گفتگو با استیو کارل، بازیگر انیمیشن «من نفرت‌انگیز»

انیمیشن یعنی راه رفتن روی لبه‌تیغ

از استیو کارل به عنوان یکی از مطرح‌ترین کمدین‌های دو دنیای سینما و تلویزیون اسم می‌برند. در دوران کودکی، سردبیر نشریه داخلی مدرسه خود بود و در همان زمان، نمایش‌هایی هم اجرا می‌کرد. همین علاقه به بازیگری در بزرگسالی او را راهی دنیای تلویزیون کرد و خیلی زود به صورت یک چهره معروف تلویزیونی درآمد. موفقیت‌های او در کارهای تلویزیونی‌اش (هم در مقام بازیگر و هم در مقام مجری) باعث شد تا صنعت سینما تصمیم به همکاری با او بگیرد. پس از حضور در نقش مکمل چند فیلم سینمایی (و از جمله «افسونگر» در سال 2005) نقش اصلی «مجرد چهل ساله» را در همین سال،‌به روی پرده سینماها فرستاد و تبدیل به یک رقیب جدی برای بازیگران درجه یک کمدی سینما شد. اما موفقیت سینمایی باعث قطع همکاری او با دوستان تلویزیونی‌اش نشد. پس از حضور در فیلم‌هایی چون «شیرین شد»، «دن در زندگی واقعی» و «هورتون صدای هو را می‌شنود» در انیمیشن «من نفرت‌انگیز» به جای کاراکتر اصلی قصه صحبت کرد. این فیلم هفته قبل با افتتاحیه‌ای 56 میلیون دلاری در آمریکای شمالی نمایش خود را آغاز کرد. این در حالی است که هزینه تولید آن حدود 69 میلیون دلار شده است. اکران این فیلم با استقبال خوبی مواجه شده است، خصوصا آن که در بازار انیمیشن‌ها مجبور شد با «شرک» و «داستان اسباب بازی‌ها» رقابت کند.
کد خبر: ۳۴۱۴۵۴

سازندگان فیلم گفته‌اند که شما به شیوه‌ای متفاوت از آنچه آنها خواسته بودند، به جای کاراکتر اصلی قصه فیلم صحبت کرده‌اید. چگونه احساس کردید که این نوع صحبت کردن بهتر است؟

البته قضیه دقیقا همین چیزی نیست که در رسانه‌های گروهی درج شده است. پس از خواندن فیلمنامه «من نفرت‌انگیز» متوجه شدم که نویسندگان آن چه ایده بزرگ و درخشانی دارند و من کاملا در نوشته آنها غرق شدم. همکاری خیلی نزدیکی با آنها کردم و بحث‌های خیلی زیادی در ارتباط با کاراکتر گورو داشتیم. نتیجه بحث‌ها مرا به این نکته رساند که شاید استفاده از یک لهجه بتواند کمک کند تا صدای بهتری را خلق کنم و چنین لهجه‌ای می‌تواند باعث تفریح بیشتر شود. قبل از شروع کار در اتاق دوبله، چندین لهجه مختلف و متفاوت را مورد آزمایش قرار دادم. در حین تمرین به این فکر افتادم که اگر لهجه‌ام حال و هوایی اروپایی داشته باشد، شاید بتواند مخاطب بیشتری را جذب خود کند. البته رسیدن به این نوع صدا، کار چندان ساده‌ای نبود؛ ولی هم خودم از نتیجه کار راضی‌ام و هم کارگردان فیلم. نویسندگان فیلمنامه هم اگرچه نوع بیان دیگری را برایم درنظر گرفته بودند، ولی از صدای جدیدم احساس رضایت کردند.

مراحل رسیدن به این صدای خاص مشکل بود؟ چه راهی را طی کردید؟

طبیعتا کار ساده‌ای نبود، زیرا باید به یک چیز جدید می‌رسیدم، حتی بعضی وقت‌ها خودم هم دقیقا نمی‌دانستم چه چیزی مد نظرم است و می‌خواهم به چه چیزی برسم. به غرایزم تکیه کرده بودم و اجازه می‌دادم آنها مرا به مسیری ببرند که فکر می‌کنند درست است. وقتی شما یک کاراکتر انیمیشنی را پیش روی خود دارید، دقیقا نمی‌دانید او چه جور صدایی باید داشته باشد، ولی زمانی که مدتی را با آن سر کردید، کم‌کم احساس می‌کنید برایتان موجود آشنایی است و می‌توانید با صدایی روی او صحبت کنید که نزدیک‌تر به حالات و روحیات کاراکتر اوست.

در اکثر نقش‌هایی که بازی کرده‌اید، وجه کمدی آن غالب است و شما سعی دارید با نمک عمل کنید. در انیمیشن «مرا نکوهش کن» هم تقریبا همین حالت وجود دارد؛ ولی می‌توان تفاوت‌هایی را هم در آن مشاهده کرد.

خلق یک کاراکتر در یک فیلم انیمیشن جذابیت خاص و حکم تلاش همگانی و اشتراکی را دارد. هنگام بازی در یک فیلم زنده شما قدرت عمل زیادی دارید، ولی در یک کار انیمیشن با محدودیت‌های بسیار زیادی روبه‌رو هستید. همیشه قبل از شروع بازی در یک فیلم سینمایی بحث زیادی با کارگردان‌ها و فیلمنامه‌‌نویس‌ها می‌کنم. اما برای این انیمیشن مجبور شدم حداقل دوبرابر همیشه وقت بگذارم. در یک فیلم انیمیشن، اهمیت زیادی دارد که بدانی آنها دقیقا چه چیزی می‌خواهند و از تو چه انتظاراتی دارند. تازه پس از آن‌همه بحث و جدل، کار اصلی شروع می‌شود و این تو هستی که باید به تنهایی بار همه چیز را به دوش بکشی و تمامی بازی خود را در صدایت خلاصه کنی. اما این‌همه کار نیست. تو باید هم به کارگردان و هم به تدوینگر اعتماد کنی و نگران آن نباشی که آنها می‌خواهند چکار کنند و کارشان را چگونه انجام دهند. همکاری با یک فیلم انیمیشن دنیای خاص خودش را دارد و چیزهای تازه‌ای به آدم یاد می‌دهد. در این نوع کار است که تو در مقام بازیگر تازه متوجه می‌‌شوی رشته وسیعی از احتمالات و تصورات مختلف را پیش‌رو داری.

آیا فکر می‌کنید فیلم‌های انیمیشن حکم یک کار تازه را برای بازیگران سینما دارند؟ زیرا نوع تازه‌ای از نقش را در آنها ارائه می‌کنند.

خب، طبیعی است که فیلم زنده و انیمیشن متعلق به دو دنیای متفاوت هستند و بازیگر باید نگاه متفاوتی به هر یک از این دو نوع سینما داشته باشد. برای بازیگری که همیشه جلوی دوربین بوده و از تمام اجزای بدن برای بیان احساسات و عواطف خود استفاده کرده است، کار در یک فیلم انیمیشن حکم چالش و دنیای تازه را دارد. این یک دنیای سرشار از فانتزی و چیزهای باور نکردنی است. می‌توان گفت همکاری با یک فیلم انیمیشن تا حدودی مخاطره‌آمیز است و مثل حرکت بر لبه تیغ می‌ماند.

همکاری با یک پروژه انیمیشنی کمک می‌کند تا شما تمرکز بیشتر و دقیق‌تری روی کاراکتر خود داشته باشید. این اتفاقی است که معمولا زمان بازی در یک فیلم زنده نمی‌افتد و شما ضرورتی نمی‌بینید که نسبت به آن دقت خاصی داشته باشید. این مساله، بعضی وقت‌ها حتی خود شما را هم می‌ترساند. اما این ترس‌ها و اضطراب‌ها جذابیت‌ خاص خودش را دارد و شما دوست دارید تا حد امکان با اضطراب بیشتری روبه‌رو شوید و به کار خود ادامه دهید.

آیا در طول کار فیلمبرداری کارهایتان، بداهه‌سازی هم می‌کنید؟

نکته بسیار مهم این است که شما در هر حال باید از فیلمنامه پیروی کنید. فیلمنامه محدوده کاری شما را مشخص می‌کند و وظیفه اصلی شما این است که آنچه این قصه و دیالوگ آن می‌خواهد را دنبال کنید. اما هر فیلمی حال و هوای خاص خودش را دارد و شاید در برخی جاها بتوان چیزهایی را به فیلمنامه اضافه یا کم کرد. باید دید این کار و همچنین بداهه‌سازی به کمک کلیت ماجرا می‌آید یا خیر. اگر بداهه‌سازی باعث شود تا کار شکل بهتر و زیباتری به خودش بگیرد، کارگردان هم با انجام آن موافقت می‌کند، اما اگر قرار باشد چنین اتفاقی نیفتد، کسی هم از بداهه‌سازی استقبال نخواهد کرد. معمولا گفته می‌شود که در کارهای کمدی جای کار زیادی برای بداهه‌سازی وجود دارد. این درست است، اما در همان حال باید مراقب بود که اگر بداهه‌سازی درست از کار درنیاید، همه چیز را خراب می‌کند.

این نکته‌ای است که در این رابطه باید خیلی دقیق به یاد داشت و به خاطر سپرد.

شما همزمان با سینما با رسانه تلویزیون هم همکاری دارید. این همکاری را تا چه زمانی ادامه خواهید داد؟

خب، من یک سری قرارداد با تلویزیون دارم و باید آنها را انجام دهم، ولی وقتی یک کار هنری خوب و پرطرفدار باشد، دیگر برایم اهمیتی ندارد که متعلق به سینماست یا تلویزیون. برای من نکته مهم این است که ارتباط نزدیکی با تماشاگران داشته باشم. چه اشکالی دارد که این ارتباط از طریق تلویزیون ایجاد شود. به هر حال، من یک کمدین هستم و در رشته‌ای فعالیت می‌کنم که در هر دو رسانه سینما و تلویزیون می‌توان از آن بهره گرفت. تا زمانی با یک مجموعه و برنامه تلویزیونی همکاری می‌کنم که احساس کنم کاراکترم می‌تواند در آن، نقش خوب و مهمی ایفا کند. وقتی ببینم توجه عمومی دیگر نسبت به آن کاراکتر کم شده یا دارد کم می‌شود، نقشم را در آن مجموعه تمام می‌کنم. فکر نمی‌کنم در چنین حالتی قطع همکاری‌ام با آن مجموعه، لطمه‌ای به من یا کلیت آن مجموعه بزند. برعکس، این اقدام باعث استحکام و بهتر شدن آن مجموعه و باارزش‌تر شدن نقش و هویت من خواهد شد. این احتمال وجود دارد که پس از مدتی من دوباره به آن مجموعه برگردم و این به شرطی است که واقعا نیاز به چنین چیزی احساس ‌شود.

این روزها بسیاری از فیلم‌ها در نسخه‌های سه‌بعدی هم اکران عمومی می‌شوند. نظر شما در این رابطه چیست؟

تماشاگران استقبال خوبی از این نسخه‌ها کرده و می‌کنند. حتی بچه‌های من هم فیلم‌های سه‌بعدی را دوست دارند. تماشای فیلم‌ها به این شیوه بسیار بانمک و جذاب است، بخصوص وقتی که آنها را با فرزندان خود تماشا می‌کنید. این تکنیک بعد تازه‌ای به فیلم‌های سینمایی داده و آن را وارد مرحله نوینی کرده است. خیلی جالب است که هنگام تماشای یک فیلم، خودتان را درون دنیای آن ببینید و فاصله‌ای بین خود و آن فیلم احساس نکنید. تکنولوژی سه‌بعدی باشکوه و خیره‌کننده است و تصورم این است که این شیوه فیلمسازی همچنان به کار خود ادامه خواهد داد. زمانی که انیمیشن ما در حال تولید بود، همه‌مان بر این باور بودیم که باید آن را به شیوه سه‌بعدی هم روانه پرده سینماها کنیم. خوشبختانه استقبال بچه‌ها و خانواده‌هایشان از نسخه سه‌بعدی انیمیشن ما هم خیلی خوب بوده است.

حالا که صدای خود را به یک فیلم انیمیشنی قرض داده‌اید، کدام نوع بازیگری را راحت‌تر می‌دانید، کار با محصولات انیمیشن یا بازی در فیلم‌های زنده؟

سوال سختی است و نمی‌توان براحتی به آن جواب داد. طبیعی است که این دو نوع سینما تفاوت‌های خیلی زیادی با یکدیگر دارند و هر یک حال و هوا و دنیای خاص و منحصر به فرد خود را داراست. یک فرق بسیار بزرگ فیلم‌های انیمیشن با زنده در این است که شما هیچ همکاری و ارتباطی با بقیه بازیگران آن ندارید. شما در یک اتاق کوچک فقط باید کار خودتان یعنی صداپیشگی را انجام دهید و در جریان کار بقیه همکاران خود قرار نمی‌گیرید. نمی‌توان این تجربه ویژه را با بازی در جلوی دوربین مقایسه کرد، زیرا این دو چندان شباهتی با یکدیگر ندارند.

این تجربه خاص چه ویژگی‌هایی دارد؟

من از پروسه کار در فیلم انیمیشن به عنوان یک تمرین تصویری اسم می‌برم که در آن شما به قدرت تخیل خود اجازه پرواز می‌دهید. در این حالت، شما نه تنها مجبورید کاراکتر مورد نظر را از هر دو جنبه ظاهری و درونی (احساسی)‌ کشف و درک کنید، بلکه باید او را در وهله اول برای خودتان مجسم کنید و تصمیم بگیرید که او باید چه شکلی باشد. در این وضعیت، شما چشم‌های خود را می‌بندید و آنچه را که قرار است اتفاق بیفتد در ذهن خود ترسیم می‌کنید. در این شیوه، شما یک جورهایی به آزادی مطلق می‌رسید.

این روحیه کمدی را از کجا آورده‌اید؟ منشا آن از کجاست؟

نمی‌دانم و نمی‌توانم درباره‌اش توضیحی به شما بدهم. از همان دوران کودکی علاقه زیادی برای خنداندن و سرگرم کردن دیگران داشتم. همیشه هم از سوی خانواده و اطرافیانم تشویق می‌شدم. از همان ایام حس و حالی داشتم که دلم می‌خواست با حرف‌ها و کارهایم، آدم‌های دور و برم را خوشحال کنم و بخندانم. وقتی استقبال آنها را می‌دیدم، روحیه می‌گرفتم و تلاشم را در این رابطه چند برابر می‌کردم. احساسم این است که این روحیه یک چیز خدادادی است و نمی‌توان آن را به زور در وجود کسی به وجود آورد.

حالا که یک نقش کمدی را بازی می‌کنید، با نیت خنداندن تماشاچی این کار را می‌کنید؟

خیر. کاراکتری که در حال بازی در یک نقش کمدی است، اصلا نباید این احساس را داشته باشد که دارد کمدی بازی می‌کند و قرار است تماشاچی را بخنداند. او باید مثل یک بازیگر جدی و غیرکمدی کار خودش را انجام دهد. حاصل کار او در دل مجموعه‌ای که قرار دارد، باعث خنده تماشاچی می‌شود و او احساس می‌کند که تو داری یک نقش کمدی را به شیوه خوبی اجرا می‌کنی. اما اگر بخواهی با نیت کمدی بودن نقش را بازی کنی، آن وقت بازی‌ات خراب می‌شود و نتیجه معکوسی می‌دهد. در همین رابطه است که من اصلا خودم را یک آدم بانمک در نظر نمی‌‌گیرم.

دوست دارید بچه‌هاتان هم وارد حرفه سینما شوند؟

آنها هنوز خیلی کوچک هستند و تصمیم‌گیری درباره آنها کمی زود است. اما بحث اصلی این است که آنها باید خودشان درباره آینده‌شان تصمیم بگیرند. نمی‌خواهم چیزی را به آنها تحمیل کنم. من بازیگری را دوست دارم و آنها در خانه‌ای بزرگ می‌شوند که عشق و علاقه به سینما در آن موج می‌زند، ولی تصمیم‌گیری نهایی با خود آنهاست.

با آن که دستمزد شما این روزها حدود 12 میلیون دلار است، ولی برای همکاری با انیمیشن «من نفرت‌انگیز» آن را کاهش داده و 5 میلیون دلار گرفتید. چرا؟

از یک طرف به این دلیل که خیلی دوست داشتم با یک پروژه انیمیشن همکاری کنم و از طرف دیگر، به خاطر بچه‌‌هایم. آنها دلبسته فیلم‌های انیمیشن هستند و با این کار می‌خواستم آنها را خوشحال کنم.

پس حتما هم شما و هم آنها از شنیدن این که قسمت دوم این انیمیشن هم ساخته می‌شود، خوشحال شده‌اید؟

بله. تهیه‌کنندگان فیلم خیلی سریع خبر تولید دومین قسمت آن را اعلام کردند. استقبال تماشاگران از این فیلم به قدری خوب و پیش‌بینی نشده بود که همه ما را شگفت‌زده کرد.

و کار تازه چه دارید؟

تا پایان فصل تابستان، فیلم کمدی تازه‌ام «شام با اسموک‌ها» به روی پرده سینماها می‌رود. جی روچ کارگردان آن است و امید زیادی به موفقیت مالی و انتقادی آن می‌رود. این فیلم در شرایطی نمایش عمومی داده می‌شود که امسال شاهد اکران عمومی تعداد زیادی فیلم کمدی نبوده‌ایم.

منبع: رویترز / مترجم: کیکاوس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها