حلقه مفقوده رابطه صنعت و دانشگاه در ایران کجاست؟

دانشگاه و صنعت در میزگرد جام‌جم

اشاره:اگرچه بحث ارتباط دانشگاه و صنعت همیشه و در طول تاریخ به عنوان یکی از مسایل پرچالش کشورهای مختلف جهان مطرح بوده است اما بسیاری از انها به خصوص کشورهای پیشرفته و صنعتی براساس نیاز و ‏ساختار صنعتی و دانشگاهی خود مشکلات این ارتباط را تا حد ممکن مرتفع کرده اند.
کد خبر: ۳۱۵۷۹۱

اما به علت پیچیدگی ‏موضوع، استقرار چنین ارتباطی در برخی کشورها از جمله کشور ما همچنان با مشکلات فراوانی مواجه است وبا وجودیکه  ارتباط صنعت و دانشگاه کم وبیش وجود دارد ولی موضوع حائز اهمیت ، یافتن ارتباطات موثر بین این دو نهاد است.

اما وضعیت دانشگاه های ما چگونه است و از این منظر در مقایسه با کشورهای دیگر در چه موقعیتی قرار داریم؟ حلقه مفقوده رابطه دانشگاه و صنعت کجاست ؟و آیا می توان به بهبود ارتباط بین این دو امیدوار بود؟این سوالات وده ها سوال دیگر از جمله موضوعاتی هستند که قرار است در سیزدهمین کنگره سراسری همکاری های دولت، دانشگاه و صنعت برای توسعه ملی  که،18 و 19 اسفندماه در دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار می شود مطرح شوند.

  در آستانه برگزاری این سمینار بهتر دیدیم تا در قالب میزگردی با حضور دکتر مسعود شفیعی رئیس جمعیت ایرانی پیشبرد ارتباط صنعت و دبیر دایمی کنگره سه جانبه دولت،دانشگاه و صنعت ،دکتر جعفر توفیقی وزیر علوم تحقیقات و فناوری دولت هشتم و استاد دانشگاه تربیت مدرس و دکتر علیرضا رهایی رییس دانشگاه صنعتی امیرکبیر به عنوان یکی از موفق ترین دانشگاه های کشوردر ارتباط با صنعت،پاسخ این سوالات را جویا شویم

توفیقی: یکی از نکات مهم از نظر من در آسیب‌شناسی ارتباط دانشگاه و صنعت، بحث پارادایم‌های حاکم بر نظام آموزش عالی و دانشگاه‌های ماست . در حال حاضر نظام آموزشی بر دانشگاه‌های ما حاکم است، در حالی که در دنیا دانشگاه‌های نسل سوم مطرح هستند. بطورکلی دانشگاه‌های نسل اول با عنوان دانشگاه‌های آموزشی، دانشگاه‌های نسل دوم دانشگاه های پژوهشی و آموزشی و دانشگاه‌های نسل سوم دانشگاه‌های کارآفرین و مراکزی که در خلق فناوری نقش دارند، تعریف می‌شوند؛ البته این تحولات پارادایمی به معنی نفی ماموریت‌های گذشته نیست، بلکه دانشگاه‌های نسل‌های اول، دوم و سوم ماموریت‌های خودشان را بتدریج کامل کرده‌اند.

اگر بخواهیم تحلیلی از دانشگاه‌های خودمان داشته باشیم به نظر من در 2 دهه اول انقلاب بیشتر پارادایم آموزشی را تجربه کرده ایم، اما در خصوص توسعه آموزش عالی باید بگویم در طول این 2 دهه، بیشتر توسعه کمی تحصیلات تکمیلی را تجربه کردیم و دانشگاه‌های ما هم انصافا بیشتر درگیر این ماموریت بودند. بتدریج از دهه سوم انقلاب، پارادایم پژوهشی در دانشگاه‌های ما شکل گرفت که در حال حاضر هم آثار آن را می‌بینم. در واقع ورود دانشگاه‌ها به پارادایم پژوهشی تقریبا همزمان با توسعه تحصیلات تکمیلی کشورمان بوده است و بدون تردید می‌توانم بگویم قسمت اعظم دستاوردهای پژوهشی امروز کشور ما مرهون دوره‌های تحصیلات تکمیلی اعم از کارشناسی ارشد و دکتری است بنابراین ما داریم دانشگاه‌های نسل دوم را در کشور تجربه می‌کنیم و البته به نظر من تازه وارد آن شده‌ایم و هنوز به طور کامل مساله را تجربه و تکمیل نکرده‌ایم. به عبارتی ما در توسعه کمی آموزش عالی که پارادیم اول است، موفقیت‌های نسبی که البته آسیب‌های آن را هم خواهم گفت به دست آورده و سپس وارد بحث پژوهش شده‌ایم البته زمزمه‌های دانشگاه‌های نسل سوم هم در کشور مطرح و تجربیات مقدماتی آنها شروع شده است. چراکه از برنامه سوم توسعه بحث کارآفرینی برای اولین بار در ادبیات توسعه کشور وارد شد و در برنامه چهارم هم موضوع نظام جامع تکنولوژی مورد توجه قرار گرفت.

این ادبیات نشان می‌دهد کشور در سیاستگذاری‌های خود به توسعه دانشگاه توجه می‌کند. بنابراین ضمن این که دانشگا‌ه‌های نسل دوم را داریم، اما بتدریج ورود به دانشگاه‌های نسل سوم،دانشگاه های کارآفرین و... را زمزمه می‌کنیم. یکی از آسیب‌های ارتباط صنعت و دانشگاه ما این است که این ارتباط بیشتر در دانشگاه‌های نوع سوم صورت می‌گیرد و معنای واقعی پیدا می‌کند، هر چند دانشگاه‌های آموزشی و پژوهشی ارتباطاتی با صنعت دارند و این موضوع را نفی نمی‌کنم. بالاخره همین‌که دانشجویان خوب تربیت شده در دانشگاه ها به صنعت وارد می‌شوند و به درد صنعت می‌خورند به معنی ارتباط خوب میان آنهاست یا درخصوص تحقیقات دانشگاهی مفید برای صنعت هم وضع به همین صورت است، اما نه به معنای وسیع کلمه که امروز در دنیا درباره ارتباط صنعت و دانشگاه مطرح می‌شود. بنابر این یکی از دلایل عقب‌ماندگی ما این است که دانشگاه‌های‌مان مراحل رشد و نزدیکی به صنعت را تجربه می‌کنند. نکته دوم این که ما شاید به غلط ارتباط این دو را یک ارتباط مستقیم می‌پنداشتیم، در حالی که این ارتباط مستلزم برخی پیش‌نیازهاست و به نهادهای میانجی نیاز دارد. در واقع زبان صنعت، زبان فناوری و زبان دانشگاه، زبان پژوهش است.مسلما ترجمه ارتباط میان این دو به نهادهای میانجی احتیاج دارد. اساسا پارک‌ها و مراکز رشد پل‌‌های رابط میان صنعت و دانشگاه هستند و می‌توانند زبان علم را به زبان فناوری ترجمه کنند و تجاری‌سازی دستاوردهای پژوهشی را منجر شوند.

برای این‌که دستاوردهای علمی تجاری شوند باید حتما از مسیر فناوری و توسعه آن عبور کنیم. کمااینکه همین الان در پارک‌ها و مراکز رشد، حجم قراردادهای قابل توجهی با صنعت داریم.

این نشان می‌دهد که پارک‌ها به کمک دانشگاه‌ها آمده‌اند و هرچند در دانشگاه‌ها هم شاهد افزایش ارتباطات هستیم، اما با شروع به کار پارک‌ها و مراکز رشد، حجم ارتباطات اضافه شده است.

اما زمانی ارتباط صنعت و دانشگاه معنا می‌دهد که این دو با یکدیگر همزبان باشند. تا وقتی صنعت‌ ما واحدهای تحقیق و توسعه را تجربه نکند نمی‌تواند با دانشگاه ارتباط برقرار کند. بنابریان حتما باید در داخل صنعت یک واحد اینچنینی باشد تا نیازهای صنعت را به زبان فناوری ترجمه کند و بعد به سراغ دانشگاه بیاید.

این نکات را خود ما تجربه کرده‌ایم، یعنی ما ارتباطاتی از طرف دانشگاه‌ها با صنعتی داریم که واحد R&D ندارد و موفق نیست و در نقطه مقابل، ارتباط و تجربه موفقی داریم از تلاش دانشگاه برای ارتباط با صنعتی که R&D دارد. چرا؟ چون این واحدها از جنس علم و پژوهش و فناوری هستند و دانشگاه‌ها هم از همین جنس هستند. صنعت منهای R&D یک محیط اداری مدیریتی و اجرایی است.

R&D در دل صنعت یک تجربه موفق جهانی است. چراکه یکی از مهم‌ترین وظایف آن آسیب‌شناسی صنعت و تعریف آن به زبان پژوهش و فناوری و در ادامه همکاری با دانشگاه‌ها برای رفع این نیازهاست.

مشکل دیگر این است که در ارتباط صنعت و دانشگاه، صنعت احتیاج به دانش دارد، بنابراین دانشگاه تولیدکننده دانش است و صنعت نیازمند به آن.بنابراین اگر صنعتی به دانش نیاز نداشته باشد یا نیاز داشته باشد اما این نیاز را قبلا تامین کرده باشد، این ارتباط بی‌معنی خواهد بود. در واقع در این شرایط مثل بیماری  است که خوب شده و دیگر به دارو احتیاجی ندارد.در واقع ارتباط دانشگاه و صنعت زمانی معنا دارد که صنعت به دانش نیاز داشته باشد. این در حالی است که در توسعه صنعتی ما، صنعت نیاز خودش را به دانش قبلا از سوی شرکت‌های بین‌المللی تامین کرده و در نهایت صنعتی به دست ما رسیده که در مرحله بهره‌برداری است. در چنین شرایطی حالا از دانشگاه می‌خواهیم دانش تولید کند، اما ناگفته پیداست که چون نیاز صنعت از قبل رفع شده است  خروجی های دانشگاه ها به دانش در قفسه مبدل می‌شوند.

ارتباط صنعت ما با دانشگاه‌های خارج از کشور به مراتب بیشتر از دانشگاه‌های داخلی است. به عبارتی صنعت ما برای دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی خارج کار ایجاد کرده، اما برای دانشگاه‌های داخلی خیر، اما چرا؟ برای این‌که شرکت خارجی صاحب فناوری است و آن را از دانشگاه‌هایش تامین کرده و در اختیار صنعت‌ ما گذاشته است.

در یک جمله باید گفت تاکنون مدل توسعه صنعت ما از دانش بی‌نیاز بوده و به وسیله پول و شرکت‌های صاحب فناوری وارداتی اداره شده است. بنابراین ما تا صنعت را نیازمند به دانش نکنیم، دانش تولید شده در دانشگاه طبیعی است که به درد نخواهد خورد و فقط در حد مقاله و چاپ در مجلات باقی خواهد ماند. بنابراین اگر از برنامه چهارم اصلاح توسعه مبتنی بر دانایی و اقتصاد مبتنی بر دانش، به زور یا عمد درج شد به این علت بود که نمی‌شود ما توسعه‌ای داشته باشیم که دانش مورد نیازش را خارجی‌ها تامین کنند. مادامی‌که این کار را انجام می‌دهیم دانشگاه‌های داخلی بیکار خواهند بود و فقط مجبورند دانشجو تربیت کنند. حتی شما می‌بینید که برای فارغ‌التحصیل آنها هم مشتری نیست، چون اصولا ساختارهای صنعت، دانش‌بر نیست. در واقع شاخص‌های زیادی قابل عرضه است و اقتصاد ما اقتصاد دانشی نیست. این در حالی است که اگر صنعت به سمت صنعت مبتنی بر دانش حرکت کند، نیازش به فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و پژوهش‌ها 10 برابر وضعیت موجود می‌شود.

شفیعی: به نظر می‌رسد در خارج از کشور صنعت و دانشگاه ارتباط بهتری با هم دارند. عامل اصلی این ارتباط هم نیاز است. فکر می‌کنم چون آنها صاحب فناوری هستند، علم را در دانشگاه می‌گیرند و در صنعت استفاده می‌کنند و چون از آنچه به دست آورده‌اند راضی هستند، دانشگاه را حمایت می‌کنند. حس می‌کنم ما از نظر دانشگاهی عقب نیستیم و این موضوع را هم این‌طور تجزیه و تحلیل می‌کنم که فارغ‌التحصیلان ما را کشورهای دیگر به خوبی جذب می‌کنند، در حالی که اگر ضعیف بودند یا توانایی علمی لازم را نداشتند این اتفاق نمی‌افتاد، اما صنعت ما (بخصوص بخش سخت‌افزاری) واردکننده است و صاحب دانش نیست. در چنین شرایطی صنعت تنها به نگهداری و تعمیرات نیاز دارد و در یک کلام تکنیسین می‌خواهد.از طرف دیگر به دلیل مشکلات فرهنگی‌مان، بیشتر فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها ترجیح می‌دهند در بخش‌ها و سمت‌های مهم مشغول به کار شوند .

به این ترتیب صنعت ما چون صاحب فناوری نیست و از دانش دانشگاه نمی‌تواند استفاده کند، نیازی نمی‌بیند که به سمت دانشگاه‌ها برود. البته عده‌ای ایراد می‌گیرند که اکنون این ارتباط برقرار است. بله در حد اولیه که اشاره شد، ما نیرو تربیت می‌کنیم و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های نسل اولی ما وارد صنعت می‌شوند، اما متاسفانه این ارتباط بیشتر در تامین نیاز پرسنل معنا پیدا می‌کند و از فکر شخص استفاده نشده است در نتیجه بازخورد و نتیجه ای ندارد.

از طرف دیگر دانشگاه‌های صنعتی که بخشی از آنها  هم در  دوران وزارت دکتر توفیقی شکل گرفت با اهداف خاصی شروع به کار کردند. به اعتقاد من در آن زمان چون صاحب فناوری نبودیم احتیاج به نیروهایی داشتیم که در صنعت کار کنند و آمدیم دانشگاه‌های صنعتی را راه‌اندازی کردیم. طبیعتا فارغ‌التحصیلان این دانشگاه‌ها می‌بایست متفاوت می‌بودند، اما پس از مدتی همان دانشگاه‌ها هم کارهای مشابه را انجام دادند، یعنی شروع ما خوب بوده، اما در ادامه از مسیر اصلی خارج شدیم.

توفیقی: اتفاقا اجازه بدهید بحث اول شما را که در حقیقت می‌خواستم واردش بشوم و بموقع اشاره کردید، ادامه بدهم. هرمی به نام هرم توسعه صنعت داریم. صنعتی که در مرحله بهره‌برداری رسیده است باید مراحلی را طی کند. ما آن را این گونه دسته‌بندی می‌کنیم: براساس ان صنعتی که بهره‌برداری می‌شود پیش از آن ساخته و طراحی شده و فناوری اش توسعه پیدا کرده است. برای این کار تحقیق و توسعه انجام شده و پژوهش‌های کاربردی مورد توجه قرار گرفته اند. بنابراین علوم بنیادی، تحقیقات کاربردی، تحقیقات توسعه‌ای، R&D، توسعه تکنولوژی، طراحی، ساخت و بهره‌برداری و... در کنار یکدیگر ودر یک زنجیره مدنظر قرار دارند. بیشترین نیاز این هرم به دانش و کسب تحقیق و توسعه تکنولوژی است، یعنی بیشترین تلاش پژوهشی در مرحله بهره‌برداری نیست و وقتی صنعتی مورد بهره‌برداری قرار گرفته است در واقع از نیاز به پژوهش عبور کرده و فقط به تعمیر و نگهداری نیاز مند است و در واقع بیماری که مداوا شده در مرحله ریکاوری دیگر نیاز به پزشک و مداوا ندارد.

ما در زمانی از ارتباط صنعت و دانشگاه صحبت می‌کنیم که صنعت از مرحله نیازهای دانشی عبور کرده است و بهره‌برداری می‌شود، بنابراین وقتی دانشگاه الان تحقیق می‌کند خوب مشخص است این تحقیق، نوشداروی پس از مرگ سهراب است. ما در چرخه توسعه صنعتی‌مان R&D و توسعه تکنولوژی نداریم، بنابراین صنعتی که می‌بینیم از این مراحل عبور کرده است. در حالیکه وقتی می‌گویند در غرب ارتباط دانشگاه و صنعت شکل گرفته به معنای صنعت در مرحله بهره‌برداری نیست بلکه صنعت در حال طراحی است. صنعتی که محققان نشسته‌اند و فناوری آن را توسعه می‌دهند، نه تکنیسین‌هایی که  تنها صنعت را بهره‌برداری و پیچ و مهره ها را سفت می‌کنند. صنعتی که بهره‌برداری شده به تکنیسین احتیاج دارد که تعمیر و نگهداری بلد باشد. صنعت در حال بهره‌برداری که محقق و تکنولوژیست نمی‌خواهد. در تایید صحبت‌های دکتر شفیعی می‌خواهم تاکید کنم که ما یک ناهمزمانی داریم اگر صنعت ما صنعتی مبنی بر تکنولوژی بود و R&D قوی داشت شما تردید نکنید که ارتباط میان صنعت و دانشگاه بسیار قوی‌تر می‌شد، چون فعالیت‌های دانشی صنعت در تحقیق و توسعه برای توسعه تکنولوژی است.

متاسفانه ما صنعت منهای تکنولوژی داریم که یک بحث آن به سیاستگذاری‌های غلط علم و تکنولوژی در کشور برمی‌گردد. برای اطلاع شما می‌گویم اگر در کشور جستجو کنید هزاران سند توسعه صنعتی، سند توسعه آموزشی و توسعه بیمه پیدا می‌کنید، اما یک برگ سند توسعه تکنولوژی پیدا نمی‌کنید. در حالیکه قوی‌ترین اسناد ما باید نقشه جامع علمی کشور و سند چشم‌انداز باشند که هنوز هم روی میز نیستند، البته در پیش‌نویس‌های آنها  را هم که خوانده‌ام اثری از سند توسعه تکنولوژی ندیدم؛ بنابراین ما دچار سیاستگذاری غلط یا بهتر بگویم غفلت در برابر این سوال شده‌ایم.

در حال حاضر بزرگ‌ترین طرح صنعتی ما پارس جنوبی است و قرار است طی چند سال آینده هم چند ده میلیارد تومان روی آن هزینه بشود، اما حتی برای این طرح عظیم هم یک صفحه توسعه تکنولوژی پیدا  نمی‌کنید.

در کل ما هیچ تجربه‌ای از انتقال فناوری نداریم و اگرچه صدها طرح صنعتی در کشورمان اجرا کردیم اما یک مورد آن هم همراه با انتقال فناوری همراه نبوده است . این مساله واقعا فاجعه است و به سیاستگذاری‌های غلط علم و فناوری برمی‌گردد، در حالی که کشوری مثل کره صنعت هسته‌ای را با ما شروع کرده و الان نیروگاه‌ساز است و فناوری ساخت نیروگاه هسته‌ای دارد، اما تنها تجربه ما نیروگاه بوشهر است که هنوز بهره‌برداری نشده. فرق ما چه بوده است؟ کره سیاست توسعه تکنولوژی روی میز دارد و یک نظام ملی یادگیری فناوری طراحی کرده است. شعارش هم این است که تمام فناوری‌هایی که در دنیا تجاری شده باید در اسرع وقت به داخل منتقل شود. کره هیچ طرح صنعتی را اجرا نمی‌کند مگر این که فناوری آن را یاد بگیرد، چون می‌خواهد نسل دوم آن صنعت را خودش را بشناسد. ما در نسل دوم صنعت هم باز مثل نسل اول عمل می‌کنیم. ما در واقع چیزی که از صنعت فهمیدیم طراحی خارجی وارد کردن و نصب تجهیزات و... است.

شفیعی:بله کاملا درست است. فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های ما به نظر می‌رسد در وضعیت خوبی قرار دارند و جذب خارج می‌شوند. اما صنعت ما چون صاحب فناوری بخصوص در بخش سخت‌افزار نیست، انها را جذب نمی‌کند.در نتیجه تحقیقاتی که باید به فناوری تبدیل شود و در نهایت باعث ارتباط بین صنعت ودانشگاه شوند بدون کارایی باقی می مانند. باید دید دکتر رهایی به عنوان رییس یکی از دانشگاه های صنعتی کشور در کل از وضعیت موجود راضی هستند و ایا توانسته‌اند به عنوان یک دانشگاه پیشرو وظایف خود را انجام دهند؟

رهایی: همان طور که اشاره کردید، دانشگاه‌ها وظیفه‌ای به عنوان تربیت نیروی انسانی دارند که بتواند پاسخگوی نیازهای کشور باشد. از چند جنبه فکر می‌کنم دانشگاه‌ها در این وظیفه موفق عمل کرده‌اند. اولا فارغ‌التحصیلانی که از دانشگاه‌ها می‌آیند در خیلی از جاهایی که نیاز بوده (غیر از خارج از کشور که آن را هم باید به عنوان نیاز صنعت واقعی نام برد)‌ جذب شدند. در ارتباط با پذیرش در تحصیلات تکمیلی چه در داخل و چه خارج از کشور هم ظرفیت‌های خود را بخوبی نشان داده اند. اما ما در بخش تربیت نیروی انسانی وظیفه دیگری هم داشتیم.در واقع می بایست برنامه‌های آموزشی را جهتدار و هدفمند می کردیم، به دنبال نیازهای کشور می‌رفتیم و هر روز ارتباط با صنعت را مورد ارزیابی قرار می‌دادیم. البته در این راستا فکر کنم دست کم طی 2 دهه اخیر در آموزش عالی گام‌های خوبی برداشته شده است .کمااینکه تنها در دانشگاه ما در این راستا طی چهار پنج سال اخیر 22 رشته جدید در سطح کارشناسی ارشد تاسیس کردیم و فکر می‌کنم در این رشته‌ها به سمت نیازهای جامعه پیش رفته‌ایم.

توفیقی: تاکنون مدل توسعه صنعت ما از دانش بی‌نیاز بوده و به‌وسیله پول و شرکت‌های صاحب فناوری وارداتی اداره شده است. بنابراین ما تا صنعت را نیازمند دانش نکنیم، دانش تولید‌شده در دانشگاه طبیعی است که به درد نخواهد خورد

 

 

 

 

 

اگر مهندسی کیهان‌شناسی، فتونیک، خوردگی ، لژستیک و ... را راه‌اندازی کردیم در واقع به عنوان دانشگاه صنعتی نیاز این بخش را شناسایی کردیم و به سمت آنها پیش رفتیم. پس این طرف قضیه که وظیفه دانشگاه‌هاست را انجام داده‌ایم ضمن اینکه مجموعه‌های میان رشته‌ای مورد نیاز ارزیابی و تدوین کردیم و پذیرش دانشجو برای آنها را در دستور کار قرار دادیم.بنابراین پس از احساس نیاز به دنبال تاسیس رشته های جدید افتادیم.

توفیقی: در واقع ما به سمت بخش‌های صنعتی رفتیم و برای تامین نیازهای آنها رشته و درس تعریف کردیم وبعد از ان صنایع نسبت به این اقدام خود را مشتاق نشان دادند، اما مطمئنا پیش از این که ما چنین کاری را انجام بدهیم هم این نیاز وکمبودها در صنایع وجود داشته است. در واقع صنعت باید از ما می‌خواست که چون این نیاز را دارم رشته مورد نظر را تاسیس کنید.

رهایی: اما وظیفه دوم دانشگاه‌ها، بحث تحقیقات است؛ تحقیقاتی که از طرفی باید در مرزهای دانش باشد و از آن مقالات جدید دربیاید و از طرف دیگر نیازهای داخل را تامین کند. باز هم فکر می‌کنم دانشگاه‌ها در این بخش هم حرکت خوبی داشته‌اند، گرچه که شاید مخاطبان، خیلی روی خوش نشان ندادند و به جای آن که آنها نیازهایشان را منتقل کنند، ما مجبور شدیم با آنها بحث کنیم تا نیازهایشان را پیدا کنیم، البته در این جهت اقدام‌های خوبی انجام شده است. نمونه آن هم حجم قراردادهای ما با صنایع مختلف است که باعث شد تا در دانشگاه ها حجم قراردادهای تحقیقاتی 5 برابر افزایش یابد. این موضوع نشان می‌دهد که وقتی ما به سمت صنعت نفت، ابررایانه‌ها، هوا و فضا و... رفتیم، آنها هم قبول کردند که این شایستگی هست، بنابراین قراردادها امضا شدند.

پس دانشگاه‌ها با توجه به پتانسیل‌های موجود خود یعنی اعضای هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی می‌توانند در صنعت موفق باشند، به شرطی که صنعت توانایی تعریف نیازهای خود را داشته باشد و بتواند آن را منعکس کند.

 حالا می‌خواهم بخشی از این موضوع را از یک منظر دیگر تشریح کنم.به عنوان مثال وقتی وارد صنعت خودرو می‌شویم، می‌بینیم توسعه این صنعت مبتنی بر صنعت مونتاژ است. ما طی چند سال اخیر هرازگاهی مدل جدید خودرو در بازار می‌بینیم، اما هیچ کدام از انها ابداع صنعت داخلی نیست و در واقع مدلی که خارج از کشور طراحی شده به صورت مونتاژ وارد بازار می‌شود.به این ترتیب وسعتی که در صنعت ایجاد شده، اگرچه به دنبال نیاز بوده، اما بیشتر به صورت خرید فناوری بوده است و نه تولید آن. یعنی واردات را ممنوع و در مقابل تولید داخلی با هر کیفیتی را به بازار ارائه کردیم. این اتفاق خود به خود باعث تشویق صنعت خودرو به مونتاژ می‌شود و بالطبع صنعت، کمتر به سمت مراکز علمی برای تحقیق می‌آید. برای این که ریزتر بشوم، یک مثال می‌زنم: در بخش های مختلف صنعت خودرو وابسته‌ایم و به عنوان نمونه صنایع خودروسازی هزینه‌های زیادی را برای رنگ خودرو متحمل می‌شوند. ما با تلاش زیاد به این سمت رفتیم و پژوهشگاه نوع سوم در این حوزه تاسیس کردیم اما در حال حاضر و بعد از 2 سال تلاش به دلیل  عدم حمایت کافی صنایع آن‌طور که باید و شاید، راه نیفتاده است.این در حالی است که صنعت خودرو سالیانه میلیون‌ها دلار برای خرید رنگ به کشورهای اروپایی می‌دهد. به این ترتیب به این سمت حرکت کرده تا این حد که به صورت مشترک مرکز علمی تاسیس کند اما سفارش لازم را نگرفته است. این نمونه ای از مشکلاتی است که در بخش‌های مختلف کشور وجود دارد ودر کل صنعت به سمت ارتباط جدی با دانشگاه و سفارش تحقیق نمی‌رود. با توجه به پتانسیل زیادی که در دانشگاه‌ها داریم، شرایط خیلی خوبی فراهم است تا به جای این که فقط تحقیقات صرف انجام شود و نتایج آن هم آن‌طور که باید و شاید در کشور مورد استفاده قرار نگیرد، زمینه‌های تحقیقاتی مطرح شوند. این پتانسیل تا به امروز امتحان خودش را بخوبی پس داده است اما این که چقدر استقبال از آن می‌شود، جای بحث دارد.

مثال کوچکی بزنم. از اولین روزهای بعد از پیروزی انقلاب یعنی در 30 سال اخیر از نظر رایانه‌های بزرگ یعنی سیستم‌های با قابلیت تحلیل سریع در تحریم بوده‌‌ایم و این موضوع مربوط به یک دهه اخیر نیست. یک صنعت این نیاز را مطرح کرد و اگرچه کار طراحی و ساخت بسیار پیچیده بود اما یک تیم مشترک از 2 دانشکده برق و کامپیوتر ما موفق به تولید این ابررایانه شد که بعد از آن در صنعت نصب و مشغول به کار شد.پس درجایی که صنعت جلو آمد، دانشگاه هم با وجود پیچیدگی این نیاز توانایی خودش را نشان داد. این مثال اثبات این موضوع است که دانشگاهیان برخلاف برخی گفته‌ها مبنی بر این که آنها خودشان را از جامعه و صنعت جدا می‌بینند ، هر جا نیازی مطرح ‌شود در صحنه حاضر می‌شوند و توانایی‌‌هایشان را بخوبی به اثبات می‌رسانند.از این منظر خوشبختانه معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری پشتیبانی هایی انجام داده اند ولی تصور من این است که نیازهای وسیع‌تری در بخش‌‌های متنوع دیگر داریم که نیاز به ظرفیت‌های بالا و پردازش‌های سریع دارند و البته هنوز آن طور که باید استقبال نشده است.

توفیقی: تجربه های موفق نشان می دهند ارتباط بین صنعت ودانشگاه درست زمانی اتفاق می‌افتد که صنعت نیاز تکنولوژیک دارد نه یک نیاز بهره‌برداری .می‌خواهم این موضوع را به تحلیل‌‌های قبلی وصل کنم.جاهایی که ناموفق هستیم، ‌به دلیل ناهمزمانی است. وقتی یک پژوهش انجام می‌شود اما صنعت در مرحله بهره‌‌برداری از آن است، از مرحله دانش گذشته است. ابررایانه‌ها یک نمونه موفق از صنعتی هستند که در مرحله تکنولوژیک نیازمند بوده و دانشگاه هم بموقع وارد شده. باید این تجربه را تکثیر کرد و البته باید تحلیل کرد چرا این تجربه موفق است.

شفیعی: به نظر می‌رسد که چون صنعت به این موضوع نیاز داشت به صورت جدی وارد گود شد. اگر این احساس نیاز نبود، هیچ تمایلی را از طرف صنعت دریافت نمی کردیم تا زمانیکه خودمان به دنبال صنعت می رفتیم.

در موارد استثنایی مثل مقوله‌های نظامی صنعت نیاز خود را اعلام کرد و در ان کاملا موفق عمل شد.البته در آنجا کسب تکنولوژی مهم بود بدون این که بحث رقابت، قیمت و ... مطرح باشد.اما در صنعت متداول باید یکسری اتفاقات باهم بیفتد. یعنی بهره‌وری و کیفیت بالا و قیمت پایین باشد،در ضمن محصولات قابل رقابت باشد تا خود به خود یک بازار به وجود بیاید.

از نظر من مقوله‌ای که به عنوان علم و فناوری مطرح می‌شود، یک لغت است و نباید آنها را از یکدیگر جدا ببینیم. در این صورت ارتباط صنعت و دانشگاه معنا پیدا می کند و تولیدات دانشگاه‌های ما یعنی نیروی انسانی و تحقیقات در جهت صنعت پیش می روند. به این ترتیب نیروهای دانشگاهی جذب صنعت می شوند البته نه به صورت بهره‌بردار و تکنیسین، بلکه به عنوان فردی که بتواند از علم و دانشش استفاده کند. تنها در این حالت است که این زنجیره برقرار می‌شود. قبلا هم اشاره کرده بودم که این زنجیره‌ در خارج از کشور تکمیل می‌شود. مقالات ISI‌ ما در خارج به تکنولوژی تبدیل و بعد به ما فروخته می‌شوند. ما هنوز قدرت تبدیل علم به فناوری را نداریم، اگر این اتفاق بیفتد، مشکلات مرتفع می‌شود.

اما از این موضوع که بگذریم تامین بودجه پژوهشی مطرح می شود که معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری کاری را در این زمینه شروع کرده و بودجه سنگینی هم برای آن در نظر گرفته شده است.اما آیا در کل و به نظر شما این تصمیم تاکنون موفق بوده است؟

رهایی: بطورکلی اگر بتوانیم در هر بخش خدماتی، صنعتی و ... قسمتی از انرژی وبودجه را صرف فکر کردن بکنیم، باید به موفقیت بیشتر امیدوار باشیم.در قانون یک درصد این‌که ما آمدیم ارگان‌های اجرایی خود را مجبور به صرف بخشی از بودجه هزینه‌ای آنها برای پژوهش کردیم اتفاق خوبی است و در عمل موفقیت‌هایی را درپی داشته است.

به دنبال این فراخوان هزاران سوژه و پروژه تحقیقاتی از طرف دانشگاه ها وپژوهشگران تعریف و ارسال شد. در کل مخاطبین این طرح که دانشگاه‌ها هستند از آن خیلی خوب استقبال کردند اما شاید شروع کار با کندی خیلی زیادی همراه شد چون ارزیابی این طرح‌ها و اولویت‌دهی به آنها برای تخصیص بودجه خیلی زمانبر بود.در نتیجه ما‌ه‌ها همکاران ما پیگیر این مسیله بودند که چه کسی و چگونه این طرح‌ها را ارزیابی می‌کند.

البته چون این حرکت جدید بود انتظار نمی‌رفت خیلی سریع حرکت کند.اما انتظار مراکز علمی این است که در فازهای بعدی این حرکت سریع‌تر انجام گیرد و بودجه‌ها به نحو مطلوب تری تخصیص پیدا کنند.

 در این میان برخی دستگاه‌های اجرایی چون اهمیت امر تحقیق را در کارهای خودشان نمی‌بینند، وارد مسیرهایی می‌شوند که طرح را به نحوی دور بزنند. یعنی روش‌هایی تعریف می‌کنند که در ظاهر پوشش تحقیقاتی دارند اما در عمل ممکن است اهداف مدنظر را دنبال نکنند و به جای این‌که بودجه‌ای را وسط بگذارند و بگویند با یک مرکز علمی و پژوهشی قراردادی می‌بندیم و وارد یک تعامل علمی می‌شویم، روش‌های دیگری را مطرح می‌کنند .بنابر این به جای استفاده از بودجه مورد نظر در امر تحقیق، این مبلغ به امور خدماتی و اداری می‌رسد.در این میان بودجه به ظاهر هزینه شده اما هدفی که مورد نظر بوده محقق نشده است.

به هر حال فکر می‌کنم در تعریف طرح و روند اجرای کار باید دقت زیادی اعمال شود تا خدای نکرده این بودجه در مسیری نیفتد که به هدف مطلوب و مورد نظر نرسد .

در این زمینه دو سه کار حتما باید انجام شود؛ یکی شفاف‌سازی روند کارهاست و دیگر این‌که ارگان‌های اجرایی با یک سیستم نظارتی مناسب مجاب به انتقال مباحث علمی به اهلش باشند.

شفیعی: به هر حال به این موضوع برمی‌گردیم که شرکت‌ها به صورت جدی احساس نیاز نکرده‌اند و درواقع نمی‌خواهند این بودجه را صرف کنند.

توفیقی: بله.البته به اعتقاد من هم سیاست یک درصد سیاست خوبی است و در دنیا هم جزو سیاست‌های تشویقی محسوب می‌شود؛ اما موفقیت آن در گرو این است که داخل سیاستگذاری‌های توسعه تکنولوژیکی بمدنظر قرار بگیرد. تخصیص بخشی از بودجه به امر پژوهش سیاست خوبی است و در دنیا هم مورد حمایت دولت‌ها قرار گرفته است، البته به شرط انکه ما برنامه ای برای توسعه تکنولوژی داشته باشیم و این بودجه هم یکی از حلقه‌های این سیاست باشد و در نهایت کارکرد این پول به توسعه تکنولوژی بینجامد،در این شرایط به نظر من بودجه اثربخش است. اگر صنعت برای این پول برنامه داشته باشد( که البته در برخی جاها داشته و برخی جاهای دیگر نداشته) اگرچه به دستور اداری این پول را هزینه می‌کند؛ اما صرف تحقیقات دانشگاهی می‌شود که بیشتر در قالب مقاله است. این کار بد نیست؛ اما ماموریت این بودجه نبوده است. ما برای علم پایه یک جور سرمایه‌گذاری کنیم و دستاوردی طلب کنیم و برای تکنولوژی باید جای دیگر هزینه کنیم و دستاورد دیگری بخواهیم، ضمن این که اینها با هم پل ارتباطی هم دارند. من از همین یک درصد، مواردی را سراغ دارم که با یک برنامه و براساس یک نیاز هزینه شده‌اند الان هم تکنولوژی‌اش روی میز است؛ اما مواردی را هم سراغ دارم که فقط مدیر صنعتی به خاطر رفع تکلیف و ارائه گزارش کار به دولت، پولی را برای پژوهش هزینه می‌کند. مثلا هیات علمی که بنده نوعی باشم، پیشنهاد تحقیق داده‌ام و دانشگاه هم تصویب کرده و بودجه را گرفته و من هم مقاله را تحویل داده‌ام.

بنابراین این قبیل سیاست‌ها می‌توانند موفق باشند، به شرط این که داخل یک برنامه توسعه تکنولوژی تعریف بشوند.

در اینجا باید به یک مشکل مهم دیگر در کشور اشاره کنم و آن اقتصاد دولتی است که اصلا از نظر من یکی از اساسی‌ترین ریشه‌های شکل‌ نگرفتن ارتباط صنعت و دانشگاه است.

 اگر اختراع را یکی از شاخصه های توسعه ببینیم، در حال حاضر بیش از 90 درصد اختراعاتی که در دنیا ثبت می‌شوند، توسط R&Dهای بنگاه‌های خصوصی ارایه شده اند.در واقع در هیچ جای دنیا دولت نه محقق خوبی نه تکنولوژیست واختراع‌کننده خوبی بوده است.

ما فهرست شرکت‌هایی را داریم که چرخش مالی سالانه آنها دو برابر درآمد نفت ماست و یک شرکت هزینه‌ای که صرف R&D خود می‌کند، 6 برابر هزینه تحقیقات کل کشور است. واقعا باورکردنی است که شما یک شرکت تولیدی مثل توتال و نوکیا را ببینید که چرخش مالی آنها در رده نفتی ایران است. نوکیا در سال 2007، 6 میلیارد دلار صرف R&D خود کرده است، یعنی 6 برابر اعتبارات تحقیقاتی کل ایران (در صورتی که اعتبارات خودمان را یک میلیارد دلار در نظر بگیریم). این در حالی است که آمریکا بیشترین هزینه تحقیق و توسعه را صرف می‌کند؛ سالی 400 میلیارد دلار کل این بودجه است که البته 70 درصد آن را شرکت‌های خصوصی پرداخت می‌کنند.

این در حالی است که در کشور ما 90 درصد صنعت ، دولتی است و در صنعت دولتی یعنی رقابت صفر. صنعت دولتی یعنی دولت به زور و حتی با ضرر صنعت را نگه می‌دارد. یعنی حتی اگر بازار نداشته باشد، محصول را خریداری می‌کند.بنابراین دولت و صنعت ایران برای چه دنبال دانش بروند؟ پیکان ایران وقتی با تکنولوژی 50 سال قبل مردم صف می‌کشند تا 4 برابر قیمت تمام شده آن را بخرند ،برای چه دنبال به روز شدن برود؟

به این ترتیب درحالیکه تجربه دنیا تجربه بخش خصوصی است و این بخش است که اگر به‌روز نباشد و به نیازهای جامعه توجه نکند، زمین می‌خورد ، صنعت دولتی ما با بخشنامه می‌خواهد ارتباط برقرار کند. درست است که این بخشنامه‌ها کار می‌کنند، اما جواب نمی‌دهند.

در این میان نقش مدیران را هم نباید فراموش کرد. یک مدیر مثلا در صنعت هواشناسی ضرورت وجود ابر رایانه را احساس می‌کند اما مطمئن باشید اگر مدیریت دیگری به جای آن شخص بود، می‌توانست این اتفاق نیفتد.

 رهایی: این بحث یعنی ارتباط صنعت ودانشگاه موضوعی پایه‌ای و زیربنایی است که نه در حد یک توصیه و راهکار بلکه در قالب توسعه ملی و با وجود عزم‌های قوی و جدی قابل حل است.تنها در این صورت است که می توانیم به سمت صنعت هدفمند و متکی به خود برویم که بخواهد نیازهایش را مرتفع و از توانمندی موجود استفاده کند.

بهاره صفوی
گروه دانش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها