گفتگو با یک متهم به قتل

دروغ است، من او را نکشته‌ام!

سزاوار، مردی است که به تازگی نامش از لیست متهمانی که برایشان تقاضای قصاص کرده‌اند، خارج شده است. روزی که مادر همسر این مرد در دادگاه اعلام کرد که از خون دخترش می‌گذرد و به دامادش اجازه زندگی دوباره می‌دهد، غم عجیبی در چهره این زن بود؛ غمی که فقط می‌توان در چهره مادری دید که تنها دخترش را از دست داده است.با وجود این بخشش بزرگ سزاوار منکر قتل شد و ادعا کرد قاتل همسرش نیست و برادر همسرش این کار را کرده است.گفتگوی ما با این مرد را بخوانید.
کد خبر: ۲۱۹۸۳۶

چند سال بود که با همسرت زندگی می‌کردی؟

زمانی که با رویا ازدواج کردم 16 ساله بود و زمانی که او را از دست دادم 28 سال سن داشت. ما 12 سال به خوبی در کنار هم زندگی کردیم.

چطور با همسرت آشنا شدی؟

رویا دختر همسایه ما بود و مادرم پیشنهاد کرد که با او ازدواج کنم. من هم وقتی رویا را دیدم از او خوشم آمد و تصمیم گرفتم به عنوان همسر آینده‌ام او را انتخاب کنم و رویا هم پذیرفت.

این که گفته شده تو همسرت را کتک می‌زدی، درست است؟

مـن رویـا را دوسـت داشـتـم و عـاشقش بودم، چطوری می‌توانستم او را کتک بزنم. رویا تنها کسی بود که با خوب و بد من می‌ساخت و زندگی می‌کرد.

در پرونده آمده که تو معتاد به موادمخدر هستی،‌ آیا این مساله باعث شد با همسرت دچار مشکل شوی؟

قبول دارم که اعتیاد داشتم، اما بر سر این مساله با رویا اختلافی نداشتم. چون او هم مواد مصرف می‌کرد و نمی‌توانست به من اعتراض کند، رویا خودش بیشتر از من احتیاج به مواد داشت.

چطور شد که همسرت هم به موادمخدر اعتیاد پیدا کرد؟

وقتی من با او ازدواج کردم معتاد بودم، بعد کم‌کم او هم به سمت ‌مواد کشیده شد، اول از سیگار شروع کرد و بعد هم به موادمخدر اعتیاد پیدا کرد. ما هر دو با هم مواد مصرف می‌کردیم. البته مدتی من تزریقی شده بودم اما بعد کم‌کم مصرف مواد را کم کردم. در آن زمان رویا بیشتر از من مواد مصرف می‌کرد.

هزینه موادمخدرتان را چطور تامین می‌کردی؟

من مقنی هستم، چاه می‌کندم و پول می‌گرفتم. البته قبول دارم زندگی خوبی نداشتیم اما با این حال اجازه نمی‌دادم همسرم مشکلی داشته باشد و یا بخواهد کار کند. هر وقت بی‌پول می‌شدیم من کار می‌کردم.

مادر رویا مدعی است تو به دخترش غذا نـمــی‌دادی و او بــه بـیـمـاری سـخـتـی بـابـت گرسنگی‌های طولانی مدت مبتلا شده بود. آیا این صحت دارد؟

نه این‌طور نیست. من به عمد این کار را نمی‌کردم. هر وقت پولی داشتم همه آن را در اختیار رویا قرار می‌دادم مگر این که دیگر پولی نداشتم. البته ما هیچ وقت پول کافی برای غذا خوردن نداشتیم اگر غذا به دست می‌آوردم به رویا می‌دادم و خودم گرسنه می‌ماندم.

شما 12 سال با هم زندگی کردید چطور شد که بچه‌دار نشدید؟

از آنجایی که ما هر دو به موادمخدر اعتیاد داشتیم نمی‌خواستیم فرزندی داشته باشیم البته این اواخر مـتـوجـه شـدم رویـا دچـار مـشـکـل است و باردار نمی‌‌شود. ما زندگی مناسبی نداشتیم که بخواهیم بچه‌ هم داشته باشیم.

در دادگاه مدعی شدی، برادران همسرت او را به قتل رساندند، چرا تا پیش از این چنین ادعایی نکردی؟

برادران رویا چندین بار به خانه ما آمدند تا او را ببرند. اما رویا همراهشان نمی‌رفت و می‌خواست کنار من بماند، او دوست نداشت پیش خانواده‌اش برود چون اعتیاد داشت آزارش می‌دادند، آنها حتی یکبار می‌خواستند که رویا را آتش بزنند.

اما تو اعتراف کردی که رویا را کشته‌ای پس چرا همان موقع نگفتی قاتل شخص دیگری است؟

از اتفاقی که افتاده بود بشدت وحشت‌زده شده بودم، وقتی مرا به اتهام قتل بازداشت کردند، من هم از ترسم اعتراف کردم. والا من کاری نکرده بودم، رویا همسر من بود و دلیلی برای کشتن او نداشتم.

شاهدانی در پرونده هستند که مدعی شدند تو را دیده‌اند، در این‌باره چه می‌گویی؟

آنها شهادت دروغ داده‌اند، ساعت 10 شب بود رویا لب چشمه رفت که لباس بشوید دیگر هم برنگشت، صبح که شد، ماموران کلانتری به سراغم آمدند و گفتند جسد رویا را کنار آب پیدا کردند، من هم همان زمان متوجه شدم همسرم کشته شده است.

به هر حال دادگاه بر این باور است که تو رویا را به قتل رساندی، البته مادر رویا اعلام رضایت کرده، چه حرفی در این‌باره داری؟

او زن مهربانی است و همیشه به من کمک کرده است، اما من رویا را نکشتم، هرچند از من ناراحت شده، اما واقعیت این است که من قاتل دخترش نیستم.

در پرونده مطرح کردی همسرت را به خاطر مسائل اخلاقی به قتل رساندی، چرا چنین ادعایی کردی؟

زمانی که از من بازجویی می‌کردند در شرایط عادی نبودم. خیلی به من سخت گذشت، چون به دروغ به قتل اعتراف کرده بودم مجبور شدم انگیزه‌ای برای قتل هم بگویم و مساله انحراف اخلاقی همسرم را مطرح کردم.

حالا که 4 سال است پشت میله‌های زندانی، از روشی که برای زندگی انتخاب کردی پشیمان نیستی؟
پشیمانم، آنقدر که هر لحظه حسرت عمر از دست رفته‌ام را می‌خورم. اگر من به مواد مخدر آلوده نبودم و همسر بی‌گناهم را آلوده نمی‌کردم، حالا کنار هم زندگی خوبی داشتیم. بچه‌هایمان بزرگ شده بودند و یک خانواده خوشبخت بودیم. اما معتاد شدم، خدا را فراموش کردم و به تباهی کشیده شدم. دیگر پشیمانی برایم سودی ندارد چون بیش از 40 سال از عمرم را به تباهی گذراندم و اعتیاد آنچنان بر جانم لطمه زده که قابل جبران نیست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها