گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

مدارا؛ حلقه مفقوده تحولات ایران

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته اند از جمله «فرمول فتنه»،«خیز صهیونیستها برای سیطره همیشگی بر بیت المقدس»؛«راست سنتی در پی مردانگی دشمن و نه حرص دوست»،«مدارا؛ حلقه مفقوده تحولات ایران»،«روی دیگر سکه ارزانی»و... که بری از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۲۶۷۴۳۰

کیهان:فرمول فتنه

«فرمول فتنه»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می‌خوانید؛تمنای قدرت چنان دل از طلحه بن عبیدالله ربوده بود که نه پیش رو می دید و نه پشت سر. نه علی(ع) را در سپاه روبرو می دید تا از خود بپرسد من و جنگ با «مدار حق»؟! و نه پشت سر را می کاوید تا از خود بپرسد مروان بن حکم را در اردوگاه ما چه کار؟ و آن که پیش رو نتواند دید، پشت سر را تواند؟!

چه جبهه آشفته ای! که کشندگان خلیفه سوم عثمان و خویشاوندان و وزیران و استانداران وی یکجا جمع شده بودند. آیا معاویه، طلحه الخیر و زبیر سیف الاسلام را جنبانده بود برای پیمان شکستن و رویاروی امیرمؤمنان صف آراستن که برای هر یک نامه ای جداگانه و محرمانه فرستاده بود، که خلیفه تویی اگر بر علی برآشوبی و پیروز شوی؟! یا پیشاپیش، هیجان قدرت و خلجان نافرمانی در جانشان افتاده بود و معاویه از جبهه شام، فقط هیزم در این آتش افکند؟ هرچه بود مسلم اینکه «مروان بن حکم» در این میان واسطه جنباندن و شوراندن این دو صحابه پیامبر علیه امیرمؤمنان شد.

آخر این قصه تلخ از همه عبرت آموزتر است. آنجا که طلحه هزیمت سپاه جمل را دید- و شاید به تردید افتاد- و خواست کناره گیرد از جنگ یا بگریزد. همان هنگام چشم مروان به او افتاد و به خاطر آورد که همین طلحه در کنار کسانی چون زبیر چگونه بر خلیفه سوم شوریدند و با این شورش، بساط برخورداری ویژه از امارت و بیت المال به هم خورد. پس تیری در چله کمان گذاشت و بر جان طلحه نواخت. طلحه دانست که این تیر از اردوگاه خود وی بر پیکرش نشسته است. غلامش او را به خرابه ای کشاند. ماجرای 8-7ماه گذشته در همان حال نزار و احتضار، به سرعت برق و باد از مقابل چشمان طلحه گذشت. شهوت و سودای قدرت حالا فرونشسته و عقل وی دوباره به کار افتاده بود. چه دیر هنگام! یک جمله بیش نگفت «خون هیچ مرد بزرگی مثل خون من هدر نرفت» و چنین سر آمد عمر مردی که در احد در کنار پیامبر جانانه جنگیده و زخم برداشته اما اینک به فریبی از معاویه دل خوش داشته بود که اگر پیروز شوی، خلیفه تویی!

طلحه و زبیر و هم اردوگاه شدن با کسانی چون مروان بن حکم، سعیدبن عاص، مغیره بن اخنس، عبدالرحمن بن عوام؟!... نفاق و عداوت در خاندان مروان میراثی بود که برای یکدیگر به یادگار می گذاشتند. حکم بن ابی العاص پدر مروان از دشمنان لجوج و استهزاکنندگان رسول خدا(ص) بود و مطرود آن حضرت واقع شد. مروان و پدرش حکم به دستور پیامبر اکرم(ص) از مدینه تبعید شدند و به خاطر سوابق منفی، شفاعت عثمان درباره آنها چه نزد رسول خدا(ص) و چه نزد ابوبکر و عمر پذیرفته نشد. اما خلیفه سوم، مروان را به دامادی خویش درآورد و وزارت و دبیری به وی سپرد.

پس از شکست اصحاب جمل، مروان به اسارت درآمد. امیرمؤمنان به شفاعت حسنین علیهما السلام، مروان را آزاد کرد. اصحاب پرسیدند یا علی! آیا با تو بیعت می کند؟ امام پاسخ داد «مگر پس از کشته شدن عثمان بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازی نیست. دست او دست یهودی است، اگر با دست خود بیعت کند، در نهان بیعت را می شکند. بدانید که او حکومت کوتاه مدتی خواهد داشت مانند فرصتی که سگی با زبان، بینی خود را بلیسد. او پدر 4حاکم است و امت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونینی خواهند داشت.» (خطبه 37 نهج البلاغه)

چه شد که چنین کسی پس از رانده شدن از سوی پیامبر(ص) از عمق حکومت سردرآورد و میراث دار قدرت و بیت المال شد؟ او چگونه صاحب منصبان و استانداران بد نام معزول در روزگار حکومت علی علیه السلام را گرد هم آورد؟ مروان در چه فرآیندی توانست طلحه و زبیر را تحریک کند و پشت سر آنها برای معارضه با حکومت عدل علوی پنهان شود؟ او چگونه خود را در بارگاه معاویه بالا کشید تا بالاخره توانست مروانیان را جای امویان خلیفه- سلطان- امت اسلامی کند؟ این «دست یهودیه» چگونه توانست آشوبی چنان برپا کند؟

چرا راه دور برویم؟ از همین روز و روزگار خود بپرسیم که چگونه زخم فتنه سرباز کرد و رجالی را در کام خویش کشید؟ و چرا تا این زخم می خواهد به هم بیاید و بهبود یابد، دیگر بار تازه می شود؟ اگر قرار باشد یک بررسی ضداطلاعاتی درباره حوادث پرفراز و نشیب این چند سال و ماه اخیر داشته باشیم، چه قضاوتی باید بکنیم؟ ما دستگاه ضداطلاعاتی قوی داریم و اگر به یافته های آن پایبند باشیم، این فتنه ها و رخنه ها آسیب شناسی شده است. فتنه هایی از این دست، یک روند است در تاریخ. قاعده و قانون و فرمول دارد. با نگاه فلسفه تاریخی، می توان آن قواعد را شناخت. اگر خلاصه کنیم همان است که علی بن ابیطالب علیه السلام پس از هزیمت سپاه شتر سرخ مو فرمود. پیش از آن که شورش شود، دل هایی از جای جنبیده و بی ثبات شده بود. ابتدا قلب هایی دچار آشفتگی و آشوب شده بودند. فرمود «ربط جنان لم یفارقه الخفقان. بر جای و استوار باد دلی که یاد خدا و پروای او از آن قلب جدا نشده باشد». آفریدگار جان و جهان آنجا که خواست مردان دوری گزیده از سلطنت دقیانوس و برخورداری حرام آلود را بستاید، فرمود: «آنها جوانمردانی بودند که به خدا ایمان آوردند و ما بر هدایت آنها افزودیم. و ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا. و قلب های آنها را استوار کردیم زمانی که قیام کردند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمان و زمین است. غیر از او خدای دیگری را نمی خوانیم.» (آیات 31 و 41 سوره کهف).

برجا و استوار ماندن قلب یا از جا جنبیدن آن. مقتدای مؤمنان در کنار کشتگان فتنه جمل فرمود «ناشنوا و سنگین باد گوشی که نصیحت و صدای بلند را نشنود و چگونه صدای آهسته را بشنود آن که فریاد بلند او را کر ساخته است. استوار باد قلبی که یاد و پروای خدا هرگز از آن جدا نشده است. همواره منتظر پیامدهای خیانت شما بودم وآ ثار فریب خوردگی را در سیمای شما دریافته بودم.
 
لباس دین شما را از من می پوشاند اما صدق باطنم، پنهان شما را بر من می نمایاند» (خطبه 4 نهج البلاغه). بزرگ مردی که می فرمود «علی را با نعمتی که فناپذیرد و لذتی که نپاید چه کار؟! به خدا پناه می بریم از به خواب رفتن و خفتن عقل و زشتی لغزش ها، و از او یاری می جوییم» (خطبه 224)، فقط او می توانست مانند طبیبی حاذق درباره روشنایی و بینایی قلب سخن بگوید که «خداوند منزه و بلندمرتبه، ذکر و یاد خویش را صیقل دهنده و جلابخش قلب ها قرار داد تا پس از سنگینی گوش بشنوند و پس از نابینایی ببینند وپس از عناد و نافرمانی اطاعت کنند» (خطبه 222 نهج البلاغه). و همو عقل و خرد را ستود و انواع آن را بازگفت آنجا که در توصیف آل پیامبر(ص) فرمود «آنها نه با حق مخالفت می ورزند و نه در آن اختلاف می کنند... در دین تعقل ورزیدند و اندیشیدند، عقل فرا گرفتن و رعایت کردن نه عقل شنیدن و روایت کردن، که راویان علم بسیارند و راعیان و مراعات کنندگان آن اندک». (خطبه 239 نهج البلاغه)

جهان زلزله خیز است و جان ما زلزله خیزتر. مگر در ماجرای خوف انگیز هجوم احزاب به مدینه، خدا نفرمود «هنا لک ابتلی المومنون و زلزلوا زلزالا شدیداً. آنجا مومنان همه آزمایش شدند و تکان سختی خوردند» تا آنجا که گروهی گفتند خدا و رسولش به ما دروغ گفتند و شماری دیگر، شروع به رعب افکنی و بحران نمایی و خالی کردن دل مسلمانان کردند که «ای اهل یثرب برگردید، اینجا دیگر جای ایستادن شما نیست.» و مگر عبدالله بن ابی سردسته منافقین پس از ناکامی سپاه اسلام در جنگ احد، مسلمانان را سرزنش نکرد که چرا خود را به کشتن می دهید، اگر محمد ]ص[ پیامبر خدا بود، یاران او گرفتار قتل و اسارت نمی شدند. مگر آیه نازل نشد «آیا گمان می برید وارد بهشت می شوید در حالی که سرنوشت پیشینیان بر شما نیاید؟ سختی و زیان آنان را فرا گرفت و تکان خوردند تا آنجا که پیامبر(ص) و کسانی که به همراه او ایمان آورده بودند گفتند نصرت خدا کی می رسد. بدانید که یاری خدا نزدیک است» (آیه 214 سوره بقره)

دگرگونی و زلزله، قانون تکوینی خداست. یک به یک تکان سختی خواهیم خورد، بی تردید. باید معلوم شود کدام دل و جان ضدزلزله است و برقرار می ماند و پایه های کدام قلب را غارتیان، سست کرده اند. می شود همین روزها به عیان دید رجال پرآوازه ای را که چه آسان از جای می جنبند و چونان برگی جدا افتاده از درخت بازیچه هوا می شوند، معلق میان زمین و آسمان. پا بر زمین بفشار مرد! تو ریشه داری تو مال این دیاری. تو را به مروان ها چه کار؟

انتخابات بهانه است، دولت احمدی نژاد هم. «سید علی» خار چشم است و نظام مقتدر جمهوری اسلامی هم. مقتدای ما و ملت و نظام اسلامی به تبعیت از او، پروژه قرن جدید آمریکایی و خاورمیانه جدید را به تلی از خاکستر بدل کردند و ابهت ابرقدرت قرن را قدرتمندانه به چالش گرفتند. این کم گناهی نیست در نگاه فراعنه ای که دنیا را زیر پنجه خویش می یافتند اما ناگهان رویای بزرگشان به کابوسی واقعی بدل شد. دشمن ما آنانند و ما نیز منزجر از آنان. بی عقلی و خرد آشفتگی است اگر کسی در این میان، جبهه دشمن و دوست را گم کند و به خیال خود در درون جبهه های خودی پاپیچ ملت و حاکمیت شود. البته به صبر و سعه صدر ماموریم در این معرکه. اما خطاست کسی یا کسانی خیال کنند نظام و مردم در برابر خط خطا و خیانت فقط صبوری می کنند یا احیانا باج می دهند. از اینجا به بعد را نمی توانند پیش بینی کنند و چه بسا خطری کرده باشند پرهزینه و ناسنجیده. جبهه بزرگ انقلاب اگر تا اینجا در برابر فتنه انگیزان بردباری کرده و شکیبایی ورزیده، نه از سر ضعف و انفعال یا خوف که صرفا به اعتبار متابعت از مقتدای عزیزتر از جان بوده است. خطاست گمان کنند اینجا کوفه و علی تنهاست. نه، اگر قرار باشد کسانی از اردوگاه انقلاب بیرون بروند، سر به شورش بگذارند و نصیحت در آنها اثر نکند، ملت بزرگ ایران و مردان پاکباخته و بی تعلق آن پای مولا و مقتدای خویش ایستاده اند. صبر را حدی است و اگر فتنه گران کار به گردن کشی کشاندند، با همه تلخی ابا نداریم از پی کردن شتر فتنه که خداوند فرمود «الفتنه اکبر من القتل».

اینجاست که ساعتی اندیشه و تعقل از 70 سال عبادت برتر می شود. خداوندا به تو پناه می بریم از خفتن عقل و زشتی لغزش هایی که زیبا می نماید. و از تو یاری می جوییم ای دگرگون کننده قلب ها و دیده ها!

جمهوری اسلامی:خیز صهیونیستها برای سیطره همیشگی بر بیت المقدس

«خیز صهیونیستها برای سیطره همیشگی بر بیت المقدس»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در اقدامی توسعه طلبانه و خطرناک اعلام کرد یهودیان در سرتاسر بیت المقدس آزادی عمل دارند و می توانند در هر نقطه از این شهر که مایل باشند زمین خریداری کرده و اقدام به خانه سازی کنند. این صهیونیست کهنه کار و افراطی در ادامه اظهاراتش در جریان نشست هفتگی کابینه این رژیم افزود : بیت المقدس به طور یکپارچه پایتخت اسرائیل خواهد بود و این حاکمیت غیرقابل بحث است . نتانیاهو اضافه کرد این موضعش را به اطلاع باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نیز رسانده است.

این رخداد تحولی بی سابقه در تاریخ تحولات سیاسی این شهر مهم و حساس که حتی سازمان ملل و متحدین غربی رژیم صهیونیستی نیز آن را یک سرزمین اشغالی و متعلق به فلسطینی ها می دانند محسوب می شود و قطعا درصورت ادامه سکوت اعراب و دولت های اسلامی در آینده ای نه چندان دور این شهر به یک منطقه یهودی نشین تبدیل خواهد شد. آنچنانکه از شواهد موجود بر می آید کابینه نتانیاهو کاملا مصمم است منویات خود را در مورد این شهر به مرحله اجرا برساند.

صهیونیست ها از دیرباز و از زمان اشغال این شهر سرسختانه در تلاش بوده اند این منطقه مهم و تاریخی را که به منزله قلب فلسطین اشغالی محسوب می شود به کلی تصاحب کرده و به یک شهر یهودی تبدیل سازند ولی به دلیل مقاومت هایی که از جانب فلسطینی ها صورت گرفت جامعه بین المللی و مجامع جهانی تاکنون مانع دست یافتن آنها به این هدف شوم شده اند. اکنون به نظر می رسد صهیونیست ها شرایط را برای تحقق هدف خود مناسب یافته و بیش از همیشه مصمم شده اند به آن جامه عمل بپوشانند.

نتانیاهو از زمانی که زمامدار رژیم صهیونیستی شد محور سیاست های خود را بر بیت المقدس متمرکز ساخته است . تخریب منازل فلسطینی ها در بخش شرقی بیت المقدس به بهانه های واهی از جمله نداشتن مجوزهای قانونی و ساخت بیش از یک هزار و دویست واحد مسکونی یهودی نشین در شهرک های قدس شرقی که ساخت بخش عمده ای از آنها به پایان رسیده است از اقدامات نتانیاهو برای زدودن هویت تاریخی بیت المقدس بوده است . با این حال آنچه خطر را بیش از همیشه جدی ساخته طرح شیطانی نتانیاهو برای اسکان بیش از یک میلیون یهودی در بیت المقدس تا 10 سال آینده است که به معنی این خواهد بود که تا آن سال بیت المقدس به طور کلی از ساکنان عرب و مسلمان تخلیه خواهد شد.

بیت المقدس اگرچه امروز هم تحت اشغال صهیونیست ها قرار دارد ولی وجود بافت جمعیتی آن با اکثریت مسلمانان مانع سیطره صهیونیستها براین شهر شده است . رژیم صهیونیستی بخش غربی این شهر را در سال 1327 و بخش شرقی آن را در سال 1346 به اشغال در آورد. هر چند سازمان ملل بخش شرقی بیت المقدس را جزو سرزمین های اشغال شده می داند ولی ملت فلسطین این تقسیم بندی را نپذیرفته و تمامی این شهر را غصب شده و متعلق به خود می داند.

سرنوشت بیت المقدس یکی از عوامل شکست چندین دور تلاش سازش درگذشته بوده است و حتی در یک برهه درحالیکه یاسر عرفات رئیس حکومت خودگردان و ایهود باراک نخست وزیر رژیم صهیونیستی به مرحله نهایی برای امضای پیمان سازش رسیده بودند مخالفت رژیم صهیونیستی با واگذاری بخش شرقی آن به حکومت خودگردان مذاکرات را با شکست مواجه ساخت .
آنچه در مقطع فعلی صهیونیستها را به فکر عملی ساختن طرح دراز مدت یهودی سازی بیت المقدس انداخته است .
ضعف و بی ارادگی مشهود دولت های عرب و کشورهای اسلامی و وجود تفرقه در میان فلسطینی هاست . دولتهای عرب تحت تاثیر این توهم که دولت فعلی آمریکا با دولتهای پیشین تفاوت دارد و در مسیر دستیابی به صلح عادلانه در خاورمیانه حرکت می کند موضع کاملا منفعلانه و مغفولی در پیش گرفته اند. این دولتها اگرچه درگذشته نیز قدرت و شهامت اقدامات موثری در برابر توسعه طلبی و سیاستهای اشغالگرانه صهیونیستها نداشتند ولی اکنون خود را پشت اوباما و شعارهای فریبنده وی مخفی کرده اند تا از تیررس ملت های خود در امان باشند ولی واقعیت این است که اوباما هرگز در مسیری وارد نخواهد شد که به ضرر منافع رژیم صهیونیستی منجر شود و کارنامه پنج ماهه وی نیز این را به اثبات رسانده است . با اینحال و علیرغم واقعیت های موجود هنوز راههای موثری برای مقابله با توطئه کثیف رژیم صهیونیستی در یهودی سازی بیت المقدس وجود دارد که قطعا اگر کشورهای عرب و مسلمان اراده کنند می توانند این توطئه خطرناک را خنثی نمایند. اعراب و مسلمانان باید برای بازداشتن رژیم صهیونیستی از حرکت اخیرش حامیان اصلی این رژیم یعنی آمریکا و اروپا را با اعمال فشارهای سیاسی و تحریم های اقتصادی تحت فشار قرار دهند و در این میان سازمان کنفرانس اسلامی اتحادیه عرب و کمیته بین المللی قدس می تواند نقش موثری ایفا نماید. این سازمان ها با افزایش تحرکات دیپلماتیک در سازمان ملل می توانند فشارها را بر رژیم صهیونیستی متمرکز سازند.

تفرقه و تشتت در صفوف فلسطینی ها عامل ضعف جبهه ضد صهیونیستی در سالهای اخیر شده که این خود گستاخ شدن صهیونیست ها و قدرت مانور افراطیونی همچون نتانیاهو را باعث گردیده است . از اینرو وحدت و یکپارچگی در صفوف فلسطینی ها در مقطع حساس کنونی یک الزام است و کسانی که مانع این وحدت هستند خواسته یا ناخواسته در مسیر خیانت به آرمان فلسطین حرکت می کنند. با اینحال هیچ کدام از این مسائل نمی توانند توجیه گر سکوت ملت های مسلمان در مقابل از دست رفتن قبله اول آنان باشد و سکوت امروز قطعا به عنوان یک ننگ در تاریخ برای مسلمانان ثبت خواهد شد چرا که صهیونیست ها مصمم به یهودی سازی بیت المقدس هستند و این حادثه درصورت تحقق در آینده به هیچ وجه قابل جبران نیست .

ابتکار:مدارا؛ حلقه مفقوده تحولات ایران

«مدارا؛ حلقه مفقوده تحولات ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم  فضل الله یاری است که در آن می‌خوانید؛این روزها مردم آفریقای جنوبی در 91 سالگی مردی به شادی نشسته اند که به تابلویی سفید از مردمی سیاه پوست بدل شده است.دیگر نمی توان آفریقا را به معادن طلایش شناخت و یا نیروی کار ارزان."نلسون رولیهلا هلا ماندلا"نامی است که بخشی از بار تاریخ آفریقا را به دوش می کشد.او اگرچه در دوره ای رئیس جمهور آفریقای جنوبی بود اما تنها چیزی که این روزها از ماندلا در اذهان باقی نمانده است همان ریاست رسمی او بر جمهوری آفریقای جنوبی است.

هیچ کس نمی تواند چهره سیاه و موهای سپیدش را فراموش کند.هیچ کس نمی تواند ماندلای آزاد را بدون 27 سال زندن در سلولی در جزیره روبن را از یاد ببرد (گو اینکه خودش از یاد برده است). ماندلا این مرد 91 ساله کسی با نام برنده جایزه صلح نوبل نمی شناسد که اگر خوب بنگریم کسی جایزه نوبل را بدون ماندلا نمی تواند تصور کند. این زندانی و رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی سالهاست که عنوانی را از مردم خود هدیه گرفته که همه عناوین قبلی اش را تحت الشعاع قرار داده است.

پیر و جوان، دختر و پسر و مرد و زن آفریقایی او را "مخولو"(پدر بزرگ)می خوانند.هر چیزی که ما از پدر بزرگ سراغ داریم در نام ماندلا مستتر است. سالهاست که حضور یا عدم حضورش در مراسمی نشان دهنده اهمیت یا بی اهمیتی آن است; بی آن که مقامی به نامش سند خورده باشد. نلسون ماندلا امروزه به سفیری برای صلح تبدیل شده است. سالهاست که نلسون ماندلا همچون مجسمه ای زنده و پویا در میدان بزرگ جهان نصب شده است.متین و مهربان و مردم جهان (رهگذران این میدان)به احترام او کلاه از سر بر می دارند و دست به سینه رد می شوند.

پی بردن به این همه بزرگی و محبوبیت نیاز چندانی به راز گشایی ندارد.نلسون ماندلا "مدارا" و "بخشش" را وارد فرهنگ سیاسی جهان کرد.آن هنگام که از سلولی تنگ در جزیره ای متروک قدم به کاخ ریاست جمهوری آفریقای جنوبی گذارد و زندانبانش را به معاونت برگزید.اگرچه چشم در چشم او گفته بود:"نمی توانم فراموش کنم" اما به جهانیان اعلام کرده بود "ولی می توانم ببخشم" و بخشید و از آن روز از رئیس جمهور یک کشور آفریقایی به نمادی برای "مدارا" در جهان بدل شد.

ماندلا بی آنکه دست در قانون سیاسی کشورش برده باشد ریاست اش را بر قلب های جهانیان تا ابد تمدید کرده است. ماندلا اما امروز نیاز کشور ما هم هست; این روزها که فضای سیاسی کشور از مردم تا مسئولین به دو قطب متضاد تبدیل شده است و صف آرایی نه یک مسابقه فوتبال که جنگی از قرون گذشته را به ذهن متبادر می -کند.

روزهایی که کارخانه دشمن سازی در قلب و روح هر کدام از ما شعبه ای دایر کرده است.کارخانه ای که اگر چه هیچ محصولی برای زندگی ما ندارد اما به اندازه مرگ; دود از دود کش های خود بیرون می دهد و فاضلابی مسموم از لوله های خروجی اش به کام تشنگان میریزد. ماندلا تنها تصویری بر دیوار نیست، مجسمه ای در میدانهای شهر نیست. فیلمی برای دیدن و کتابی برای خواندن نیست. او حلقه مفقوده تحولات سیاسی و اجتماعی ماست."مدارا" پیام بزرگ او به جهان است. همچون اعرابی جاهل نباشیم که درکنار مسجدالحرام گوشش را از پنبه آکنده بود تاپیام محبت پیامبر مهربانی را نشنود.ما که بانگ مان گوش فلک را کر کرده است که صدای پیامبر رحمت را شنیده ایم; گوشمان را بر این پیغام بزرگ "مدارا" نبندیم...

صدای عدالت:راست سنتی در پی مردانگی دشمن و نه حرص دوست ‏

«راست سنتی در پی مردانگی دشمن و نه حرص دوست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی صدای عدالت به قلم آرش محبی است که در آن می‌خوانید؛در دوران پیش از اسلام دولت ساسانی برای حفظ مرزهای خود از تهاجم اعراب دولت حیره را در عراق کنونی تقویت می کرد و شاید این روزها اصولگرایان قدیمی با تلاشی مشابه سعی می کنند با حفظ سنگر اصلاح طلبی تهاجم جریان تازه نفس اصولگرا به قلمرو خود را به تعویق بیاندازند. ‏

اگرچه جریان اصلاح طلبی این روزها حصار سیاسی چندین ساله خود را شکسته و رنگ و بویی اجتماعی تر و عمومی تر پیدا کرده است وبه تعبیر اندیشمندی حفاظ های امنیتی خود را تا مرز چندین ده میلیون جمعیت آگاه کنونی ایران گسترش داده است اما جریان محافظه کار اصولگرا که همیشه با فرمول ائتلاف با قدرت در حفظ تمامیت خود کوشیده است در روزهای خوبی به سر نمی برد.‏
این جریان در دوره های مختلف جناح چپ و اصلاح طلبان را رقیب سیاسی خود تعریف کرده وحتی طیفی از این جریان تا انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز به این تعریف پایبند بود. این روزها اما با انتصاب رحیم مشایی و پالس هایی که از سوی احمدی نژاد به جریان های خواهان شراکت در کابینه ارسال می شود تمامی تصورات خوش خیالانه این جریان یا حداقل بخشی از این جریان که چاشنی حمایت های انتخاباتی نیز بود آشفته شده است.‏

دور ماندن جریان محافظه کار از قدرت مرگ تدریجی این جریان را رقم می زند چرا که برخلاف جریان اصلاح طلبی رشته های حیات جریان محافظه کار تنها در پیوند با قدرت است. قدرتی که امروز در دستان کسانی است که اگرچه از نردبان راست سنتی به بام ریاست رسیدند اما به محض دیدن افق های گسترده تر از بالای همان بام برای انداختن نردبانی که دیگر بر آن سوار نیستند تردید ندارند. البته احمدی نژاد و حامیانش بسیار پیشتر از این انتخابات تردیدهای خود را بروز داده بودند. از نظر این جریان نوظهور اصلاح طلب واصولگرای سنتی فرق چندانی با هم ندارند همانگونه که پس از انتخابات شورای شهر سوم یکی از چهره های سرشناس حامی دولت گفت اصولگرا و اصلاح طلب به یکسان چوب بر ما زدند.‏

‏ پس از انتخابات شورا نیز نشانه های عبرت کم نبود. آنجایی که برای برکناری شهردار فعلی پایتخت جریان نوظهور حتی حاضر به مصالحه با اصلاح طلبان شورای شهر بود به راستی اصولگرایان قدیمی از خود نپرسیدند که اینها چگونه سالکان اصولگرایی هستند که برای از بهشت در آوردن اصولگرایی دیگر حاضر به معامله با کسانی هستند که زعمای ما حکم نامشروعیت بر پیشانی برخی از آنان زده اند و ما نیز در تقابل با آنان پیروزی های انتخاباتی را جشن می گیریم!‏

آری نپرسیدند یا اگر هم پرسیدند نخواستند که مشکل منزل را در کوچه وخیابان جار بزنند و در عوض جریان نوظهور تصفیه کابینه از قدیمی ها را نیز آغاز کرد. ‏

قدیمی های اصولگرا البته شاید از سر اجبار باز هم نخواستند باور کنند که ازنگاه جریان تازه به قدرت رسیده گل شبدر ولاله قرمز هیچ تفاوتی ندارند وهر دو را باید چید!‏

‏ برخی از راست ها به غلط پنداشتند که مشکل در عرض ارادت و کاهش خلوص است لذا در انتخابات دهم ریاست جمهوری بر غلظت ارادت ورزی افزودند اما پس از انتخابات و حواشی آن در موعد تشکیل کابینه که می توانست زمان تجدید قوای راست های سنتی باشد به ناگه نام مشایی آمد وطرح خدمت ملی با هدف به کار گیری گمنامان در کابینه که به زعم رییس جمهور در حلقه قدرتمندان- شما بخوانید همان راست سنتی- جایی ندارند.‏

بخش دیگری از داستان هم این است که جریان قدیمی دارای اراضی سر سبز مکان های دلفریب و منابع متنوعی است که شاید جریان نوظهور را به قصد فتح ترغیب کنند.‏

زمان بیدار شدن از خواب است والبته چه دیر! امروز اگرچه دیر اما عقلای این جریان به فکر حفظ موسوی هستند. یکی از تشکیل جبهه و حزب و به کار افتادن رسانه موسوی حمایت می کند و دیگری اظهارات خطیب را عاقلانه می نامد.‏
این روزها عقلا و پیران قوم راست با خود زمزمه می کنند، آری چه چیز واجب تر از جبهه وسپری به نام موسوی.هرچند که موسوی با جریان ما فاصله ها دارد اما به مردانگی دشمن بیشتر می توان اعتماد کرد تا حرص دوست! ‏
  
دنیای اقتصاد:روی دیگر سکه ارزانی

«روی دیگر سکه ارزانی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می‌خوانید؛دولت‌ها و مصرف‌کنندگان کالاها و خدمات عادت دارند «گرانی» را مصیبت و نقمت و «ارزانی» را سعادت و نعمت بخوانند.

اگر مراد از گرانی همان چیزی باشد که اقتصاددانان آن را افزایش سطح عمومی کالاها یا تورم می‌نامند، شادمانی از ارزان شدن کالاها، رفتاری موجه است؛ زیرا در میان عوارض اقتصادی، پدیده‌ای ویرانگرتر از تورم وجود ندارد و دولت موفق، دولتی است که بتواند تورم را مهار کند و سطح آن را هر چه پایین‌تر بیاورد؛ اما از نظر معیارهای تئوریک و تجربیات عملی، نه گران شدن برخی کالاها لزوما معادل افزایش تورم است و نه کاهش قیمت برخی کالاها پیام‌آور کاهش تورم به‌شمار می‌رود. حتی در برخی موارد، کاهش قیمت‌ها خبر بدی است که از افول همگانی یا نقصان‌های موردی اقتصاد حکایت دارد.

این روزها، مقام‌های اقتصادی کشور با اشاره به پاره‌ای رخدادهای اقتصادی از جمله، کاهش چشمگیر بهای مسکن و کاهش جزئی در مصرف پاره‌ای حامل‌های انرژی به استنتاج‌هایی می‌رسند که آنان را خرسند و احتمالا مردم را نسبت به آینده امیدوارتر می‌کند؛ حال آنکه این گزاره‌های متعدد در باب بهبود وضع اقتصادی اولا از یک جنس و رنگ نیستند و ثانیا محتوای آنها لزوما از آینده‌ای بهتر خبر نمی‌دهند.

برای روشن‌تر شدن موضوع، می‌توان به چند مورد مشخص اشاره کرد که نشان می‌دهد کاهش قیمت یا کاهش مصرف دال بر بهبود وضع اقتصادی نیست و چه بسا اگر عکس آن رخ می‌داد، بازتاب‌دهنده روزگار اقتصادی خوش‌تری بود.

1 - مسکن: وزارت مسکن و شهرسازی ایران در تازه‌ترین گزارش خود از کاهش 25درصدی بهای مسکن خبر داده و ابراز امیدواری کرده است، این روند کاهشی همچنان ادامه یابد. این خبر برای افراد بی‌خانه و جویندگان مسکن، مسرت‌بخش است؛ اما معلوم نیست که این شادمانی دیرپا باشد؛ زیرا کاهش بهای مسکن ضرورتا به معنای افزایش قدرت خرید قشرهای کم‌درآمد نخواهد بود.

اگر کاهش بهای مسکن جزئی از کاهش سطح عمومی قیمت‌ها یا کاهش تورم بود، می‌شد از آن نتایج مثبت و امیدوارکننده گرفت و چنین استدلال کرد که آهنگ رشد درآمد مردم از آهنگ رشد قیمت‌ها جلو افتاده است و مصرف‌کنندگان به میدان انتخاب فراخ‌تری دست یافته‌اند؛ اما وقتی قیمت مسکن در دو سال اخیر در مناطق مختلف پایتخت و دیگر مناطق کشور 25 تا 50درصد کاهش یافته؛ اما خانه‌های ساخته شده، خریدار ندارند، از این وضع، بوی خوشی به مشام نمی‌رسد؛ یعنی اینکه ظاهرا پابه‌پای کاهش قیمت مسکن، درآمد و پس‌انداز هم کاهش یافته و تغییری در رفتار خریداران رخ نداده است. وضع کنونی از اوضاع بدتر در آینده هم خبر می‌دهد؛ زیرا هزاران مسکن‌ساز ایرانی اکنون با «خواب سرمایه» و از دست‌دادن توانایی سرمایه‌گذاری مجدد روبه‌رو شده‌اند و می‌توان حدس زد که در ماه‌ها یا حداکثر سال‌های آینده تقاضاهای انباشته برای مسکن فوران خواهد کرد و خسران مصرف‌کنندگان صنعت ساختمان با شدتی مشابه سال 1386 و شاید بیشتر از آن پدیدار خواهد شد. در روزگاری که فوران تقاضا رخ خواهد داد، تولید‌کنندگان تا مدت‌های مدید، توانایی‌ جوابگویی تقاضای مسکن را نخواهند داشت و دوران خسران دو وجهی تولید‌کنندگان و مصرف‌کنندگان فراخواهد رسید.

2 - انرژی: کاهش مصرف انرژی در ایران، یکی دیگر از خبرهای مسرت‌بخش است که این روزها مدام از زبان مسوولان شنیده می‌شود. بخشی از این کاهش مصرف به بهینه‌سازی مصرف و بخش دیگر به تعدیل قیمت پاره‌ای حامل‌های انرژی و سهمیه‌بندی بنزین نسبت داده می‌شود. در این ارزیابی و داوری که بخشی از واقعیت را نشان می‌دهد، به واقعیتی مهم‌تر بی‌اعتنایی می‌شود. واقعیت مهم‌تر این است که رشد صنعتی ایران تا حدود زیادی کاهش یافته و به تبع آن، نیاز به انرژی کمتر شده است.

میانگین رشد صنعتی ایران در سال‌های 79 تا 83؛ یعنی سال‌های اجرای برنامه پنج ساله سوم 11درصد بوده است؛ حال آنکه در سال‌های 83 تاکنون میانگین رشد صنعتی حدود 8درصد برآورد شده است. قاعدتا این مقدار کاهش رشد صنعتی یکی از علت‌های اصلی کاهش مصرف نفت و گاز و برق در ایران به شمار می‌رود. افزون بر این، خاموشی‌های گسترده سال‌های 86 و 87 از علت‌های اصلی کاهش شاخص مصرف برق در ایران است که نمی‌توان آن را مثبت ارزیابی کرد؛ زیرا صرفه‌جویی از این طریق، انتخابی یا محصول بهینه‌سازی مصرف نیست.

3 - مواد غذایی: سازمان جهانی خواروبار و کشاورزی اوایل اردیبهشت‌ امسال گزارش داد رشد مصرف مواد غذایی در ایران که در سال‌های 1990 تا 1997 میلادی بالغ بر 3/2درصد بود، در سال‌های 1998 تا 2005 میلادی تقریبا نصف شده و به 2/1درصد رسیده است. در این گزارش تاکید شده است که در جمهوری روسیه سفید (بلاروس) هم رشد مصرف مواد غذایی به شدت کاهش یافته و با رشد منفی 2 مواجه شده است. پابه‌پای کاهش رشد مواد غذایی در ایران و روسیه سفید در کشورهایی مانند رواندا، کویت، کنگو، نیجر و لیبریا رشد مصرف مواد غذایی بیشتر شده است.

در نگاه اول، ممکن است تصور شود، کاهش مصرف مواد غذایی در ایران و روسیه سفید ناشی از صرفه‌جویی یا بهینه‌ شدن مصرف باشد؛ اما رجوع به آمارهای رشد اقتصادی در کشورهای مورد بررسی سازمان جهانی خواروبار و کشاورزی، نشان می‌دهد که بین آهنگ رشد اقتصادی و مصرف مواد غذایی در این کشورها رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. اقتصاد ایران در سال‌های 1990 تا 1997 با پشت‌سر گذاشتن اقتصاد جنگی و وارد شدن به دوره بازسازی و سازندگی، با جهش رشد و به تبع آن افزایش سطح برخورداری مردم مواجه شده و در نتیجه مصرف مواد غذایی افزایش یافته است. در دوره بعدی؛ یعنی 1998 تا 2005 اگرچه همچنان اقتصاد ایران رشد مطلوبی داشته و حتی میانگین رشد از دوره قبلی بیشتر بوده؛ اما نسبت به دوره قبل جهش نداشته است و طبعا رشد مصرف مواد غذایی هم آهنگ کندتری یافته است. شاید اگر آمارهای مشابه درباره دوره سوم؛ یعنی 2005 تاکنون منتشر شود، بازهم شاهد افزایش آهنگ مصرف مواد غذایی باشیم؛ زیرا در سه‌چهار سال اخیر بر اثر افزایش بهای نفت و افزایش واردات، آهنگ رشد مصرف مواد غذایی در ایران بیشتر شده باشد. در کشورهای رواندا و نیجر و برخی کشورهای مشابه آنها نیز به علت پایان جنگ و ناآرامی‌های داخلی، وضع اقتصادی بهتر شده و مصرف مواد غذایی افزایش یافته است.

بنابراین، افزایش مصرف مواد غذایی همیشه و لزوما نشانه کارکرد نادرست اقتصادی نیست، بلکه به احتمال زیاد علامت بهبود وضع اقتصادی است؛ مشروط به اینکه این افزایش مصرف، منشاء درونی داشته باشد، نه اینکه علت اصلی آن به هم خوردن موازنه تجاری باشد. نگاهی دقیق به تحولات مسکن، انرژی و مصرف مواد غذایی در ایران و تفسیرهای رسمی درباره این پدیده‌ها نشان می‌دهد که متاسفانه در ایران، اقتصاد همچنان زیر سایه سیاست قرار دارد و پدیده‌هایی که قاعدتا می‌بایست زنگ خطر را به صدا درآورند، به دلخوشی‌هایی تبدیل می‌شوند که قرار است مرهمی تسکین‌بخش بر زخم‌های ناسور باشند نه انذارهایی برای توجه به گرفتاری‌های اقتصادی دیرپا. منطق اقتصادی حکم می‌کند که همیشه از «ارزانی» مشعوف نشویم و همواره از «گرانی» نهراسیم. این دو واژه کلیدی در زبان مردم کوچه و بازار اگر در لسان تصمیم‌گیران اقتصادی، در قالب واژه‌های تورم و رکود، بازسازی نشوند، گمراه‌کننده خواهند بود؛ زیرا براساس منطق اقتصادی آنگاه که «ارزانی» نشانه رکود اقتصادی باشد، پیامی مصیبت‌‌بار دارد، نه نویدی آرام‌بخش.  
سرمایه:اعتبارسنجی وام گیرندگان شفابخش بانک ها

«اعتبارسنجی وام گیرندگان شفابخش بانک ها»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سرمایه
تورج هریرچیان* : در بخش تسهیلات پرداختی و افزایش دیون و مطالبات مواردی مطرح است که در ذیل به آن می پردازیم: یکسری از بدهکاران اقساط خود را نمی پردازند. چون جای دیگر از این سرمایه ها استفاده می کنند و نقدینگی را با سود 12 درصد گرفته اند اما در جای دیگر سود بالای سه درصد می برند و حاضر نیستند وام ها را برگردانند.

با توجه به اینکه مصوبه ای جدید ابلاغ شده که استانداری ها تصمیم گیرنده باشند در نتیجه یکسری مسائل سیاسی به میان می آید که نظارت بانک ها را کم اثر می کند و باعث افزایش عدم پرداخت ها و معوقه های بانکی خواهد شد.

مصوبه جدید شورای پول و اعتبار اگر شامل دیون معوقه های قبلی هم بشود منجر به کاهش دیون خواهد شد ولی اگر این قانون از زمان حاضر اجرا شود و عطف به ماسبق نشود در آینده منجر به کاهش دیون خواهد شد و در حال حاضر تاثیر نخواهد داشت. این قانون در صورتی که همراه با اعتبارسنجی دقیق بانکی و نظارت های بانکی باشد موثر خواهد بود ولی در صورت ورود استانداری ها به نحوه پرداخت تسهیلات، این موضوع مغایرت ایجاد خواهد کرد و در صورتی که شورای پول و اعتبار این موضوع را در نظر نگرفته باشد با توجه به مغایرت دو موضوع احتمال ایجاد چالش و افزایش بیشتر دیون و مطالبات بسیار زیاد است چون در عمل نقش بانک ها دیگر نقش اصلی و تاثیرگذار نخواهد بود و نیاز به بررسی های بیشتر دارد.

اصل دیگری که منجر به کاهش معوقه ها خواهد شد واقعی نشدن افزایش وثیقه ها و قیمت گذاری آنهاست. این کار باید در کنار مرحله ای پرداخت کردن تسهیلات همراه با پیشرفت کار باشد.در این بین باید برای شرکت هایی که به علت رکود حاکم بر بازار دچار مشکلات در بازپرداخت دیون خود شده اند، چاره اندیشی شود.

مردم سالاری:طرحی برای بزرگ کردن دولت

«طرحی برای بزرگ کردن دولت»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن می‌خوانید؛تقریبا 10 سال از عمر تشکیل شوراهای شهر و روستا می گذرد. دولت اصلاحات با احیای شوراهای شهر و روستا که از اصول بر زمین مانده قانون اساسی بود، عملا مردم سالاری را به لایه های پایین جامعه برد تا بدین وسیله، اداره امور شهر به خصوص در حوزه امورات شهری با نظارت نمایندگان مردم در شوراهای شهر صورت گیرد.

تجربه سه دوره شوراها نیز حکایت از رضایت مردم و موفق بودن این مدل برای اداره شهرداری ها و اموری که به این حوزه مربوط می شود، دارد. اگرچه ممکن است نواقصی وجود داشته باشد اما در ارزیابی کلی می توان نمره قابل قبولی برای نظارت شوراها بر عملکرد مدیریت شهری اختصاص داد.

اما در این میان مدتی است که برخی نمایندگان مجلس به دنبال طرحی هستند که براساس آن انتخاب شهرداران توسط وزارت کشور صورت می گیرد. قرار است هفته آینده، در حالی که نمایندگان از تعطیلات سه هفته ای خود باز می گردند، این طرح در صحن مجلس بررسی شود.

اما بیان چند نکته در خصوص مطرح شدن این طرح لازم و ضروری است:
اول آنکه با تصویب این طرح که به موجب آن مسوولیت انتخاب شهرداران از شوراهای شهر گرفته می شود و به دولت واگذار می شود، عملا نهاد شوراها را با تضعیف جدی و چه بسا به یک نهاد تشریفاتی بدل می کند. چرا که وقتی انتخاب شهردار از شورا ساقط شود، باید پرسید که با وجود مشکلات حقوقی و قانونی که هم اکنون در خصوص اختیارات شوراها وجود دارد و گاه دستگاه های دولتی این نهاد را به رسمیت نمی شناسند، شوراها از این پس چگونه می توانند به امر نظارتی خود بپردازند؟ لذا در حال حاضر، این طرح عملا شوراها را محدود می کند و به تنزل جایگاه آن منجر خواهد شد.

دوم آنکه، برای اصلاح هر امری باید توجیهات و دلایل مورد قبولش را ارائه کرد. چگونه است که جز تعداد معدودی، در اکثریت شهرها مدل انتخاب شهردار توسط شورا بدون مشکل در حال اجراست و نظارت شورا به عنوان نمایندگان مردم برعملکرد شهرداری ها، موفق بوده است اما توسط برخی نیاز به اصلاح پیدا می کند؟ توجیه این طرح برای بررسی در صحن مجلس توسط نمایندگان چه می تواند باشد؟ آیا این مدل مشکلات عدیده ای در شهرها پدید آورده است؟ آمار چنین پیش فرضی را تایید نمی کند.

سوم آنکه، مدام بر اصل کوچک کردن دولت برای پیشرفت همه جانبه تاکید می شود. اصل 44 برای رشد خصوصی سازی ابلاغ می شود. اما آیا با واگذاری انتخاب شهرداران به وزارت کشور، عملا بر حجم عریض و طویل دولت افزوده نمی شود؟ دولت ها به اندازه کافی درگیر عزل و نصب های سیاسی هستند، لذا بهتر است این نهاد مردمی وارد بازی های سیاسی نشود. ضمن اینکه کوچک کردن دولت به هیچ وجه با واگذاری انتخاب شهرداران به دولت همخوانی ندارد.

چهارم آنکه، بعید است نمایندگان مجلس به چنین طرحی رای دهند. طرحی که از یک سو نظارت مردم بر مدیریت شهری را مختل می کند و از سوی دیگر قدرت دولت را بیشتر خواهد کرد. با این تفاسیر از هر سو که به این طرح نگاه می شود نمی توان نکته مثبتی برای دفاع از آن یافت. قطعا این موضوع مورد توجه نمایندگان مردم در مجلس خواهد بود.

قدس:استفاده از ظرفیتهای نظام بدون گرایشهای سیاسی

«استفاده از ظرفیتهای نظام بدون گرایشهای سیاسی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم بیژن نوباوه است که در آن می‌خوانید؛این روزها آرام آرام به زمان معرفی کابینه دولت دهم نزدیک می شویم و با توجه به صحبتهای رئیس جمهور به نظر می رسد با توجه به مطالبات مطرح شده از سوی مردم بی گمان وی در اندیشه ارتقای کابینه برای پاسخگویی بهتر به مطالبات مردم در زمینه های گوناگون است.

شنیده شده دکتر احمدی نژاد کمیته ای هم برای شناسایی و ارزیابی اشخاص تشکیل داده است تا انتخاب وزیران و مسؤولان اجرایی براساس توانمندیها صورت گیرد.

اکنون حداقل خواست مردم از دولت جدید نگاه خارج از گرایشهای سیاسی و در راستای تخصص و تعهد افراد برای سپردن مسؤولیتهاست.

بدون تردید بعد از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی توانسته ایم مسأله تعهد و تخصص را تا حد زیادی حل کنیم و افراد زیادی را برای خدمت به کشور با تعهد و تخصص لازم تربیت کنیم.

به نظر می رسد با توجه به این موضوع ظرفیت بسیار بالایی در برابر دولت وجود دارد و دولت می تواند از میان این افراد مدیران خود را انتخاب کند. البته در کابینه اول آقای احمدی نژاد هم افرادی بودند که از ابتدا با ایشان نبودند و شاید حتی در دولتهای دیگر فعالیت می کردند، اما از آنها استفاده شد.

امید است رئیس جمهور در دولت دهم نیز با همین نگاه به تشکیل کابینه بپردازد.
این روزها البته گاهی اسامی خاصی نیز برای تصدی پستهای مختلف مطرح می شوند، اما چون به طور رسمی اعلام نشده به نظر من یک حرکت روانی است که توسط گروه های مختلف برای ایجاد فضاهای مصنوعی انجام می شود.
به این کار در اصطلاح سیاسی «گمانه زنی» گفته می شود. در حد اطلاعات موجود باید گفت اکثر این گمانه زنی ها که بعضاً در رسانه ها مطرح می شود صحیح نیست و در این زمینه هنوز هیچ فرد خاصی به طور قطع برای رفتن از کابینه یا ماندن در آن مشخص نشده است.

اکنون باید برای رئیس جمهور فضایی فراهم شود تا بتواند با فراغ بال در انتخاب مدیران خود اقدام کند و گرنه هر نوع تحمیل گرایش سیاسی به رئیس جمهور می تواند تبعات زیادی را در آینده داشته باشد. ضمن اینکه به نظر می رسد آقای احمدی نژاد در این دوره کابینه خود را با پختگی بیشتر انتخاب خواهد کرد تا مجبور نشود تا پایان دوره چهار ساله ریاست جمهوری وزیران را تغییر دهد. البته شرایطی هم فراهم شده است که همکاران خود را بتواند با شرایط موجود تطبیق داده و انتخاب های بهتری انجام دهد.

بی گمان هر نوع تغییری در کابینه باید با نیازهای جامعه همسو باشد و بتواند به مطالبات مردم پاسخ دهد. گرچه همیشه در ایام نزدیک به معرفی کابینه جدید بحث گمانه زنی ها بالا می گیرد و رسانه ها افراد متعددی را برای پستهای مختلف معرفی می کنند، اما واقعیت آن است که متأسفانه اکثر این گمانه زنی ها در راستای هدفها و خواسته های برخی احزاب و گروههاست تا بتوانند در حاشیه های تبلیغات و حرکتهای روانی خود اهداف خاصی را دنبال کنند، بنابراین نمی توان این گمانه زنی ها را در راستای خواست مردم و مطالبات واقعی آنها تعبیر کرد.

بدون تردید رئیس جمهور این حق را دارد که اعضای کابینه و مدیران خود را انتخاب کند، اگر چه بهتر است در این راستا از مشورت افراد مطلع و خیرخواه بهره ببرد و اجازه بدهد پیشنهادها و نظرات دوستانه و خیرخواهانه بدون حاشیه های جنجالی و اهداف جناحی و گروهی مطرح شود. مجلس نیز در این خصوص باید در کنار دولت قرار گرفته و با نظرات کارشناسی و تعامل مثبت خود باعث خدمت رسانی هر چه بهتر به مردم و جذب افراد متخصص و کاردان به بدنه دولت شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها