جام جم آنلاین گزارش میدهد
سیدمسعود اطیابی که پیش از این با فیلم «مصائب دوشیزه» به عنوان نخستین فیلم خود به سینمای ایران وارد شد، اینک دومین اثر خود را به نام «خروسجنگی» در ژانر طنز ساخته است که هم اکنون در اکران عمومی قرار دارد. به این بهانه با او به گفتگو نشستهایم که میخوانید.
از مصائب دوشیزه تا خروسجنگی شاهد یک چرخش 180 درجهای هم در محتوا و هم در فرم هستیم، چه شد که از یک فیلم دینی و به اصطلاح معناگرا به ژانر طنز روی آوردید؟
کار اول هر کارگردانی به این معنا نیست که وی حتما میخواهد در آن ژانر قرار بگیرد و کار کند. اولین کارها معمولا تجربه است. من هم گونه ملودرام را دوست دارم و هم به طنز و سینمای اکشن و حادثهای علاقهمند هستم و شاید علاقه من به سینمای حادثهای بیشتر باشد، اما در حال حاضر اقبال مخاطبان به سمت فیلمهای کمدی بیشتر است و به نظرم تاثیرگذاری این فیلم در وضعیتی که طنز مخاطبان بیشتری دارد، قطعا بیشتر خواهد بود. از طرف دیگر دوست دارم همه گونههای سینمایی را تجربه کنم. در واقع من دوست دارم در فیلمهایی که میسازم، خودم را تکرار کنم. البته منظورم تکرار در سبک و ساختار است وگرنه به لحاظ مضمون ممکن است این اتفاق بیفتد. فکر میکنم از نظر مضمون و محتوا مصائب دوشیزه با خروسجنگی خیلی فرق زیادی ندارد.
ولی به لحاظ مضمونی تفاوت زیادی بین مصائب دوشیزه و خروسجنگی دیده میشود، فیلم اول شما یک فیلم جدی است که به طرح برخی ازمسائل و مفاهیم دینی میپردازد، ولی در خروسجنگی یک موضوع خانوادگی به تصویر کشیده شده است؟
این ظاهر مساله است. در قصه ممکن است این دو فیلم متفاوت باشد. مصائب دوشیزه یک نگاه دینی به جامعه دارد و خروسجنگی یک نگاه اجتماعی، اما موضوع اصلی و روایتی که من در این دو فیلم انتخاب میکنم، نزدیک به هم است. در واقع هر دوی آنها درباره اعتدال در زندگی و قضاوت عادلانه درباره دیگری صحبت میکنند. در خروسجنگی این اعتدال برای مسائل خانوادگی است و در مصائب دوشیزه در مسائل دینی. به عبارت دیگر کلیت آنها یکی است، به این معنا که ما از افراطیگری در هر عرصهای پرهیز کنیم. در خروسجنگی، ظاهر قضیه دعوای زن و شوهری و خانوادگی است، اما مفهوم کلی آن اجتماعی و آن هم زیادهروی و افراط در روابط انسانی و اجتماعی است. البته من برای تعمیم این مساله در خروسجنگی مستقیم کدگذاری نکردهام و خود تماشاچی باید این موضوع را حس کند.
موضوعی را که در خروسجنگی انتخاب کردید یک مساله جدی و نوعی آسیب شناسی خانوادگی و اجتماعی است پس چطور زبان طنز را برای طرح این مساله جدی انتخاب کردید. فکر نمیکردید شاید نتوان این پیام را از طریق ژانر طنز به مخاطب منتقل کرد؟
قرار نیست پیام جدی را تماشاچی هم جدی بگیرد. تماشاچی آمده است که بخندند. متاسفانه انتقال پیام با سخنرانی و شعار دادن اشتباه گرفته میشود. اگر قرار است هرچیزی را که میخواهم بگویم، مخاطب مستقیما دریافت کند، دیگر چرا فیلم بسازم؟ یک مقاله و بیانیه مینویسم یا سخنرانی میکنم. من معتقدم که تماشاچی نباید احساس کند که فیلم دارد به او پیام میدهد. مخاطب ابتدا باید جذب داستان و وجوه سرگرمکننده آن شود، بویژه زمانی که ما داریم برای مخاطب عام فیلم میسازیم پس این مساله اهمیت بیشتری پیدا میکند.
در واقع وقتی مخاطب احساس کند که فیلم دارد به او نصیحت میکند مقاومت از خود نشان میدهد...
اصلا بحث مقاومت نیست. مساله این است که مخاطب در طول تماشای فیلم، نباید احساس کند که فیلم دارد به او آموزش میدهد، بلکه فیلم باید در حین سرگرم کردن وی، مفاهیم و پیامهای خود را به ضمیر ناخودآگاه مخاطبان انتقال داده، درونی کند. به نظر من خروسجنگی این قابلیت را دارد و اساسا هدف از ساخت این فیلم در درجه اول خنداندن مخاطبان است ضمن اینکه من مراقب بودم این خنداندن از طریق لودگی و خلق یک طنز سخیف صورت نگیرد. متاسفانه بسیاری از آثار کمدی که در سینمای ما ساخته میشوند، برای خنداندن مردم از هر ابزاری استفاده میکنند و به دام لودگی و ابتذال میافتند.
وقتی فیلم را دیدم به یاد 2 فیلمی افتادم که احساس میکنم شما در ساخت خروسجنگی متاثر از آنها بودید؛ یکی آتشبس تهمینه میلانی و دیگری فیلم همسر مهدی فخیمزاده؛ بخصوص فیلم دوم که در آن نیز شاهد جابهجایی موقعیت حرفهای یک زوج هستیم که با هم اختلاف دارند.
من فیلم همسر آقای فخیمزاده را خیلی دوست دارم و چند بار آن فیلم را در زمان خودش دیدم، اما موقع ساخت خروسجنگی به یاد آن نبودم. به نظرم همسر یک فیلم طنز موقعیت و گیشهای سالم بود. فیلم آتشبس را هم بعد از ساخت خروسجنگی دیدم چون خیلی از دوستانم درباره شباهت آن با این فیلم گفته بودند اما واقعیتش این است که من تحت تاثیر آنها نبودم، اگرچه فیلم همسر در ذهن من به عنوان یک فیلم خوب ثبت شده بود ضمن اینکه خروسجنگی نسبت به همسر از بار کمیک بیشتری برخوردار است. درباره آتشبس نیز به لحاظ داستان شباهتهایی میان آن و خروسجنگی وجود دارد اما ساختار آنها متفاوت است.
ترکیب بازیگران بویژه زوج رضا عطاران و مریلا زارعی ناسازگار و متضاد به نظر میرسد و عطاران با آن سابقه در بازیگری طنز در مقابل خانم زارعی که بیشتر نقشهای جدی داشته است به نظر تناسب ندارند؟
درست است ولی این ناسازگاری میبایست وجود داشته باشد تا طنز ماجرا شکل بگیرد. موقع بازنویسی فیلمنامه چند ترکیب در ذهنم بود که اولین ترکیب همین زوج عطاران و زارعی بود. یکی دیگر از ترکیبها که پیشنهاد کردم زوج ایرج طهماسب و فاطمه معتمدآریا بود.
این دو نفر تجربه مشابهی را در عینک دودی با هم داشتهاند.
من آن فیلم را ندیدم ولی نمیخواستم همان تجربه را در خروسجنگی تکرار کنم؛ مثلا اگر بخواهم خروسجنگی 2 را بسازم، از این زوج به صورت دیگری و با داستان متفاوتی استفاده خواهم کرد.خوشبختانه شرایط فراهم شد تا اولین ترکیبی که برگزیدم جلوی دوربین برود.
در واقع این ترکیب متضاد به این خاطر پذیرفته شد تا از جدیت خانم زارعی و کمیک بودن بازی عطاران برای ایجاد نوعی کنتراست و خلق موقعیت طنز استفاده شود؟
دقیقا همینطور است ضمن اینکه من آقای عطاران را در موقعیت طنز گذاشتم تا ریاکشنهای کمیک داشته باشد نه اینکه خودش طنزپردازی کند. تاکید من به عطاران و خانم زارعی این بود که به سمت کمدی بازی کردن نروند و جدی باشند و تنها موقعیت باعث خنده مخاطب شود.
یکی از ویژگیهای سینمای کمدی ما در سالهای اخیر، استفاده از کاراکترها و الگوهای طنز تلویزیونی در سینما و وامگیری از آن است، بدون اینکه شخصیتپردازی جدیدی درباره آنها صورت بگیرد. من فکر میکنم در خروسجنگی نیز این اتفاق تا حدودی درباره آقای عطاران و پورمخبر افتاده است. به نظر شما این یک ضعف جدی برای سینمای کمدی ما نیست؟
به نظر من اشکالی ندارد ما یک شخصیت را از تلویزیون وام بگیریم. این شیوه در سینمای جهان هم وجود دارد. در سینمای خودمان شخصیت کلاهقرمزی از تلویزیون به سینما آمد و خیلی هم موفق بود، اما در خروسجنگی هم سعی کردم بینابین حرکت کنم و خیلی هم به سراغ کاراکترهای تلویزیونی نروم.
اما پورمخبر در فیلم شما همان شخصیتی را بازی میکند که ما در سریالهای تلویزیونی از او دیدهایم.
پورمخبر به طور تیپیکال همینطوری است. از او باید همانطور که هست استفاده شود و نمیتوان برای او فیلمنامه نوشت. از پورمخبر به دلیل محبوبیتی که میان مخاطبان و حتی بچهها دارد استفاده کردم.
البته از موقعیت این بازیگر میشد استفاده دراماتیکتری هم کرد، به این معنی که همین حضور او در خانه میتوانست یکی از دلایل اختلاف مریم با محمود باشد.
نه، من عمدا نخواستم که به این موضوع بپردازم چون این مساله خیلی تکراری شده است. ضمن اینکه نمیخواستم تصویر منفی از این زن ارائه کنم، بیشتر تاکید من به ارتباط مریم و محمود به عنوان یک زن و شوهر بود. در واقع قصد من این بود که مشکلات یک زوج مدرن را در جامعه امروز به تصویر بکشم و نهاد خانواده را در تلاطم مدرنیته نشان دهم. شاید در هیچ کشوری مثل ما مسائل دنیای مدرن به خانوادهها سرایت نکرده باشد و مشکلات جدیدی را برای آن رقم نزده باشد.
به نظر من در خروسجنگی تضاد سنت و مدرنیته در یک خانواده ایرانی مورد بحث قرار نمیگیرد، بلکه ما با یک خانواده کاملا مدرن مواجه هستیم که با هم اختلاف دارند و در واقع مسائل آنان در بستر دنیای مدرن مطرح میشود.
دقیقا همینطور است، ضمن اینکه من در خروسجنگی به سراغ تغییر مدیریتها در جامعه رفتم که این تغییرات صرفا در ظاهر امور و تغییر میز و صندلیها اتفاق میافتد و ما شاهد تغییری اساسی در محتوا نیستیم. در همین مورد یک سوال جدی دارم. ببینید، شما آمدید با تغییر موقعیت کاری زن و شوهر خواستید به تفاهم و درک متقابل آنها از یکدیگر برسید. از سوی دیگر مدعی هستید که نگاه فمینیستی هم در این فیلم نداشتید، اما تصویری که از مریم ارائه میشود موفقتر و بهتر از محمود ترسیم شده است و به نظر میرسد وزن فیلم به سود زنان سنگینتر است و در واقع دفاع بیشتری از زن صورت میگیرد.
من فکر نمیکنم که این اتفاق افتاده باشد. زن هم در نهایت در کار خود شکست میخورد و در پایان به این نتیجه میرسد که اداره تالار به این راحتی نیست. به نظر من در خروسجنگی نگاه یکطرفه به زن و مرد معطوف شده و من تلاش کردهام تعادل بین آنها برقرار کنم تا در پایان هردو به اشتباه هم پی ببرند و با ایجاد تعادل در زندگی خود به آرامش و تفاهم دست یابند.
شما معتقدید که در خروسجنگی سعی کردید به سمت طنز موقعیت بروید، اما در عمل هم از طنز کلامی خیلی استفاده شده و هم بر توانایی فردی و طنازانه بازیگری مثل عطاران تکیه شده است طوری که فکر میکنم اگر به جای عطاران از بازیگر غیرکمیک استفاده میکردید شاید فیلم از ژانر طنز خارج میشد.
وقتی من آقای عطاران را به عنوان شخصیت اصلی فیلمم انتخاب میکنم تواناییهای طنز ایشان را لحاظ کردم و در نظر گرفتهام و به هرحال خواستم از مهارتهای شخصی ایشان در کمدی هم استفاده کنم. ضمن اینکه طنز موقعیت معنایش این نیست که شما از طنز کلامی فرار کنید بخصوص در فیلمهای ایرانی. مخاطب ایرانی خیلی به طنز کلامی اهمیت میدهد و چه بسا از طنز کلامی بیشتر بخندد تا طنز موقعیت. البته من مدعی نیستم که خروسجنگی صرفا یک طنز موقعیت است. به نظر من خروسجنگی یک کمدی رمانتیک است که از همه سبکهای طنزپردازی استفاده کرده و نمیتوان آن را به یک شیوه طنزپردازی محدود کرد. شما در خروسجنگی هم شاهد طنز موقعیت هستید و هم طنز کلامی و فانتزی. ضمن اینکه در نظر داشتم همه طیفهای سنی مخاطب این فیلم باشند و از بچه 6 ساله تا فرد 60 ساله از تماشای آن لذت ببرند، بنابراین سعی کردم از همه گونهها و سبکهای طنز استفاده کنم تا به سلیقه و ذائقه مخاطبان گوناگون پاسخ داده باشم.
بازیگر اصلی شما رضا عطاران است که هم بازیگر طنز است و هم کارگردانی طنز کرده است، بخصوص طنز موقعیت. آیا شما از تجربیات وی در خروسجنگی هم استفاده کردید؟ آیا دست او را برای بازیگری و بداههپردازی باز گذاشتید یا کاملا هدایتشده و بر اساس شخصیتی که برای او تعریف شد بازی میکرد؟
رضا عطاران از تجربه و توانایی بالایی در حوزه طنز برخوردار است و اگر من نخواهم از این تجربیات استفاده کنم، اوج کمهوشی من خواهد بود، اما در بازیگری و میزانسنها هدایت میکردم و رابطه کارگردان و بازیگر با هم داشتیم، دلیلش هم این بود که میخواستم روایت کمدی خودم را داشته باشم. ضمن اینکه تاکید من بر عدم بازی کمدی از سوی بازیگران و خلق موقعیت طنز اجازه بداههپردازی به بازیگر را نمیداد؛ چون تکیه داستان بر موقعیت و کارگردانی طنز بود نه بازی طنازانه.
با توجه به اولین تجربهتان در ژانر طنز، مهمترین مشکلات سینمای کمدی را در ایران چه میدانید؟
به نظر من ما دارای یک سینمای کمدی مستقل و باهویت نیستیم و اکثر کارهای طنزی که ساخته میشود تقلید از آثار خارجی است بجز معدودی از فیلمها که به نظر من خیلی ایرانی هستند مثل اجارهنشینها و همسر. البته این مساله در ژانرهای دیگر سینمایی هم وجود دارد. من معتقدم حتی اگر قصد اقتباس هم داریم باید از فیلمهای ایرانی اقتباس کنیم نه خارجی. این خبر را اولین بار میخواهم به شما بگویم که من قصد دارم فیلم «توبه نصوح» را بازسازی کنم.
در واقع با نگاه به زندگی امروزی و در فضای مدرن آن را بازآفرینی میکنم. در این زمینه با حوزه هنری که صاحب اثر هست صحبت کردم همچنین به واسطه یکی از دوستان موافقت آقای مخملباف را هم گرفتم و ایشان هم قول همکاری دادند. به اعتقاد من خیلی از فیلمهای ایرانی را میتوان بازسازی کرد از جمله فیلمهای ژانر دفاع مقدس را مانند عقابها، حتی تنگسیر را نیز دوباره میتوان ساخت.
به نظر شما بخشی از دلایل اینکه در سینمای کمدی موفق نیستیم به مخاطب مربوط نیست؟ چون مخاطب ایرانی بسختی میخندد و همین کار طنز را در ایران مشکل میکند.
بله قبول دارم. به هرحال آستانه خنده در کشور ما نسبت به بسیاری از کشورهای دیگر بالاست و همین مساله ساخت آثار طنز را با مشکلات بیشتری مواجه کرده است. به نظر من در ژانر طنز باید به صورت جدی در حوزه مخاطبشناسی مطالعاتی صورت گیرد تا علاوه بر شناسایی نقاط ضعف و موانع طنزپردازی، مولفهها و عناصر کمیک در بستر فرهنگ ایرانی بازشناسی شود تا بتوان به یک سینمای کمدی هویتمند و ایرانی دست یافت.
سیدرضا صائمی
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان