گفتگو با دکتر علی اکبر ولایتی، رئیس کمیته تاریخ و تمدن اسلام و ایران در شورای عالی انقلاب

میراث ارزشمند تاریخ نجوم در ایران

زمانی که صحبت از نجوم می‌شود، نمی‌توان به یاد دوران اوج این دانش در سرزمینمان نیفتیم؛ جایی که در دو مقطع پیش از اسلام و پس از اسلام پیشرو در زمینه تمدن علمی دوران خود بوده و نقش بی‌نظیری را در تاریخ علم جهان بازی کرده است. اما آیا همه این علاقه به گذشته تنها ناشی از این است که ما ‌خود ایرانیانی هستیم که میراث خود را بزرگنمایی می‌کنیم؟ آیا مطالعه این میراث برای آینده‌ای که سوی آن می‌رویم موثر است؟ اینها سوالاتی بود که با دکتر علی اکبر ولایتی در میان گذاشتیم.
کد خبر: ۲۲۷۵۶۸

زمانی که به گذشته می‌نگریم، می‌بینیم ایرانیان در مقاطعی نظیر دوران پیش از اسلام و دوران اسلامی نقشی ممتاز در شکل دهی علوم و بویژه نجوم داشته‌اند. این توجه به نجوم از کجا در تاریخ نشات می‌گیرد؟

توجه به علم نجوم در همه اقوام و در همه طول تاریخ بوده است. در ایران و در عهد ساسانیان، زیج شهریار یا زیگ شهریار (شهریاران)‌ وجود داشته که متاسفانه از آن چیز زیادی باقی نمانده است بجز، استنادی که دانشمندان اسلامی به آن کرده‌اند که مشهورترین آنها ابوریحان بیرونی است که در زیج خودش (قانون مسعودی)‌ به زیج شهریاران اشاره کرده است؛ زیجی که احتمالا مربوط به دوره خسرو انوشیروان بوده و در همان اوایل تاریخ اسلام به عربی ترجمه شده است. (شاید اولین زیجی که به عربی  ترجمه شده و یکی از پایه‌های زیج‌های اسلامی بوده، زیج شهریار است.) بعد از اسلام هم زیج‌های متعددی داریم. اولین زیج اسلامی از داده‌های دانشمندان قرن دوم هجری بوده و توسط محمد الفزاری از زیج هندی به نام سد هانتا استفاده زیادی کرده که سند هند کبیر است.

دومین شخصی که با استفاده از زیج‌های هندی و فلکیات بطلمیوسی زیج نوشته، شخص بزرگی به نام ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی، پایه‌گذار علم جبر است که در نجوم هم کار کرده و زیج خود را با استفاده از زیج ایرانی (زیج شهریاران)، یونانی (فلکیات بطلمیوس)‌ و هندی (سند هند کبیر)‌ شکل داده است. سومین نفری که زیج نوشته، حبش حاسب یا ابوعبدالله مروزی بوده که بیشتر روی حوزه سال‌های قمری و محاسبه ساعات و روزها و ماه‌های آن بوده است (و محاسبات دوره‌های 30‌‌ساله سال‌های قمری)‌ و می‌بینید که 2 نفر از این 3 نفر (خوارزمی و مروزی)‌ ایرانی بوده‌اند.

آیا نقش مسلمانان و بخصوص ایرانیان در تمدن اسلامی، آن‌گونه که مورخان غربی ذکر می‌کنند تنها ترجمه متون و انتقال آن به غربیان پس از رنسانس بوده است؟

بیشتر غربی‌ها معتقدند مولد علم، غربی‌ها بوده‌اند. اول یونان و روم و بعد رنسانس تا دوران فعلی؛ در حالی که این طور نیست و مسلمان‌ها بخصوص ایرانی‌ها علوم یونانی، اسکندرانی، هندی و چینی را گرفته‌اند و بعد به آن افزوده‌اند. این روش علم است زیرا علم سرزمینی نیست، جهانی است و سیال‌ترین پدیده بشری، علم است.
مسلمان‌ها ابتدا هر آنچه دیگران نوشته‌ بودند ترجمه کردند و اولین قومی بودند که بدون تعصب چیزهای خوب دیگران را به زبان علمی آن زمان (عربی)‌ ترجمه نمودند. هم خودشان استفاده کردند، هم باعث ماندگاری این کتاب‌ها شدند. پس اولین خدمتی که مسلمان‌ها کردند،این بوده که آن کتاب‌ها را حفظ کردند.

دوم این که مسلمان‌ها علوم را از کشورهای دیگر گرفتند و چیزهای جدید به ‌آن افزودند. پایه علوم نجومی غربی براساس نظریه فلکی بطلمیوس است.مسلمان‌ها بارها و بارها آن را ترجمه کردند و بعد روی آن حاشیه نوشتند. ابن هیثم بصری از فیزیکدانان برجسته فیزیک نور، واضع اتاق تاریک و کاشف قوانین انکسار نور و فیزیک رویت است. او نقدی بر نظریه بطلمیوس می‌نویسد در کتابی به عنوان «الشکوک علی بطلمیوس» که در آن اشکالات نظریه بطلمیوسی را مطرح می‌کند.

خواجه نصیرالدین طوسی در مراغه روی زیج ایلخانی کار می‌کند و در آن اشکالات متعددی بر نظریه بطلمیوس می‌گیرد و نظریه خواجه نصیر یکی از ارکان مهم نجوم جدید است که نظریه بطلمیوس را سست می‌کند. بطروجی اشبیلی (از اشبیلیه آندلس)‌، نظریه زمین مرکزی را نقد می‌کند. ابن شاطر هم همین نقد را ادامه می‌دهد.
عروضی دمشقی هم نظریه بطلمیوس را نقد می‌کند. خواجه نصیرالدین طوسی با طراحی و ساخت کره‌های تودرتو (جفت طوسی)‌ زمین را متحرک می‌کند و پایه‌های زمین مرکزی را سست می‌کند. ابوسعید سگزی در قرن 4 هجری تاکید می‌کند که زمین به دور خورشید می‌گردد. یعنی قرن‌ها قبل از کپرنیک و کپلر. تعداد زیج‌هایی که مسلمانان در طول تاریخ اسلام تا قرن 13 هجری داشته‌اند 250 زیج یا کتاب نجومی است. یعنی هر 5 سال یک کتاب جدید یا یک نظریه جدید که در تاریخ ملل بی‌سابقه است.

بتانی از بزرگان تاریخ ریاضی و نجوم است که یکی از کارهای او محاسبه دقیق سال شمسی است و کبیسه گرفتن که مبنای تقویم جلالی شده است که بعدها افرادی مثل ابوریحان در کتابی با عنوان «تحلیل نظریه بتانی» کار او را بررسی کردند. بنابراین با مرور کارهایی که دانشمندان اسلامی انجام داده‌اند و چیزهایی که بر علم افزوده‌اند، خواهیم دید این طور نبوده که فقط در علم امانتدار بوده‌اند. بلکه اولا با ترجمه کتاب‌ها از زبانی که اکنون زبان مرده است مثل پهلوی، سانسکریت و یونان قدیم مانع از بین رفتن آنها شدند و دوم این که بین ملل آشتی دادند و کتاب‌ها را با هم تلفیق کردند. دیدهای کشورهای مختلف را گرفتند و براساس نیاز آن روز، کارهایی مثل محاسبه اختلاف ساعت را انجام داده‌اند.

چگونه است که در ایران نوآوری‌های علمی محدودیتی ندارند و همزمان، خارج از مرزهای ایران، اتفاقاتی چون سوزاندن جوردانو برونو یا محاکمه گالیله روی می‌دهد؟

هیچ علمی در جهان اسلام محدودیت نداشته است. اسلام طلب علم را بر هر مسلمانی واجب کرده‌ و در قرآن 80 بار به اشکال مختلف علم یا مشتقات آن آمده است. زمانی که اشاعره (متعصبان جبری مذهب)‌ مسلط شدند، معتضلی‌ها و متفکرین آزاد (شیعیان)‌ را تحت فشار قرار دادند. گروهی به نام اخوان‌الصفا (بعدا حدس می‌زنند که اینها چه کسانی بودند مثل سلیمان سیستانی)‌ اینقدر برای خود علم ارزش قائل بودند که برایشان مهم نبود اسمشان پشت کتاب‌ها باشد و 52 یا 53 رساله و کتاب را در شاخه‌های مختلف علمی تحت عنوان اخوان‌الصفا و خلان‌الوفا منتشر کردند. این نشان‌دهنده علاقه مردم به نشر و آموزش علم است. در چنین فضایی کاملا طبیعی است که دانشمندان مورد تحسین قرار می‌گرفتند.

منصور دوانیقی از خلفای بنی‌عباس معروف به خست بوده و به خاطر عارضه‌ای، یکی از استادان دانشگاه جندی شاپور به نام جبرائیل بن بختیشوع که مسیحی نستوری است را به بیت‌الحکمه فرامی‌خواند. او را به اسلام دعوت می‌کند، ولی او نمی‌پذیرد. منصور نه‌تنها او را جریمه نمی‌کند، بلکه 10 هزار دینار به او پاداش طبابت می‌دهد.
رسالت اسلام، دعوت به حق است، اما در آن آمده که مردم آزادند دین بیاورند و اسلام اجباری نیست. پس رهبران اسلامی مردم را مجبور به پذیرفتن اسلام نمی‌کنند و آنقدر به علم احترام می‌گذارند که فرد مسیحی را که دعوت به اسلام را نپذیرفته، مجازات نمی‌کند بلکه قدردانی هم می‌کنند (نه مثل مسیحیان قرون وسطی بسوزانندش)‌.

بسیاری از دانشمندان آن دوره به دلیل آن که زبان علمی آن دوره عربی بوده، عرب شناخته می‌شوند یا کشورهای مختلف برای کسب اعتبار، دانشمندان ایرانی را اهل کشورهای خود می‌شمارند واقعا جایگاه ایرانیان در تمدن اسلامی نجومی چه بوده؟

ایران چند تعریف دارد: ایران جغرافیایی، ایران سیاسی و ایران فرهنگی. ایران فرهنگی تابع سیاست و مرزها نیست. فرهنگ ایرانی آن چیزی است که زبان فارسی و دید ایرانی بر آن حاکم است. حوزه ایران فرهنگی از جنوب سیحون تا مرز چین،‌ بالکان،  آناتولی، بین‌النهرین، شرق‌ آفریقا و تا هند ادامه می‌یابد (مدت 800 سال زبان بیشتر مردم هند فارسی بوده و تعداد نسخ فارسی که در آنجا تولید شده و وجود دارد، از تعداد نسخ فارسی که در ایران موجود است بیشتر است.) همچنین کتابخانه معروفی در سارایوو است به نام کتابخانه «غازی خسرو بیک» که در آنجا تعداد زیادی کتاب به زبان فارسی وجود دارد. بنابراین منظور از ایران، ایران فرهنگی است ولو این‌که ابن‌سینا در بخارا، ابوریحان در خوارزم و حبش حاسب در مرو به دنیا آمده باشد که الان این شهرها در ازبکستان، ترکمنستان و افغانستان واقع شده‌اند، اما در واقع اینها در محدوده فرهنگ ایرانی هستند .

زبان علم هم در آن زمان عربی بوده همان‌طور که الان زبان علمی انگلیسی است، که این به معنی آن نیست که آنها عرب هستند. ابوریحان کتابی به زبان فارسی دارد به نام «التفهیم»، ابن‌سینا «دانشنامه علایی» را به فارسی نوشته و «زیج الغ بیگی» که در سمرقند توسط الغ بیک، نوه تیمور و غیاث‌الدین جمشید کاشانی نوشته شده به زبان فارسی است.

آخرین زیج معتبر، طی قرن 13 هجری در هند به ‌نام «زیج بهادر‌خانی» و به زبان فارسی نوشته شده‌است.
بنابراین هیچ ملتی به اندازه ملت ایران در شکل‌گیری و رشد و نمو تمدن اسلامی نقش نداشته و دانشمندان ایرانی زیادی در این کار موثر بودند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها