مهرزادی که مینویی بود

نوشتن درباره مهرزاد مینویی دشوار است . هرچه درباره او بگویی و بنویسی ، او را به همان محدوده محدود کرده ای . بهانه ای که مرا به نگارش این سطور ترغیب می کرد، حق شناسی از مردی است که به نسلی شیوه «درست دیدن » آموخت .
کد خبر: ۲۱۶۶۲
مهرزاد مینویی نه تنها تدوینگر فیلم ، بلکه به نوعی تدوینگر زندگی بود و نه فقط از زندگی خویش که خرافه زادیی می کرد از زندگی اطرافیان ، تدوین می کرد و پالوده می ساخت هر آن کس را که به بهانه فیلم یا فیلمنامه ای دمی همراه وی بود. طبیعت کار تدوین این است که در اتاق کوچک تدوین فقط تو هستی و مهرزاد مینویی یک دانشگاه کوچک خصوصی که اگر طالب می بودی ، مهرزاد عزیز با حوصله و جدیت و صراحت کلام تو را به دنیایی دیگر می برد و نوعی دیگر دیدن و زیستن را به تو می آموخت و چه بجاست که بگویم نسلی شاگردش بودند. او توانایی غریبی در جذب و جلب اطرافیان داشت ؛ همچون لکه نوری در برهوت تاریکی و کانونی از آتش در زمستان امروز. بارها و بارها دیده بودم هنگام تدوین کسی در اتاق را باز می کرد و از وی سوالی می پرسید ، مهرزاد عزیز با احترام به وی (که برای اولین بار می دیدش) میز تدوین را خاموش می کرد و با ظرافت و دقت همچون یک آشنای قدیمی با وی به گفتگو می نشست ؛ چرا که ارزش آدمیان را می دانست و نمی گذاشت کارش مانع از این احترام شود و همین خصوصیت بود که محرم راز دوستانش شد. هر کدام از دوستان مشکلی داشت ، اولین یاری دهنده نام مهرزاد مینویی بود که در ذهنش نقش می بست و او می کوشید صمیمانه گره از مشکلشان باز کند. دریغ و صد دریغ .... نمی دانم چرا ارابه مرگ نابهنگام به سراغش آمد. من هنوز مرگ مهرزاد عزیز را باور ندارم.

عباس رافعی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها