در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان:شرایط انفجارى پاکستان
«شرایط انفجارى پاکستان» عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛تحولات سیاسی در پاکستان شتاب زیادی بخود گرفته است. ارتش پاکستان وارد عملیات سنگین نظامی علیه «طالبان محلی» در دره سوات- واقع در ایالت شمالی سرحد- شده و خبرها از وارد شدن ضربه سنگین به این گروه شبه نظامی حکایت دارد. همزمان با این مسئله گیلانی نخست وزیر و زرداری رئیس جمهور از شدت عمل ارتش علیه طالبان حمایت کرده اند. این در حالی است که این دو با انعقاد موافقتنامه صلح در تاریخ چهارم اسفندماه گذشته با صوفی محمد رهبر طالبان سوات، حاکمیت قضایی و اداری این گروه را بر سوات پذیرفته بودند.
میان طالبان محلی و دولت زرداری در فاصله 5/2 ماه گذشته حادثه مهمی روی نداده است طالبان در همان نقاط قبلی استقرار دارند و حتی بخش هایی از سلاح خود را تحویل داده بودند و به نظر می آمد که دولت توانسته است از طریق یک روند سیاسی مشکل امنیتی آن منطقه را کاهش دهد البته در این بین آمریکایی ها واکنش های تندی نشان داده و وانمود کردند که قرارداد امضا شده میان صوفی محمد و یوسف رضا گیلانی یک دستاورد مهم سیاسی برای طالبان است و آنان را به توسعه عملیات نظامی علیه دولت و ارتش و نیروهای خارجی ترغیب می کند. آمریکایی ها در اسفند ماه فقط به اظهار تأسف از انعقاد موافقتنامه 4 اسفند اکتفا نکردند بلکه با روی آوردن به عملیات مستقیم نظامی، منطقه خودمختار قبایلی را مورد حمله قرار دادند که منجر به ابراز نارضایتی آصف علی زرداری گردید.
پس از این آمریکایی ها از سقوط قریب الوقوع اسلام آباد بدست طالبان خبر داده و دولت زرداری را محکوم به شکست معرفی کردند. مقامات پاکستان اظهارات مایک مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا و دیوید پترائوس فرمانده نظامی آمریکا در خاورمیانه را دخالت در امور داخلی پاکستان ارزیابی و آن را محکوم کردند ولی این ژست مخالفت به زودی جای خود را به برهم زدن توافقنامه یاد شده و حمایت از حمله به سوات داد.
در خصوص وضع موجود در پاکستان گمانه زنی هایی وجود دارد. بعضی از تحلیلگران معتقدند آمریکایی ها دولت کنونی پاکستان را برای مواجهه با طالبان ضعیف دانسته و در صدد تغییر در کادر سیاسی پاکستان می باشند. پیش بینی این تحلیلگران این است که به زودی دولتی ائتلافی مرکب از یک رده از ارتشی های مخالف دولت زرداری و حزب مسلم لیگ شاخه نواز که از حمایت آمریکا، عربستان و هند برخوردارند، بر سر کار خواهد آمد. عده دیگری از تحلیلگران اعتقاد دارند سطح تغییرات سیاسی در پاکستان از تغییر در کادر سیاسی اسلام آباد فراتر خواهد رفت و به تغییر اساسی در بنیه های حکومت و کشور پاکستان منجر خواهد شد. می توانیم با این نکات به منطق تحولات کنونی و پیامدهای آن نزدیک شویم:
1- پاکستان کشوری فدرال است و از چهار ایالت کاملاً متفاوت شکل گرفته است. ایالت پنجاب با 90 میلیون نفر، پرجمعیت ترین ایالت است و بیشترین نقش را در سیاست و اقتصاد پاکستان ایفا می کند. 64 درصد مردم این ایالت به زبان پنجابی صحبت می کنند. «سند» دومین ایالت پاکستان و دارای 36 میلیون جمعیت می باشد و مردم آن ترکیبی از سندی ها، پشتون ها و بلوچ ها می باشند و جنبش پرنفوذ قومی مهاجر که هندی تبار و 8 درصد جمعیت 160 میلیونی پاکستان را به خود اختصاص داده، در این ایالت حضور دارد. ایالت «سرحد شمالی» 21 میلیون جمعیت دارد و عمده ساکنان آن را پشتونها تشکیل می دهند. جمعیت پشتونها حدود 30 میلیون نفر و یک ششم جمعیت پاکستان را شامل می شود. اما «بلوچستان» که بزرگترین ایالت به لحاظ وسعت خاک به حساب می آید حدود 000/350/13 نفر جمیعت دارد که 60 درصد آنان بلوچ و 40 درصد آنها پشتون می باشند. هر چند مهمترین ذخایر نفتی و گازی و منابع مس و اورانیوم پاکستان در این ایالت قرار دارد، بلوچستان فقیرترین ایالت این کشور به حساب می آید. براساس آنچه گفته شد ایالت های پاکستان دارای وضعیت های کاملاً متفاوت می باشند و زمینه های درگیری و تشنج در آنها وجود دارد.
2- پشتونها که تنها منبع قدرت طالبان به حساب می آیند در ایالات سرحد و بلوچستان تمرکز دارند در این میان پشتونهای ایالت سرحد به دلیل همجواری با افغانستان - کشوری با اکثریت قوم پشتون- و برخورداری از پناهگاههای کوهستانی و موقعیت مساعدتر کشاورزی و دامداری نقش محوری را بعهده دارند و البته در صورتی که فشار بر پشتونهای سرحد زیاد شود، اقلیت پشتون را در بلوچستان به حرکت درمی آورد و در شرایط عادی ارتباط چندانی میان این دو وجود ندارد. طالبان محلی طی ماههای گذشته تلاش کرد تا حساب خود را از طالبان ملی که دنبال تاسیس امارت اسلامی هستند، جدا کنند. توافقنامه سوات و پذیرش ممنوعیت حمل سلاح در منطقه سوات از چنین چیزی حکایت می کرد.
3- عدم استقبال آمریکا از توافق سوات و همزمان با آن سخن گفتن از افزایش تهدیدات طالبان، نشان داد که آمریکا از آرامش و برقراری امنیت استقبال نمی کند و نمی خواهد شعله های درگیری در پاکستان و افغانستان فروکش کند. حدود 4 ماه پیش از این رئیس سازمان سیا گفته بود ما برای مهار طالبان نیازی به همراهی حکومت افغانستان و احزاب شکل دهنده حکومت در این کشور نداریم. وی گفته بود مشکل ما فقط طالبان نیست و «باید شعله های درگیری را بالا بکشیم تا مخالفان از مواضع خود خارج شوند و سپس به تسویه حساب با آنان روی آوریم.»
4- منطقه سوات یکی از 24 ضلع ایالت سرحد پاکستان است و درگیری در آن می تواند یک درگیری عادی به حساب آید بالاخره در دنیای ما قبایل زیادی در کشورهای مختلف با هم درگیرند و هر از گاهی شعله های درگیری میان آنان بالا می آید و پس از مدتی فروکش می کند. عملیات 4-5روز گذشته ارتش پاکستان و ضربات سنگینی که به این گروه وارد شد، نشان داد درگیری های سوات نیز از این قاعده مستثنی نیست اما آمریکایی ها با برجسته سازی درگیری های منطقه سوات، ماجرای قبیله ای این منطقه را در اندازه یک مشکل بین المللی بزرگ کردند. در حالیکه می دانند اقدامات بی مهار علیه پشتونهای سوات بقیه پشتونها را -بخصوص در دو ایالت حساس سرحد و بلوچستان- تحریک می کند و بر ابعاد ناامنی ها افزوده می شود. بنابراین به نظر می آید این درگیری ها یک سناریو آمریکایی است که با اقدام بخشی از ارتش و دولت اسلام آباد به اجرا درآمده است.
5-در مواجهه دولت و ارتش پاکستان در این منطقه نوعی رقابت و همکاری دیده می شود. در حالیکه طبق قانون، ارتش تحت امر نخست وزیر می باشد، درگیری های اخیر ارتش در منطقه کوچک سوات در حالی با شدت شروع شد که یوسف رضا گیلانی در سفر بود و اظهارات اولیه او بوی نارضایتی از اقدام ارتش می داد. در عین حال گیلانی با ورود به پاکستان تغییر موضع داد و علیه طالبان محلی سوات سخن گفت. این نشان می دهد که ارتش در این عملیات از دولت پیشی گرفته و این می تواند یک علامت به حساب آید.
6-در هفته های اخیر خبرهایی از قطع معنادار سرود ملی پاکستان در بعضی از مدارس ایالت بلوچستان که 40 درصد جمعیت آنان را پشتونها تشکیل می دهند، حکایت می کرد این موضوع یک زنگ هشدار برای استقلال و تمامیت ارضی پاکستان می باشد. بلوچ ها در پاکستان به دلیل احساس محرومیت شدید، در فاصله سالهای 1326-زمان استقلال پاکستان- تاکنون بارها به شورش روی آورده و به جدایی طلبی متهم بوده اند. امروز وضعیت بلوچستان به گونه ای است که باید آن را آبستن حوادث سنگین دانست در واقع آمریکایی ها با فشار بر ارتش و دولت زرداری پاکستان را در آستانه «انفجار بزرگ» قرار داده اند. اما هدف از این انفجار بزرگ چیست؟ آیا فروپاشی پاکستان و تبدیل این کشور به منبع و صدور بی ثباتی مهمترین هدف آمریکا است و یا اینکه آمریکایی ها این کشور را تا آستانه فروپاشی سوق می دهند تا همه نیروهای پاکستان- اعم از لایه های مختلف ارتش، دولت زرداری، طالبان، دو حزب مسلم لیگ نواز و قائد اعظم و گروههای اسلام گرا- و بعضی از کشورهای منطقه- وادار به همراهی با آمریکا در نحوه مدیریت تحولات دو کشور پاکستان و افغانستان شوند؟ -تجربه نشان داده است که آمریکایی ها برای نتیجه حداکثری- در اینجا فروپاشی پاکستان- وارد صحنه می شوند و اگر نتوانند آن را محقق کنند به ناچار به نتیجه متوسط و حتی ضعیف تن می دهند. در این میان بازی طرف مقابل از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
عتماد ملی:سیاست و قضاوت
«سیاست و قضاوت»عنوان سرمقالهی روزنامه ی اعتماد ملی است که در آن می خوانید؛آنگاه که نویسندگان دایرهالمعارف فرانسه: «مونتسکیو»، «روسو» و «ولتر» همچون سلف انگلیسی خود «جان لاک» در مقام تدوین فلسفه سیاسی نظریه خود برآمدند و با مطرح کردن اصل تفکیک قوا راهی غیر از ارسطو و افلاطون رفتند به این مساله توجه داشتند که سایه سیاست بر قضاوت ضدعدالت و آزادی است اما اگر قضات مستقل آرایی صادر کنند که مبنای اتخاذ سیاستی درست شود نه تنها عدالت را رعایت کردهاند بلکه رای عادلانه میتواند مبنای خطمشی سیاسی درستی برای دولتمردان در قوه مجریه باشد.در طول 30 سال گذشته پروندههای مختلفی در محاکم قضایی کشور ما مطرح شده و هر یک به نوعی مورد تفسیر و تعبیر قرار گرفته است اما خطای اصلی آنجا رخ نمود که سیاستمداران به تفسیر قضایی احکام پرداختند و حقوقدانان این احکام را تفسیر سیاسی میکنند.
پرونده خانم رکسانا صابری خبرنگار جوان ایرانی – آمریکایی (دو تابعیت) واجد چنین ویژگیای بود. دستگیری او درست در روز اول دهه فجر و اخبار متناقض در مورد علت دستگیری و جهات آن از همان آغاز با حرف و حدیثهای فراوانی مواجه گردید.ناگهان پرونده نامبرده در مرکز اظهارنظرهای مقامات سیاسی حتی در سطح ریاستجمهوری دو کشور آمریکا و ایران قرار گرفت.
رئیسجمهور حقوقدان آمریکا از اقدامات قضایی ایران تفسیر سیاسی میکرد و رئیسجمهور تکنوکرات ایران با قضایی خواندن پرونده از مقامی درخواست رعایت حقوق و عدالت در مورد رکسانا کرد که خود شاکی پرونده بود و با ورود پرونده به دادگاه تجدیدنظر دیگر هیچ نقشی در پرونده نداشت و نمیتوانست نظری هم بدهد یا حتی از شکایت خود عدول کند.با این حال هرچند در مرحله بدوی در این پرونده رعایت مقررات پیشبینی شده در قانون آیین دادرسی کیفری ایران نشده بود ولی دادگاه تجدیدنظر این نقیصه را جبران کرد و با دقت و موشکافی که در جلسه 5/4 ساعته روز 20 اردیبهشت ماه برگزار شد و زمانی موسع برای دفاع نمایندگان دادستان و وزارت اطلاعات از یک طرف و متهم و وکلایش از طرف دیگر فراهم گردید تا متهم و وکلا نقاط کور پرونده را روشن کنند و با استناد به نظرات وزارت خارجه ایران و رویه قضایی و رد اتهام وارده به «رکسانا» او را از شمول ماده 508 قانون مجازات اسلامی خارج کنند.
از طرف دیگر رسیدگی به امر کیفری تابع اصول و قواعدی است که اجرای درست و دقیق آن در مبارزه با بزهکاری و پیشگیری از آن نقش عمده و اساسی دارد. هرچند «مونتسکیو» دانشمند مشهور و نویسنده کتاب «روح القوانین» و نیز «بکاریا» بنیانگذار حقوق جزا میگوید: منافع جامعه اقتضا میکند که قانون آیین دادرسی کیفری آن جامعه، متضمن قواعدی باشد که در کشف سریع جرم و به کیفر رسانیدن مسلم و حتمی مرتکب، تاثیر قاطع داشته باشد؛ لیکن به عقیده حقوقدانان امروز، در حفظ منافع جامعه، نباید از منافع فرد چشمپوشی و صرفنظر شود.اگر محاکمه و مجازات بزهکار مطلوب جامعه و منطبق با عدالت است، این عدالت اقتضا میکند که متهم نیز از حقوق دفاعی از جمله اثبات برائت خود برخوردار باشد و آزادی او تا زمانی که مسوولیت کیفری و گناهکاریش احراز نشده، سلب نگردد.
ابتکار:مثلثی منطقه ای مقابل سیاست تغییر اوباما در قبال ایران
«مثلثی منطقه ای مقابل سیاست تغییر اوباما در قبال ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار است که در آن میخوانید؛ تلاش های فشرده دیپلماتیک توسط خط سازش عربی و همچنین نزدیکی بیش از پیش آنها به رژیم صهیونیستی در تبادلات دیپلماتیک با محوریت موضوع ایران، نشانه هایی از شکل گیری یک جریان جدید علیه ایران در منطقه دارد. به نظر می رسد جریان عربی ضد ایران و دولت جدید اسرائیل که هر دو نسبت به تغییر رویکرد و رویه اوباما برای برقراری رابطه با ایران ناخشنود بوده و احساس خطر می کنند، تلاش های فشرده ای را برای فضاسازی جدیدی علیه ایران در منطقه آغاز کرده اند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در نخستین سفر رسمی دیپلماتیک خود پس از تصدی پست نخست وزیری برای دیدار با حسنی مبارک به مصر رفته است و اخبار حکایت از آن دارد که دومین سفر نتانتیاهو هم به اردن خواهد بود; جالب اینجاست که هر دو این سفر ها پیش از سفر آتی نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا صورت می گیرد.
هر چند مصری ها در ظاهر تلاش می کنند، وانمود کنند که مساله روند صلح عربی اسرائیلی در راس اولویت های مبارک برای مذاکره با طرف اسرائیلی قرار دارد، اما مقامات رژیم صهیونیستی افشا کردند که نتانیاهو در گفت وگوهای خود با رئیس جمهور مصر، پرونده هسته ای ایران را مورد بحث و گفت وگو قرار خواهد داد. این مقام اسرائیلی تاکید کرده که از نگاه نتانیاهو، منطقه خاورمیانه با تهدید ایران و هم پیمانانش روبه روست. منبع دیگری از رژیم صهیونیستی خبر داده است که به احتمال بسیار، نخست وزیر اسرائیل در هفته جاری برای دیدار با ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، به عمان سفر کند. این منبع صهیونیستی تاکید کرده است که انتظار می رود او در گفت وگوی آینده خود با پادشاه اردن، مساله «خطر ایران» را مورد بحث قرار دهد. آنچه می توان از دو سفر نزدیک به هم توسط نتانیاهو به مصر و اردن برداشت کرد، تلاش او برای حفظ و گسترش رابطه با این دو کشور عربی به عنوان خط سازش در مساله فلسطین است.
اما نکته قابل تامل این است که از یک سو کشورهای عربی و دولت جدید آمریکا، همه خواهان تشکیل دو دولت در فلسطین اشغالی هستند; موضوعی که نتانیاهو و وزیر خارجه اش لیبرمن به هیچ وجه زیر بار آن نمی روند. از سوی دیگر، تمایل بسیار زیاد اوباما برای عادی سازی روابط با ایران، دغدغه مشترک اعراب یاد شده و اسرائیل به شمار می رود. بنابراین، این احتمال هست که اسرائیل خط سازش عربی را متقاعد سازد تا فشارشان برای تشکیل دولت فلسطینی را دست کم برای مدتی هم که شده کم و در قبال آن با اسرائیل برای تحت فشار قرار دادن اوباما در موضوع ایران همراهی کنند.
اگر این سناریو طراحی شده از سوی صهیونیست ها بتواند به موفقیت منجر شود، آنها توانسته اند همزمان به دو هدف خود یعنی فشار بیشتر به ایران و به رسمیت نشناختن حق فلسطینی ها برای تشکیل یک دولت مستقل دست پیدا کنند. نکته جالبتر این که عبدالله دوم در تازه ترین اظهار نظر خود، بار دیگر تلاش کرده است موضوع فلسطین را به طور کامل عربی نشان داده و به شکلی گستاخانه برای همه کشورهای اسلامی تصمیم گیری کند! پادشاه اردن در گفت وگو با روزنامه انگلیسی تایمز گفت: «من در حال کمک به «راهکار 57 کشوری» آمریکا برای برقراری صلح در خاورمیانه هستم. این طرح شامل بسته های پیشنهادی برای حل مناقشات اسرائیل با سوریه و لبنان است.» بنا بر راهکار 57 کشوری، ممکن است روادید ورود به اسرائیل برای همه کشورهای عربی ارایه شود، خطوط هوایی اسرائیل حق پرواز بر فراز کشورهای عرب داشته باشند و سرانجام اسرائیل از سوی همه اعضای سازمان کنفرانس اسلامی به رسمیت شناخته شود.
البته عبدالله پیش بینی چند وقت پیش خود را بار دیگر تکرار کرده و گفته است: عدم دستیابی به توافقنامه صلح خاورمیانه، به درگیری های جدید در دوازده تا هجده ماه آینده منجر خواهد شد. در پایان باید گفت، به نظر می رسد اعراب از ترس نامعقول خود نسبت به ایران و به ویژه نزدیک شدنش به آمریکا، در حال نزدیک شدن به اسرائیل هستند; موضوعی که پس از دیدار نتانیاهو و شکستن تابوی چند دهه ای دیدار نخست وزیر رژیم صهیونیستی با یکی از سران عرب آن هم کشوری مانند مصر که در جهان عرب نگاه ویژه ای به اوست به دیگر دولت های عربی دیگر نیز تسری پیدا خواهد کرد و این موضوعی است که نیازمند بررسی جدی تر و موضعگیری دقیق تر وزارت امور خارجه ایران درباره است.
رسالت:شاخصها و ملاکهای رئیس جمهور...
«شاخصها و ملاکهای رئیس جمهور دهم از منظر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی» عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛این روزها فضای عمومی حاکم بر کشور به واسطه تبلیغات رسمی و غیر رسمی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم کاملا انتخاباتی شده است و همه چیز مهیای برگزاری یک انتخابات پرشور و نشاط در 22 خرداد ماه است.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی که از روز گذشته میهمان استان غیرتمند و مرزبان کردستان است در جمع پرشور و صمیمی مردم سنندج به تبیین نکات مهمی درباره انتخابات آینده پرداختند و با تنقیح مناط درباره شاخصهای انتخاب یک رئیس جمهور اصلح از میان صلحایی که شورای نگهبان صلاحیت آنها را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دهم احراز کرده است افق یک رقابت سالم را حول گفتمان دهه چهارم انقلاب یعنی عدالت و پیشرفت توامان ترسیم نمودند.
معظم له ملاک هایی نظیر دردمندی و درد کشور و مردم داشتن، صمیمیت با مردم، دوری از فساد، ساده زیستی و اجتناب از اشرافی گری را از مهمترین ویژگی های یک نامزد اصلح برشمردند و از مردم خواستند با بصیرت انتخاباتی از میان نامزدها گزینه اصلح را برگزینند.
واقعیت این است که نامزدها در انتخابات مختلف، متعددند اما ملاکها و شاخصها یکی است. رهبر معظم انقلاب با تبیین این مناطها آدرس هیچ یک از نامزدها را نمی دهد بلکه از مردم می خواهد با خطکش مدرج شاخصهای مذکور، برنامه ها، شعارها و عملکرد کاندیداهای ریاست جمهوری را مورد پایش و ارزیابی قرار دهند. ایشان بارها تاکید کرده اند که تنها یک رای دارند و تشخیص این مسئله برعهده خود مردم است . معظم له قبلا در دیدار اجتماع عظیم زائران حرم رضوی و مردم مشهدتاکید کردند: “گاهی که از دولت دفاع و حمایت می کنم برخی معنایی ناصحیح برای این مسئله جعل می کنند در حالیکه من براساس وظیفه همیشه از دولتهاوخدمتگزاران کشور حمایت کرده ام بخصوص هنگامی که می بینم دولتی بیشتر به محرومان رسیدگی می کند و در مقابل ظلم و استکبار می ایستد و مورد تهاجم غیر منصفانه نیزقرار می گیرد ،اما این سخنان و رفتار بنده ربطی به انتخابات ندارد و اعلام موضع انتخاباتی نیست .”
ایشان در جمع مردم مومن، غیور، با فرهنگ و پر محبت سنندج، با دعوت از رقبای انتخاباتی به نقد منصفانه و مبتنی بر واقعیت دولت، برخی شعارها و حرفهایی که درباره وضعیت عمومی حاکم بر کشور مطرح می شود را خلاف واقعیت و مصداق عینی تخریب دانستند و افزودند:” نامزدها گاه مسائلی خلاف واقع درباره اوضاع کشور و مسائل اقتصادی مطرح می کنند که مردم را نگران می کند و انسان نمیتواند باور کند که دادن این همه نسبت خلاف، از روی صدق و صفا مطرح شده باشد.”
تامین منافع ملی ودر نظر داشتن مصالح کشور تنها با تشخیص صحیح اولویتها توسط نخبگان سیاسی و انتقال بی آلایش آن از دالانهای مطمئن به متن توده ها و مردم ممکن است. نوعا اعتقاد بر این است که نمی توان فرایندهای ریزدستی تصریح و تالیف منافع احزاب و جریانات سیاسی را در مسیر خلاف مصالح کلان یک کشور و تحریف واقعیات تعریف کرد.
از منظر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی
در چند روز گذشته برخی نامزدهای محترم با تشدید حملات غیر منصفانه خود به دولت با تعابیری نظیر اینکه کشور بر لبه پرتگاه قرار دارد و یا اینکه برای کشور احساس خطر می کنیم کلیه دستاوردهای سی سال انقلاب را پای منافع حزبی و انتخاباتی ذبح کردند.
چشم انداز انتخاباتی احزاب در اغلب نظامهای مردمسالار تلفیقی از ملاحظات استراتژیک برای پیروزی و تالیف منافعی است که در فرایندهای زیردستی سیاست سازی تعریف شده باشند. در فرهنگ سیاسی - اسلامی ایران این ملاحظات استراتژیک قاعدتا با رعایت تقوای سیاسی و ضرورت صداقت با مردم پیوند خورده است.
پژوهشهای سیاسی و اجتماعی نشان می دهد بازیهای سیاسی در آستانه انتخابات مختلف با مجموعهای از کنشها شکل میگیرد، این جریان نه تنهادر خلاء نیست بلکه در تعامل مستقیم محیطی و زیر ذرهبین فاکتورهای بیرونی است. شناخت انگیزههای پنهان برخی از این کنشها مستلزم گذشت زمان است.
تخریب، دروغ پردازی، توسل به شایعات غیرواقعی و سایر شیوه های رقابت منفی در انتخابات موجد نوعی منفی گرایی مفرط است که هیچ حاصلی برای تولید کنندگان این پیام ها ندارد و تنها بخشی از سرمایه های اجتماعی را فرو می کاهد.
رهبر معظم انقلاب با اشاره به تلاش ناکام دشمن برای تعطیلی انتخابات در آستانه انتخابات مجلس هفتم، سرد کردن تنور انتخابات و کاهش مشارکت عمومی مردم را در این دور از انتخابات یکی از اهداف اصلی دشمنان انقلاب برشمردند و تاکید کردند: “ ملت هوشیار ایران، درست در نقطه مقابل خواست دشمن، فعال، پرشور و شعور - و همراه با درک و آگاهی کامل در پای صندوقهای رای حضور خواهد یافت چرا که انتخابات را آبروی ملی، وسیله ای برای افزایش عزت ملی و از جمله شاخص های رشد ملی می داند. “
در همه کشورهای دنیا انتخابات متداولترین و مهمترین شکل مشارکت سیاسی است و مشارکت سیاسی پیوند عمیق و مستقیمی با مشروعیت نظامها دارد. در ایران علاوه بر این موضوع انتخابات صبغه دینی و ملی داشته و مظهر مردمسالاری دینی است.
حضور گسترده مردم در انتخابات مختلف در ایران اوج ارادت و وفاداری آنها را به ولایت نشان میدهد و یقینا ولایتمداری یکی از دلایل اصلی مشارکت گسترده رای دهندگان ایرانی و تفاوت چشمگیر آن با راندمان دموکراسیهای پیشرفته است.
جامعه ایرانی در 30 سال گذشته ثابت کرده است هرجا دشمنان انقلاب خواستهاندمردم را از حضور در عرصههای صیانت از نظام ناامید کنند پرشورتر و با نشاطتر برای دفاع از کیان انقلاب اسلامی حاضر شدهاند.واقعیت این است که حضور تعیین کننده مردم در 30 سال اخیر همواره مایه قدرت بیشتر کشور و دولت بوده و روز به روز آرمانها و ارزشهای انقلاب را زندهتر کرده است.
به اذعان بسیاری از جامعه شناسان و تحلیلگران داخلی و خارجی ارزشهای انگیزشی و انگیزه های ارزشی نقش بسزایی را در توضیح رفتار انتخاباتی رای دهندگان ایرانی دارد. بدیهی است مشارکت سیاسی در مردمسالاری دینی یک ارزش بالاست و در شرع و عرف ایرانیان مسلمان جایگاه ویژه ای دارد.
نحوه توزیع آرای روسای جمهوردر انتخابات مختلف نشان می دهد که رئیس جمهور آینده با توجه به فرایند پرشتاب دولت سازی اسلامی و مشروعیت یابی داخلی و اقتدار منطقه ای و بین المللی ایران می باید رکورد جدیدی را در آرای روسای جمهور به ثبت برساند که این مهم نیازمند بسیج کلیه نیروها و ظرفیتهای مردمی در کشور است.
یکی از ضعفهای ساختاری دوم خردادی ها در دهه گذشته ناتوانی در بسیج مستمر پایگاه اجتماعی بوده است. این در حالی است که اصولگرایان همواره از وضع بهتری در این زمینه برخوردار بوده و توانسته اند در مواقع مهم ظرفیتهای اصولگرایی در کشور را تجمیع کنند.
در نهایت اینکه آینده کشور تابعی از توافق عمومی و تصمیم نخبگی برای پیشرفت و عدالت توامان است. انتخابات به عنوان مجالی برای صیقل دادن سیاستها و برنامه های مختلف اداره کشور می باید اعتماد شهروندان به گسستها و پیوستهایی که به فراخور شرایط در سپهر سیاست اتفاق می افتد را بیفزاید و بسترهای لازم برای پایبندی هر چه بیشتر به اصول انقلاب و منطق امام خمینی(ره) را فراهم نماید.
آفتاب یزد:هزار دروغ، 100 هزار پروژه و بقیه قضایا!
«40هزار دروغ، 100 هزار پروژه و بقیه قضایا!»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است که در آن میخوانید؛ سـال گذشته محمود احمدی نژاد اعلام کرد که چهل هزار دروغ علیه دولت او منتشر شده است. البته یک ضرب و تقسیم معمولی و محاسبه تعداد روزهای فعالیت دولت و حتی دقایق و ثانیههایی که از عمر دولت نهم میگذشت نشان میداد که این رقم نمیتواند چندان دقیق باشد. شاید تذکر همین نکته توسط برخی رسانهها، باعث شد که خود او پس از چند روز اعلام کند این آمار توسط بعضی گروههای مردمی تهیه شده است و نه دولت. در اظهارنظری مشابه، دو روز قبل یک مقام دولتی از اجرای یک صد هزار پروژه در دولت نهم خبر داده است. این مقام دولتی که حوزه مسئولیت او هیچ ارتباطی با امور اقتصادی ندارد، همان کسی است که زمانی نه چندان دور در یک انتخابات سراسری، علی رغم شناخته شده بودن به عنوان یک چهره حامی دولت، رأCی بسیار پایینی در تهران به دست آورد. البته در میان سخنان اخیر این حامی دولت، نکات زیادی وجود دارد که با توجه به مسئولیت انتخاباتی سازمان متبوع او می تواند تأیید کننده نگرانیهایی باشد که توسط اصلاحطلبان مطرح می شود و موضوع آن، عدم بی طرفی برخی متولیان انتخابات است. این مورد قبلاً به وفور هشدار داده شده و قاعدتاً در روزهای قبل و بعد از انتخابات نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت. اما ادعای دولتیها در خصوص اجرای 5/2 پروژه به ازای هر دروغِ ضد دولتی- صدهزار پروژه و چهل هزار دروغ- سوژه قابل توجهی برای رسانهها خواهد بود تا با بررسی اجزاء ایـن دو ادعـا، کـمک شایانی به برگزاری یک انتخابات پرشکوه بنمایند.
الـبـتـه در این مورد امید زیادی به نقش آفرینی رسانههای حکومتی نیست. لذا بررسی و خبررسانی جراید مستقل در این زمینه بسیار کارساز خواهد بود. اگر این بررسیها، صحت ادعای مدیران دولتی را آشکار سازد بسیاری از مردم انگیزه پیدا خواهند کرد تا با حضور گسترده در پای صندوقهای رأCی، تلاش بدخواهان دولت نـهم برای مخفی نگهداشتن موفقیتهای این دولت بینظیر را خنثی کنند و این بار با رأCی بالاتر، تداوم کار دولت احـمدینژاد را خواستار شوند. این بررسی همچنین مشخص خواهد کرد آیا سخن مقام سیاسی دولت نهم درست است که »به جز افراد سادهاندیش، بیمار و کسانی که مشاوره غلط به آنها داده شده است، دوستان و دشمنان انقلاب اعتراف دارند عملکرد دولت در چهار سال اخیر سبب توسعه و رشد مقبولیت انقلاب در داخل و خارج شده است«؟ اگر صحت این سخن آشکار شود آنگاه دولت نهم بایستی پاسخگوی این سوال باشد که »چرا آنقدر در توجیه اقدامات خود ضعیف بوده است که بسیاری از اصولگرایان و حتی تعداد قابل توجهی از همکاران دولـت، در طـول چـهار سال گذشته به جمع بیماران سادهاندیش پیوستهاند و قدر موفقیتهای بینظیر دولت نهم را نمیدانند؟« راستی مگر بسیاری از منتقدان جدی دولت- که امروز به ناچار از کاندیداتوری احمدینژاد حمایت میکنند- همان کسانی نیستند که یک سال و 2 ماه قبل به مجلس راه یافتند و مشاور ارشد رئیس جمهور، انتخاب آنها را نشانه »تایید سیاستهای دولت« دانست؟
از طرف دیگر ،چنانچه بررسی آزادانه رسانه ها این حقیقت را آشکار سازد که انتقادات از دولت، نه ناشی از عقدهگشایی و نه نشانه بیماری و مشاوره غلط است، باز هم نتیجه حاصله به نفع افـزایش مشارکت مردم در انتخابات خواهد بود. زیرا گروههای بیشتری با انگیزه قویتر به پای صندوقهای رأCی خواهند رفت تا با انتخاب رئیس جمهور و دولت جدید، ضمن جلوگیری از سقوط کشور به پرتگاه - به تعبیر محسن رضایی - » دربِ باز مانده« صندوق ذخیره ارزی و »تهِ سوراخ« آن را ترمیم نمایند. افشاگری رسانه ها مردم را تشویق خواهد کـرد تا با شور فراوان پای صندوقها بروند و نگرانی نایب رئیس مجلس در خصوص سه سال فقدان استراتژی در دولت را مرتفع نمایند، همچنین نگرانیهای مشترک اصولگرایان و اصلاحطلبان در خصوص قانونگریزی، با انتخاب رئیس جدید برای دولت برطرف خواهد شد تا دیگر نیازی به این تذکر رئیس مجلس به رئیس جمهور نباشد که »کار مُلک با قانونگرایی به سامان میرسد«. امروز بسیاری از اصولگرایان از برخی فرصتها استفاده میکنند تا تبدیل »کابینه 70 میلیونی« به »کابینه همکاران سابق رئیس جمهور در شهرداری، استانداری و دانشگاه علم و صنعت« را مورد انتقاد قرار دهند اما به دلایل سیاسی، باز هم از همان رئیس جمهور حمایت میکنند. افشاگری پیرامون این روش مدیریت احمدینژاد، انگیزه بسیاری از مردم برای تثبیت یا تغییر دولت را گسترش میدهد و همین امر موجب گسترش مشارکت عمومی خواهد شد.
نکته دیگری که مطبوعات مستقل میتوانند به آن بپردازند، وعدههای رنگارنگی است که در هفتههای اخیر برای حل بسیاری از مشکلات مزمن از قبیل تعویق در پرداخت مطالبات کارکنان دولت به ویژه فرهنگیان، عدم پرداخت وام ازدواج به کسانی که در سال 87 ثبت نام کردهاند، تاخیر در اجرای نظام هماهنگ و... ارائه شده است. مطبوعات مستقل قادر هستند برای مردم آشکار سازند که این وعدهها، ادامه فعالیت عادی دولت نهم است یا طبق ادعای منتقدان دولـت، رنـگ و بـوی انـتخاباتی دارد. همین آشکارسازی نیز هر نتیجهای داشته باشد به نفع افزایش مشارکت- حامیان وضع موجود یا طرفداران جدی تغییر- خواهد بود.
البته این بررسیها یک نتیجه فرعی نیز خواهد داشت که ارزش آن برای آینده، کمتر از نتایج کوتاه مدت انتخاباتی نخواهد بود.
در یک کلام مسئولان دولتی و رقبای آنها، میتوانند با کمک به آشکارسازی بعضی از امور، اجازه ثبت این حقیقت در تاریخ را بدهند که »آیا واقعا دولت نهم به صورت مستقل یکصد هزار پروژه را طراحی و اجرا کرده و چهل هزار دروغ را تحمل نـموده است؟« یا آنکه »این ادعاها، تعداد دروغهایمنعکس شده در رسانهها را به چهل هزار و دو میرساند!
جمهوری اسلامی:بهره برداری چند جانبه آمریکا از طالبان
«بهره برداری چند جانبه آمریکا از طالبان»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛در آستانه فعالیت های انتخاباتی برای انتخاب رئیس جمهور جدید افغانستان وزیر دفاع آمریکا فرمانده نظامیان اشغالگر آمریکائی در افغانستان را بر کنار کرد تا اقدامی برای جلوگیری از شورش بیشتر مردم این کشور علیه اشغالگری باشد . ولی کشتار بیش از 100 نفر در حملات سنگین هوائی ارتش آمریکا به روستاهای افغانستان چیزی نیست که با این قبیل اقدامات فریبکارانه جبران شود. هرچند سرفرماندهی ارتش آمریکا با انتشار اعلامیه ای ادعا کرد هدف این حمله سرکوب نمودن طالبان بوده ولی واقعیت ها نشان داد باز هم این روستائیان بی دفاع هستند که قربانی جنایات آمریکا شده اند.
اوج گیری اعتراضات و انتقادات محافل محلی و داخلی باعث اعتراض دولتمردان افغانی و پاکستانی به « اوباما » شده و آنها برای ابزار همدردی با قربانیان مجبور شدند خواستار توقف حملات هوائی به روستاها شوند. این نکته از آن جهت اهمیت دارد که اوضاع سیاسی ـ اجتماعی افغانستان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بسیار حساس و ضربه پذیر است.
حامد کرزای برای « موج سواری » طی نطق بی سابقه ای بطور رسمی آمریکا را به « قتل عام غیرنظامیان » متهم ساخت و تصریح نمود این قتل عام دقیقا متوجه شهروندان بی گناه و بی دفاعی است که در خانه های خود مشغول استراحت یا در خواب بوده اند که اساسا ربطی به طالبان و القاعده نداشته اند. در جریان حملات هوائی اخیر آمریکا حداقل یکصد و چهل و پنج نفر در ایالت « فراه » قربانی شده اند و عده ای بیشتر نیز معلول و مجروح برروی دست روستائیان مانده اند و امکانات محلی جوابگوی مداوای آنها نیست.
در اقدامی موازی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به روستاهای پاکستان حمله کرده و با بمباران خانه های روستائی تلفات سنگینی را وارد ساخته اند . بعلاوه حملات موشکی آمریکا به روستاهائی در ایالت وزیرستان جنوبی حداقل 20 کشته و زخمی بهمراه داشته است . این حملات آمریکا باعث خشم مردم پاکستان شده و آصف علی زرداری در جریان دیدارش با اوباما از وی خواستار توقف حملات ارتش آمریکا به غیرنظامیان گردیده است.
کاخ سفید پیشنهاد توقف بمبارانها و حملات موشکی در افغانستان و پاکستان را نپذیرفته ولی مقامات پنتاگون ادعا کرده اند توقف حملات آمریکا موجب تضعیف دولتهای محلی و تقویت طالبان و القاعده خواهد شد! این همان چیزی است که بدون در نظر گرفتن حملات آمریکا هم درحال وقوع است . در میدان عمل طالبان چه ظاهرا سرکوب شود و چه عملیاتی علیه آن صورت نگیرد به سرعت درحال پیشروی است و با تقویت موقعیت نظامی خود افکار عمومی را به شدت دچار اضطراب کرده است .
باید پرسید که این وضعیت انفجارآمیز چگونه آغاز شد و نقطه پایان شرایط کنونی کجاست و آیا زمانی برای پایان وضعیت انفجاری امروز می توان تصور کرد در واقع همه چیز به ماجرای ابقای تیم نظامی بوش در پنتاگون توسط اوباما باز می گردد. اوباما ضمن ابقای « رابرت گیتس » وزیر دفاع آمریکا باعث شد سیاست جنگی بوش در دوران وی نیز همچنان در عراق و افغانستان استمرار یابد. بعلاوه اوباما در جریان برگزاری اجلاس سران ناتو در بروکسل خواهان موافقت اعضای ناتو با اعزام نظامیان بیشتر به افغانستان شد که با مخالفت سایر کشورها مواجه گردید. اکنون پنتاگون و ارتش آمریکا با تحریک طالبان به آتش افروزی سرگرم تشدید بحران در افغانستان و گسترش ابعاد آن در خاک پاکستان هستند البته مقامات واشنگتن مرتبا چنین وانمود می کنند که نگرانند و غافلگیر شده اند ولی در میدان عمل از تشدید بحران در افغانستان و پاکستان استقبال می کنند و آنرا در جهت منافع دراز مدت آمریکا در منطقه ارزیابی کرده اند.
طالبان یک گروهک تروریستی دست پرورده آمریکاست و حتی امروز هم در حد و اندازه ای نیست که ارتش آمریکا سیا و ابزارهای محلی نتوانند آنرا سرکوب و مهار کنند . اکنون بیش از 7 سال است که ارتش آمریکا به بهانه تلاش برای نابودی طالبان و القاعده در افغانستان حضور دارد ولی بجای اعلام زمان پایان بحران و تعیین جدول زمانی برای نابودی کامل طالبان و القاعده پیشنهاد مشارکت طالبان در قدرت را به دولت مرکزی کابل « دیکته » کرده است ! اگرچه مقامات واشنگتن بارها بطور رسمی و علنی مقامات پاکستان را بخاطر نرمش و انعطاف و عقب نشینی در برابر طالبان شماتت کرده اند و حتی توافقات مشترک برای فعالیت طالبان در « دره سوات » را مورد سئوال قرار داده اند اما این موضع فریبکارانه بازگو کننده نیات واقعی واشنگتن در قبال حوادث پاکستان محسوب نمی شود و چهره منافقانه و سیاستهای دوگانه آمریکا در قبال پدیده طالبان را به تصویر می کشد. به عبارت بهتر آمریکا در مقطع کنونی برای پیشبرد اهدافش به شرارتهای طالبان چه در افغانستان و چه در پاکستان به شدت نیاز دارد و حتی به آن دامن می زند و با بزرگ نمائی پیرامون قدرت محدود طالبان از آنها یک « غول شکست ناپذیر » ساخته است که حتی ارتش آمریکا و سیا علیرغم حضور در ساختار تروریستی طالبان قادر به مهار و سرکوب آن نیست و علیرغم 7 سال تلاش اکنون به « نقطه صفر » بازگشته است و نه تنها افغانستان را بلعیده که حتی پاکستان را هم هدف قرار داده است . بدین ترتیب کاملا قابل درک است که بهره های اصلی از طالبان و القاعده را آمریکا می برد و بطور چندجانبه از طالبان و مقوله تروریسم سود عایدش می گردد.
این شگرد واشنگتن از یکطرف اعضای اروپائی ناتو را مرعوب و متعجب می کند و با هدف جلب نظر موافق آنها برای اعزام نظامیان بیشتر به افغانستان سازماندهی شده که « خطر طالبان » را جدی تر از گذشته به رخ بکشد. از سوی دیگر با توجه به زلزله سیاسی ـ امنیتی در پاکستان اسلام آباد را در « موضع انفعالی » قرار می دهد. واشنگتن سعی دارد از این فرصت برای کشف اسرار اتمی پاکستان سواستفاده کند و رموز اتمی این کشور را در اختیار گیرد و حتی درصورت امکان در جهت نابودی کامل ظرفیت اتمی پاکستان حرکت کند.
البته این پدیده به سادگی رخ نمی دهد و تضعیف پاکستان در برابر هند و « خلع سلاح هسته ای » اسلام آباد می تواند پیامدهای خطرناکی در منطقه بهمراه داشته باشد و موازنه قوا را به زیان مردم منطقه برهم بزند. اما چه کسی نمیداند که این « بازی بدفرجام » را دولتهای گذشته در پاکستان آغاز کردند و طالبان را همچون ماری در آستین خود پروراندند و امروزه توسط همین مار گزیده می شوند، ناگفته پیداست که واشنگتن هم از این شرارتها سودی نخواهد برد و با ایجاد کانونهای جدید بحران در منطقه و گسترش ابعاد خطرات گروههای تروریستی به زیان خود نیز عمل می کند . صرفنظر از اینکه ماهیت حوادث شهریور 1380 چه بوده است اگر داستانهای مطرح شده توسط آمریکا را در این زمینه باور کنیم طالبان و القاعده در آن ماجرا و پیامدهای بدفرجام آن هنوز هم به زیان منافع ملی آمریکا فعالند. اما آیا افکار عمومی آمریکا این نکته را درک می کند و آیا اجازه دارد در اینمورد سخن بگوید !
مردم سالاری:مردان بی ستاره و درد کشور و مردم
«مردان بی ستاره و درد کشور و مردم» عنوان یادداشت روز روزنامهی مردم سالاری به قلم مهدی قوامی پور است که در آن میخوانید؛ این روزها کاندیداهای اصلاح طلب به هر جا که پا می گذارند با یک سوال و نظر خواهی مواجه می شوند : دانشجویان ستاره دار ! همه می خواهند بدانند اگر اصلاح طلبان به قدرت برسند برای ستاره های آنان چه می کنند و البته مردانی که هیچ نقشی در ستاره دار شدن دانشجویان نداشته اند از سر همدردی و همراهی و هم فکری می گویند پس از کسب قدرت دانشجویان را بی ستاره خواهند کرد. و صد البته این برای ما که به یمن و برکت دولت نهم در هفت آسمان یک ستاره هم نداریم بسیار جای تعجب و حیرت دارد.
چرا دانشجویان ما که اصولا جزو افراد فرهیخته و اندیشمند جامعه ما هستند چنین بی تابانه خواهان بی ستاره شدن هستند؟ آیا از سر همدردی با جامعه چنین می کنند؟ به گفته برخی افراد دانشگاه که سیصد سال لانه اساتید لائیک بود که البته حالا دیگر برخی از آن اساتید نیز بازنشسته شده اند! ما نیازی به تجربه و تخصص نداریم سازمان عریض و طویل مدیریت و برنامه نمی خواهیم هر چه که هست در دستان توانمند خود ماست چون ما می توانیم.
ما به جای حل مشکلات مردم از طریق سازمان ها و نهادها، خودمان از مردم می خواهیم تا آنان برای ما نامه نگاری کنند و ما خود یک تنه همه مسائل و مشکلات جامعه را حل می کنیم و برای دنیا هم نامه نگاری می کنیم تا علاوه بر مشکلا ت داخلی ا ز سر دلسوزی و مهرورزی مشکلات جهان را حل کنیم چون ما مدیریتی جهانی داریم و البته این مهم نیست که مبلغی پول نفت در داخل از قانون بودجه انحراف پیدا کند و یا فردی با مدرک دکترای جعلی در صحن علنی مجلس مطرح کنند وزیر کشورمان شود و یا چه اهمیتی دارد که تورم از همه مرزها بگذرد، کشاورزان متحمل زیان های بسیار شوند وقتی آقای مشاور مرزهای انقلاب را در می نوردد تا ما با ملت اسرائیل دوست باشیم و پرتقال اسرائیلی به صورت غیر عمدی سر از بازارهای ما در آورد؟ به راستی این دانشجویان ما را چه شده است که این چنین خواهان بی ستاره شدن هستند؟ ما انسان های بی ستاره در به در دنبال سیب زمینی ای می گردیم که توزیع شد و به ما نرسید . ما حتی نفت را بر سر سفره هایمان نمی خواهیم هیچ کس هیچ وقت هیچ جا حتی در انتخابات ریاست جمهوری نهم نگفت که نفت را بر سر سفره هایمان می آورد چون همه می دانند که غذا بوی نفت می گیرد ما انسان های بی ستاره از بس که ارشاد شدیم حتی دیگر مهرورزی نمی خواهیم.
ما فقط رئیس جمهوری می خواهیم که مشکلات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ما را حل کند البته نه یک شبه و نه یک تنه . حالا دیگر ما ستاره هم نمی خواهیم یعنی سال هاست که چشم از آسمان برگرفته ایم و به زمین دوخته ایم. شاید دانشجویان ما نیز به همین نقطه رسیده اند. شاید!
آری ما رئیس جمهوری می خواهیم که درد مردم و کشور بفهمد فقط همین!
قدس:انگاره های جهت دار سیاسی در پرونده صابری
«انگاره های جهت دار سیاسی در پرونده صابری» عنوان سرمقالهی روزنامهی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛رکسانا صابری خبرنگار ایرانی الاصل آمریکایی که در 22 بهمن ماه سال گذشته به اتهام جاسوسی برای آمریکا بازداشت و در مراحل اولیه محاکمه بر اساس رأی دادگاه بدوی به هشت سال زندان محکوم شده بود، در دادگاه تجدیدنظر آزاد شد.
اکنون پس از آزادی وی بازتابهای داخلی و خارجی این موضوع، دیدگاه های متفاوتی را رقم زده است، به نحوی که عده ای در تحلیل سوژه صابری در پی القای این نکته هستندکه آزادی وی قبل از آنکه در چارچوبهای حقوقی قابل تحلیل باشد، از انگاره های سیاسی موجود متأثر است و به نوعی در صدد تبیین این مطلب هستند که استقلال قضایی دادرسی در این پرونده را مخدوش جلوه دهند.
گفتنی است، اگر در روند دادرسی این پرونده، نامبرده در دادگاه تجدیدنظر محکوم می شد، منتقدان با استفاده از تعابیر ضد حقوق بشری تلاش می کردند اقدام دستگاه قضایی را زیر سؤال ببرند و با محکومیت وی، موج دیگری از اتهامها را علیه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به راه می انداختند تا از این رهگذر، شیوه قضاوت در پرونده صابری را غیرعادلانه و سیاسی جلوه دهند.
اکنون مراحل دادرسی و ارجاع پرونده در دادگاه تجدیدنظر و اعلام حکم وی که نقض حکم دادگاه بدوی است، مورد اعتراض برخی تحلیلگران واقع گردیده، این در حالی است که پرونده هر متهمی در فرآیند بررسی حقوقی ممکن است سرنوشت مشابه ای را پیدا نماید و دادگاه تجدیدنظر، رأی دادگاه بدوی را تأیید و یا نقض کند.
عده ای آزادی صابری را نتیجه فشار محافل خارجی و بین المللی تعبیر نموده و در پی اثبات این موضوع هستند که جمهوری اسلامی نتوانست استقلال قضایی خود را در این پرونده به نمایش بگذارد. در ارتباط با این نگرش باید اذعان نمود، مگر تاکنون ایران در معرض فشارهای بین المللی نبوده است، اگر مسؤولان کشور مفهوم تسلیم را در رفتارهای خویش در تعاملهای جهانی ضمیمه شخصیت خود می نمودند، کشورهای غربی هزینه مناسبات سیاسی را با تشدید فشارهای سیاسی علیه ایران بالا نمی بردند و تلاش می کردند زیاده خواهیهایشان را با قیمت ارزان تری پیگیری کنند.
در سالهای گذشته تشدید فشارها علیه جمهوری اسلامی با عنوان نادیده گرفتن حقوق شهروندی و اتهامهای متعددی چون برخورد با شهروندان، نتوانست موجب شود که قوه قضائیه برای خرسندی بیگانگان ساز و کارهای قضایی را متغیر تابع خواسته های سیاسی آنان قرار دهد تا ایران را از چنین اتهامهایی مبرا نمایند.
هنوز سالهای حاکمیت دوم خرداد که عده ای با سؤاستفاده از فضای آزادی، هنجارشکنی می نمودند از حافظه ملت بیرون نرفته است. در مقطعی که شکل گیری جو سیاسی موجود هر گونه اقدامی از سوی دستگاه قضایی را با مشکلات جدی مواجه می نمود، عده ای اقدام به زیر سؤال بردن باورهای جامعه می نمودند، این در حالی است که اقتدار این دستگاه با وجود حمایتهای برخی کشورها با ادبیات عوام فریب برای تحمیل خواسته های سیاسی شان، هیچ گاه موجب اغماض از سوی قوه قضائیه نگردید.
بنابراین، همان گونه که تاکنون جمهوری اسلامی تسلیم فشارهای بیگانگان نشده است، از این به بعد نیز با همین استراتژی، روابط خود را با دیگر بازیگران عرصه سیاست خارجی تعریف خواهد کرد.
برخی تحلیلها نیز آزادی صابری را نقطه عزیمت جرقه روابط ایران و آمریکا با توجه به طرح شعار تغییر از سوی اوباما مطرح کرده اند تا این موضوع را اثبات نمایند که آزادی ایشان چراغ سبز تهران به واشنگتن برای برقراری رابطه می باشد. بدون تردید پس از سپری شدن 100 روز ریاست جمهوری باراک اوباما، در ترجمه و تفسیر شعار مطرح شده توسط وی، اثر ملموسی قابل مشاهده نمی باشد. طبیعی است، هنگامی که پیشگام تغییر، با شعارهای اعلام شده نسبت به آنچه گفته بود پایبند نبوده است، بنابراین، انتظار تحول در دیگر بازیگران توقع بیهوده ای است.
مقامهای جمهوری اسلامی بارها با وضوح مفروضهای رابطه با آمریکا را بیان نموده اند و هیچ دولتمردی تاکنون از این موضع عدول نکرده است، زیرا بحث برقراری رابطه، مستلزم ایجاد زیرساخت سیاسی از سوی آمریکاست که تاکنون رفتارهای مقامهای واشنگتن بیانگر عدم تغییر در رفتار آنهاست.
قوه قضائیه در جمهوری اسلامی با وجود اتهامهای گسترده از سوی بیگانگان مبنی بر برخورد با آزادیهای شهروندان و یا ایجاد تنگناهای حقوقی -که در نهایت منجر به اتهام نقض حقوق بشر از سوی آنها نسبت به جمهوری اسلامی بوده است- هیچ گاه از مواضع خویش کوتاه نیامده و عقب نشینی نکرده است، بلکه با اقتدار وظایف حقوقی خویش را انجام داده است و هیچ گاه تحت تأثیر این جوسازیها قرار نخواهد گرفت.
سیستم قضایی ایران مکانیسم احقاق حقوق متهمان را از جمله حق تجدیدنظر، حق استیناف در دادگاه و مرجع قضایی برتر به وضوح مورد توجه قرار داده و این حق را برای خانم صابری و وکیلش محفوظ دانسته است.
بدین ترتیب، جنجال قضاوتهای ناصواب در خصوص پرونده رکسانا صابری نسبت به قوه قضائیه قبل از آنکه وجاهت حقوقی داشته باشد، تحلیلهای ژورنالیستی متأثر از انگاره های سیاسی می باشد تا از این منظر تفکیک قوا در جمهوری اسلامی مخدوش جلوه داده شود.
آفرینش:بومی گزینی؛ گریز از واقعیت !
«بومی گزینی؛ گریز از واقعیت !»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم مسعود رفیعی طالقانی است که در آن میخوانید؛داوطلبی را که به رغم کسب رتبه دو رقمی در کنکور سراسری سال 87 دانشگاه های کشور نتوانسته بود در کلاسهای درس رشته و دانشگاه مورد نظر خود بنشیند ، نمی شد به هیچ قیمتی آرام کرد ! این قسمتی از جملاتی بود که ناظران تحصن چند روزه داوطلبان کنکور سراسری مقابل سازمان سنجش و آموزش کشور می گفتند . تحصنی که به نظر نمی رسید جز با لغو مصوبه بومی گزینی پایان یابد . هر چند که تحصن ها با لغو مصوبه به پایان رسید اما مردان دولت نهم در وزارت علوم از مواضع خود کوتاه نیامدند و بومی گزینی را چون آتشی زیر خاکستر نهفتند تا دوباره با گذر از سالی به سال دیگر، سر برآورد و رسانه ها خبر نحوه و چگونگی بومی گزینی در آزمون 88 را بر سر خط اخبار خود جای دهند.خبری که تیتر" بررسی بومی گزینی کنکور در دستورکار شورایعالی انقلاب فرهنگی " را بر پیشانی خود داشت و البته با قرار دادن کلمه " تعدیل " در کنار اصطلاح "بومی گزینی" بی شک نشان از آن داشت که مسئولان و دست اندرکاران کنکور 88 اعتراضات سال گذشته را از خاطر نبرده اند و نیم نگاهی به آن دارند ، هر چند که نخواهند از طرح خود کوتاه بیایند!
چندی پیش بود که خدایی معاون سازمان سنجش آموزش کشور با اشاره به تغییر نحوه پذیرش بومی دانشجو در کنکور 88 و تصویب این تغییرات در شورای عالی انقلاب فرهنگی، گفت: بر این اساس مقرر شده است که پذیرش بومی کنکور 88 در 13 رشته مطلوب دانشگاهی، پس از کسر سهمیه 40 درصدی ایثارگران به صورت 60 درصد گزینش بومی و40 درصد گزینش آزاد صورت گیرد. وی تاکید کرد که بر اساس مصوبه شورا مقرر گردیده است در رشته های مهندسی برق، مهندسی مکانیک، مهندسی کامپیوتر، مهندسی عمران، مهندسی معماری، مهندسی صنایع در گروه آزمایشی ریاضی و فنی; پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و دامپزشکی در گروه آزمایشی علوم تجربی; حقوق، روانشناسی و حسابداری در گروه آزمایشی علوم انسانی پذیرش بومی 60 درصد گزینش بومی و 40 درصد گزینش آزاد صورت گیرد و در صورت عدم تکمیل ظرفیت اختصاصی به سهمیه ایثارگران، باقمانده ظرفیت به صورت 50 درصد گزینش بومی و50 درصد گزینش آزاد به پذیرش داوطلبان اختصاص خواهد یافت. خدایی در خصوص گزینش در سایر رشته های آزمون سراسری نیز مصوبات دویست و سیزدهمین جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیته مطالعه و برنامه ریزی کنکور را مورد استناد قرار داد و گفت : پذیرش بومی پس از کسر سهمیه ایثارگران 40 درصد، به صورت 80 درصد بومی و 20 درصد آزاد صورت خواهد پذیرفت . این خبر را به طور حتم تمامی داوطلبان آزمون سراسری شنیده اند و به این ترتیب اعتراض به سهمیه ها در کنکورهای سنوات مختلف که با گذشت سالهای طولانی دیگر چندان مورد توجه داوطلبان آزاد ورود به دانشگاه ها نبود ، این بار جای خود را به مصوبه بومی گزینی داده است که کابوسی تلخ برای داوطلبان ورود به دانشگاه های دولتی است چرا که هنوز تب اعتراض داوطلبان نسبت به بومی گزینی در کنکور سال 87 فرو ننشسته که اعضای کمیسیون آموزش مجلس نیز از طرح الزام دانشگاه ها به پذیرش بومی دانشجویان دختر برای آزمون سراسری 88 خبر داده اند.
بدین ترتیب نمایان است که داوطلبان آرام آرام باید بومی گزینی را به عنوان مصوبه ای لازم الاجرا بپذیرند و با آن کنار بیایند اگر چه ذهن خلاق ایرانیان در دور زدن بسیاری از قوانین ، بعید نیست این بار فکری هم به حال دور زدن موضوع بومی گزینی کند که اگر چنین شود ، با توجه به تمرکز دانشگاه های برجسته و مطرح کشور در تهران ، این بار باید شاهد مهاجرت تعداد زیادی از خانواده های ایرانی در سالهای تحصیل فرزندانشان در مقطع دبیرستان به تهران بود . اتفاقی که اگر رخ دهد بی شک می تواند معضلات تازه ای برای این کلانشهر بی سامان پدید آورد! بومی گزینی طرحی است که تا کنون از چند منظرمورد اعتراض کارشناسان واقع شده است.
عده ای این مصوبه را طرحی برای تعدیل جنسیتی و عده ای دیگر آن را مصداق عینی ورود دولت به حوزه خصوصی مردم که حق انتخاب محل تحصیل و ... است، می دانند. جمعی از کارشناسان نیز فارغ از بیان این مسائل اجرای مصوبه بومی گزینی را ناتوانی در تامین خوابگاه های دانشجویی و سایر امکانات مورد نیاز دانشجویان عنوان می کنند که مسئولان به این وسیله می کوشند تا ضعف مدیریت و به تبع آن امکانات خود را با اتخاذ ساده ترین تصمیم ، پنهان کنند و دم دست ترین و سطحی ترین راه برای حل این مشکل را برای بحران ظرفیت خوابگاه ها و دوری دانشجویان از خانواده برگزینند ! مقامات وزارت علوم و سازمان سنجش نیز تا کنون پاسخ درخوری به اعتراضات نداده اند و تمرکز زدایی را بهترین دلیل کار خود دانسته اند. حال آنکه بومی گزینی را اگر اقدامی در راستای تمرکززدایی بدانیم نمی توان آن را در مسیر اجرای عدالت که اصلی ترین شعار دولت نهم بوده است ، دانست ! عدالت آموزشی یکی از سرفصل های ویژه عدالت است و قیمت تمرکز زدایی ، فرونهادن عدالت نخواهد بود. آنچه در دو، سه سال اخیر رخ داده بی شک پاک کردن صورت مساله به جای ایجاد امکانات مناسب برای قشری است که آینده جامعه در گرو افزایش آگاهی ها و مهارت های علمی و عملی آنهاست .
باید دانست که در شرایط حاضر این فرصت در همه جهان فراهم آمده که افراد بتوانند برای شکوفا کردن استعدادهایشان در دورترین نقاط جهان به تحصیل بپردازند. این یکی از آموزه های دینی هم هست که برای کسب علم در صورت لزوم باید به دوردست ها سفر کرد. بدین ترتیب به نظر می رسد مجلس باید قوانینی را تصویب کند که به توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور منجر شود و در جهت اهداف سند چشم انداز باشد. اشتغال فارغ التحصیلانی که اکنون انبوهی از آنان در شهرهای کوچک در انتظار یافتن کسب و کارند ، مهمتر از اتخاذ تصمیم در هر زمینه دیگری خواهد بود . بهتر است قانون گذاران به جای فکر کردن به هزینه های خوابگاه های دانشجویی و سفر به شهرستان ها فکری برای اشتغال آنان کنند. اجرای بومی گزینی به این ترتیب گریز از واقعیت خواهد بود !
سرمایه:بیدارباش جامعه شناسان
«بیدارباش جامعه شناسان»عنوان سرمقالهی روزنامهی سرمایه به قلم دکتر داور شیخاوندی است که در آن میخوانید؛ روال معمول آن است که احزاب، بیانیه ها و مواضع سیاسی حامیان خود را منتشر کنند. البته از زاویه ای متفاوت انتشار بیانیه 75 جامعه شناس، اقدامی ارزشمند است زیرا این بیانیه محصول اندیشمندان است و نه برخاسته از احزاب، گروه ها و جمعیت ها.
بیانیه 75 جامعه شناس، بیدارباش پرطنین آنان خطاب به مسوولانی است که تاکنون در برابر مصائب و معضلات عدیده جامعه چشم فرو بسته اند یا خود را به خواب زده اند. شایسته تر آن بود که احزاب با برنامه های مشخص خود پیش بیایند و بیانیه صادر کنند و با ارائه برنامه اجتماعی منسجم به نقد برنامه مدون رقیب بپردازند تا امکان گزینش رای دهندگان از میان برنامه های حزبی جمعی و تعهدآور بیشتر فراهم شود. اما در نبود احزاب پویا (به دلایل عدیده ساختاری) باید بیانیه مسوولیت شناسانه متخصصان آسیب شناسی اجتماعی را به فال نیک گرفت و امیدوار بود هشدارهای آنان در غریو تهاجم سیاسی رقیب گم نشود و نزد پیروز انتخابات دهم ( هر نامزدی که باشد) گوش شنوایی بیابد. جامعه شناسان امضاکننده بیانیه و سایر همکاران آنان نیز باید همواره ضمن حفظ هوشیاری، واکنش های مناسبی به چالش های اجتماعی نشان دهند. در این صورت کالبدشکافی آسیب های اجتماعی پایدارتر و تاثیرگذارتر خواهد بود.
دنیای اقتصاد:رقص رازآلود اژدهای چینی و خشم ایرانیان
«رقص رازآلود اژدهای چینی و خشم ایرانیان» عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنانصفت است که در آن می خوانید؛رقص رازآلود و دهشتناک اژدها توسط چینیها در دنیا مشهور شده است.
رقصندگان در زیرانبوهی از پارچه و رنگ و نقاب پنهان میشوند و در حالی که تماشاگران آنها را نمیشناسند، آنها تماشاگران را خوب میبینند. رهبران حزب کمونیست چین، در دنیای کسبوکار و تجارت همین رقص رمزآلود را به نمایش گذاشتهاند. در حالی که وسعت سرزمین و نیروی هراسآور حزب کمونیست چین سدی بلند کشیدهاند تا گوشهوکنارهای پنهان اقتصاد این کشور دیده نشود، اما آنها دنیا را زیرنظر دارند و هر واکنش آنها را با دقت بررسی میکنند. رهبران حزب کمونیست چین این رقص اژدها را در سرزمین ایران به خوبی اجرا کردهاند و رفتارشان به گونهای بود تا رسم پسندیده مهماندوستی و میهماننوازی ایرانیان توسط رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران برای دقایقی کنار گذاشته شود. در حالی که کمتر ایرانی وجود دارد که در خانه خویش به میهمانش تندی کند، اما محمد نهاوندیان، رئیس اتاق بازرگانی ایران، چنین کرد. چینیها کدام اقدامهای غیرپسندیده درباره مناسبات با ایران را انجام دادهاند که میزبان ایرانی با آنها تندی کرد؟
واقعیت تلخ این است که چین از اضطرار و شرایط سخت جامعه ایرانی نهایت منفعتطلبی را انجام داده و رسم جوانمردی را نادیده گرفته است. وقتی ایران در تجارت خارجی و در بازارهای جهانی مالی با تنگنای تحریم غرب، به ویژه آمریکا مواجه شد، چشم امیدش به رهبران حزب کمونیست چین بود که در برابر این تحریم ایستادگی و نوعی تسامح را برای بازرگانان ایرانی فراهم کند که این اتفاق نیفتاد و موجب خشم رییس اتاق بازرگانان و صنعتگران ایران شد. چینیها در حالی ادعای دوستی با ایران را در بوق میکنند که همراه با سایر کشورهای دارنده حق وتو، با تحریمهای ایران موافقت کردند.
رهبران چینی در حالی که وعده سرمایهگذاری در صنعت نفت ایران را فریاد میکنند و در عمل کار چندانی انجام نمیدهند، راه خود را به سوی عراق کج کردهاند.
رهبران چین در حالی ادعای دوستی با ایران را با صدای بلند میگویند که سرمایهگذاری قابل توجهی در صنعت مس آفریقا انجام دادهاند و در ورود به این میدان در ایران وقت تلف میکنند. این اقدامهای چین در زمانی انجام میشود که بازارهای پوشاک، پارچه، کیف، کفش، ابزاروآلات فنی و ... تولید شده در این کشور آه از نهاد تولیدکنندگان ایرانی بر آورده است.مدیران و مسوولان اتاق بازرگانی ایران در برابر چنین رفتاری حق دارند که از چینیها گلایه کنند.رهبران حزب کمونیست چین بدانند که چرخ روزگار همواره مطابق میل آنها نمیچرخد و دیر یا زود شرایط مناسبات ایران با غرب با تحول مواجه خواهد شد و شهروندان ایرانی داوری خوبی درباره آنها نخواهند کرد.
ممکن است گفته شود که چینیها با تولید و عرضه کالای ارزانقیمت به بازار ایران، حتی به شهروندان ایرانی خدمت میکنند، اما واقعیت این نیست؛ چینیها از مدارای جهانی با خود بهرهبرداری کرده و با تثبیت نرخ یوان و از طرف دیگر با ارزان نگهداشتن نرخ مزد کارگران و البته دامپینگ غیرمحسوس، توانستهاند در بازارهایی مثل ایران کامیاب شوند و این جاودانه نیست. مسوولان اتاق مشترک ایران و چین هرچند یکبار به دفاع از چین میپردازند و بازرگانان ایرانی را عامل ورود کالاهای بنجل چینی میدانند و با این حرفهای خود موجب دلگرمی چینیها میشوند. به نظر میرسد ایران میتواند با افزایش نرخ تعرفه بر روی کالاهای چینی جبران مافات کند و رفتارهای دوگانه چینیها را تا اندازهای تعدیل کند. رقص اژدهای رازآلود چین نمیتواند برای همیشه ادامه یابد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس کل سازمان امور مالیاتی کشور در گفتوگوی اختصاصی با «جامجم» مطرح کرد
رضا بدرالسماء هنرمند پیشکسوت عرصه نگارگری در گفتوگو با «جامجم»:
وزیر صنعت، معدن و تجارت در گفتوگوی اختصاصی با «جامجم» مطرح کرد: