در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
نفسش در سینه حبس شده بود و بالا نمیآمد.
کاری از دستش بر نمیآمد. آنقدر گریه کرده بود که حتی دیگر اشک هم نداشت. تنها صدایی که از او برمیآمد، صدای خسخس غمآلود نفسهایش بود که به کندی بیرون میآمد و به سینه فرو میشد. هر بار چنان از فرو رفتن این نفس سنگین به خود میپیچید که گویی خنجری به سینهاش فرو رفته است.
مرگ زیاد دیده بود. مرگ کودک شیرخوارهاش، مرگ همسرش، مرگ والدینش، اما این یکی از همه سختتر بود. وقتی شوهرش مرد، گفت: «هیچ مرگی دیگر مرا عذاب نخواهد داد، اینقدر که این بیوفایی برایم سنگین بود.» اما دید که سنگینتر از آن هم میشود؛ مرگ پسر، تنها امید روزهای پیری. میخواست در روزهای از کارافتادگی، طعم خوش زندگی و حمایت پسرش را بچشد. تازه در تدارک بود که خانه روستا را بفروشد و پیش پسرش بیاید، اما پسرش دیگر تاب ماندن نداشت.
بغض دردناکی گلویش را فشرد. با نالهای که درونش پیچید، به خدا گفت: «خدایا میخواهی دلم را مثل ذغال گداخته کنی و بعد مرا ببری؟ چقدر داغ ببینم؟ چقدر تنها بمانم؟ میدانم یار بیپناهان خودت هستی، اما خودت بگو، جلوی زن و بچه پسرم چطور سر بلند کنم؟ من زندهام و پسرم مرده... آخر این چه رسم است که تو داری...»
سرمای گزنده قبرستان توی چادرش میپیچید و با آن سراپای خاکآلود و صورت کاملا رنگپریده، به شبحی میمانست که از گور برخاسته باشد. او داغدار بود، اما فراتر از آن خود را مقصر و گناهکار میدانست که عمر طولانی داشته، در حالی که پسرش با بچههای قد و نیمقد در ابتدای میانسالی مرده است.
احساس عمیق غم
هیچ واکنش درست یا اشتباهی نسبت به مرگ وجود ندارد. همه ما نیاز داریم که به روش خود و در زمان خود اندوهگین باشیم.
شخص داغدار، ابتدا نمیتواند مرگ عزیزش را باور کند. بعد احساس فقدان سراغش میآید و حس میکند چیزهای زیادی را از دست داده است؛ یک شخص را، عشق او را، دوستی و همراهی او را، فرصتها، امیدها و... این فقدان میتواند احساس عمیقی از غم را به همراه داشته باشد.اگر شخص از والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ شخص متوفی باشد بیشتر دچار این حس میشود؛ احساس گناه! احساس گناهی شدید از اینکه خود زنده مانده و دیگری از دنیا رفته است. احساس بیعدالتی یا حسادت نسبت به دیگران که این فقدان را تجربه نکردهاند. دشوارتر از همه آنکه ممکن است حتی نسبت به شخص فوت شده احساس خشم کند و تصور کند که این فقدان او را گرفتار درد و غمی بزرگ کرده است.
یکی دیگر از حالاتی که در فرد داغدیده ایجاد میشود، احساس تنهایی است. ممکن است تصور کند که شرایط پیش آمده برای او، برای دیگران مهم نیست.
اما اگر دلیل مرگ بیماری طولانیمدت یا کهولت سن باشد، شخص داغدیده نوعی احساس آسودگیخیال میکند، زیرا تصور میکند فرد از سختیهایی که گرفتار آنها بود، رها شده است.
حال ممکن است برخی افراد تصور کنند که این قبیل احساسات برای همیشه ادامه خواهند داشت، اما اینگونه نیست.
ناگفته نماند که اجتناب از این احساسات نیز ممکن نیست و تجربه و بیان آنها لازمه التیام این زخم است.
همه ما در درونمان ذخایر عظیمی از قدرت داریم که خود از آنها بیخبریم و شاید تا زمانی که دچار یک غم بزرگ نشدهایم، چندان به آن احتیاج نداشته باشیم.
درخواست کمک کنید
این کار همیشه آسان نیست و به شجاعت نیاز دارد. ابتدا باید بپذیرید به کمک نیاز دارید. از کسی که به او اطمینان دارید، مثلا یک دوست، یک معلم، یک مشاور یا یکی از والدین خود کمک بخواهید. این درخواست کاملا معقول است و بسیاری از افراد در پی یک فقدان و داغدیدگی، از کمک دیگران بهرهمند میشوند.
درددل کنید. این کار باعث آسودگی خاطر می شود و کمک میکند تا آنچه را که در ذهنتان میگذرد درک کنید. این کار همچنین کمک میکند تا با احساس انزوا مقابله کنید. فردی را برای این کار انتخاب کنید که به او اطمینان دارید.
چیزی را به عنوان یادگاری نزد خود نگاه دارید
مثلا تعدادی عکس، یک لباس و هرچه که به شما کمک میکند فردی را که از دنیا رفته است به یاد داشته باشید. شاید یادآوری در ابتدا دردناک باشد، اما با گذشت زمان خاطرات آزاردهنده جای خود را به خاطراتی خوشحالکننده و خوب خواهند داد.
کمی ورزش کنید
شاید این آخرین کاری باشد که به انجام آن تمایل نشان بدهید، اما برایتان مفید خواهد بود. ورزش نهتنها انرژی مازاد را مصرف میکند، بلکه راهی است برای بیان بخشی از سرخوردگی و پرخاشگری که احتمالا در خود احساس میکنید.
با خود راحت باشید
از خود بیش از اندازه انتظار نداشته باشید. گذر دوران غم و اندوه به زمان نیاز دارد. هر لحظه و ساعت را همانگونه که هست بپذیرید. توجه خود را بر زندگی در حال متمرکز کنید و نسبت به فردا و هفتههای بعد چندان نگران نباشید.
بازگشت به آینده
پس از شوک اولیه، اغلب افراد بتدریج به زندگی کردن بدون فردی که از دنیا رفته است، عادت میکنند. البته زمان برای عادت کردن در هر فرد متفاوت است. این تغییر معمولا بتدریج روی میدهد، اما با گذشت زمان اشتغال ذهنی نسبت به این فقدان کمتر و کمتر خواهد شد.نخست ممکن است مدام به آنچه روی داده و فردی که از دنیا رفته فکر کنید، اما بتدریج روند فراموش کردن در شما آغاز خواهد شد؛ برای بار نخست به مدت چند دقیقه، سپس چند ساعت و در نهایت هر چند روز.بعضی اوقات ممکن است یک قطعه موسیقی یا یک مکان شما را به یاد کسی بیندازد که از دنیا رفته و بار دیگر غرق اندوه شوید. این حالت نیز با گذشت زمان کمتر خواهد شد.
تجربه غم و سوگواری ممکن است تغییراتی در شما ایجاد کند. ممکن است اولویتها، ارزشها، عقاید، آرزوها و دوستیهای خود را بار دیگر ارزیابی کنید. حتی ممکن است به این نتیجه برسید که نسبت به مشکلات و نیازهای خود و دیگران آگاهتر شدهاید و قدرت درکتان نسبت به قبل بیشتر شده است.
درمییابید که توانایی بیشتری برای زندگی کردن با سوال بیجواب «چرا» دارید.
توانایی شما برای رویارویی با مشکلات زندگی، بویژه فقدانها، بیشتر میشود و در یک کلام، بزودی متوجه خواهید شد خدا صبرتان داده است؛ همان دعایی که همه در حقتان میکردند.
ماندانا ملاعلی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم