نگاهی به حالات روحی گروگانگیران و نگاه قانون به آنان

این‌ جرم ‌مجازات ‌سنگینی ‌ندارد

سه‌شنبه سی‌ام مرداد ماه 86: ساعت 9 صبح را نشان می‌دهد. جمعیت زیادی به سالن آمده‌اند و مقابل غرفه‌ها رژه می‌روند. همه چیز حول محور نظم می‌چرخد و برنامه‌ها سرگرم‌کننده است...10‌دقیقه از 9 گذشته است. از دور صدایی می‌آید و به دنبال صدا مردی نقابدار با اسلحه‌ای در دست وارد سالن می‌شود. سکوت با صدای شلیک تیر هوایی می‌شکند و ناله‌های آدم‌های نگران بلند می‌شود. مرد نقابدار کلاشینکفش را دور تا دور رو به سوی آدم‌ها می‌چرخاند و با دلهره به دل انداختن خواستار بسته‌شدن همه درها می‌شود. ولی یک نفر از ترس غش می‌کند و روی دست‌ها دست به دست می‌شود. با اجازه جوان نقابدار او را به بیرون تالار می‌برند و درها دوباره بسته می‌شود. هیچ‌کس نمی‌داند او چه می‌خواهد، اما حرف زدن‌هایش دستش را رو می‌کند. «به هیچ‌کس آسیب نمی‌زنم، تو را به خدا به حرف‌هایم گوش دهید» مرد نقابدار که این جملات را می‌گوید واژه‌ها در دهان‌ها می‌ماند و سکوت برقرار می‌شود. او که هنوز نقاب به چهره‌ دارد،‌می‌کوشد تا خیال‌500‌نفری را که گروگان او هستند آسوده کند و مرتب «به شما کاری ندارم» را تکرار می‌کند.
کد خبر: ۲۲۸۱۳۸

ولی او 2 سی دی در دست دارد که می‌خواهد آن را برای حاضران پخش کند. کسی نمی‌داند محتوای این لوح‌های فشرده چیست ولی آن‌گونه که او می‌گوید فیلمی از ستم‌هایی است که بر او رفته است. سخنانش گرم و تاثیرگذار است تا جایی که حاضران در سالن، دلسوزی را جایگزین ترس می‌کنند. در این میان برخی جرات می‌یابند تا کمی به مرد نزدیک شوند. او نیز مقاومتی ندارد و دوستانه کنار آنان می‌نشیند. نقاب که از چهره‌اش کنار می‌رود، جوانی بیست و چند ساله می‌نماید و البته نه آنقدر هولناک. صدایش گرفته و خش‌دار شده و سرش از ناراحتی به این سو و آن سو پیچ و تاب می‌خورد. یکی از میان جمعیت با آب‌میوه‌ای در دست، کیک درون کیفش را به مرد جوان تعارف می‌کند و او هم آنها را می‌گیرد و در دهان می‌گذارد. حالش که کمی جا می‌آید دوباره سی‌دی‌ها را در هوا می‌چرخاند و پخش شدنشان را طلب می‌کند. با اصرار او مسوولان سالن دست به کار می‌شوند. ولی در خیل جمعیت، گوشی‌های تلفن همراه نیز به کار می‌افتد و شماره 110 بر صفحه آن نقش می‌بندد. مرد نقابدار نباید چیزی از این کار بفهمد، او نیز متوجه امور نیست... بالاخره سی‌دی‌ها پخش می‌شود. محتوای آن تصاویر گنگی است از یک گروگانگیری آن‌هم در یک مدرسه. مرد می‌گوید «این منم» و روی تصویر مردی به قدوقامت خودش را نشان می‌‌دهد. می‌گوید دو سال پیش این کار را کرده‌ام.

در جمعیت ولوله می‌افتد و عده‌ای دست به دعا، آمدن پلیس را انتظار می‌کشند. سی‌دی دوم هم در حال پخش شدن است اما صدای آن با نوای آژیری بلند به هم می‌آمیزد. «پلیس آمده است» این را حاضران در سالن با هم تکرار می‌کنند ولی مرد نگران نیست و با آرامش اسلحه و فشنگ‌هایش را میان جمعیت تقسیم می‌کند. قفل‌های در نیز با ضربات نیروهای پلیس شکسته می‌شود و هجوم جمعیت به خارج، موجی انسانی پدید می‌آورد. حالا دیگر پایان خط است ولی مرد نقابدار بی‌هیچ مقاومتی دستش را به نشانه تسلیم بالای سر می‌برد... شاید آن دسته از شهروندانی که تیترهای مهم روزنامه‌ها را خیلی خوب به خاطر می‌سپارند، هنوز خاطره این گروگانگیری را به یاد داشته باشند. روزی که جوانی 27 ساله و مسلح 500 نفر از شرکت‌کنندگان جشنواره فکری جای پا را به گروگان گرفت و نام خود را به عنوان عامل بزرگ‌ترین گروگانگیری در تاریخ پایتخت ثبت کرد. یک‌سال و دو ماه پیش این جوان که خود را گروگانگیر مدرسه رازی در سال 84 نیز معرفی می‌کرد، ادعا کرد زمانی عضو سپاه و نیروی انتظامی بوده و به علت دفاع از دانشجویان، مبارزه جدی با مواد مخدر و خودداری از دریافت رشوه شکنجه شده و خانواده‌اش نیز در معرض خطرند. البته این ادعاهای او هیچ‌گاه از سوی مسوولان پلیس تایید نشد، اما آن چیزی که در سطرهای روزنامه‌های پایتخت درج شد، رسیدگی به وضعیت مادر بیمار گروگانگیر به عنوان انگیزه این گروگانگیری بود، هر چند که سردار رادان عمل این مرد نقابدار را چیزی جز بازتاب اختلالات روانی‌اش معرفی نکرد. اما این رویداد با هر انگیزه‌ای که انجام شده باشد همان چیزی است که صاحب‌نظران از آن به عنوان بزه یاد می‌کنند. البته در کشور ما گروگانگیری به شدت برخی کشورهای جهان رخ نمی‌دهد بویژه آن‌که در گروگانگیری‌هایی که صورت می‌گیرد بیشتر، انتقام‌های شخصی انگیزه‌ای برای این کار می‌شود. این درست همان چیزی است که دکتر ناصر قاسم‌زاده دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه نیز آن را تایید می‌کند. این مدرس دانشگاه، گروگانگیری‌های انجام شده در سطح جهان را به سه دسته مهم تقسیم می‌کند و حساب سارقان حرفه‌ای و گروگانگیرانی را که با مقاصد سیاسی دست به این کار می‌زنند، از گروگانگیران عاطفی جدا می‌کند.

آن‌گونه که او می‌گوید آن دسته از افرادی که از آنها با عنوان سارقان حرفه‌ای یاد می‌شود، مجرمانی هستند که برای به پایان رساندن سرقت خود و به دست آوردن پول از هر راهی از جمله گروگانگیری استفاده می‌کنند. این در حالی است که دسته دیگری از این افراد که بیشتر در بخش حمل و نقل هوایی دست به گروگانگیری می‌زنند بیشتر اهداف سیاسی را دنبال می‌کنند و برای نجات خودشان و رساندن صدای اعتراضشان به گوش جهانیان، در قالب گروگانگیر ظهور می‌کنند. البته به گفته این مدرس دانشگاه این دو نوع گروگانگیری در کشور ما بسیار اندک اتفاق می‌‌افتد، در حالی که نوعی از گروگانگیری که عاطفه و احساس و مشکلات در آن حرف نخست را می‌زند بیشتر رخ می‌نماید.

جمع قابل‌ توجهی از گروگانگیران به سبب بیماریهایی که در رده اختلالات شخصیتی جای می‌گیرند به این کار روی می‌آورند

تحلیل قاسم‌زاده در این مورد این‌گونه است: در گروگانگیری‌هایی که بعد اجتماعی آن پررنگ است، فرد گروگانگیر به طور معمول دچار درجاتی از اضطراب و عزت نفس پایین است، طوری که فکر می‌کند با گروگان گرفتن فرد یا افرادی می‌تواند مطرح شود و حرفش را به گوش مسوولانی که در دسترس نیستند، برساند. البته این مشاور خانواده در عین حال به فقر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی این قبیل افراد نیز اشاره می‌کند و با این وصف که این افراد چون فکر می‌کنند حقی از آنان ضایع شده باید فراتر از قانون حرکت کنند، به این پرسش نیز پاسخ می‌دهد که با وجود میلیون‌ها انسان فقیر در جهان چرا تنها تعدادی از آنان دست به این کار می‌زنند: وقتی تعادل روحی فرد به نوعی به هم می‌خورد و در لحظاتی که از اضطراب و فشار روانی رنج می‌برد، ناگهان تصمیم می‌گیرد به دیگران آسیب برساند که این احساس می‌تواند ناشی از خواندن یک کتاب یا دیدن یک فیلم باشد. با این حال قاسم‌زاده برخی گروگانگیری‌هایی را که در آن گروگانگیر آسیبی به افراد نمی‌زند، در قالب ناتوانی فرد برای حل مشکل و احقاق حقوق از دست رفته و گاه برای به دست آوردن پول و گذران زندگی تعبیر می‌کند. اما نگاهی کوتاه به اخبار حوادث نشان می‌دهد که مردها در گروگانگیری‌ها نقشی پر رنگ‌تر از زنان دارند. وقتی این موضوع را با دکتر قاسم‌زاده در میان گذاشتیم او به ویژگی‌های سرشتی مردها در ابراز خشونت اشاره کرد و توضیح داد: گروگانگیری نوعی از بزهکاری است که خشونت زیادی را می‌طلبد، حال آن که مردها از این ویژگی برخوردارند.

در واقع در تمام جهان مردها قدرت واکنش و عکس‌العملی خوبی دارند و در فریاد زدن، کتک‌کاری، خشم و ایجاد ترس و وحشت از زنان پیشی می‌گیرند، به گونه‌ای که با اتکا بر همین ویژگی است مردانی که به نوعی از جامعه لطمه خورده‌اند و در پی انتقام از گروهی هستند که حقشان را ضایع کرده‌اند، ‌دست به گروگانگیری می‌زنند. البته آن‌گونه که این مشاور خانواده بیان می‌کند جمع قابل‌توجهی از گروگانگیران نه به خاطر این قبیل مسائل، بلکه به سبب بیماری‌هایی است که در رده اختلالات شخصیتی جای می‌گیرند به این کار روی می‌آورند؛ همان روندی که قاسم‌زاده در توضیح آن اعلام می‌کند که در طول روند رشد عواملی ژنتیک یا محیطی بیماری‌زا سبب می‌شود تا فرد پاسخ‌های درست برای ارضای خواسته‌هایش را یاد نگیرد.

مشکلی که از جایی دیگر می‌جوشد

وقتی دکتر قاسم‌زاده بر لزوم وجود خشونت در فردی که گروگانگیری می‌کند دست می‌گذارد، نقش خانواده‌ها در پرورش آدم‌هایی خشن و دوستدار درگیری بیش از پیش پررنگ می‌شود. در واقع فرد پرخاشگر در خانواده یاد می‌گیرد هر زمان که دچار ناکامی یا ناراحتی شد از پرخاشگری استفاده کند. او فردی با اعتماد به نفس پایین و ناتوان در برقراری ارتباط انسانی سالم است که خشونت و قدرت خود را بر سر فردی ضعیف‌تر از خود هوار می‌کند. به این ترتیب در صورت تولد در چنین خانواده‌ای هنگامی که نمی‌توانیم حرفمان را به کرسی بنشانیم به وسیله خشونت آن را اعمال می‌کنیم. این به این معناست کسی که اقتدار درونی‌اش از بین رفته یا کمرنگ شده ناچار است از راه خشونت خواسته‌اش را محقق کند. این همان چیزی است که دکتر تورج مرادی، فوق‌تخصص روانکاوی نیز آن را تایید کرده است. او می‌گوید وقتی ما احترام به خود را یاد نگرفته‌ایم و از کودکی با احساس تحقیر زندگی می‌کرده‌ایم، به طور حتم به دیگران نیز احترام نمی‌گذاریم و این بی‌احترامی را بر فردی که از خودمان ضعیف‌تر است اعمال می‌کنیم. در واقع این بی‌احترامی مثل یک عقده سرکوب شده حل نشده در درون ما باقی می‌ماند و هنگامی که عوامل بیرونی نیز تحریکمان کند، آن را به صورت خشونت و پرخاشگری به بیرون می‌ریزیم.

نقبی در قانون

علاوه بر نقش خانواده‌ها، آن چیزی که برخی صاحب‌نظران همواره در نقد حوادث و رویدادهای اجتماعی بر آن تکیه دارند، عاملی است که از درون قانون می‌جوشد. اگر در قانون مجازات اسلامی ایران گذری کنید در هیچ جای آن از مجازات فرد گروگانگیر سخنی به میان نیامده است. درست همان سکوتی است که در مورد قتل فرزند به دست پدر یا نحوه محاسبه دیه زنان و تفاوت چشمگیر آن با مردان حاکم شده است. وقتی هجدهم اردیبهشت امسال آن جوان فراری برای نجات خود از چنگ قانون تصمیم گرفت پسرخاله خود را به گروگان بگیرد تا بتواند از دست ماموران پلیس بگریزد، وقتی اواخر بهمن سال گذشته اشرار تلاش کردند در هرمزگان عده‌ای را به گروگان بگیرند یا زمانی که نیمه اسفند سال گذشته جوانی به نام علی با به گروگان گرفتن مادر و برادرزنش 5 ساعت ماموران پلیس را مشغول خود کرد همین حوادثی رقم خورد که در قانون برای آن تعریفی وجود ندارد. عجیب آن که قانون مجازات اسلامی تنها در ماده 621 آن هم تحت عنوان آدم‌ربایی به تعریف و تعیین مجازات این قبیل جرایم پرداخته است. به این ترتیب این بار نیز ضعف قانون سبب شده تا گروگانگیری در زمره عناوین مجرمانه قرار نگرفته و روی آورندگان به آن بی‌ترس از مجازاتی سنگین وحشتی را در جامعه القا کنند که به باور برخی حقوقدانان باید در زمره جرم سیاسی قرار بگیرد و حکم محارب برای آن صادر شود.


مریم خباز

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها