیری از موارد مشابه شود."‏

بلافاصله این پرونده به صورت ویژه و با سرعت رسیدگی شدتا مردم در سریعترین زمان ممکن طعم شیرین اجرای عدالت را بچشند . بالاخره دیروز صبح قاتل در محل جنایت به دار مجازات آویخته شد. مردم هم با فریادهای (( قوه قضائیه، تشکر تشکر )) مزد این قاطعیت قوه قضائیه را دادند .آنچه شیرینی این اجرای حکم الهی را دوچندان می کرد چاشنی سرعت د ررسیدگی به این حادثه دلخراش بود. ابراز احساسات مردم خود گویای آن بود که همگان مشتاق برخورد بدون اغماض با مجرمان و رسیدگی سریع به پرونده آنها هستند.رویکردی که در مدت تصدی آیت اله صادق آملی لاریجانی در اولویت کاری قوه قضائیه قرار گرفته است و این قوه عزم خود را جزم کرده است تا عرصه را بر مجرمان تنگ کند وشهر را برای آنها نا امن کند. حال که دستگاه قضا به وظیفه خود عمل نمودحال نوبت روان‌شناسان واندیشمندان جامعه شناسی است تا علل وریشه های این گونه جرایم را بررسی ونایج آن را درا ختیار مردم ومسوولان قرار دهد .امید که هیچ گاه دیگر شاهد ‌وقوع چنین جرائمی نباشیم .‏

آرمان:ویکی لیکس و وظایف پیچیده ما

«ویکی لیکس و وظایف پیچیده ما»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آرمان به قلم دکتر حسن بهشتی پور است که در آن می‌خوانید؛موضوعى که به نظر من درباره انتشار اسناد ویکى لیکس مهم است این است که چگونه با محتواى این اسناد برخورد کنیم. آیا مواد منتشره را سند بدانیم یا گزارش؟ واقعیت این است که سایت ویکى لیکس مسئول محتواى اطلاعات منتشر شده نیست.

ویکى لیکس فقط این اطلاعات را - چه سند باشند و چه گزارش- منتشر کرده است؛ اما مسئولیت محتواى آن با این سایت نیست و مسئولیت آن با آمریکایى‌هایى است که این اسناد به آن‌ها مربوط مى‌شود.

محتواى این اسناد هم سرى و به کلى سرى نیست، محرمانه و در برخى موارد هم خیلى محرمانه است. بنابر قوانین ایالات متحده آمریکا انتشار این اسناد جرم محسوب نمى‌شود، اما آمریکایى‌ها معتقدند که چون انتشار این اسناد مى‌تواند جان شهروندان این کشور را به خطر اندازد و موجب تهدید منافع ایالات متحده آمریکا مى‌شود جرم محسوب مى‌شود.

 بنابراین در قوانین آمریکا پیش بینى نشده است که اگر کسى سندى را که جعلى نیست منتشر کند مجرم شناخته شود. ایالات متحده آمریکا افسر آمریکایى که درز دهنده این اسناد بوده است را به این دلیل زندانى کرده است که از موقعیت خود سوء‌استفاده و این اسناد را به بیرون منتقل کرده است وگرنه در صحت این اسناد تشکیکى نکرده است.

آنچه  ما مى‌توانیم درباره آن بحث کنیم این است که ویکى لیکس این اسناد را چگونه به دست آورده، چگونه منتشر مى‌کند و انگیزه و اهداف این سایت از انتشار چنین اسنادى چیست؟ و پشت صحنه چه کسانى حامى‌انتشار این اسناد هستند؟ درباره محتواى این اسناد باید توجه داشته باشیم که محتواى این اسناد اگر دروغ است، دروغش به گزارش نویس آمریکایى بر مى‌گردد.

نکته بعدى که حائز اهمیت است، این است که زمانى که ما مى‌خواهیم درباره این اسناد قضاوت کنیم، در یک طرف منافع ملى کشور خود را مى‌بینیم. یعنى من به عنوان یک فرد ایرانى قضاوتى دارم که ممکن است با قضاوت کارشناس فرانسوى و کارشناس انگلیسى متفاوت باشد. من معتقدم که ما از این اسناد وقتى که علیه منافع ملى ایران صحبت مى‌کند، باید از انگیزه و اهداف طرف مقابل تحلیل درستى داشته باشیم. چون آمریکایى‌ها یا به دروغ این گزارش‌ها را به مسئولین خود داده اند یا راست گفته اند، اگر دروغ گفته باشند که تکلیف معلوم است، اما اگر راست هم گفته باشند ممکن است که تحلیل و قضاوت آن‌ها درست نبوده باشد.

یعنى یک رفتار ایران یا یک کشور عربى را علیه ما تحلیل کرده اند و به نتیجه‌اى رسیدند، ممکن است در قضاوت خود اشتباه کرده باشند. اما ما به عنوان یک ایرانى زمانى که دست به تحلیل این اسناد مى‌زنیم، اگر بگوییم کشورهاى عربى دشمن درجه یک ما هستند و تهدید امنیتى ایران هستند، خطا کرده ایم؛ چون هدف دشمن این است که کشورهاى منطقه را به جان هم بیندازد و منطقه را بى ثبات کند. یعنى درگیر شدن ایران با کشورهاى عربى در حال حاضر به نفع آمریکا و اسرائیل است و آن‌ها از این مسئله بهره بردارى مى‌کنند. باید به این نکته توجه داشت که وقتى در افکار عمومى‌ موضوع اختلافات بین ایران و کشورهاى عربى و آن هم دولت‌هاى عربى را برجسته کنیم، این به نفع ما نیست.

 اگر امروز عربستان سعودى یک قرارداد 60 میلیارد دلارى با آمریکا منعقد مى‌کند، و مردم خود را از 60 میلیارد دلار رفاه و امکانات محروم مى‌کند، براى شرکت‌هاى اسلحه سازى آمریکایى کار ایجاد مى‌کند و در مقابل رفاه مردم عربستان از بین مى‌رود چون این اسلحه‌ها یا نابود مى‌شود یا اینکه در انبارها مى‌پوسند و وارد گردش اقتصادى نمى‌شود، در این شرایط چرا عربستان تن به چنین قراردادى مى‌دهد؟ بنابراین باید توجه داشته باشیم که در این نوع مناسبات، نباید وارد این بازى شد که روز به روز تضاد بین  ایران و کشورهاى عربى بیشتر شود. این به نفع مردم دو کشور نیست. ولو اینکه عرب‌ها نا مهربانى کنند و در خفا کار خلافى انجام دهند.

ما باید در دیپلماسى اعمالى خود، این مسائل را حل و فصل کنیم و این مسائل را به دیپلماسى اعلانى تسرى ندهیم. در هر حال ویکى لیکس نقطه عطفى در تاریخ روابط بین الملل است. از این جهت که بخش‌هاى دیپلماسى پنهان را آشکار کرده است و از این به بعد هر کس با طرف‌هاى آمریکایى وارد مذاکره و گفت و گو مى‌شود، مواظب است که ممکن است حرف‌هایش به بیرون درز کند.

جهان صنعت:بازگشت به صورت مساله‌

«غرامت جنگی حق مسلم ماست»،«ضرورت مبارزه نظام‌مند با اقدامات خرابکارانه»،«چرا دکتر سه بار خداحافظی کرد!؟»،«معمّای مهاجرت ایرانیان»،«احساس طعم شیرین عدالت با قاطعیت قضائی»،«بازگشت به صورت مساله»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم رامین فروزنده‌ است که در آن می خوانید؛ پس از آنکه مصوبه مجلس در خصوص حذف رییس‌جمهور از مجمع عمومی بانک مرکزی و حضور هفت اقتصاددان در این نهاد از سوی شورای محترم نگهبان رد شد، پیش‌بینی‌های متعددی در زمینه ترکیب آتی این مجمع مطرح شد. نخست پیشنهاد حضور نمایندگانی از سه قوه از سوی کمیسیون تلفیق مطرح و در نهایت در صحن علنی رد شد. اما بعد از پیشنهادات برخی نمایندگان مقرر شد مجمع عمومی بانک مرکزی با حضور رییس‌جمهور، معاون برنامه‌ریزی، وزیر اقتصاد و دو نفر دیگر از هیات وزیران تشکیل شود. همچنین رییس کل بانک مرکزی با پیشنهاد رییس‌جمهور تایید مجمع عمومی و رای اکثریت مجلس تعیین می‌شود.

اگر این مصوبه را به تنهایی ملاک عمل در نظر بگیریم به نظر می‌رسد مصوبه مجلس نسبت به وضعیت پیشین موجب ثبات بیشتر ریاست بانک مرکزی شده است. اما نگاهی به روند کلی تغییرات ساختاری ریاست بانک مرکزی، نتیجه‌ای کاملا متفاوت را نشان می‌دهد. مصوبه پیشین مجلس با وجود ایرادات موجود در آن (که در سرمقاله 11 دی‌ماه جهان‌صنعت به آن پرداخته شد) دارای هدفی به نام استقلال بانک مرکزی بود. هدف یادشده براساس روش‌های روشن و پذیرفته شده اقتصاد در جهان است که در آن سیاست‌های پولی مستقل از قوه مجریه تعیین می‌شود. بنابراین به نظر می‌رسد هدف یادشده به کلی به فراموشی سپرده شده یا اصولا از ابتدا مطرح نبوده چراکه مصوبه اخیر صرفا موجب ثبات در ریاست بانک مرکزی شده است.

مساله دیگر گزاره‌های مطرح شده در دفاع از بازگشت به ترکیب فعلی بانک مرکزی است. یکی از نمایندگان مجلس در این خصوص گفته است: دولت برای اینکه بتواند سیاست‌های پولی خود را اعمال کند، نیاز دارد که بانک مرکزی را به عنوان بازویی در اختیار داشته باشد. به نظر می‌رسد اظهارنظر یادشده اصول پذیرفته شده در سراسر دنیا را تا حدودی نادیده گرفته است. سیاست‌های پولی بالذات از وظایف بانک مرکزی به شمار می‌روند و اصلی‌ترین منطق در دفاع از استقلال بانک مرکزی همین مساله لزوم اتخاذ سیاست‌های پولی مستقل از دولت است. بنابراین نمی‌توان با تکیه بر فرضی نادرست به نتیجه‌گیری پرداخت.

دفاع از عدم استقلال بانک مرکزی با تکیه بر لزوم مستقل نبودن سیاست‌های پولی از دولت، مساله‌ای است که پس از سال‌ها دفاع از استقلال بانک مرکزی تا حدودی عجیب می‌کند. جالب آنکه مرکز پژوهش‌ها (که تحت ریاست نماینده مذکور فعالیت می‌کند) در گزارش استقلال بانک مرکزی آورده است: دولت‌ها در صورتی که بر سیاست‌های بانک مرکزی نفوذ داشته باشند به طمع می‌افتند تا از سیاست‌پولی جهت نیل به اهداف کوتاه‌مدت استفاده کنند. این فارغ از آن است که براساس ماده14 قانون پولی و بانکی کشور بانک مرکزی می‌تواند در امور پولی و بانکی دخالت و نظارت‌هایی داشته باشد و این اختیارات بر عهده دولت نیست.

مساله مهم دیگر آن است در حالی که حضور منتخب تمامی افراد جامعه (یعنی رییس‌جمهور) در ترکیب مجمع عمومی بانک مرکزی از دید برخی کارشناسان پذیرفته شده نیست، آیا می‌توان از دخالت تصمیم‌سازان منطقه‌ای و بخشی در سیاست‌گذاری پولی کشور سخن گفت؟ بنابراین بهتر است این تایید به دست نهادی مستقل‌تر و با تمرکز بیشتر بر سیاست‌های کلان کشور سپرده شود زیرا تعدد نهادهای موثر بر ریاست بانک مرکزی (سه نهاد شامل رییس‌جمهور، مجمع عمومی و مجلس) از قدرت عمل بانک مرکزی می‌کاهد. ضمن آنکه حضور همزمان دولت و مجلس در این زمینه در حالی که این دو نهاد عملا سیاست‌های مالی را نیز بر عهده دارند، موجب تمرکز این دو سیاست‌گذاری در یک محدوده خواهد شد.

استقلال بانک مرکزی از دولت، نه به معنای حذف رییس‌جمهور در صورت پیشین و نه به معنای افزودن اعضای غیرمرتبط همچون نماینده بخش خصوصی است. فلسفه استقلال بانک مرکزی در اولین گام، اصلی عقلی و پذیرفته شده (یعنی جدا بودن قوه اجرایی از نظارت) است که در اعمال سیاست‌های پولی به کار گرفته شده است. اهمیت این مساله به حدی است که از اصلی‌ترین شاخص‌های ارزیابی بانک‌های مرکزی به شمار می‌رود. نمایندگان مجلس مدتی پیش با عنایت به این مساله سمت و سوی استقلال این نهاد را در پیش گرفتند. با تصمیم اخیر به نظر می‌رسد اصولا مساله اصلی فراموش شده و باید مجددا سوال را طرح کرد.

دنیای اقتصاد:درسی از بحران جهانی

«درسی از بحران جهانی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم دکتر سیداحمد میرمطهری است که در آن می‌خوانید؛به دنبال گسترش بحران مالی جهانی، صندوق بین‌المللی پول چند ماه قبل بهبود در اوضاع اقتصاد بین‌المللی را سریع‌تر از آنچه که انتظار می‌رفت و شاید با کمی دستپاچگی اعلام کرد.

چراکه در همان موقع، بسیاری از اقتصاددانان، دستاوردها را شکننده و آسیب‌پذیر می‌دانستند. شاید هم حق داشتند، چون نمونه بارز آن ورشکستگی یک بانک بزرگ ایرلندی در ماه‌های اخیر بود.

واقعیت این است که جهان با مجموعه‌ای از مشکلات اقتصادی نظیر نرخ بیکاری بالا، سطح تقاضای ضعیف بخش خصوصی، بدهی‌های سنگین دولت‌ها و ریسک حباب در قیمت دارایی‌ها در کشورهای مختلف جهان روبه‌رو است. این واقعیت بیانگر آن است که بسیاری از کشورها به اصلاح بخش مالی خود اعم از بازار پول و بازار سرمایه به طور جدی نیاز دارند. اصلاحاتی که باید دربرگیرنده قواعدی برای کنترل و مهار نقدینگی و هدایت سرمایه‌ها به سوی فعالیت‌های مولد و افزایش توانایی‌ها برای شناسایی مخاطره‌هایی که بر کل سیستم مالی اثر می‌گذارد، باشد.

اقتصاد ایران نیز بخشی از اقتصاد جهانی است، هم تاثیرپذیر است و هم تاثیرگذار و بخش مالی ایران اعم از بازار پول و بازار سرمایه بی‌نیاز از اصلاح و نظارت نیست. هم‌اکنون حجم نقدینگی به حدود 300هزار میلیارد تومان رسیده است و روند پرشتاب افزایش تعداد بانک‌های خصوصی در کنار بانک‌های دولتی و بزرگ شدن سیستم بانکی در دو سال اخیر همراه با توسعه فعالیت موسسات مالی و اعتباری رسمی و غیررسمی موجود ادامه دارد.

تعداد شعب بانک‌ها به روایتی به حدود 20هزار شعبه در سراسر کشور بالغ شده که در کنار رسیدن ارزش جاری بورس به حد 90 میلیارد دلار از ابعاد وسیع وظایف نظارتی بانک‌مرکزی خبر می‌دهد.

به خاطر داشته باشیم که منبع اولیه بحران مالی جهانی، ناشی از اقدامات فعالان بازارهای پول و سرمایه بود و بسیاری از بانک‌های بزرگ و شرکت‌های واسطه‌گری مالی با مدیریت ریسک ضعیف و سرمایه‌های ناکافی و غیراستاندارد، زمینه‌ساز بحران شدند تا جایی که فقط در آمریکا 180 بانک ورشکسته شدند.
بانک مرکزی ایران اگر مسوول حفظ ارزش پول ملی و کاهش نرخ تورم است باید بداند وظایف نظارتی بر بازار مالی کشور را نیز بر عهده دارد و برای توسعه و تثبیت بازارهای مالی کشور نیاز به سیاست و برنامه و استراتژی دارد و حتی در ساختار تشکیلاتی خود که در 30 سال اخیر تغییر چشمگیری نداده است، با توجه به ابعاد فعلی اقتصاد ملی باید تجدیدنظر کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها