گفتگو با سید ضیاءالدین شفیعی ، به بهانه سالروز درگذشت سلمان هراتی

سلمان شعر را می‌دید نه شاعرش را

سلمان هراتی یکی از شاعران تاثیرگذار دهه نخست انقلاب اسلامی است. زیبایی شعر او را باید در صداقت و جسارت سروده‌هایش جستجو کرد.
کد خبر: ۳۶۳۸۷۳

این شاعر که پیش از هر چیز معلمی پرتلاش هم بود در سال‌های پرتلاطم جنگ تحمیلی از شمال سرسبز ایران به محافل شعری پایتخت وارد شد و مورد توجه اهالی ادب قرار گرفت.

زندگی کوتاه و پربار مرحوم هراتی اگرچه در چنین روزهایی در سال 65 و در یک سانحه جاده‌ای پایان یافت، اما شعر و آثار او به عنوان یکی از نمونه‌های واقعی ادبیات انقلاب همچنان در محافل ادبی و در زبان مردم جاری است.

سالروز درگذشت سلمان هراتی بهانه‌ای شد تا به سراغ سید ضیاءالدین شفیعی ، پژوهشگر و شاعر برویم که او هم از نزدیکان و دوستان سلمان بوده است و هم آثار متعددی درباره او ازجمله شناخت‌نامه سلمان هراتی را منتشر کرده است.

جناب شفیعی شما به عنوان دوست، همشهری و همدوره مرحوم سلمان هراتی پس از مرگ وی چه آثاری را برای معرفی این شاعر تالیف کردید؟

نخستین کتابی که در مورد سلمان نوشتم، در سال 72 و به فاصله حدود 5 سال از مرگ وی بود. این کتاب «سرود مرد غریب» نام داشت و به فراخور شرایط زمان خود، یادنامه‌ای از مطالب و شعرهای موجود پیرامون مرحوم هراتی تا آن زمان را در برمی‌گرفت. این کتاب شامل گزیده‌ای از سروده‌های 3 مجموعه شعر وی، آثاری از دیگر شاعران در وصف یا سوگ این هنرمند، نقدهایی که بر آثار وی نوشته شده بود و همین طور زندگی خودنوشت او بود. به علاوه یک گفت‌وگو با برادر سلمان و یادداشتی از همسر این شاعر در این اثر گنجانده شد. این کتاب تا سال های طولانی مرجع دوستداران سلمان هراتی درباره او بود. چند سال بعد، زندگینامه داستانی سلمان را در 10 فصل نوشتم. این کتاب «بیدارتر از صبح» نام داشت. برای نوشتن آن از یادداشت‌های وی استفاده کردم و آن را بارها با محمد هراتی برادر سلمان بازخوانی کردیم تا مغایرتی با واقعیت نداشته باشد.

این دو کتاب هنوز در بازار وجود دارد؟

نه، متاسفانه هر دو این آثار به سرعت به فروش رفت و هرگز هم تجدید چاپ نشد و عملا در زندان سلایق مدیران اخیر حوزه هنری همچون 6 کتاب دیگر من به حبسی بی‌پایان دچار شد. البته در سال 79 نیز کاری 600 صفحه‌ای با عنوان «ناگهان بهار» را تهیه کردم که نام آن را از یکی از شعرهای خود سلمان گرفته بودم. این کتاب با پیشنهاد خانه شاعران تهیه شد و قرار بود در کنار کتاب مجموعه اشعار سلمان هراتی به کوشش قیصر امین‌پور همزمان به چاپ برسد. بنده «ناگهان بهار» را به همراه مجموعه اشعار منتشرنشده سلمان به قیصر امین‌پور دادم. مجموعه اشعار توسط قیصر به چاپ رسید اما «ناگهان بهار» سرنوشت خوبی پیدا نکرد و پس از مدتی محتوای آن کتاب با نام دیگر و توسط شخص دیگری منتشر شد. بعد از آن هم جسته و گریخته کارهایی انجام شد تا سال 87 که بنده دبیر کنگره شعر دفاع مقدس بودم و کتاب «خواب گل سرخ» را برای یادنامه این شاعر تهیه کردم.

بعد از «خواب گل سرخ» دیگر به سراغ سلمان نرفتید؟

حدود 2 سال قبل، از طرف دوست شاعرم جناب اکرامی‌فر طرح بزرگی پیشنهاد شد. قرار بود که زندگینامه 30 تن از شاعران درگذشته پس از انقلاب در مجموعه‌ای منتشر شود. نوشتن کتاب زندگی سلمان به من واگذار شد. این کتاب بیش از یک سال و نیم است که آماده شده، اما چون طرح به سرانجامی نرسید ترجیح دادم که کتاب را تحویل ندهم. سلمان آخرین ساعات زندگی خود را در رودسر، زادگاه پدری من سپری می‌کرد. این برای من یک وظیفه است که او را به دیگران معرفی کنم.

به عنوان کسی که با مرحوم سلمان دوست بوده و آثار وی را به صورت تخصصی بررسی کرده‌اید، ویژگی‌های شعر سلمان و تحول شعری وی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ در واقع می‌خواهم بدانم او چه مسیری را طی کرد تا سلمان شد.

سلمان به لحاظ ویژگی‌هایی از دیگر شاعران نسل خود متمایز است. به عنوان مثال می‌بینیم کسانی که امروز به عنوان شاعران انقلابی و معتقد به نظام می‌شناسیم، محصول پرورش‌یافتن در یک کانون مشخص هستند. یعنی شخصیت شعری آنها یا انگیزه سرایش این افراد در حلقه‌های شعری محدود شکل گرفته است. حوزه هنر و اندیشه اسلامی مهم‌ترین این کانون‌هاست و چند نسل متوالی در این حوزه رشد یافته‌اند، اما سلمان برخلاف این بزرگان، جایگاه شعری خود را مدیون حضور در این کانون‌ها نیست. سلمان پیش از دیدار با شاعران برجسته حوزه هنری شاعر بوده است. حوالی سال 61 در یکی از جلساتی که شاعران به شهرستان محل اقامت مرحوم هراتی می‌روند، با جوانی مواجه می‌شوند که در پایان برنامه، بسیار ساده و فروتنانه دفتری را به آنها می‌دهد و می‌خواهد که اشعارش را مطالعه کنند. این شاعران بعد از مطالعه متوجه می‌شوند که شعرهای این جوان، از سروده‌های خودشان چیزی کم ندارد. اعضای پویای این کانون بویژه مرحوم قیصر امین‌پور و سیدحسن حسینی از سلمان دعوت می‌کنند برای شرکت در جلساتشان به تهران بیاید.

رابطه ادبی و تاثیر و تاثر سلمان هراتی با این دو عضو پویا چگونه بود؟

مسلما این سه نفر روی هم تاثیر بسیار زیادی داشتند ولی سلمان به دلیل این که تنها حدود 5 سال در گروه فرصت ارائه اثر پیدا می‌کند و مرگ او را از این جمع جدا می‌کند، کمتر از دیگران توانست از جریان‌های فکری اطراف خود تاثیر بگیرد. تجربیات و لحظات مشترک سلمان با دیگر شاعران هم‌نسلش، به دلیل کوتاه بودن عمر او بسیار کم بود. به عنوان مثال می‌بینیم که تمرکز سلمان روی کار سپید، آزاد و غزل است و به نهضت رباعی‌سرایی دوره خود وارد نشده است اگرچه او فروتنانه در مصاحبه‌ای جهش فکری و شعری خود را به حوزه هنری مدیون دانسته است.

می‌شود به طور مشخص از چهره‌های شعری پیش از سلمان در شعر نو سخن بگویید؟ اشعار سلمان از لحاظ درونمایه از چه کسانی وام گرفته شده است؟

سلمان هراتی در مورد تجربه‌های ادبی بسیار بدون تعصب برخورد می‌کرد. در سال‌هایی که بردن نام برخی از شعرا غیرمجاز بود، سلمان از مطالعه آثار و به‌کارگیری تجربیات زبانی آنها ابایی نداشت. از این چهره‌ها می‌توان به فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و احمد شاملو اشاره کرد. تاثیرپذیری سلمان از این افراد پیداست؛ البته نباید فراموش کرد که سلمان هوشمندانه از تجربیات سازمانی و ایدئولوژیک این افراد درمی‌گذرد و از تجربه‌های زبانی آنها بهره می‌گیرد. با این حال دینی از هیچ‌کس بر گردن سلمان نیست زیرا سلمان، سلمان شده بود وقتی که جامعه شعری ایران او را کشف کرد. به هر حال سلمان یک روشنفکر تام بود و در شرایط سال‌های ابتدای انقلاب آثار شعرای ایرانی و غیرایرانی را مطالعه می‌کرد.

سلمان هراتی همه لوازم شعر خود را از مردم می‌گرفت و سروده‌هایش حاصل تماشای شخصی و زندگی با مردم بود. شعر او اصیل‌ترین نسخه از عشق‌ها و نفرت‌های انسانی است

باید این طور نتیجه گرفت که سلمان همه لوازم شعر خود را از مردم می‌گرفت و سروده‌هایش حاصل تماشای شخصی و زندگی با مردم بود. شعر او اصیل‌ترین نسخه از عشق‌ها و نفرت‌های انسانی است. وی همیشه در کنار مردم ماند و تن‌دادنش به سفر دشوار میان محل تدریس و منزل در سال‌های انتهای عمر گواه این مدعاست. در نهایت هم می‌بینیم که او جانش را در راه خانه و مدرسه و به واسطه همین عدم توسل به امتیاز دولتی از دست داد.

سلمان اتفاق بزرگی در شعر سال‌های ابتدایی انقلاب بود. تصور می‌کنید با توجه به کوتاه بودن عمر این شاعر، دامنه تاثیرش در شعرای پس از انقلاب اسلامی چقدر وسیع است؟ آیا از شعر او پیامی برای دیگر شعرا باقی مانده است؟

می‌شود گفت سلمان تاثیرگذارترین چهره دهه نخست انقلاب است. مهم‌ترین دلیل این امر، جسارت زبانی شعر اوست. دیگر شعرا، این جسارت را پس از سلمان تجربه می‌کنند. دلیل دیگر، جسارت وی در مضمون بود. پرداختن به مضامین اجتماعی، دستاوردهای بسیار شگفت‌انگیزی را برای سلمان فراهم می‌کند. از صداقت و صمیمیت قابل لمس شعرهای سلمان هراتی که هیچ مخاطبی نمی‌تواند آن را انکار کند نیز نباید غافل ماند. در میان چهره‌های شعر پس از انقلاب بسیاری شعرا هستند که هویتشان از هویت شعرشان متمایز است و به راحتی می‌توان تضادهایی را میان این دو وجهه آنها پیدا کرد، اما این حکم در مورد سلمان صادق نیست. سلمان و شعرش برهم منطبق هستند و وی با جسارت بر موضعگیری‌های شعرش می‌ایستد. اگر سلمان امروز زنده بود در سمتی می‌ایستاد که دروغ وجود ندارد و عشق در آن گسترش دارد.

سلمان در شعرش می‌خواست چه چیزی به خواننده اشعارش بگوید؟ اصلی‌ترین درونمایه‌های شعری او چیست؟

اولا باید گفت دفاع این شاعر از مضامین مورد نظرش دفاعی از سر معرفت است و نه فرمانبرداری. این حرف را به عنوان کسی می‌گویم که شعرهای سلمان را از پیش از سال‌های حضورش در کانون شاعران دیده است. این به آن معناست که وی تعلق خاطر دیگری را تجربه کرده است تا به این شناخت نهایی در شعر و تفکرش برسد.

اما درباره درونمایه شعر او، باید گفت سلمان به شهادت اشعارش، به دنبال گسترش عشق بود. او بارها و بارها در شعرهایش به این موضوع اشاره می‌کند؛ زیرا غایت آمال خود را همه‌گیرشدن عشق می‌داند. دقیقا در همین زمینه است که این شاعر موضعگیری خود را در برخورد با محیط اطراف اعلام می‌کند. سلمان بشدت با دروغ و چاپلوسی مخالف است و این مخالفت را به تواتر می‌توان در شعر سلمان پیدا کرد. اینها نکات مهم و روزآمدی است زیرا دروغ چیزی است که امروز هم مظاهرش در جامعه ما بشدت وجود دارد.

این شاعر همچنین در شعرش بارها از مخالفت با اختناق و استبداد سخن می‌گوید. به عنوان مثال وی در شعر «هدیه» که برای پابلو نرودا سروده است، می‌گوید:

«افسوس که نیستی

اگر نه

یک شاخه گل محمدی به تو می‌دادم

تا با آن تمام دیکتاتورها را مسموم کنی»

عشق موجود در شعر سلمان چه نوع عشقی است؟

هر کجا فضای روشنی در شعر سلمان هست، در تمجید عشق است. عشق سلمان شرقی و عفیف است، اما از جهتی وی به هیچ وجه با حبس و به پستو بردن عشق نسبتی ندارد و جسارتش را دارد که آن را همه جا فریاد بزند.

به نظر شما بعد از گذشت بیش از 20 سال از شکوفایی این شاعر رابطه نسل تازه با وی چگونه است؟

واویلایی که نسل جوان ما با آن روبروست، منحصر به عدم اقبال شعر سلمان نیست. نسل امروز اصلا از پیشینه شعر کشورش چیزی نمی‌داند. حتی می‌توان ادعا کرد که شاعر جوان سروده‌های شاعر هم کافه‌ای خود را نیز نمی‌خواند. بین دیروز و امروز شعر ما گسیختگی وجود دارد، اما در این میان سلمان از اقبال خوبی برخوردار است. دلیل آن را هم باید در تجربه‌های متعدد سلمان جستجو کرد. زبان غزل سلمان کاملا امروزی است و می‌توان با آن ارتباط برقرار کرد. در مورد شعر نیمایی هم همین موضوع صادق است. نیایش‌واره‌های سلمان هراتی از اشعار نیمه‌تمام وی است که پس از مرگش و در ساک خون‌آلود همراه وی به دست آمده ولی همین اشعار ناتمام از برجسته‌ترین نمونه‌های شعر سپید است.

سلمان انسانی بشدت شفاف و بدون لایه بود. حتی بزرگانی که سلمان زمانی از آنها یاد می‌گرفت نیز از سلمان چیزهایی آموخته‌اند. جسارت سلمان هراتی در شعر بعد از مرگ او توسط عده‌ای کپی‌‌برداری شد و این افراد توانستند از این طریق توفیقاتی هم به دست آورند و به نام و نان‌های بسیاری برسند. رنگ و طعم شعر سلمان در شعر یکی دو نسل بعد هم قابل مشاهده است.

الناز اسکندری 
جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها