نگاهی به سریال «دلنوازان»

جذب مخاطب اما نه به هر قیمتی!

سریال «دلنوازان» تاکنون نشان داده که این سریال از همان ابتدا می‌دانسته با چه مخاطبی سر و کار دارد و البته سهیلی‌زاده، کارگردان فرمول‌های جذب چنین مخاطبانی را هم بخوبی بلد است. جذب مخاطب عام که به نشستن پای تلویزیون و دیدن سریال‌های خانوادگی عادت دارد، در ذات خود اشکالی ندارد، ولی این‌که به همین مخاطب هم محصولی ارائه کنی که ذهن او را به چالشی مفید وادارد، مساله مهمی است که در مجموعه دلنوازان چندان به آن توجه نشده و دلنوازان را می‌توان سریالی دانست که بیشتر برای سرگرمی ساخته شده است.
کد خبر: ۲۸۷۴۲۸

این مجموعه از جنبه‌های مختلف دچار کلیشه‌های رایج است که این مساله در فیلمنامه، شخصیت‌پردازی، نوع انتخاب بازیگران و بازی‌های آنها و... دیده می‌شود. بیننده در این سریال با چالش‌هایی خانوادگی‌ روبه‌روست که شبیه آنها را بارها در مجموعه‌های دیگر دیده است و از آنجا که پیشبرد داستان بشدت وابسته به بازیگران جوان است، بازی‌های ضعیف اکثر بازیگران جوان کمک چندانی به سریال نمی‌کند.

سهیلی‌زاده در دلنوازان باردیگر با تعدادی از بازیگران تازه‌کار و جوان کار می‌کند که قریب به اتفاق این بازیگران بخوبی از پس نقش‌هایشان برنمی‌آیند و اگر شخصیت‌های داستان بالقوه و در لایه‌های زیرینشان دارای ظرفیت پرداخت هستند ولی با بازی‌های دم‌دستی این ظرفیت‌ها کاملا مغفول مانده‌اند؛ البته در این میان می‌توان شاهرخ استخری در نقش بهزاد و سحر قریشی در نقش یلدا را کمی استثنا کرد.

بهزاد شخصیتی است که داستان‌های اصلی و فرعی سریال حول محور او شکل می‌گیرد و هر گرهی که ایجاد یا گشوده می‌شود، به نوعی با این شخص در ارتباط است. پیچیده‌ترین نقش دلنوازان به بازیگری سپرده شده است که در میان دیگر بازیگران جوان مجموعه تجربه کاری بیشتری دارد و چهره و صدایش نیز کمک زیادی به او می‌کند. به نظر می‌رسد شاهرخ استخری از کنار نقشش خیلی ساده نگذشته و برای درآوردن ظرافت‌های نقش تلاش کرده، گرچه در برخی جاها موفق نبوده است. او بازیگر جوانی است که قطعا نیازمند هدایت و راهنمایی یک کارگردان خبره است، در حالی که به نظر می‌رسد سهیلی‌زاده خیلی با او سر و کله نزده است.

درنیامدن شخصیت بهزاد را نمی‌توان تنها به بازیگر این نقش نسبت داد، بلکه مهم‌ترین دلیل ضعف پرداختی آن به این موضوع برمی‌گردد که این نقش از پایه در فیلمنامه بخوبی ساخته و پرداخته نشده و دچار خلا‡های زیادی است. در تعریف شخصیت بهزاد تضادهایی دیده می‌شود که بشدت به آن لطمه می‌زند. همچنین به فراخور موقعیت از این فرد واکنش‌ها و گفته‌هایی دیده و شنیده می‌شود که با این‌گونه پرسوناژ همخوانی ندارد و گویا او در این لحظه این حرف را می‌زند و یا این کار را می‌کند تا مخاطب خوشش بیاید... حال این رفتار و گفتار چه تناقضاتی با تعریف کلی پرسوناژ دارد، مساله‌ای است که به فراموشی سپرده شده است.

اما سحر قریشی، بازیگر تازه‌کاری است که نقشی چند لایه به او سپرده شده است. این بازیگر جوان برای درآوردن نقشش و لو ندادن زوایایی از آن که باید تا بخشی از داستان پنهان بماند، تلاش بسیاری کرده، ولی این نقش از آن نقش‌هایی است که بازیگر حرفه‌ای می‌خواهد. به هر حال سحر قریشی برای شروع گام لرزانی برداشته که در آینده باید با آموزش مسیر خود را در عرصه بازیگری هموار کند.

دیگر پرسوناژهای جوان این سریال آنقدر خام و ضعیف هستند که با چرخش دوربین روی بازیگران این نقش‌ها به یکباره کار افت می‌کند و بیننده با الفاظ و رفتار لوس روبه‌رو می‌شود که گاه به گفتگوهایی همراه با فحش همراه می‌شود.

برخلاف بازی‌های اغلب ضعیف جوانان سریال، بازیگرانی چون عبدالرضا اکبری و پرویز فلاحی‌پور تا اندازه‌ای منطقی و قابل قبول حضور یافته‌اند. هر دوی آنها ایفاگر نقش‌هایی خاکستری هستند که بیننده نمی‌داند چگونه باید درباره آنها قضاوت کند، به ژست‌های معصومانه چهره اتابک (عبدالرضا اکبری) اعتماد کند یا به شخصیتی که تاکنون از جهان (پرویز فلاحی‌پور) تصویر شده است. در مثلث اکبری، فلاحی‌پور و کوثری، از فریبا کوثری انتظار بیشتری برای ارائه یک بازی خوب می‌رود، ولی او به یک بازی تکراری بسنده کرده و گاه آنقدر بیننده را با دوربین بی‌جان یکسان می‌بیند که بازی‌اش هیچ روحی ندارد.

و اما این سریال در کنار ایراداتی که به آن اشاره شد، دارای چند نقطه قوت بارز است؛ یکی این‌که روند کند اکثر محصولات تلویزیونی را ندارد و گره‌های مختلفی که در همان قسمت‌های اولیه ایجاد شده، بیننده را بیش از پیش به دنبال کردن مجموعه ترغیب می‌کند. دلنوازان تا اینجای کار ریتم خوبی داشته ولی باید دید این روند تا نیمه پایانی حفظ خواهد شد یا خیر و مساله مهم‌تر این‌که آیا سوال‌ها و معماهایی که تاکنون ایجاد شده‌اند، پاسخ‌های منطقی و باورپذیری خواهند داشت؟ یا این‌که در پایان به دلیل ناتوانی در جمع کردن داستان با یک پایان‌بندی ضعیف همه آنچه تاکنون رشته شده، پنبه می‌شود.

نکته مثبت دیگر این است که دلنوازان داستانی باورپذیر و منطقی دارد و شاید همین امر باعث می‌شود در جاهایی دچار کلیشه‌ شود، ولی در کل این حسن را دارد که بیننده احساس نمی‌کند با اثری تخیلی روبه رو است که اصرار دارد خود را به جای واقعیت جا زند.

مساله دیگری که درباره این مجموعه بارز است، شعر و موسیقی تیتراژ پایانی آن است که خیلی به دل مخاطبان اینچنین سریال‌هایی می‌نشیند و این هم از آن فرمول‌هایی است که سهیلی‌زاده برای جذب همان مخاطبی که به آن اشاره کردیم، رعایت کرده است.

در یک نگاه کلی دلنوازان مجموعه‌ای است که بیننده‌های زیادی را پای تلویزیون می‌نشاند و ساعت مناسب پخش هم به پربیننده‌ بودن آن کمک می‌کند، ولی قطعا پرمخاطب بودن یک مجموعه تلویزیونی دلیل بر قوی بودن آن نیست. سهیلی‌زاده در این کار نسبت به «ترانه مادری» بهتر عمل کرده است و همین گام به جلو، این انتظار را ایجاد می‌کند که کارهای بعدی را عمیق‌تر تکنیکی‌تر بسازد و تنها به المان‌های ظاهری جذب مخاطب توجه نکند.

نغمه دانش‌آشتیانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها