در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
شما در چه مرحلهای به کار دعوت شدید و زمانی که آمدید چه بخشهایی از فیلمنامه شکل گرفته بود؟
وقتی نقش را قبول کردم، تقریبا از متن بازنویسی شده هیچ چیزی آماده نبود. آقای هنرمند و پرویز پرستویی قصه را برایم تعریف کردند. وقتی آمدم فقط خانم معتمد آریا و پرستویی انتخاب شده بودند. پرستویی تلفن کرد و گفت ما 3 نفر دور هم نشستیم و داریم صحبت میکنیم. فکر کردیم تو برای نقش منوچهر مناسبتر باشی. من آشنایی قبلی با هنرمند نداشتم. اما در فیلمهای مارمولک و کتاب قانون با پرستویی کار کرده بودم. پس از چند دقیقه صحبت هنرمند گفت این همانی است که میخواستم، برو قرارداد ببند. در حالی که نه فیلمنامه را خوانده بودم و نه میدانستم چقدر نقش دارم در طول کار سکانسهای منوچهر اضافه شد. این اتفاقی است که معمولا برای من میافتد و از نظر اقتصادی کاملا به ضرر من است.
ولی خیلی از بازیگران دوست دارند که نقششان پررنگتر شود،چون بیشتر دیده میشوند.
در حالی که من دوست ندارم و هیچ وقت دوست نداشتم. نه علاقهای به شهرت به واسطه تصویر دارم، نه تحمل این را دارم که در خیابان مرا با چشم و انگشت نشان دهند. این نکته برای بعضیها قابل درک نیست. فکر میکنند من دارم ادا در میآورم. گاهی اوقات اعتراض میکنم که سکانسهای مرا کم کنید. در کتاب قانون سکانسهای من کم شد. مازیار میری لطف کرد و در مصاحبهاش از من معذرتخواهی کرد و گفت نقش ضیایی آنقدر کم شد که حضورش اصلا معنا نداشت.
در فیلم به نام پدر حاتمیکیا سکانسهای من سه برابر شد. اما در زمان نمایش صحنههای من آن چنان قلع و قمع شد که شخصیت مرتضی در این فیلم حضورش خنده دار و بی معنا شد. به نظر من اگر آن شخصیت حذف میشد، هیچ اتفاقی نمیافتاد.
در کارنامه کاریتان بیشتر ایفای نقش مکمل دیده میشود. خودتان از این وضعیت راضی هستید؟
بله. چون من بازی ام را از تئاتر شروع کرده ام. برایم نقش اول و دوم بودن اهمیتی ندارد. برایم کیفیت نقش مهم است. در سینما نقش مکمل بودن بر مبنای قدرت بازیگری و کیفیت ارائه کار هنری نیست. همه میدانیم که مبنایش فروش گیشه است. من اگر در سینما نقش اول بگیرم یا مکمل یا سیاهی لشکر باشم، فکر میکنم گیشه این را تعیین کرده است.
انگیزهتان از پذیرفتن پیشنهاد بازی در سریال آشپزباشی چه بود؟ بازی در این سریال برای شما چه جذابیتهایی داشت؟
قصه برایم جالب بود. میدانستم هنرمند کارش را بلد است. به من گفت بر خلاف زیر تیغ میخواهم با ریتم دیگری جلو بروم. هنرمند هم نشان داد یک ملودرام خانوادگی با استانداردهای تلویزیونی باید به چه صورتی باشد. یکی از افراد دیگری که در این مورد پیشقدم بود، مرحوم رسام بود. او و بیژن بیرنگ نشان دادند چقدر رسانه تلویزیون و ملودرام را میشناسند. من ابتدا به آشپزباشی یک اطمینان نسبی داشتم. بعلاوه این که هیچ کدام از کارهای نوشتنی من قرار نبود به ثمر برسد. در این چند سال اخیر از نوشتن و پژوهش ناامید شدم. چون هیچ افق روشنی نداشت. الان به جاهایی که در آن کار میکردم، فکر میکنم میبینم هیچ کدام وجود خارجی ندارند. مثل دفتر مطالعات و تحقیقات ادبیات داستانی، دانشنامه ادب فارسی و کتابخانه تخصصیاش، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و...
به ریتم اشاره کردید. اتفاقا برخی منتقدان معتقدند داستان آشپزباشی ریتم کندی دارد. چون پس از گذشت چند قسمت یک اتفاق اصلی (قهر زن و شوهر) داشته است و بقیه لحظاتش صرف نشان دادن آشپزخانه و جزئیات آشپزی شده است.
این که روی آشپزی تاکید میشود چیز بدی نیست. مساله این است که این تاکیدها چقدر میتواند جذاب از آب در بیاید. در سریال خارجی «سرآشپز» هم نصف هر قسمت آدمها دارند آشپزی میکنند. نفس این کار بد نیست. این که میگویند ریتمش کند است شاید به این علت است که بخشهای اضافه شده، قرار نبوده از قسمتهای داستان این تعداد باشد و هنگامی که دیدند قصه برای بزرگ شدن ظرفیت دارد، تصمیم گرفتند زمان کار اضافه شود.
طبیعی است که ریتم تند زیر تیغ به وجوه روانشناسی کار برمیگشت و باعث تامل در شخصیتها میشد. و حتی میتوانست وجه اکشن و پلیسی کار را زیاد کند، اما هنرمند در زیر تیغ این کار را نکرد. در آشپزباشی ریتم به وضوح نسبت به زیر تیغ تندتر است. این کار باعث نشاط فضا و همچنین ساده بودن پیرنگ کار میشود. ریتم میتواند باعث شود این سادگی به یکنواختی کشیده نشود.
شاید یکی از دلایلی که باعث میشود ریتم کند به نظر برسد، اهمیت اتفاقات باشد. در آنجا تاکید فیلمنامه روی موضوعاتی چون قتل و انتقام و قصاص است، اما اینجا بیشتر درباره آشپزی و به سیخ کشیدن کباب کوبیده و قهر و آشتیهای زن و شوهری صحبت میشود.
این پذیرفتنی نیست. شکل اتفاقات این دو سریال فرق میکند و پیرنگ داستان هایشان متفاوت است. از نظر ژانری زیر تیغ میتواند یک تراژدی باشد و آشپزباشی میتواند یک کمدی باشد. نمیتوانیم قضاوت ارزشی کنیم. ما نمیتوانیم بگوییم اهمیت یک قتل بیشتر از اهمیت جدا شدن یک زن و شوهر است. ما هستیم که این اهمیتها را درست میکنیم.
برگردیم به آن جلسه 3 نفرهای که درباره داستان و فیلمنامه صحبت کردید. تا اینجای کار ما فهمیدهایم که شخصیت منوچهر ازدواج نکرده و به خاطر تنهاییاش، رفتارش با بقیه فرق میکند. خودتان چه برداشتی از این شخصیت دارید؟
منوچهر یک پیر پسر است که میکوشد براساس عقاید شخصیاش زندگی کند. درباره خیلی از کارهای او سوءتفاهم به وجود میآید. به نظر میرسد عقایدش عجیب و غریب است. او همیشه یک اختلافهای کهنهای با پدرش داشته است. در برخی سنین توقف کرده و بچه مانده، اما در عین حال بسیار مهربان است. در برخی موارد دست و پا چلفتی است، ولی تواناییهایی هم دارد. پیشنهادهایی میدهد که گاهی خیلی درست است. در مجموع شخصیت مفرحی است.
شبیه این پیرپسرها را باز هم در تلویزیون و سینمایمان داشتهایم. یکی از آنها دایی لیلا در فیلم لیلا (مهرجویی) بود که نقشش را شریفینیا بازی میکرد. اتفاقا او هم به قول شما شخصیت مفرحی بود.
پیر پسرها بر اندوه درونیشان ماسک خنده میزنند. پیر شدن برای آنها خوشایند نیست؛ بنابراین خودشان را بشاش جلوه میدهند. در جامعه سنتی ما برای مجرد ماندن باید دلیل داشته باشی. بر خلاف جاهای دیگر که برای ازدواج کردن باید دلیل داشته باشی. رفتارهای خوش مشربانه و شوخ پیر پسرها نشان از باطن افسرده آنها دارد.
درباره همبازیهایتان صحبت کنید. شما در کنار 2 بازیگر مطرح سینما و تلویزیون یعنی خانم معتمدآریا و آقای پرستویی جلوی دوربین رفتید. همبازی شدن با این دو نفر چه ویژگیهایی داشت؟
آشپزباشی چهارمین کاری است که با پرستویی انجام میدهم. بعد از مارمولک، به نام پدر و کتاب قانون چهارمین کار است. در همه اینها اولا از بازیگریاش و ثانیا از انسان بودنش درس میگیرم. این رابطه انسانی او خیلی روی بازی من تاثیر میگذارد. با خانم معتمد آریا هم همین طور، البته من با ایشان هیچ گاه همبازی نبودهام.
البته برخی بازیگران میگویند در چنین شرایطی میترسند بازیشان زیر سایه بازیگران مقابل گم شود. شما چنین ترسی نداشتید؟
من هیچ وقت نترسیدم. این ترس را نداشتم که کمتر دیده شوم. اتفاقا بدم نمیآید که کمتر دیده شوم. یک جورهایی در این دنیا غریبم. بین برخی اهالی ثابت سینما و تلویزیون گاهی وقتها میل به زیاد دیدهشدن وجود دارد. گاهی وقتها این میل منتهی میشود به بازی دزدی و چیزهای دیگر. اینها هست. اما من هیچ وقت علاقهای نداشتم انرژیام را صرف مقابله با این چیزها بکنم. در پی این هم نبودم که به دیگران تذکر بدهم چنین کارهایی را نکنند. من فکر میکنم انجام دادن چنین کارهایی به آفرینش هنری آن بازیگر ضرر میزند، حتی اگر بازیگر زیادتر دیده شود.
در کارنامه حرفهای شما همکاری با کارگردانهای مطرحی چون محمد رضا هنرمند، ابراهیم حاتمی کیا، کمال تبریزی و مازیار میری دیده میشود. در انتخاب نقشهایتان به کارگردان کار خیلی اهمیت میدهید؟
این مساله بیشتر اتفاقی بوده است. در تئاتر، من کارگردانها را انتخاب میکنم. یکی از بهترین کارگردانهایی که با او کار کردم فرهاد مهندسپور است. افسوس میخورم که شرایط جامعه طوری نیست که مهندسپور بتواند کار کند. در تئاتر، کار با بیضایی برایم بسیار لذت بخش بوده است. پس از سالها کار کردن در رادیو و تئاتر بیشتر از آن که دوست داشته باشم اکبر زنجانپور مرا کارگردانی کند، دوست دارم کارهای او را ببینم. در سینما و تلویزیون من کارگردانها را انتخاب نمیکنم. کارگردانهای خوب لطف کرده و از من دعوت کردهاند. البته کارگردانهایی هستند که به اندازه اینها صاحب نام نیستند، اما بسیار خوب هستند مثل رضا ضیایی یا مهدی کرمپور و روحالله حجازی.
این درست است که میگویند محمدرضا هنرمند با دقت و وسواس زیادی کارگردانی میکند؟
بله. در آن واحد خیلی چیزها را در ذهنش تجزیه و تحلیل میکند. یک نکته که درباره هنرمند وجود دارد و کمتر کسی به آن توجه کرده این است که محمدرضا هنرمند، بازیگر هم هست. هنرمند بازیگری را در دهه 50 از تئاتر شروع و با گروه دکتر ممنون کار کرده است. بسیار هم بازیگر خوبی است. نمیدانم چرا بازی نمیکند. چون بازیگر خوبی است و بازی را میشناسد. هر چند گاهی اوقات با او اختلاف سلیقه داشتم. من به چیزی که او میگفت گردن مینهادم، اما چون بازی را میشناسد میشود با او گفتگو کرد. این خیلی مهم است. این که کارگردان تجربه بازیگری داشته باشد خوب است. اما به طور کلی دلیل بر این نیست که زیباییشناسی بازی را در هر شکل و شرایطی بشناسد. بهتر است بگوییم با کسی که چنین تجربهای دارد میشود درباره بازیگری بهتر گفتگو و بده بستان کرد.
چند هفته پیش بینندگان تلویزیونی بازی شما را در سریال جستجوگران شاهد بودند. همکاریتان با عوامل این سریال چگونه شکل گرفت؟
با محمدعلی سجادی همیشه گفتگوهای ادبی داشتیم. دوستان مشترکی داشتیم که شاعر و نویسنده بودند. مهدی میامی که کار انتخاب بازیگر را انجام میداد از دوستان قدیمی سجادی بود و ارتباط ما را برقرار کرد.
من در یک اپیزود از جستجوگران بازی کردم.این سریال چند اپیزود دارد و آدمهای ثابت هر اپیزود سه چهار نفر هستند. در آن داستان من نقش مدیر یک شرکت صنعتی را داشتم که کارهای غیرقانونی انجام میداد و خودش مشکلات خانوادگی داشت؛ آدمی پیچیده و عجیب و غریب بود. تقریبا نقش منفی بود. شخصیتپردازی محمدعلی سجادی خیلی خوب بود. به همین خاطر این آدم فقط یک شخصیت منفی نبود، بلکه در انتها میتوانستی برایش دلسوزی کنی.
در آینده چه کارهای جدیدی از شما خواهیم دید؟
چند تا تلهفیلم. «به رنگ ارغوان» توقیف بود و امسال نمایش داده میشود. یک تله فیلم به نام «سرقت ادبی» با رضا بهشتی کار کردهام که قرار است در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شود.
احسان رحیمزاده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه