با محمود فرشچیان، استاد بزرگ مینیاتور ایران‌

دنیا به هنر ما حسادت می‌ورزد

استاد محمود فرشچیان این روزها دلمشغولی‌‌های فراوانی دارد. او بیش از نیم قرن در عرصه مینیاتور و نگارگری ایران و همچنین در زمینه طراحی قالی صادقانه و بی‌ چشمداشت فعالیت کرده، قلم‌ها زده و قدم‌ها برداشته و گاه به گفته خود هنگام شب، ساعت‌ها بدون وقفه اما عاشقانه نقش زده است. اخیرا فیلمی با عنوان (عشق پرداز)‌ با موضوع زندگی و آثار فرشچیان ساخته شده که قرار است در مراسم رونمایی پنجمین کتاب او به معرض نمایش گذاشته شود.
کد خبر: ۱۸۰۱۵۵
فرشچیان همچنین این روزها به ساخت طرح ضریح امام حسین‌(ع)‌ مشغول است و دوشادوش هنرمندانی که او را در این راه یاری می‌دهند، کار می‌کند.

در فضای معنوی ساخت ضریح حضرت، وقتی او را ملاقات کردیم،‌ چنان عاشقانه درباره هنر ایران سخن می‌گفت که گویی اندیشه دیگری جز این در سر ندارد. نگران موج فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های هنر است و بزرگترین آرزویش اتمام طرح باشکوه ضریح امام حسین‌(ع)‌.

علاوه بر اینها از این استاد پیشکسوت این روزها 2 تابلوی غدیر و کوثر در موزه فرشچیان در مجموعه فرهنگی هنری سعدآباد رونمایی شده و به معرض نمایش گذاشته شده است.

آنچه در پی می‌آید، حاصل گفتگو با او به بهانه فعالیت‌های اخیرش است.

اولین پرسش من درباره ساخت ضریح امام حسین(ع)‌ است که شما مشغول آن هستید. اگر ممکن است درباره این طرح توضیح دهید؟

این طرح مربوط به ستاد نوسازی عتبات عالیات است که مجری آن دکتر حقیقت‌پور و طرح اجرایی آن نیز به عهده من است. تصور می‌کنم امام حسین(ع)‌ بالاترین و عزیزترین عزیزان خداوند بوده‌اند و مسلما در بیان شخصیت او زبان ما قاصر است، بنابراین شایسته است برای ساخت ضریح مطهرشان از هیچ‌گونه فداکاری و علاقه‌مندی و عشق دریغ نکنیم. گو این که هیچ چیز در دنیا به ایثار این امام بزرگوار نمی‌رسد، اما شاید ساخت این ضریح بتواند مقداری از عظمت و بزرگی او را ارائه کند. در واقع ساخت این ضریح گرانقدر اهمیت و اعتبار جهانی می‌یابد و تا حدی که شایسته مقام عظیم ایشان باشد، عشقی را که او به احدیت ابراز می‌کرده است، نمایان می‌کند.

البته من پیش از این، تجربه طراحی ضریح امام رضا(ع)‌ را نیز داشته‌ام و برای انجام امور ساخت ضریح مقدس ایشان چندین بار به ایران رفت و آمد کردم. عشق و علاقه من به ائمه معصومین باعث می‌شود در ساخت ضریح امام حسین(ع)‌ نیز با همه توان بکوشم این طرح به اعتلایی که باید و شایسته است دست یابد.

آقای فرشچیان شما از کلاس هفتم دبیرستان به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان قدم گذاشتید و زیرنظر استاد عیسی بهادری که استاد توانمندی در عرصه طراحی قالی و مینیاتور بود، شروع به فعالیت کردید. نقش او در شکل‌گیری هنری شما چه بود؟

استاد عیسی بهادری در طول تاریخ هنر ایران، بزرگترین استاد در زمینه کاشیکاری، فرش، مینیاتور و تا حدی نقاشی بود و انسان جامع و کاملی در زمینه‌هایی که به آن اشاره کردم به شمار می‌رفت. تصور می‌کنم والاترین ویژگی او ایجاد رغبت در شاگردان بویژه خود من بود و به واسطه بیان گیرا و جذابی که داشت، می‌توانست بخوبی این شور و شوق را در شاگردانش ایجادکند. من سالیان سال در مساجد اصفهان طراحی کردم و آن اسلیمی‌ها و ختایی‌های کاشیکاری را نه‌تنها مطالعه، بلکه در فکر و ذهن خود ته‌تشین‌ کردم. تابستان‌ها با ذغال و کاغذ کاهی تعداد زیادی طراحی می‌کردم و نزد استاد عیسی بهادری می‌بردم و آن وقت او توضیح می‌داد کدام یک از این طرح‌ها قابل قبول است و کدام نیست و من بی‌آن که روی حرف او حرفی بزنم، می‌پرسیدم استاد، حکمت این که می‌گویید این طرح ویژگی‌های لازم را ندارد، چیست؟ او هم در پاسخم می‌گفت: به محل نصب اثر اصلی مراجعه کن، با مقداری تامل و اندیشه متوجه می‌شوی اشکال کارت کجاست و من هم عینا همین کار را می‌کردم. این مساله در خودسازی من خیلی موثر بود.

شما در جوانی انسانی خستگی‌ناپذیر بودید و می‌توان گفت تقریبا نیمی از عمر خود را صرف مطالعه آثار تاریخی اصفهان مانند چهل ستون، مسجد شیخ لطف‌الله و عالی‌قاپو کردید. شنیده‌ام حتی در دوران سربازی هم دست از قلم و رنگ برنداشتید. فکر می‌کنید ردپای این پشتکار و اشتیاق شما در میان نسل جوان امروز هنرمند مشاهده می‌شود؟

به نظرم اکنون این پشتکار در میان جوانان و هنرجویان کمتر دیده می‌شود. البته من با هنرمندان امروز کمتر تماس دارم، اما در بعضی از آنها این شوق و تداوم را مشاهده می‌کنم. به عنوان مثال، در جریان ساخت طرح ضریح امام حسین(ع)‌ دختر و پسر تازه فارغ‌التحصیل‌شده‌ای مشغول به کارند که این پشتکار را دارند و خیلی خوب هم کار می‌کنند، اما خود من به این سن که رسیده‌ام، هنوز دست از این تلاش و تداوم برنداشته‌ام و شاید بتوانم بگویم این ویژگی‌ها در من دوچندان هم شده است. به این معنی که گاه در طول شبانه‌روز 14 ساعت بی‌وقفه، ولی عاشقانه کار کرده‌ام.

استاد چرا در مینیاتور ما پرسپکتیو اعمال نمی‌شود. این مساله عجیبی نیست؟

در مینیاتور اصولا پرسپکتیو به کار گرفته نمی‌شود. هرچند هنرمندان آن زمان به این حیطه واقف بودند و به فضاسازی دور و نزدیک اشراف داشتند، ولی کار نمی‌کردند. شاید به این دلیل که تصور می‌کردند پرسپکتیو به خلق فضایی تکنیکی و مادی در کارشان منجر می‌شود، اما خود من به پرسپکتیو حسی هم پرداخته‌ام و آن را در آثارم به کار بسته‌ام.

شما در بیان احساسات و تجسم شعرگونه عواطف در قالب‌های هنری به شکل و شیوه‌ای کاملا جدید موفق به هماهنگی و همگامی میان مضمون، شکل و فرم در نقاشی شدید. این مشخصه را برای آثار خودتان قائل هستید؟

مسلما بله. من در فرم و محتوا تحولی اساسی به وجود آوردم و همان طور که در پرسش قبلی شما هم اشاره کردم، حس را وارد کارهایم کردم. البته دوستانی که با من کار کرده‌اند یا به نوعی جزییات آثار مرا می‌دانند، به این امر بیشتر واقف هستند. به عنوان نمونه، من اثری با نام انتقام که از آن یک تابلوفرش هم درست شد، ارائه کردم. دیرباز به این شکل بود که هنرمندان قدیمی هر کدام که می‌خواستند طرحی از شیر و آهو و پلنگ در کار ترسیم کنند، حیوانات قوی را بر حیوانات ضعیف مسلط می‌کردند، اما من در این زمینه کاملا بعکس عمل کردم.

آقای فرشچیان، مینیاتور ما از دیرباز به عنوان شاهکار هنرمند شرقی همواره مورد توجه کشورهای همسایه بوده است. این روزها هم اروپایی‌ها و همچنین کشورهای عربی در حراجی‌های معروف (کریستی و ساتئی)‌ در پی خرید این آثار هستند. اما نکته اینجاست که چرا درباره این هنر ما به مصداق آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد، رسیده‌ایم؟ یعنی به جای پرداختن به هنر اصیل مینیاتور، به دنبال دستاوردهای پست مدرنیستی آن سوی آب هستیم و عملا به هنرهای سنتی توجهی نداریم؟

مسلما هنر ما دارای هویت و قدمتی طولانی است. اگر چنین نبود، پژوهشگران اروپایی درباره هنر ایران اینقدر کتاب نمی‌نوشتند. اما همان طور که اشاره کردید، ما همیشه مورد حسد همسایگان و دیگر کشورهای دنیا بوده‌ایم. به قول معروف، صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی. به طوری که می‌خواهند مشاهیری چون مولانا، ابن‌سینا و دیگر مفاخر فرهنگی ما را بربایند. در واقع، یک سیاست مافیایی در سطوح جهانی به وجود آمده که تبش به ایران هم سرایت کرده است. این سیاست قصد دارد فرهنگ تمام ملت‌ها را از اصالت خارج کند.

به نظرتان اگر مینیاتور ما از سال‌ها پیش لااقل از 2 دهه گذشته به بستر دانشگاه‌ها راه می‌یافت و جنبه آکادمیک پیدا می‌کرد، سطح آگاهی و شناخت درباره این هنر اصیل ارتقاء نمی‌یافت؟

واقعیت این است که برای تحقق چنین کاری تلاش‌های بسیاری صورت گرفت. من به سهم خود در این راه کوشش بسیاری کردم. به عنوان نمونه، برای وزرای آموزش و پرورش در مقاطع مختلف مانند دکتر معین، دکتر توفیقی و دکتر زاهدی چند نامه نوشتم و دلیل آوردم که اگر هنر اصیل خودمان را از دست دهیم، چیزی برای نشان دادن به آیندگان نداریم، اما عملا نتیجه‌ای نگرفتم و پاسخی نشنیدم.

نظرتان درباره سیستم فعلی آموزشی دانشگاه‌های هنر چیست؟

امروز شور و علاقه‌مندی بسیاری در طیف جوانان دانشجو مشاهده می‌شود که به هنر اصیل ایرانی یا رشته‌ای مانند نگارگری راغب هستند، ولی متاسفانه در کشور ما مدرک‌گرایی حرف اول را می‌زند و این مساله می‌تواند در آسیب وارد کردن به این حوزه نقش داشته باشد، اما در قدیم اگر می‌خواستند نمایشگاهی از آثار نگارگری ایران تشکیل دهند، بیشتر از 10 استاد مرد و سه چهار استاد زن در این وادی وجود نداشت و سالیان سال همین منوال ادامه می‌یافت، اما اکنون در نمایشگاه‌های سالانه بیش از 300 هنرمند زن و بیش از 350 هنرمند مرد آثار قابل قبولی ارائه می‌کنند. این نشان‌دهنده استقبال هنرمندان امروز از هنرهای سنتی، خاصه نگارگری است.

فکر می‌کنید مینیاتور در دنیای پرشتاب امروز که دیگر کم مانده ساندویچ‌هایمان را هم به وسیله اینترنت سفارش دهیم، از چه حربه‌ای می‌تواند برای حفظ اصالت‌های خود استفاده کند؟

مینیاتور یک نقاشی ایرانی است. چرا نمی‌توانیم آن را حفظ کنیم؟ به نظرم باید دانشگاه‌هایی که در حال حاضر در راستای هنر غربی کار می‌کنند یا فارغ‌التحصیلانی که سرگردان هستند را طی یک برنامه و سیاستگذاری جلب و هدایت کرد. به بیان دیگر، ما باید گذشته از داشتن رشته‌های کارشناسی ارشد، کارکن ارشد داشته باشیم و همچنین استادان ارشدی در این وادی تا بتوانیم فعالیت‌های تجربی و آکادمیک را توام با یکدیگر انجام دهیم.

خود شما هیچ وقت تمایل به تدریس در دانشگاه داشته‌اید؟

نه. هیچ وقت نخواستم در دانشگاه تدریس کنم.

در مکالمه تلفنی که پیش از مقرر کردن این ملاقات داشتیم، قرار شد در این گفتگو درباره مولانا هم از شما بپرسم. بنابراین، نظر شما درباره این شاعر بلند آوازه که برای تک‌تک ایرانیان مایه افتخار است، چیست و چقدر در آثارتان تحت‌تاثیر اشعار او بوده‌اید؟

مولانا به واسطه طرز فکر، جهان‌بینی، اشعار و شخصیتش در هر جامعه‌‌ای تحسین برانگیز است. بویژه ابعادی که می‌توان در لابلای اشعارش در زمینه تزکیه و تعالی روح و جسم یافت، می‌تواند در ارتقای سطح فرهنگی جامعه نقش داشته باشد. من نیز به تبع این شیفتگی و علاقه‌مندی، چندین اثر درباره مولوی ساخته‌ام و چند کار ناتمام هم در دست دارم. حس و روحی در آثار او به‌چشم می‌خورد که این مولفه‌ها را به بعضی از آثار خودم که درباره او بوده است، منتقل کرده‌ام.

2 تابلوی تازه شما یعنی غدیر و کوثر بتازگی در موزه فرشچیان در مجموعه فرهنگی   هنری سعد‌آباد به معرض نمایش گذاشته شده است. این دو اثر نیز به تبعیت از تابلوی (عصر عاشورا)‌ که می‌توان آن را در ردیف مهم‌ترین آثار شما دسته‌بندی کرد، ریشه در باورهای مذهبی دارد. ضمن‌ این‌که درباره این ویژگی در آثار خودتان توضیح می‌دهید، بگویید آیا اصولا باورهای مذهبی در آثار هنرمندان شرقی نوعی مولفه محسوب می‌شود؟

من بر این باورم که تمام هنرمندان در آثار خود دارای باورهای مذهبی هستند. به این دلیل که هر هنرمندی بالاخره راهی برای ارتباط با آفریدگار خود پیدا می‌کند. ولی در این ارتباط برخی به من گفتند تو پس از انقلاب به کارهای مذهبی روی آوردی، در حالی که این‌طور نبود. من پیش از انقلاب به مراتب بیشتر به خلق آثار مذهبی می‌پرداختم.
به خاطر می‌آورم زمانی که 23 سال داشتم، تابلوی حضرت محمد(ص)‌ در غار حرا را طراحی کردم. طراحی فرش‌های هفت شهر عشق و ثارالله و از همه مهمتر تابلوهای عصر عاشورا و تابلوهایی با مضامین حضرت علی(ع)‌، حضرت یونس(ع)‌، حضرت یوسف(ع)‌ و حضرت یعقوب(ع)‌ پیش از پیروزی انقلاب مربوط می‌شود. به هر حال، همیشه به این حیطه گرایش شخصی داشته‌ام و این مساله به نوعی در کارهای من تنیده شده است.

«بودم آن روز من از طایفه تاک نشون / که نه از تاک نشون بود و نه از تاک‌نشون> نقاش اگر بخواهد با تمام وجود کار خوبی ارائه کند. باید عنایت الهی را استدعا کند.

با توجه به رفت و آمد و ارتباطی که با کشورهای خارجی دارید و با توجه به سیاه‌نمایی که امروز در این کشورها به دلایل سیاسی راجع به ایران اعمال می‌شود، نظر آنان را درباره هنر ما چطور ارزیابی می‌کنید؟

بر خلاف آنچه ما تصور می‌کنیم، قضاوت آنان درباره هنر ما بی‌طرفانه است. حتی درباره فیلم و موسیقی ایران. در واقع وقتی می‌بینند کار خوبی ارائه شده است، واقعا قبول و تحسین می‌کنند و خیلی خوب هم خریدار هنر ما هستند. واقعیت این است که فرهنگ ایران می‌تواند تعالی خوبی در سراسر دنیا داشته باشد. هر چندباید قبول کنیم از نظر فناوری نمی‌توانیم به پای آنها برسیم؛ اما از نظر نوع و عظمت فرهنگ و هویت و اصالت می‌توانیم حرف‌های خوبی را در دنیا بزنیم.

از ریشه‌های شکل‌گیری هنر مینیاتور بگویید. اوج بالندگی این هنر را در چه دوران و مکتبی می‌دانید؟

براساس شواهد ما از 10 هزار سال پیش، نقاشی آن هم به شکل مدون داشته‌ایم. در واقع هنر در خون ایرانیان است. بویژه در زمینه کارهای سفال که اگر آثار 5 هزار سال پیش را نگاه کنیم، به نقش و نگارهای زیبایی که روی آنها حکم شده پی می‌بریم.

اما مثل این‌که در دهه‌هایی هم این هنر به سمت عاشقانگی و اصولا رمانتیک‌گونگی پیش رفته است؟

بله، در دوره هرات چنین مواردی بیشتر دیده می‌شود.

درخشان‌ترین دوره در حیطه مینیاتور چه وقت بوده است؟

مکتب هرات. زیرا توجه بزرگان این دوره به هنر قابل توجه بوده است.

شما هنرمند پیشکسوتی هستید که امضایش پای هر اثر به مثابه اعتباری ملی است. خودتان هم می‌دانید که این اغراق نیست و حقیقت دارد. انتظارتان از کارگزاران فرهنگی به عنوان یک چهره ماندگار که یک عمر صادقانه فعالیت کرده است، چیست؟

به هنر اصیل ایران توجه شود. همین‌طور جوانانی که با عشق و امید در این مرز و بوم فعالیت می‌کنند، مورد حمایت واقع شوند. تصور می‌کنم این امر می‌تواند با یک برنامه‌ریزی صحیح در بستر دانشگاه‌ها میسر شود. امروز فرش ایران در جهان جایگاه بیست و هفتم را پیدا کرده و این درد بزرگی است. اما اگر مقدمات و ملزومات هنری فراهم شود، مسلما نقشه‌کش‌های چیره دستی در حیطه طراحی فرش می‌توانیم تربیت کنیم و به رونق این بازار به لحاظ هنری و اقتصادی بیفزاییم. در عرصه کاشی‌کاری هم همین‌طور.

درباره پنجمین کتابتان هم که در ماه‌های آتی منتشر خواهد شد، بگویید؟

این کتاب به همت انتشارت فرهنگی ‌ هنری (گویا)‌ که تحت نظارت ناصر میرباقری است صورت می‌گیرد و از کتاب‌های پیشین من که در آلمان و ایتالیا به چاپ رسیده است، چیزی کم ندارد.

این کتاب که (برگزیده آثار محمود فرشچیان)‌ نام دارد، تمام کارهایی را که من در 3 سال گذشته انجام داده‌ام، در برگرفته است و در 258 صفحه، در قطع رحلی بزرگ با چاپ خاص متالیک منتشر می‌شود.

در این کتاب، علاوه بر تصویر 120 تابلوی رنگی مانند غدیر خم، حضرت فاطمه(س)‌، یوسف و زلیخا، حضرت ابراهیم(ع)‌ و شمس و مولانا، 50 طراحی سیاه قلم نیز وجود دارد.

بی‌توجهی به طراحی هنری‌

درباره طراحی که پایه هر هنری را تشکیل می‌دهد و امروز در میان دانش‌آموختگان و حتی خود هنرمندان با اقبال کمی مواجه شده است باید گفت در حال حاضر فرش ایران درجه بیست و هفتم را در دنیا پیدا کرده، در حالی که همیشه مقام اول را داشته است.

نه تنها فرش، بلکه کاشی‌کاری‌ ما نیز به همین شکل پسرفت کرده است. وقتی شما به رم می‌روید، می‌بینید شهرداری این شهر چه مجسمه‌های زیبایی ساخته است که اصلا آدم را بهت‌زده می‌کند
 اما به عنوان نمونه در اصفهان خودمان مقابل دروازه دولت، عمارت بزرگی به نام «جهان‌نما» ساخته‌اند که خالی از هرگونه ابعاد هنری است. اثری از یک خط منظم و منسجم کاشی‌کاری و حتی اثری از متیف‌های ایرانی در آن به‌چشم نمی‌خورد.

تمام اینها برآیند‌های بی‌توجهی به طراحی است و گذشته از آن، متاسفانه پاره‌ای شتابزدگی و پول‌پرستی و سهل‌انگاری دست‌به‌دست هم داده‌اند و تاثیرات منفی در عرصه هنر به جای گذاشته‌اند. من در 18 سالگی تابلویی با عنوان «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند» را ساختم.

با وجود این‌که اصولا آدم متواضعی هستم، اما می‌خواهم بگویم اگر در حال حاضر در تمام دنیا اثری را دیدید که صاحب ویژگی‌های این تابلو باشد، می‌آیم و شاگردی‌ طرحش را می‌کنم. دلیل این تفاوت این است که من در برهه‌های مختلف زندگی‌ام در برابر هنر ایثار به تمام معنی بودم و مادیات برایم اهمیت نداشت.

آزاده صالحی‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها