در یک آن چشمم با چشمان شهید بهشتی تلاقی کرد و عمق ناراحتی را در وجودشان دیدم. جلسه به پایان رسید و پس از مشورت، قرار – که در آن لحظات تقدیر بود- بر این شد که من بر بالین مجروح در بیمارستان بروم. ...
وخامت حال آیتالله خامنهای (پس از ترور ایشان) بهگونهای بود که همه چیز را فراموش کرده بودم و تمام فکر و ذکرم به کارهای پزشکانی معطوف بود که برای کم کردن آلام ایشان تلاش میکردند. با اینکه با حاج احمدآقا در منزل قرار داشتم، دیروقت به منزل رسیدم و دیدم ایشان منتظرم نشسته است. بحث درباره انتخابات ریاست جمهوری بعد از عزل بنی صدر بود. نمیدانم چقدر گذشت که صدای زنگ تلفن مرا به سوی خود برد. صدایی خسته از آنسوی تلفن، شکسته و بسته خبر از حادثهای در سرچشمه داد که بر من آوار شد. ...
ساعت 2 بامداد بود که خبر آوردند بهشتی، بهشتی شده و من کوه مصیبت رفتنش را بر دوش گرفتم تا کارهای مملکت در غیاب دو رئیس قوه دچار مشکل نشود. صبح علیالطلوع به نخست وزیری رفتم تا هم بیشتر بدانم و هم ببینیم چهکار باید بکنیم. قرار شد در یک پیام رادیویی با مردم صحبت کنم و دلداریشان بدهم!! پس از آن به مجلس رفتم؛ مجلسی که خانه ملت بود، حالا دیگر خانه عزا شده بود. 27 نماینده از نقاط مختلف کشور پر کشیده بودند. کمی با نمایندگان صحبت کردم و قرار شد به مأمن دلها، یعنی جماران برویم تا دلگرمی فراق یاران را از کوه صبر یعنی امام(ره) بشنویم. هاشمی رفسنجانی سپس با تشریح ماجرای تشییع پیکرهای شهدا و سخنرانی خود در این مراسم، درباره شرایط آن روز کشور نوشته است: حالا من بودم و مجلسی که حدنصاب نداشت. دولت بود و جلساتی که 4 عضو فعال و چندین معاون وزیرش نبودند و قوه قضاییهای که رئیس آن سیدالشهدای مسافران سرچشمه بود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد