گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

تزریق بی‌اعتمادی به قلب دیپلماسی‌

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «سخنی از سخنی»،«کارآمدی و اقتدار نظام»،«وحدت به روایت علی(ع)»،«امام علی علیه السلام تجسم عدالت»،«اِذَاالشَّمسُ کُوِّرَت»،«تزریق بی‌اعتمادی به قلب دیپلماسی‌»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۴۹۹۲۲

جام جم:سخنی از سخنی

«سخنی از سخنی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی جام جم به قلم بهروز پورسینا است که در آن می‌خوانید؛در طلیعه سال جدید، رهبر معظم انقلاب با اعلام سال 89 بعنوان سال همت مضاعف و کار مضاعف، طی بازدیدی از بخشی از توانمندی‌های صنعت خودروسازی کشور در نهم فروردین‌ماه، نارضایتی خود را از واردات بی‌رویه خودروهای خارجی به کشور ابراز کردند

و فرمودند: «من بارها به مسوولان ـ مسوولان گوناگون در بخش‌هاى مختلف دولتى ـ گفتم: اگر فلسفه شما، منطق شما براى افزایش واردات و تسهیل وارداتِ ساخته‌هاى صنعتى این است که می‌گویید کیفیت مصنوعات داخلى باید بالا برود، خب فشار را روى این بخش بگذارید. سیاست‌هایى وجود دارد که می‌شود وادار کرد، مجبور کرد تولیدکننده داخلى را به این‌که کیفیت را ارتقا بدهد. بدترین گزینه براى بالا بردن کیفیت داخلى این است که ما راه را براى مصنوعات خارجى باز کنیم؛ این، بدترین گزینه است. گزینه‌هاى بهترى وجود دارد براى این‌که ما کیفیت را بالا ببریم.»

متعاقب این سخنان بود که در تعامل دولت و مجلس محترم، از کاهش نرخ تعرفة واردات خودرو در سال جاری جلوگیری شد و در پی آن، برنامه‌های سختگیرانه‌تری برای ارتقای کیفیت ساخت و تولید خودرو در داخل به صنعت خودروسازی ابلاغ گردید.

در همین هفته و طی فرازی دیگر، معظم له در دیدار با دانشجویان در خصوص اجرای اصل 44 قانون اساسی فرمودند: «یکى از آقایان راجع به مساله خصوصى
‌سازى فرهنگ و بهداشت نکته‌اى گفتند که به نظر من آن نکته هم درست است. خصوصى‌سازى مربوط به شرکت‌هاى ذیل اصل 44 است، که خوب، یک تعریف مشخصى دارد. به نظر ما مسائل فرهنگى و بهداشتى و اینها، به آن شکل، مشمول این اصل خصوصى‌سازى نمیشود. از طرف مسوولان ذى‌ربط هم مواردى را به من گفته‌اند. به نظر ما این اشکال، اشکال واردى است؛ بایستى مورد توجه قرار بگیرد.»

ناگفته پیداست که انتظار می‌رود در کوتاهترین زمان، مجلس و دولت محترم در یک تعامل سازنده به رفع این نقیصه، وفق نظر رهبری اقدام کنند.

پیش از این نیز ایشان طی دیدار با کارگزاران نظام در 27 مردادماه، در بخشی از بیانات خود می‌فرمایند: «من نسبت به مساله مدیریت واردات به دولتى‌ها سفارش کردم؛ الان هم تأکید می‌کنم. من نمی‌گویم واردات متوقف بشود؛ چون یک جاهایى لازم است که واردات انجام بگیرد اما واردات، باید مدیریت بشود. یک جایى واردات مطلقاً نباید بشود؛ یک جاهایى باید انجام بگیرد. با مدیریت، واردات انجام بگیرد. البته مسوولان محترم دولتى به من گفتند که قوانینى که مجلس تصویب کرده، به ما اجازه نمی‌دهد جلوى واردات را بگیریم؛ من خواهش می‌کنم این قضیه را حل کنند. اگر واقعا قانونى وجود دارد که دولت را ممنوع می‌کند از جلوگیرى از واردات، این قانون را اصلاح کنند؛ جورى باشد که مدیریت بشود. باید تولید ملى بالا برود.» نیک می‌دانیم که در چند روز گذشته، تلاش‌های شایسته‌ای هم در دولت و هم در مجلس شورای اسلامی در حال شکل‌گیری بوده است تا این مساله که رهبر معظم انقلاب، نسبت به رفع آن امر فرمودند، هرچه زودتر به سمت صلاح و اصلاح رهنمون شود. در واقع این یادداشت، چند نمونه از سخنان رهبر فرزانه انقلاب در موضوعاتی است که به طور مستقیم، به اقتصاد ملی بازگشت می‌کند. در این ارتباط ذکر سه نکته ضروری است:

اول؛ با مرور نسبت به آنچه نگاشته شد، این سوال مطرح می‌شود که چرا رفع برخی نقایص بین و روشن اقتصادی می‌بایست از جایگاه بیانات رهبری نظام که مسوولیت هدایت مسائل کلان کشور در سطح ملی، منطقه‌ای و جهانی را در کنار وظایف بی‌بدیل دیگری که به عهده دارند، طرح شود؟

به باور نگارنده، پاسخ صریح این سوال را باید در عدم ارائه تعریف صحیحی از جایگاه کارشناسی و نقش بدنه کارشناسی (بویژه نقش دانشگاه و دانشگاهی) در دولت و مجلس محترم جستجو کرد؛ در چنین شرایطی است که می‌بایست راه حل یا اصلاح و رفع نقایص موجود در چنین معضلات مهم و روشن اقتصادی را که بر زمین مانده است، در بیانات رهبری جستجو کرد.

دوم؛ در دو مورد از سه فصل از سخنان رهبری، پدیدة واردات بعنوان یک دغدغه و معضل مطرح شده است. نگارنده خود را مکلف می‌داند این سوال را مطرح کند که آیا به‌واقع، نرخ برابری ارز در کشور به گونه‌ای مدیریت نمی‌شود که برای واردات و واردکننده ناخواسته رانت‌های برجسته‌ای را اعطا می‌کنیم؟ آیا قیمت محصولات خارجی، براستی و درستی چنین ارزان است که بازارهای کشور را یکی پس از دیگری در می‌نوردد یا نرخ مبادله ریال با سایر ارزها بیش از حد ارزان است؟!

سوم؛ با عنایتی که رهبر معظم انقلاب نسبت به اجرای صحیح اصل 44 قانون اساسی دارند، امید می‌رود که در پی ورود مدیری جوان و پر تلاش در این عرصه که سکان سازمان خصوصی‌سازی را در دست گرفته است، علاوه بر دغدغه‌های رهبری در این باره که تاکنون رهبر امت در بیاناتشان فرموده‌اند، نقش بدنه کارشناسی در فرآیند اجرای صحیح اصل 44 و خصوصی‌سازی، در نظر و عمل، بی‌هیچ کم و کاست به منصه ظهور برسد؛ به انتظار عملکرد مدیریت جدید سازمان خصوصی‌سازی می‌نشینیم.

رسالت:کارآمدی و اقتدار نظام

«کارآمدی و اقتدار نظام»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛امشب شبی است که حضرت علی(ع) در مسجد کوفه هدف یک ترور ناجوانمردانه و خائنانه قرار می گیرد و فرق مبارک آن حضرت شکافته می شود. چهل سال پس از هجرت حضرت رسول(ص) نزدیک ترین یار او که وصی او و ولی امر مسلمین است پس از سه جنگ خونین «جمل»، «نهروان» و «صفین» مورد سوء قصد قرار می گیرد و پس از سه روز به شهادت می رسد.

امروز روز شهادت شهید باهنر و شهید رجایی است. آن دو در یک ترور ناجوانمردانه که از سوی منافقین طراحی شده بود، به رفیع اعلی پیوستند.آن دو در آتش «حسد»، «کینه» و «لجاجت» کسانی سوختند که در راه رسیدن به قدرت هیچ مرز اخلاقی و دینی را بر نمی تابیدند. تاریخ از قربانیان این دو حادثه به نیکی یاد می کند و آنها را مظهر عدالت، شرف، اخلاق، مردمداری و مردم دوستی، راستی و حقیقت می شناسد و به وجود آورندگان چنین فاجعه ای را جزء روسیاه ترین انسان های روی زمین ثبت کرده است.

تقارن این دو روز در سال89  از شگفتی های جالبی است که نگاه های ما را به دو مقطع تاریخ اسلام و تشیع می برد و مشابهت ها آن را به خوبی نشان می دهد.

شهیدان رجایی و باهنر دارای یک سلوک روحی، اخلاقی، عرفانی و سیاسی بودند و به تعبیر حضرت امام(ره) این سلوک را20  سال در کنار هم تمرین کرده بودند و خدا خواست آنها را با هم در یک زمان پیش خود ببرد.

واکاوی اندیشه سیاسی رجایی و باهنر به ما نشان می دهد آنها شیفته خدمت به مردم بودند و به قدرت از این زاویه نگاه می کردند. آنها در اندیشه پیشرفت ایران و جبران عقب ماندگی های ملت بودند و در راه بسط عدالت علوی و نبوی در جامعه سر از پا نمی شناختند. تئوری گفتمان پیشرفت، خدمت و عدالت در حقیقت در زمان دولت رجایی و باهنر شکل گرفت. اگر جنگ تحمیلی و ناگواری ها و ناملایمات سه دهه گذشته و نیز بی مهری برخی در داخل نبود، اکنون جمهوری اسلامی از لحاظ مرتبت قدرت، فراتر از آنچه که امروز قرار دارد، قرار می گرفت. دولت های پس از دولت شهید رجایی و باهنر هر کدام در وسع خود سعی کردند بر این ممشا عمل کنند اما دولت نهم و دهم با اعلام گفتمان رجایی و باهنر در سر لوحه برنامه های خود رکورد قابل قبول تری را به جای گذاشته است.

دولت نهم و دهم از دل یک رقابت جدی و نفسگیر که نوعی تحکیم جمهوریت بود پدید آمد. رئیس جمهور در هر دو انتخابات با آرایی چشمگیر و قابل قبول انتخاب شد. این در حالی بود که رئیس جمهور خود را پایبندترین فرد به اصول و به ارزش های انقلاب، امام و رهبری معرفی کرده بود. فاصله دولت و ملت در دولت های نهم و دهم به حداقل کاهش یافت لذا دولت توانست گام های بلندی در تثبیت اقتدار ملی بر دارد.

دولت و ملت در سایه رهبری هوشمندانه انقلاب توانستند بزرگترین هجمه نرم دشمن را به شکست برسانند و در برابر زیاده خواهی های آمریکا و اروپا که در برابر پیشرفت ایران صف کشیده بودند بایستند. ایران امروز با یک اقتدار ملی تثبیت شده وارد باشگاه هسته ای جهان شده است و بی اعتناء به تهدیدها و تحریم ها هر روز از یک پیشرفت مهم در قلمرو های علمی و فناوریهای نوین پرده برداری می کند. ایران امروز اکنون در بسیاری از رشته های علمی جزء10  کشور برتر جهان است و این مهم غلبه گفتمان پیشرفت بر گفتمان عقب ماندگی و تحجر است که توسط منافقان و لیبرال ها همواره پس از انقلاب تبلیغ و ترویج می شده است.

امروز طعم شیرین خدمات دولت در لایه های زیرین جامعه ما حس می شود. دولت توانسته  است با فرصت به دست آمده خدمات خود را در سفرهای استانی و دیدارهای چهره به چهره با مردم گسترده کند دولت توانسته است به مردم بگوید در جنگ فقر و غنا در کنار فقرا ایستاده است و از آن کوتاه نمی آید.

 لذا در گونه شناسی آرای رئیس  دولت در انتخابات دهم به یک شگفتی می رسیم و آن اینکه هر چه از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک و محروم می رویم رای رئیس دولت ملموستر و بیشتر است دولت نهم ودهم در پاسخ به اخم و تهدید آمریکا و قدرت های جهانی ذره ای کوتاه نیامد و دیپلماسی تهاجمی را در دستور کار خود قرار داد.

رئیس دولت در مجامع جهانی با قدرت ظاهر شد و با طراحی دیپلماسی عمومی قدرت خارق العاده ملت ایران را به رخ جهانیان کشید. توطئه اجماع جهانی و انزوای ایران را خنثی کرد. امروز رئیس  دولت ایران یک چهره برجسته و مورد احترام در نگاه ملت های جهان است و هر جا که می رود مورد استقبال قرار می گیرد. او بحق شجاعت و جسارت ملت ایران را در مجامع جهانی نمایندگی کرد و ثمرات آن را امروز در عقب نشینی قدرت های جهانی در برابر انقلاب لمس می کنیم.

ذکر توفیقات دولت به معنای نادیده گرفتن کاستی ها و اشکالات و حتی قصورها و تقصیرها نیست. اما بزرگ نمایی کاستی ها - به گونه ای که ما موفقیت های دولت را نبینیم - نوعی جفا به دولت و ملت است.

رمز موفقیت های دولت در اطاعت از فرامین رهبری معظم انقلاب است. دولت هر جا بر اساس رهنمودهای رهبری عمل کرده رکوردی از کارآمدی نظام را به ثبت رسانده است.
نظام و دولت هیچ گاه طی سه دهه گذشته به این درجه از کارآمدی و اقتدار نبوده است بدخواهان با سیاه نمایی می خواهند کارآمدی نظام را ضعیف جلوه دهند. اما این نیرنگ و فریب هیچ گاه نتوانسته است برحقیقت کارآمدی و اقتدار نظام، دولت و مردم سرپوش بگذارد.

کیهان:وحدت به روایت علی(ع)

«وحدت به روایت علی(ع)»عنوان  یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛دوره کرده اند او را به طعن و تمسخر. یهودی اند. ماجرای سقیفه را می دانند. می دانند پیکر پیامبر(ص) هنوز در آغوش علی(ع) بود که دیگران پی نزاع قدرت رفتند. می دانند داغ علی(ع) تازه است. می دانند اگر علی صبوری کرده، شکیبایی کسی بوده که خار در چشم و استخوان در گلو و تلخ تر از حنظل بر جگر دارد. دوره کرده اند علی را یهودیان و یکی از آن میان به تمسخر می گوید «شما مسلمانان هنوز جنازه پیامبرتان را به خاک نسپرده بودید که درباره جانشینش اختلاف کردید.» اینجا فقط صبر و بصیرتی به ژرفای ایمان علی بن ابیطالب است که می تواند در برابر غریبه ها و نامحرمان خویشتنداری کند و بگوید «ما فقط در جانشین پیامبر و نه در پیامبری او دچار اختلاف شدیم اما شما یهودیان هنوز پایتان از خیسی دریا خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید(1) ای موسی همان گونه که برای آنان خدایانی است برای ما نیز خدایی قرار ده. موسی گفت به راستی که شما مردمانی نادان هستید».(2)

این کلمات را مردی گفت که باور داشت «به خدا سوگند فلانی جامه خلافت را برتن کرد حال آن که می دانست جایگاه من به خلافت، جایگاه قطب به سنگ آسیاب است. سیل از من جاری می شود و پرنده نمی تواند به بلندای من پرو بال گیرد. پس پرده ای میان خود و خلافت آویختم و روی از آن برگرداندم» (3) و این کلام عین کلام رسول خدا(ص) بود که «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیث ما دار». حق با علی یکی است و گرد او هرجا که بگردد، می گردد. و علی فرمود؛ دیدم در برابر حادثه ای تیره و تار که بزرگسال در آن فرتوت و خردسال در آن پیر می شود و انسان مؤمن آرزوی دیدار پروردگار می کند، صبر خردمندانه تر است، پس صبوری کردم حال آن که خار در چشم و استخوان در گلویم بود. دیدم که میراث من به یغما می رود...».(4) قریش می گفتند یا با غم و اندوه صبر کن یا از سر تأسف بمیر! «پس خار در چشم خلیده، چشم پوشیدم و استخوان در گلو جرعه جرعه نوشیدم و شکیبایی ورزیدم در خوردن خشمی که از حنظل تلخ تر و زجرآورتر از زخم تیغ برای قلب بود.(5) 25سال از مشورت و معاضدت و همراهی خلفا دریغ نکرد چندان که بارها از آنان شنید «اگر تو نبودی، هلاک می شدیم.» برای این بیعت و همراهی تنها یک ملاک داشت چندان که هنگام بیعت با خلیفه سوم فرمود: «همانا می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت منم. به خدا سوگند گردن می نهم مادام که مرزهای مسلمین ایمن باشد و کسی را جز من ستمی نرسد. من خود این ستم را پذیرفته، فضیلت این گذشت را انتظار می کشم و به زر و زیوری که بر سر آن رقابت می کنید، دیده نمی گمارم».(6)

او از اختلاف- به هر قیمت- گریزان بود ولو بر سر حق مسلم خود. علی عین عدالت و پرچمدار حق بود. علی استوار و خشن بود در اقامه امر خدا. اما هیچ کدام از این بهانه های مشروع نتوانست او را حتی به مرز اختلاف سوق دهد چه رسد به اینکه وارد تیرگی های فتنه اندود آن شود. که اگر ریسک و معامله ای هم باید، با خدا باید. او توانسته بود قاطعیت و عزم و حرکت و صلابت را با بصیرت و صبر و سکوت در نقطه «وحدت» به هم بیامیزد تا آن هنگام که جماعت امت با اشتیاق تمام- چونان اشتیاق ماده شتر به طفل خود- گرد او آیند و مطالبه عدالت کنند. قمار و معامله ای که علی می فهمید چنین مختصاتی داشت: «انسان مسلمان مادام که به پستی آشکار تن ندهد- آن پستی که اگر سخن از آن به میان آید، احساس ذلت و خواری کند و مردم فرومایه به وسیله آن فریب خورند و گمراه شوند- مانند آن قمار زننده برنده ای است که در انتظار نخستین برد از تیر و ابزار خویش است و همین، سود را برای او قطعی کند و زیان و غرامت را از او بردارد. و چنین است که انسان مسلمان از خیانت مبرّاست... از خداوند جایگاه شهدا و همزیستی با اهل سعادت و همراهی با پیامبران را مسئلت می کنیم.(7) در نقطه مقابل جریان هایی به ظاهر گوناگون ایستاده بودند که یک ویژگی مشترک داشتند. آغوش آن جریان ها، کانون جوجه کشی و پرورش شیاطین بود. «شیطان را برای کار خود ملاک و تکیه گاه گرفتند و او هم آنها را دام ها و شریکان خود قرار داد. پس در سینه آنها تخم گذاشت و جوجه درآورد و در درونشان لانه کرد و بر دامنشان پرورش یافت. پس آنگاه از چشم آنها نگریست و از زبان آنها سخن گفت و آنها را سوار و مرتکب لغزش ها کرد و فساد و انحراف را برای آنان زینت داد، رفتار کسانی که شیطان آنها را شریک قدرت خود کرد و از زبان آنان به باطل سخن گفت».(8)

تضاد میان رویکرد دو جبهه چنان بود که نمی توانستند با هم کنار بیایند. «استقمنا و فتنتم». امام در پاسخ معاویه که مدعی الفت و وحدت جماعت شده بود نوشت «اما بعد، به یقین ما و شما بر الفت و جماعت بودیم همان گونه که یادآور شدی. اما دیروز میان ما و شما جدایی انداخت اینکه ما ایمان آوردیم و شما کافر شدید، و امروز جدایی انداخت اینکه ما بر حق استقامت ورزیدیم و شما ]منافقین مسلمان نما[ به کجی فتنه و گمراهی مایل شدید».(9) و چنین بود که جاذبه و دافعه علی علیه السلام، جامع الاضداد شد. می دید و چشم می پوشید- ولو خار در چشم- تا آنجا که حجتی از جانب مردم برای قیام نداشت و امر خدا کمابیش اقامه می شد و اتحاد امت محفوظ بود. اما از آن هنگام که مردم بر در خانه او هجوم آوردند و حجت تمام کردند، از آن روز که تشنگان عدالت، التماس او را کردند و از آن زمان که «انقلابیون پیمان شکن»، «ستمگران» و «از دین بیرون شدگان» هر یک سر به شورش گذاشتند تا به گونه ای «حاکمیت اسلامی» را دوگانه و تجزیه کنند، روزگار پس از 52 سال، دوباره برق ذوالفقار درخشان در بدر و احد و خندق و خیبر را دید. علی در 36 سالگی همان «لافتی»یی بود که در 5-42 سالگی در بدر و احد. در بحبوحه همین آشوب ها بود که فرمود «پهلوی باطل را چنان بشکافم که حق از آن خارج شود.» هنگامی که گفتند طلحه و زبیر را تعقیب نکن، فرمود «چون کفتار نباشم که با آهنگ ملایم خوابش کنند تا صیاد بر او دست یابد و کمین کننده فریبش دهد و شکار کند» (01) و بعداز سرکوب شورش جمل فرمود «همواره منتظر خیانت شما بودم و آثار فریفتگی را در سیمای شما می دیدم. لباس دین شما را از من می پوشاند و صدق باطنم مرا بر شما بصیر و بینا می ساخت... امروز بر سر دو راهی حق و باطل ایستاده ایم. و هرکس که به آب اطمینان کند، هرگز تشنه نخواهد ماند».(11)

تا گفت «بیت المال را باز می گردانم حتی اگر با آن، زنانی به عقد درآمده و کنیزانی خریداری شده باشند، که در عدل گشایش و وسعتی است و هرکس که عدالت بر او تنگ آید، تنگنای جور و ستم بر او بیشتر است».(21)، شماری از صحابه با سردمداران اشرافیت و تبعیض به هم پیوستند و بیعت شکستند و سر بر شورش گذاشتند، حال آن که پیشاپیش با آنها شرط کرده و فرموده بود: «مرا واگذارید و دیگری را بخواهید که به استقبال امری گونه گون و رنگارنگ می رویم، امری که قلب ها در آن برجای نماند و عقل ها ثبات و قرار نگیرد. و کران تا کران افق را ابر فتنه پوشانده و راه راست ناشناس گردیده است. و بدانید اگر دعوت شما را برای خلافت اجابت کنم با شما چنان کنم که خود می دانم و به ملامت سرزنش کننده گوش ندهم...».(31)

پرچم عدالت پس از 52 سال غربت، هنوز بر فراز نیامده بود که کجروی و خودسری و آسایش طلبی و خیانت یاران آغاز شد. خیانت شماری، بی طاقتی و سست عنصری شماری دیگر و سردرگمی و حیرت دسته سوم، دست به دست هم داد تا صاحب ذوالفقار درماند. بارها فرمود می خواهم خود را با شما درمان کنم و زخم و درد من شمایید، مانند کسی که بخواهد خار را با خار از تن بیرون کشد و آن خار بشکند و بیشتر در تن او فرو رود. بارها فرمود: «به جانم سوگند جماعت دشمن بر شما پیروز می شوند نه بدان خاطر که آنها به حق سزاوارترند بلکه به خاطر شتابشان به سوی باطل امیر خود و کندی شما در حق خویش. و امت ها از ستم حاکمان خود می ترسند و من از ستم رعیت خویش می ترسم... ای کسانی که بدن هاشان حاضر است و خردهایشان غایب، هواهایشان پراکنده و مختلف، و امیرانشان مبتلا به آنان! امیر شما خدا را اطاعت می کند و شما نافرمانی او می کنید. و امیر مردم شام نافرمانی خدا می کند و آنها اطاعت او را می کنند. به خدا سوگند دوست داشتم معاویه مانند سودای دینار با درهم، با من معامله می کرد و 01 تن از شما می گرفت و مردی از آنها به من می داد». (41) فرمود جنگاوران بدی هستید «برای شما نقشه می کشند و شما کید نمی کنید. از نیرو و قلمروتان کاسته می شود اما آزرده و خشمگین نمی شوید. دشمن شما از کمین شما نخوابیده و شما در غفلت غوطه ورید. به خدا سوگند تن به پستی سپردگان مغلوب شدند».(51) «آنها چیره می شوند بر شما به خاطر اجتماعشان بر باطل و تفرقه و نافرمانی شما از امام خود در مسیر حق» (61) «با هیچ قومی در خانه اش نجنگیدند مگر اینکه خوارشان ساختند».(71)

تا روز آخر به وحدت فراخواند اما نه اینکه فریب منافقین را بخورد. به خوارج مقدس نما فرمود «شما مردمانی هستید که شیطان تیرهایش را به واسطه آنها می اندازد و با آنان به هدف می زند... بهترین مردم کسی است که در حب و بغض نسبت به من میانه روی کند. همراهی کنید میانه روی را و همراهی کنید سیاهی جمعیت امت را که دست خدا همراه جماعت است. بر شما باد پرهیز از جدایی و تفرقه که جدا شده از مردم، سهم شیطان است همچنان که جدا مانده از گله، سهم گرگ».(81) اما خط مقدم حرمت امام را پیشاپیش یاران پیمان شکن شکسته بودند و پس از آن شامیان توانسته بودند میان «قرآن ناطق»- امام- و «پوستین قرآن» که وارونه هم شده بود فاصله بیندازند. و دیگر این دو برهم منطبق نشدند و شیطان، امام قاسطین و مارقین شد.

کجایی عمار؟ کجایید ابن تیهان و ذوالشهادتین؟ کجایند مانندهای آنها از برادرانشان که با یکدیگر پیمان مرگ بستند و سرهای آنها را نزد قاجران هدیه بردند.(91) گریه کن مرد خلوت ها! در جلوت گریه کن! مرد گریه می کند. اما گریه تو در جلوت، آیت عذاب امت است. نزدیک است شقی ترین مردم، زخمی زهرآلود بر پیشانی علی زند که عقده دیرین دل پراندوه او را بگشاید. آنک وصال دوباره فاطمه و علی است. آنک شب قدر است و هنگام وصال امیرمؤمنان به حقیقت شب قدر، فاطمه زهرا سلام الله علیها. به نام خدا، با خدا و بر دین رسول خدا... به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم... نه دروغ گفتم و نه به دروغ گفته شد، به خدا سوگند این همان شبی است که رسول خدا وعده داد... «به خدا سوگند با مرگ چیزی که از آن کراهت داشته باشم سراغ من نیامد. من نبودم مگر مانند تشنه ای که در ظلمت شب ناگهان به آب رسد و جوینده ای که مطلوب خود را بیابد. و آنچه نزد خداوند است برای ابرار و نیکان بهتر است».(02)

الله الله فی الایتام! بدرود ای یتیمان و خاک نشینان! دل بوتراب هنوز پیش شما و نگران شماست. بپایید آنها را! بدرود ای کوخ نشینان و ضعیفان و مستضعفان! بدرود ای همه آنها که تا نهایت تاریخ، عدالت برایشان عقده و غصه گلوگیر خواهد شد!... و درود بر هر آن کس که در هجوم طوفان بی عدالتی برای حق برمی خیزد. شما مانند علی نمی توانید زهد و پارسایی و ساده زیستی پیشه کنید اما «فاعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد.

مرا یاری کنید با اجتناب از محارم، و مجاهدت و سخت کوشی، و دامن چیدن از همه شهوات، و درستکاری و محکم کاری.(12) بدانید هرکس - تا نهایت تاریخ- دل و اراده و سودایش با ماست با ما در جنگ جمل بوده است.(22) علی، مشتاق و خریدار چنین دل ها و اراده هایی است. و چه سودای پرسودی!

ما پیروان علی، با عدالت، با وحدت، بامجاهدت، و با صبر و مصلحت و بصیرت و همت، چگونه معامله کرده ایم؟ آن قدر جانمان صیقل و تراش خورده که امیرمؤمنان در حق ما نیز «این عمار» و «این ذوالشهادتین» بگوید یا در شمار آنانیم که می ارزد 01تایشان را بدهی و یکی از اردوگاه مقابل بگیری؟! راستی می دانی چرا خزیمه بن ثابت انصاری «ذوالشهادتین» شد و شهادت او به اندازه گواهی2 شاهد عادل پذیرفته بود؟
محمد ایمانی

1- سوره اعراف، آیه831 2- نهج البلاغه، حکمت 713 4و3- خطبه 3 نهج البلاغه
5- خطبه 712 6- خطبه 47 7- خطبه 32 8- خطبه 7 9- نامه 46 نهج البلاغه 01- خطبه 6 11- خطبه 4 21- خطبه 51 31- خطبه 29 41- خطبه 79 51- خطبه 43 61- خطبه 52 71- خطبه 72 81- خطبه 721 91- خطبه 281 02- نامه 32 نهج البلاغه 12- نامه 54 22- خطبه 21
 
مردم سالاری:امام علی علیه السلام تجسم عدالت

«امام علی علیه السلام تجسم عدالت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم وحید حقی است که در آن می‌خوانید؛خورشید فروزان حیات امام علی علیه السلام، در افق روز نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین، فرق انسان عدالت گستری را شکافت که برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. آنان که می خواستند نور خدا را خاموش کنند، نمی دانستند که اراده الهی، بر مانایی علی علیه السلام استوار است و می بینیم که همچنان، کردار و گفتار امام مومنان، چراغ راه مردان خدا و حق جویان و یکتاپرستان جهان است.

حادثه ای که به شهادت امام علی علیه  السلام انجامید، یکی از بزرگ ترین جنایت های بشری است; زیرا ابن ملجم مرادی، هیچ آزاری از امام ندیده بود. امیرمومنان علی علیه السلام برای او سرا پا مهر و محبت و خیر و برکت بود، چنان که برای دیگران.

علی علیه  السلام رو بسوی مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار نمود و سپس به محراب رفت و بنماز صبح ایستاد و چون بسجده رفت عبد الرحمن بن ملجم با شمشیر زهر آلود در حالی که فریاد میزد لله الحکم لا لک یا علی ضربتی بسر مبارک آنحضرت فرود آورد و شمشیر او فرق مبارک علی(ع) را تا پیشانی شکافت.

خون از سر مبارک علی علیه السلام جاری شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آنحال فرمود: بسم الله و بالله و علی مله رسول الله فزت و رب الکعبه. (سوگند بپروردگار کعبه که رستگار شدم) و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود: منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخری (شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر می گردانیم و بار دیگر از خاک مبعوث تان می کنیم) و شنیده شد که در آنوقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:تهدمت والله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقی و انفصمت العروه الوثقی قتل ابن عم المصطفی قتل علی المرتضی قتله اشقی الاشقیا». (بخدا سوگند ستونهای هدایت در هم شکست و نشانه های تقوی محو شد و دستاویز محکمی که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفی صلی الله علیه و آله کشته شد،علی مرتضی به شهادت رسید و بدبخت ترین اشقیا» او را شهید نمود.)

این فاجعه، به بدنامی برنامه ریزان و عامل آن انجامید اما برای امام علی علیه السلام، حیاتی بود بالاتر از حیات دنیوی. حادثه مسجد کوفه و واکنش امام، نمایشگر اوج انسانیت و جلوه ای از نمایش عدل علوی در تاریخ بشری است. نوزدهم رمضان سال چهلم هجری، شاهد مظلومیت علی علیه السلام و اوج بندگی برترین انسان عصر پس از پیامبر بود.

انسان ها از مرگ گریزانند و از گرفتاری در چنگال آن هراسی همیشگی دارند. اسلام، بزرگانی را به جوامع بشری معرفی کرد که نه تنها از مرگ نمی ترسیدند، بلکه آن را به بازی می گرفتند. برجسته ترین شخص در سبکباری و در عین حال بی قراری درباره مرگ در راه خدا، امیرمومنان علی علیه السلام بود. صحنه های فراوانی در زندگی امام علی علیه السلام پدید آمد که شاهدی بر این معناست. برای نمونه، در جریان هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، در بستر ایشان خوابید و در واقع، در آغوش خطر آرمید. در جنگ بدر، نه تنها دلاوران قریش را به خاک انداخت، بلکه پشت ترس را نیز به خاک کشاند. در جنگ احد، بیش از هفتاد زخم برداشت، ولی پایداری اش، به اسلام و مسلمانان قوت بخشید. از همه پرمعناتر اینکه، برای تامین هزینه ازدواجش، زره خود را فروخت; زیرا به تعبیر پیامبر اسلام، به آن نیاز نداشت. آن انتظار و این بی قراری، درسحرگاه نوزدهم رمضان به وصال انجامید.

در فرهنگ اسلامی، شهادت، هدف نیست، بلکه ابزار ایستادگی و پایداری در برابر تهاجم دشمنان دین است. هرگاه بستر ایثار و از خودگذشتگی فراهم شد، شهادت نیز پدیدار می شود. شهادت، وسیله ای است که در پیشگاه حضرت دوست، مقام و منزلت ویژه ای دارد و جایگاهی است برای ابراز تعبد و اخلاص در بندگی، و برای شهید شدن، چه کسی والاتر از امام موحدان، حضرت علی علیه السلام. انسان کاملی که به شهادت عشق می ورزید و واژه شهادت برایش نشاط آفرین بود.  در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام علی علیه السلام آمده است که من مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت، بهترین مرگ ها را کشته شدن در راه خدا می دانست و سوگند یاد کرده بود که هزار ضربه شمشیر بر من، آسان تر از مرگ در بستر در غیر بندگی خداست.  نوزده رمضان، سکوی پرواز ظاهری امام علی علیه السلام تا بی کران ها، زمان جدایی از خلق و رسیدن به محبوب واقعی بود.

حضرت علی علیه السلام بر آن بود تا آنجا که می شود، در پاسداری از اسلام و ارزش های آن تلاش کند و در این راه، افزون بر آیات قرآن، سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان الگوی عملی مورد توجه آن حضرت قرار داشت. بنابراین، در مسئله خلافت نیز همین معنا مورد توجه قرار گرفت و دوران کوتاه رهبری سیاسی جامعه اسلامی، نماد برجسته ای شد از شیوه حکومت علوی. مدت این خلافت و پایان آن را خوارزمی، از نویسندگان اهل سنت، در کتاب مناقب خود چنین آورده است:"مدت خلافت علی علیه السلام چهار سال و ده ماه بود که به دست ابن ملجم مرادی به شمشیر مضروب شد و این حادثه شوم، قبل از ورود به دهه سوم ماه رمضان روی داد". بی تردید، فتوت و مردانگی، از ویژگی های اخلاقی است که بسیار مورد توجه و تاکید قرآن و آموزه های تربیتی پیشوایان معصوم علیهم السلام قرار گرفته است.

دامنه این مردانگی در مورد آن بزرگواران چنان گسترده است که حتی گاه بر سر دشمنان دین نیز سایه افکنده است. یکی از جلوه های تاریخی و ماندگار اخلاق اسلامی، مساله برخورد امیرمومنان علی علیه السلام با ابن ملجم مرادی است. در تاریخ آمده است که امام علی علیه السلام فرمود: "او اسیر شماست، به او نیکی کنید. محلی را که در آن زندانی است، وسیع قرار دهید. اگر من زنده ماندم، او را خواهم کشت یا اگر مایل بودم، خواهمش بخشید. اگر مردم، او را یک ضربت بزنید، همان گونه که بر من ضربت زده است."
 
ابتکار:اِذَاالشَّمسُ کُوِّرَت

«اِذَاالشَّمسُ کُوِّرَت»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم دکترمحسن اسماعیلی است که در آن می‌خوانید؛ دیگر مدتها بود که امیرمومنان از سست عنصری و پیمان شکنی دلشکسته بود. می‌گفت هم شما از من خسته شده اید و هم من از شما حالا دیگرسالهای زیادی از هجرت پیامبر گذشته بود و محاسن علی ازهمیشه سفیدتر و نورانی تر گشته بود. این ماه رمضان حال و هوای دیگری داشت. به یتیمان و بینوایان کلمات رمزآلودی درباره وصل و هجران می‌گفت که دل آنان را می‌لرزاند. نسبت به فرزندانش هم همین طور!

شبها را میان آنان تقسیم کرده و هر شب میهمان یکی از آنها بود. دخترش می‌گوید، چون شب نوزدهم ماه رمضان رسید پدرم برای افطار به خانه ما آمد و ابتدا به نماز ایستاد. من برای افطار او طَبَقی آوردم که دو قرص نان جو با کاسه‌ای از شیر و مقداری از نمک در آن بود. چون از نماز فارغ شد، به آن طبق نگریست و گریست و فرمود:‌ای دختر! برای من در یک طَبَق دو نانخورش ‍ حاضِر کرده ای؟! مگر نمی‌دانی که من از برادر و پسر عموی خود رسول خدا پیروی می‌کنم؟‌ای دختر! هر که خوراک و پوشاک او در دنیا نیکوتر است ایستادن او در قیامت نزد حق تعالی بیشتر است،‌ای دختر! در حلال دنیا حساب است و در حرام دنیا عذاب. پس گوشه‌ای از زهد حضرت رسول را یادآوری کرد و فرمود: به خدا سوگند افطار نمی‌کنم تا از این دو خورش، یکی را برداری؛ پس من کاسه شیر را برداشتم و آن حضرت اندکی از نان جو با نمک تناول فرمود و حمد و ثنای الهی به جا آورد و برخاست و دوباره به نماز ایستاد. دیگر تا صبح مشغول رکوع و سجود بود و تضرّع و ابتهال به درگاه خالق متعال می‌نمود.

گاهی هم ازخانه بیرون می‌رفت و داخل می‌شد، به آسمان نگاه می‌کرد و می‌گفت : اَللّهُمَّ بارکْ لی فی الْمَوْتِ؛ خداوندا مرگ را برای من مبارک گردان، و بسیار می‌گفت : اِنّا للّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ ر اجعونَ و نیز لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللّهِ العَلِی الْعَظیمِ را تکرار می‌کرد و صلوات می‌فرستاد و استغفار می‌نمود. گاهی زیر لب زمزمه می‌کرد: به خدا قسم دروغ نمی‌گویم و به من هم دروغ نگفته اند. این همان شبی است که مرا وَعده شهادت داده اند.

زمانی که فجر طالع شد و موذن ندای نماز داد، حضرت آهنگ مسجد کرد، به ابراز احساسات مرغابیان که بال می‌زدند و فریاد و صیحه می‌کردند، با ملاطفت پاسخ داد.

سفارش کرد در رسیدگی به آنان کوتاهی نشود... و آنگاه که قلّاب کمربندش را گرفت، باخود گفت:‌ای علی! کمر خود را برای مرگ ببند، که مرگ تو را ملاقات خواهد نمود...
بالاخره علی وارد مسجد شد و در تاریکی رکعتی چند نماز خواند، آنگاه بر بام مسجد برآمد و عاشقانه برای آخرین بار بانگ اذان در داد. با مهربانی همیشگی اش خفتگان را برای دیدار با خدا بیدارکرد. ابن ملجم نیز در میان آنان بود؛ در حالی که شمشیر مسموم خود را در زیر جامه پنهان کرده بود. چون به او رسید، فرمود: برخیز!... قصدی در خاطر داری که نزدیک است آسمانها از آن فرو ریزد و زمین چاک شود و کوهسارها نگون گردد و اگر بخواهم می‌توانم خبر دهم که در زیر جامه چه داری.

علی به محراب رفت و به نماز ایستاد.. و شد آنچه شد! صدای به خون نشسته آن حضرت را شنیدند که می‌گفت: بِسْمِ اللّهِ وبِاللّهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزْتُ وَرَبِّ الکَعْبَةِ.سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.

در همان لحظه بودکه مردم دیدند زمین به خود می‌لرزد و دریاها به خروش آمده اند، آسمانها دگرگون گشت، درهای مسجد به هم خورد و ناله فرشتگان خدا بلند شد، باد سیاهی وزید که جهان را تاریک کرد و جبرئیل در میان آسمان و زمین چنان فریاد زد که همه شنیدند.

او خبر می‌داد که: به خدا سوگند ارکان هدایت در هم شکست و نشانه‌های پرهیزکاری ازبین رفت، عروة الوثقای اِلهی گسیخته شد؛ چرا که پسر عموی محمّد مصطفی کشته شد و علی مرتضی شهید شد؛ او را بدبخت ترین سیه بختان شهید کرد.
 
جمهوری اسلامی:ملاحظاتی پیرامون واردات

«ملاحظاتی پیرامون واردات»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛واردات و سیاست‌های مرتبط با آن مدتها است که از سوی کارشناسان و ناظران حوزه اقتصاد به عنوان مسئله‌ای که عدم رسیدگی به آن و بازبینی در نوع رویه‌های موجود مربوط به آن، می‌تواند در آینده‌ای نه چندان دور، معضلات عدیده‌ای را برای کشور به دنبال آورد، مورد توجه قرار گرفته است.

همین تذکرات و هشدارها باعث شده تا موضوع واردات حداقل از زمان قیمتهای طلایی نفت در سالهای 85، 86، همواره موضوعی برای بحث و تحلیل حتی مناقشه کارگزاران دولتی و فعالان بخش خصوصی باشد.

با اینحال، استمرار رویه‌های گذشته که حجم و ارزش واردات صورت گرفته به کشور را به مرزهای بسیار نگران کننده‌ای رساند، نشان می‌داد که شعاع بحث‌های انجام شده نتوانسته از فضای رسانه‌ها و محافل کارشناسی فراتر رود و دولتمردان را در مورد تغییر سیاستهایشان متقاعد سازد، اما دو اتفاق مهم که با فاصله زمانی اندکی از یکدیگر نیز به وقوع پیوستند و به نوعی نیز در پیوند با هم بودند، مباحث پیرامون سیاستهای تجاری کشور را وارد مرحله جدیدی کرده که امید بروز تغییراتی را در آن افزایش داده است.

نخستین رویداد، اعمال تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی است که کشورهای غربی به بهانه تلاش به حق ایران برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای، علیه کشورمان اعمال کردند. این تحریمها که با وجود تأکید بسیاری از صاحبنظران توان اعمال فشار اقتصادی و به تبع آن تغییر سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی را ندارد، دامنه گسترده‌ای از ارتباطات و تبادلات اقتصادی ما را در بر می‌گیرد که یکی از آنها بحث درآمدهای نفتی و ضرورت صیانت از اندوخته‌های ارزی کشور است.

دومین رویداد نیز ورود مستقیم و شفاف عالی‌ترین مقام نظام جمهوری اسلامی ایران یعنی رهبر معظم انقلاب به مقوله واردات و صادرات و بیانات صریح ایشان در مورد ضرورت پرهیز از هدر دادن اندوخته‌های کشور به پای واردات، خصوصاً واردات لوکس و غیرضرور است. اگرچه ایشان در ابتدای سال جاری و طی بازدید از نمایشگاه دستاوردهای صنعت کشور در بخش خودروسازی نیز بر این مهم و لزوم حمایت از تولید داخلی تاکید کرده بودند، اما صراحت تذکرات این بار ایشان و همزمانی با آغاز تحریمهای یاد شده، تکاپو و دغدغه بیشتری را در مسئولان امر بوجود آورده تا سیاستهای مناسب با مدیریت واردات را هرچه سریعتر تدوین، تصویب و اجرا کنند.

از مجموعه اظهارنظرهای انجام شده از سوی کارشناسان و فعالان اینگونه به نظر می‌رسد که رسیدگی و بازنگری فوری در چند مقوله ذیل نسبت به سایر راه حل‌های میان مدت و بلند مدت در اولویت قرار دارد.

الف - تغییر قانون برنامه چهارم که دولت را از جلوگیری واردات کالاهای غیرممنوعه، بازداشته است. براساس این اصل قانونی، دولت حق ندارد با روش‌هائی مانند اعمال تعرفه‌های غیرمتعارف و... در برابر درخواست واردات محصولات مقاومت نماید و مانعی ایجاد کند.

تدوین کنندگان این بند قانونی البته با عنایت به افزایش رقابت در بازار داخلی و نهایتاً کاهش قیمت‌ها و از سوی دیگر بسترسازی برای پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی چنین بندی را در برنامه چهارم قرار داده بودند. اما به نظر می‌رسد با توجه به شرایط خاص موجود، افزایش سطح اختیارات دولت برای ایجاد محدودیت در واردات و مدیریت آن ضروری‌تر از سایر اولویت‌ها است.

از این رو نمایندگان مجلس پیشنهادهای اولیه موجود برای تغییر این بند قانونی را باید در سریعترین زمان ممکن بررسی و پس از تکمیل، تصویب کنند.

ب - تغییر در سیاست مدیریت شناور نرخ ارز؛ در سالهای اخیر و در پی افزایش شدید نرخ تورم در ایران، ارزش برابری پول ملی و قدرت خرید آن در بازارهای بین‌المللی کاهش یافت ولی دولت با حفظ این ارزش برابری به صورت غیرطبیعی که از آن به مدیریت نرخ ارز تعبیر می‌کنند، اجازه نداد تغییر چندانی در نرخ برابری ریال ایران و سایر ارزهای رایج جهان نمایان شود. این سیاست گرچه به ارزان ماندن واردات و کنترل سهم کالاهای وارداتی در تورم داخلی انجامید ولی پس از مدتی در پس وقوع بحران جهانی و پیامدهای آن برای اقتصادهای تولید کننده و مبداء واردات کشور ما، این ارزانی واردات به بلیه‌ای بزرگ برای تولید کنندگان داخلی تبدیل شد که همزمان با دو اهرم فشار مواجه بوده و هستند، ارزان‌تر شدن واردات و بالا رفتن هزینه‌های تولید در داخل به علت افزایش تورم.

 ادامه این روند بنیه و توان رقابتی صنایع داخلی را بیش از پیش کاهش می‌دهد و باعث می‌شود با کاهش تولیدات داخلی دولت برای مهار تقاضا مجبور به واردات بیشتر شود.
با توجه به این مسائل دولتمردان و نمایندگان مجلس باید در کوتاه‌ترین زمان ممکن زمینه تغییر روند تجاری فعلی را با تصحیح قوانین و سیاستهای موجود فراهم آورند تا اقتصاد ما بتواند با استحکام بیشتری در برابر فشارهای ناجوانمردانه جهانی استقامت کند.

آفرینش:آتش سوزی و سیل در روسیه وپاکستان و رابطه آن

«آتش سوزی و سیل در روسیه وپاکستان و رابطه آن با کشورمان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛در یک ماه گذشته دو پدیده مخرب طبیعی یعنی آتش سوزی روسیه وسیل پاکستان آن هم در ابعاد  بسیار گسترده، بسیاری را بدین فکر فروبرده و عده ای ر ااز آینده نگران کرده است در این بین بسیاری در کشور ما نیز با نگاهی دقیق تر به این پدیده ها نگاه می کنند آیا به راستی ما نیز در خطر این گونه حوادث هستیم؟  

آتش سوزی گسترده در روسیه به دلایلی همچون دخالت های زیاد انسان در طبیعت و تغییرات آب وهوایی و خشکسالی عظیمی که طی 130 سال گذشته بی سابقه بوده بیش از بیست استان روسیه را در بر گرفت وجدا از تلفات انسانی آن فقط 300 میلیارد دلار به جنگل های این کشور خسارت وارد آورد و در کنار آن به قطع صادرات گندم انجامید. در این بین پیامد های گسترده ای همچون آلودگی بسیار زیاد هوا در مسکو  و..نیز از خود به جا گذاشت .

از سوی دیگر سیل پاکستان کشور شرقی ما مخرب تر از آن است که بتوان تصور کرد سیلی که گذشته از دخالت بیش از حد انسان در نظام طبیعت و تغییرات آب وهوا اینک این کشور همسایه را در چندین دهه به عقب برده است وجدا از تلفات انسانی و تحت تاثیر قرار گرفتن زندگی بیش از 20 میلیون از مردم آن کشور و تخریب زیر ساخت های اساسی این مناطق با خود پیامد های مرگباری را نیز به همراه آورده وخواهد آورد .پیامد های متنوع که بی شک محدود به این کشور نخواهد شد ودر صورت عدم رسیدگی به آن می تواند منطقه و همچنین کشور مارا  تحت تاثیر خود قراردهد .در این راستا در دو هفته گذشته آوارگی میلیون ها نفر، گرسنگی مرگ بار و خطر گسترش بیماری های عفونی نظیر وبا هم اینک بسیاری را در منطقه ودر کشور ما نگران کرده است .

دراین راستا باید به یاد داشت که مسلما آوارگی میلیونی در این کشور  و خطر شیوع وبا  استان های شرقی ما را تهدید می کند. گذشته از آن باید به یاد داشت که با افزایش توجه اسلام آباد به سیل تحرکات گروههای تروریستی و بنیاد گرا در این کشور افزایش خواهد یافت امری که می تواند بر امنیت افغانستان واستان هایی نظیر سیستان وبلوچستان در کشور ما تاثیر منفی  داشته باشد .

آنچه مسلم است سیل در پاکستان و آتش سوزی در روسیه زنگ خطر هایی است که مسئولیت  ما را در مقابل زیست بوممان را یاد آوری می کند در این بین ما ایرانیان نیز در خطر بروز چنین فجایعی هستیم  در این بین  مسئولیت شهروندان  ودولت  در امر حفظ  اکوسیستم  های زیستی و عدم تخریب گسترده انها و دخالت بیش از حد در طبیعت، جلوگیری از افزایش آلودگی هوا و گرم شدن زمین(کشور ما یکی از کشور های مهم انتشاردهنده گاز های گل خانه ای است)را بیش از هر زمانی باید مورد توجه قرار دهیم چه اینکه پیامد های گسترده و بیشمار حوادث بزرگ طبیعی در هر کشوری که اتفاق افتد بیشک  نه تنها بر آن کشور تاثیر مخربی خواهد گذاشت بلکه  تاثیرات منطقه ای و جهانی خواهد داشت همین امر بر مسئولیت مشترک بشری در این گونه فجایع می افزاید.
      
جهان صنعت:تزریق بی‌اعتمادی به قلب دیپلماسی‌

«تزریق بی‌اعتمادی به قلب دیپلماسی‌»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم محمدحسین مهرزاد است که در آن می‌خوانید؛ با سوال روز گذشته نادران از متکی بار دیگر اسفندیار رحیم مشایی سوژه خبری شد اما اگر کمی لایه‌های ابتدایی را کنار بزنیم مقصود جلوه دیگری پیدا می‌کند.

اینکه مشایی چند مسوولیت همزمان دارد و چه می‌گوید یا اینکه همایش ایرانیان خارج از کشور را چگونه اداره می‌کند و در سخنرانی‌هایش چه می‌گوید دیگر نه آنچنان مهم جلوه می‌کند که همه کار و زندگی را رها کنند و به دنبال ارشاد او باشند و نه تجربه نشان داده که این اعتراض‌ها و انتقادها تاثیری در رییس‌دولت در عدم حمایت از مشایی دارد.

آنچه دیروز در خانه ملت رخ داد سوال الیاس نادران از وزیر امور خارجه بود که نه شخص مشایی بلکه شخص رییس دولت را نشانه رفت. نادران و بسیاری از مردمی که او وکالتشان را برعهده دارد چیزی که می‌خواهند بدانند این است که شورای عالی ایرانیان خارج از کشور با کدام مجوز قانونی موازی با دستگاه دیپلماسی رسمی کشور فعالیت می‌کند؟

موازی‌کاری در دستگاه‌های مختلف کشور اگرچه امری است که پس از روی کار آمدن احمدی‌نژاد نمونه‌های فراوانی دارد اما در این مورد آخر فضا کمی ابهام‌آمیزتر است، چه آنکه وزیر امور خارجه جایگاه خاصی در سیاست ایران دارد که باید در جریان تمام مذاکرات با طرف‌های خارجی قرار بگیرد تا موضعی برخلاف نظر نظام نگیرد و همسو با اهداف کلان به رایزنی‌های دیپلماتیک بپردازد.آنچه پیشتر زمزمه‌اش پیچیده بود و دیروز نادران در پی پرده‌برداری بیشتر از آن بود نشان می‌دهد عده‌ای تحت لوای عناوینی نظیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور، نماینده ویژه رییس‌جمهور در خاورمیانه یا حتی نماینده ویژه رییس‌جمهور در کشورهای مختلف به دیپلماسی موازی روی آورده‌اند. موضوعی که امروز دستگاه دیپلماسی ایران را تهدید می‌کند گسست اهداف و بی‌اعتمادی مذاکره‌کنندگان نسبت به یکدیگر است. با رشد نهادهای موازی در دستگاه سیاست خارجی ایران این بحث روزبه‌روز رنگ جدی‌تری به خود می‌گیرد.

کلید این ماجرا در آن است که بدانیم چرا آقای احمدی‌نژاد یا لااقل بخشی از اطرافیان او وزارت خارجه را محرم نمی‌دانند؟

دنیای اقتصاد:نرخ ارز ابزاری برای کنترل تورم؟

«نرخ ارز ابزاری برای کنترل تورم؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است که در آن می‌خوانید؛شاید جای بسی شگفتی باشد وقتی بانک مرکزی ابزار نرخ ارز را برای تاثیرگذاری بر تجارت خارجی در دست دارد به دولت توصیه کند که حجم وارداتش را کاهش دهد.

پرسش ‌اینجا است که وقتی خود بانک مرکزی می‌داند و دریافته است که اقتصاد‌ ایران امروز به جای آنکه درآمد نفتی را تبدیل به سرمایه کند آن را مبدل به کالای نهایی مصرفی کرده و انجام ‌این فرآیند نه نیاز به اقتصاد خواندن دارد و نه برنامه‌ریزی، چرا وارد گود نمی‌شود و حداقل اگر ارزش پول ملی را به عنوان یک سیاست راهبردی برای توسعه کاهش نمی‌دهد، ارزش واقعی آن را حفظ کند. آخر کجای متون اقتصادی توصیه شده و کجای دنیا ارزش اسمی ‌ارز را تثبیت می‌کنند؟ وقتی یک سیاست‌گذار سخن از تثبیت نرخ ارز می‌زند، منظور نرخ واقعی ارز است و البته برای فلان کشوری که تورمش در حد و مرز تورم جهانی است دو مفهوم نرخ ارز اسمی ‌و واقعی یکی است و نیاز به اشاره نیست؛ اما در ‌ایران اگر به هر دلیلی سیاست‌گذاران ما به دنبال تثبیت نرخ ارز هستند باید در هر دوره، نرخ اسمی‌ ارز را نسبت به تورم داخلی و خارجی تعدیل کنند.

در واقع بحث ما ‌اینجا ‌این است که حتی اگر نظر سیاست‌گذاران را مبنی بر تثبیت نرخ ارز بپذیریم، آنها خود باید به نظر خویش متعهد باشند و نرخ ارز را نسبت به تورم تعدیل کنند. تثبیت اسمی ‌ارز هر چه باشد، نامش سیاست اقتصادی نیست؛ اما چرا ‌این تعهد وجود ندارد؟

پاسخ در نقشی است که نرخ ارز برای بانک مرکزی ‌ایفا می‌کند. سیاست‌گذار پولی در ‌ایران هدف و مسوولیتش کنترل نرخ تورم است؛ اما برای ‌این مسوولیت، ابزاری در دست ندارد. اوراق قرضه‌ای که وجود ندارد، نرخ بهره وابسته به نظر دولت است و نرخ ذخیره قانونی هم که به خاطر فشار دولت بر بانک‌ها برای وام دهی - هرچند به نظر می‌رسد ‌این فشار‌ها کم شده است - آن‌چنان موثر نیست.

به این شکل اگرچه بانک مرکزی برای خود نرخ تورم هدف دارد، اما ابزار رسیدن به آن یا وجود ندارد یا به دست دیگری است و در ‌این جا است که سیاست‌گذار پولی به دنبال ابزاری هر چند ضعیف می‌گردد که استفاده از آن در تضاد با منافع دولت نباشد و‌ این ابزار چیزی به جز نرخ ارز نیست.

در واقع اگر کنش سیاست‌گذار پولی را در چارچوب اقتصاد - سیاسی و بر مبنای فرض عقلایی بودن مقامات پولی تحلیل کنیم، ‌ای بسا خواهیم دید که بسیار معقول است اگر بانک مرکزی ‌ایران از افزایش نرخ ارز حمایت نکند و در مقابل بسیاری از کارشناسان و صادرکنندگان بایستد. سیاست‌گذار پولی با مسوولیت کنترل تورم و بدون ابزار لازم و با وجود عدم استقلال از دولت به دنبال راهی می‌گردد که بتواند تا حد ممکن در جهت کنترل تورم گام بردارد و چه چیز بهتر از افزایش ارزش واقعی ریال که دولت نیز از آن حمایت می‌کند.

اما بی‌تردید ‌این پایان راه نیست. فراموش نکنیم که زمانی نه چندان دور در ‌این کشور بودند کسانی که برای تثبیت، بخوانید عدم تعدیل، قیمت کالاهای دولتی بر تاریخ فخر می‌فروختند، لیکن‌ این عدم تعدیل‌ها بر روی هم تلنبار شد تا بسیاری از همان افراد امروز مجبور به تایید هدفمند شدن یارانه‌ها و تعدیلی به مراتب سریع‌تر شوند.‌ آیا قرار است همین داستان برای نرخ ارز تکرار شود و تعدیل چند ساله ظرف یک شب انجام شود؟
اصلا بیایید فرض کنیم که مخالفان سیاست‌های ارزی کنونی هیچ مدلی در دست ندارند تا نرخ مطلوب ارز را برآورد کنند و همانی است که سیاست‌گذاران می‌گویند، مشکل آنجا است که چرا سیاست‌گذاران به‌رغم ادعای تثبیت، روی نرخ واقعی که مدنظرشان است، باقی نمی‌مانند؟ آیا ‌این نشان نمی‌دهد که اصولا نه نرخ مطلوبی تخمین زده شده است و نه سیاست ارزی وجود دارد؟‌ آیا به غیر از ‌این است که قصد شده از لنگر اسمی ‌نرخ ارز برای کنترل تورم استفاده شود؟ و چه بد لنگرگاهی است.

نه همه ‌این مشکلات بلکه بسیاری از آنها حل خواهد شد، اگر مقامات پولی بدون ترس از دگرگونی در بوروکراسی خود توسط دولت هم ابزار پولی خود را طلب کنند و هم به دولت فشار آورند که سیاست‌های مالی‌اش را بدون کمک آنان به پیش برد.‌ این نیز به امکان استقلالی باز می‌گردد که امروز وجود ندارد. آری بسیاری از مشکلات پولی حل می‌شود اگر بوروکراسی کانون پولی ‌ایران ذیل دولت تعریف نشود.‌ آیا قانون‌گذاران کاری می‌کنند؟‌ آیا مقامات پولی نهیبی می‌زنند؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها