در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
او همچنین ویدئو کلیپهای زیادی برای خوانندهها و گروههایی مثل اروسمیت، مدونا، پائولاعبدل و ... ساخت که شش تا از آنها به فهرست صدکلیپ برتر MTV راه پیدا کردند.
اولین کار سینماییاش به عنوان کارگردان ساختن قسمت سوم سری فیلمهای بیگانه بود که قسمت اولش را ریدلی اسکات در دهه 1970 ساخته بود و جیمز کامرون با ساختن دومین قسمتاش آن را به اوج رسانده بود. فینچر تصمیم گرفت دنیای مخوف و هولناکی را که در 2 قسمت اول این سری خلق شده بود، با شدت و قوت بیشتری ارائه دهد.
فضای سنگین و آخرالزمانی و تیره و تار تقریبا همه فیلمهای فینچر با همین فیلم بود که شروع شد. سیگورنی ویور در نقش ریپلی همچنان در فیلم حضور داشت و صحنه پایانی فیلم که در آن هیولا از دل او بیرون میزند و ریپلی خود را به همراه هیولا در نمایی آئینی به مرگ میسپارد، جزو صحنهها و سکانسهای به یادماندنی سینمای فینچر بود. هر چند فیلم نسبت به قسمت چهارم این مجموعه ساخته ژانپییر ژونه اثری به مراتب بهتر بود، اما منتقدان و سینماروها استقبال چندانی از آن نکردند. ضمن اینکه فینچر هم در دوران ساختن این فیلم اوقات خوشی را با مسوولان کمپانی فاکس قرن بیستم از سر نگذراند. این شرایط باعث شد که فینچر کارگردانی را رها کند و دوباره به ساختن آگهی بازرگانی و ویدئو کلیپ مشغول شود. اما در سال 1995 بود که درهای شانس و اقبال با فیلمنامه استثنایی اندروکوین واکر به نام هفت که تریلری سیاه و مخوف بود، به روی او گشوده شد.
فیلم با کارگردانی کم نقص فینچر و فیلمبرداری درخشان داریوش خنجی داستان دو کارآگاه یکی پیر و در مرز بازنشستگی و دیگری جوان و جویای نام را روایت میکند که در پی یافتن قاتلی روانیاند که با اصول شخصی خود دست به قتل کسانی میزند که مرتکب هفت گناه کبیره شدهاند و در پایان خودشان مشمول انتقام دهشتناک او میشوند. فضای تیره و تار و مخوف فیلم آن را تبدیل به یکی از مهمترین نئونوارهای معاصر سینمای آمریکا کرد و واکنش مثبت و تحسین منتقدان را برانگیخت. فیلم ترسیمکننده جهانی بود که هیچ راه نجات و امیدی پیش روی مخاطب نمیگذاشت و آن شهر بینام و نشان و بیدر و پیکری را که حوادث داستان در آن اتفاق میافتاد، به عنوان نمادی از مترو پلیسهای مدرنی معرفی میکرد که انسان معاصر را در چنبره خود گرفتار کردهاند. بسیاری از عناصر پیچیده داستان در بار اول تماشا برای تماشاگر قابل فهم نیستند و فقط با تماشای مکرر این شاهکار است که میتوان به عمق تاثیرگذاری آن و فیلمنامه استادانه و تقریبا بینقصاش پی برد. فروش فیلم به سرعت از مرز 100 میلیون دلار گذشت و مسیر را برای فینچر برای ادامه راهش در هالیوود هموار کرد. فینچر در سال 1997 سومین فیلمش را با نام بازی عرضه کرد. فیلم داستان مردی (با بازی مایکل داگلاس) را روایت میکند که توسط برادر ناآرامش وارد یک بازی عجیب و پیچیده میشود و رفتهرفته درمییابد که موقعیت به ظاهر مستحکم و شخصیت سالم و جامعهپسندش تا چه حد غیرقابل دوام و شکستنی است. این شخصیت از ابتدا تا انتهای فیلم تمامی فرضیههایش را ناکامل میبیند و رفتهرفته در مییابد که روند امور نمیتواند آن طور که میل و اختیار اوست جریان یابد. آن پسزمینه سرد و سنگین و وجوه تماتیک ویژهای که با
بیگانه 3 و هفت شروع شده بودند، در اینجا نیز به شکل و شیوهای دیگر پیگرفته میشوند و به این ترتیب یکی دیگر از آثار موفق کارنامه این فیلمساز شکل میگیرد. این فیلم بر شهرت و محبوبیت فینچر افزود و او به سرعت به یکی از انتخابهای اول کمپانیهای هالیوود تبدیل شد.
گذشته از وجوه تماتیک آثارش، سبک بصری ویژهای که با دو فیلم هفت و بازی به آن دست پیدا کرده بود، او را جزو فیلمسازان متمایز و صاحب سبک سینمای آمریکا معرفی کرد و به این ترتیب فینچر تبدیل به یکی از فیلمسازهای محبوب سینمادوستان و بخصوص نسل جوانی شد که شرایط ویژه زندگی خود را در فیلمهای او منعکس میدیدند.
باشگاه مشتزنی (1999) اوج نگاه تلخ و تیره فینچر به دنیای معاصر بود. سبک بصری خاص و ویژه فینچر با استفاده از جلوههای ویژه و حرکتهای عجیب و غریب دوربین در اینجا به اوج تکامل و پختگی رسید و مضمون خشونتآمیز و شخصیتهای ضد اجتماع و یاغی فیلم جنجال زیادی آفریدند. ادوارد نورتن و برادپیت نقشهای اصلی فیلم را بازی کردند و فیلم در کارنامه هر دو بازیگر جزو آثار شاخص حرفهایشان قلمداد شد.
فیلم به دلیل مضمون و درونمایه تلخ و البته بسیار پیچیده خود مدت کوتاهی روی پردهها ماند و کما بیش هزینهاش را هم برنگرداند. البته خود فینچر این فیلمش را بسیار دوست داشت و آن را جزو یکی از آثاری میدانست که میتواند به آن افتخار کند. فیلم در عین حال به لحاظ پایانبندی و گرهگشایی عجیباش در پایان از نمونههای منحصر به فرد و متفاوت کارنامه فینچر است؛ آنجا که تیلر دردن (که آن مامور بیمه را وارد بازیهای عجیب و غریبی کرده) در نهایت یک شخصیت خیالی معرفی میشود که جزیی از تصورات ذهنی آن مامور بیمه (ادوارد نورتن) است و همه تصورات تماشاگر از هر آنچه که تا پیش از این دیده بوده، در نهایت فرو میریزد. اتاق امن فیلم بعدی فینچر بود که در سال 2001 ساخته شد. فیلم برای دوستداران سینمای این فیلمساز و آنهایی که آثاری مثل هفت و باشگاه مشتزنی را دوست داشتند، کمی ناامیدکننده بود. فیلم در ظاهر از آن ایدههای تفکرانگیز و درونمایههای عمیق آثار قبلی فینچر بیبهره است و به نظر میرسد که او این بار متعارفترین و کلیشهایترین اثرش را ارائه داده است. فیلمی که تنها به قصد ایجاد هیجان و در تعلیق نگه داشتن تماشاگر ساخته شده و قرار نیست در نهایت بار معنایی و مضمونی متفاوتی را ارائه دهد، اما در نهایت میتوان اتاق امن را با کمی اغماض در ادامه آثار قبلی فینچر قلمداد کرد. «اتاق امن» در این فیلم به نوعی استعارهای است از آن «جهان امنی» که انسان معاصر برای خود ساخته و در نهایت به جای ایجاد امنیت باعث تباهی و ناامنی او میشود. ضمن این که کارگردانی دیوید فینچر به این داستان در ظاهر متعارف، تشخص ویژهای میبخشد. در این فیلم او به آن مضامین قبلی آثار خود به گونهای دیگر وفادار میماند و به عنوان مثال از شوکهای دمدستی و تمهیدهای کلیشهای پرهیز میکند. ضمن این که فیلم یکی از نمونههای درخشان کارگردانی و پیشبرد درام در محیط بسته یک خانه و مهمتر از آن یک اتاق است.
فیلمبردارهای او کنراد هال و داریوش خنجی به نحو استادانهای در خدمت او هستند و تحرکهای پرپیچ و خم دوربین نقطه اوج شیوهای است که فینچر با باشگاه مشتزنی آغاز کرده بود. به عنوان مثال دوربین از راهپلهها به پایین شیرجه میزند، از قفل در وارد میشود، به بالای آسمانخراشها میرود و... انگار دوربین هم یکی از ساکنان آن خانه است که در آنجا به دام افتاده است.
زودیاک (2007) آخرین فیلم فینچر است که با الهام از ماجرایی واقعی و درآمیختن آن با کمی تخیل، قضیه قاتل زنجیرهای مرموزی مرسوم به زودیاک را روایت میکند که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 در کالیفرنیای شمالی موجی از وحشت پدید آورد. فیلم واکنشهای مختلفی به همراه داشت، اما در نهایت اثری بود که میتوانست همچنان مشتاقان این فیلمساز را منتظر آثار بعدی او نگه دارد.
مسعود ثابتی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد