در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
از سوی دیگر ماجرای عاشقانهای که در زندگی این شاعر رخ داده سبب شده تا مخاطبان فراوانی نسبت به زندگی این شاعر حس کنجکاوی داشته باشند. شاید خیلی از مخاطبان اشعار «محمد حسین خشکنابی» هنگام شنیدن اشعار او در ذهن خود به تصویری از او و شخصیت وی رسیده باشند و از خود پرسیده باشند این شاعر چه مسیری را در زندگی طی کرده و چه ماجراهایی را پشتسر گذاشته تا به این نقطه از زندگی رسیده است؟ این سوالی است که در برخورد با شخصیتهای مطرح تاریخی به ذهن ما خطور میکند و در مورد برخی از ما که آدمهای کنجکاوتری هستیم، این سوال زمینهساز تحقیق و پیگیری خواهد شد. شاید آدمهایی که حال و حوصله بیشتری دارند به مطالعه و تحقیق درباره این شخصیتها بپردازند. شاید عدهای دیگر نیز به مطالب کوتاه و پراکنده نشریات، رادیو تلویزیون، حرفهای شفاهی و... قناعت کنند و شاید عدهای دیگر نیز زحمت هیچکدام از این کارها را به خود ندهند، اما وجود این کنجکاوی دلیل قانعکنندهای است تا هنرمندانی در سینما و تلویزیون دست به خلق آثاری درباره این شخصیتها بزنند. قطعا مسوولان تلویزیون هم با همین پیشزمینه سفارش ساخت سریال شهریار را ارائه کردهاند. اگر علاقهمند هستید که از ماجرای این ساخت سریال شهریار اطلاعات بیشتری کسب کنید، این گزارش میتواند به شما کمک کند.
« 26 اردیبهشت ماه سال 84 منطقه حفاظت شده خجیر در شرق تهران». این تاریخ و مکانی است که سریال تلویزیونی شهریار بعد از پشتسر گذاشتن مقدمات فراوان، تصویربرداری خود را از آنجا آغاز کرد.
اما ماجرا به همین سادگی نبود. اگر هم فکر میکنید سریال شهریار با یک پیش تولید 6 ماهه کار خود را آغاز کرد، سخت در اشتباه هستید! این سریال ماجراهایی طولانی را از سر گذراند تا بعد از دست به دستشدنهای فراوان متن، کم و زیاد شدنهای قصه در اتاقهای مدیران، تحقیقهای فراوان میدانی و کتابخانه ای و... به متنی قابل بحث تبدیل شد.
فیلمنامه سریال شهریار در زمانی مقابل دوربین رفت که محمد نبی خسروی مدیریت سیما فیلم را به عهده داشت، اما فراهم آمدن مقدمات ساخت آن مربوط به زمانی است که محمد مهدی حیدریان به مدیریت سیمافیلم منصوب شد. کمال تبریزی در گفتگویی با خبرنگار ما درباره مقدمه شکلگیری ساخت سریال شهریار چنین میگوید: «در دورهای که مهدی حیدریان ادره سیما فیلم را به عهده داشت، این بحث مطرح بود که سیما فیلم قصد ساخت سریالی درباره زندگی شهریار را دارد. در آن زمان علیرضا رضاداد، محمدابراهیم صلواتی، علیاصغر فهیمیفر و... هم در سیما فیلم حضور داشتند و ساخت سریالی درباره زندگی این شاعر همیشه در جلسات مطرح میشد. در آن مقطع که قراردادهای مربوط به نگارش فیلمنامه منعقد میشد، با کارگردانهای مختلفی هم برای ساخت سریال مذاکره میشد. طبیعی بود در آن زمان مسوولان سیما فیلم به سراغ کارگردانهای آذری زبان بروند. به خاطر دارم که با رسول ملاقلیپور و یدالله صمدی هم برای ساخت سریال مذاکره شد. این کار هم طبیعی است که به سراغ کارگردانهایی بروند که با این زبان آشنا باشند.»
مساله انتخاب کارگردان برای سریال هم مسالهای شنیدنی است.کمال تبریزی هم که این روزها نام او
بر عنوانبندی سریال شهریار دیده میشود، اولین و آخرین گزینه کارگردانی این سریال نبود. در همان زمان سیما فیلم با محرم زینالزاده قراردادی منعقد کرده بود که این فیلمنامه را با کمک علیرضا نادری بنویسد، اما بعد از نگارش فیلمنامه، ظاهرا متن مورد تصویب نهایی سیما فیلم قرار نمیگیرد و به گونهای بایگانی میشود. این ماجرا با رفتن مهدی حیدریان و آمدن محمد نبی خسروی در اوایل سال 80 شکل دیگری پیدا میکند. مدیران جدید سیما فیلم هم تمایلی به فیلمنامه جدید نشان نمیدهند و آن را به آرشیو میفرستند. در دوره حضور مجید رضا بالا در معاونت فرهنگی، از مهدی سجادهچی برای نگارش فیلمنامهای درباره زندگی شهریار دعوت میشود. جالب است بدانید تا اینجای ماجرا هنوز کمال تبریزی وارد ماجرا نشده است. از همان زمان سجادهچی تحقیق و نگارش درباره فیلمنامه را آغاز میکند. سجادهچی یک فیلمنامه اولیه 20 قسمتی مینویسد و در همان زمان از تبریزی برای همکاری دعوت میشود. به عبارت سادهتر اولین متنی که تبریزی به عنوان کارگردان قطعی میخواند، همان فیلمنامه 20 قسمتی مهدی سجادهچی است. در همان زمان به او گفته شد که فیلمنامه دیگری هم وجود دارد که کنار گذاشته شده است، اما در آن مقطع، بخش فرهنگی سیما فیلم روی فیلمنامه جدید نظر مثبتی داشت.
به همیندلیل تبریزی فیلمنامه جدید را خواند. از نظر او این فیلمنامه اشکالهای تکنیکی، دیالوگی و ... فراوانی داشت، اما با وجود همه اینها، قرار گذاشته شد تا مهدی سجادهچی زیر نظر او از ابتدا فیلمنامه را بازنویسی کند.
البته مجید رضا بالا و بخش فرهنگی هم نظرات خود را درباره فیلمنامه بیان کرده بودند. این مقطع از کار با آغاز پیش تولید همراه بود. به این شکل کار شروع شد. در همان زمان به تبریزی پیشنهاد شد فیلمنامه عیلرضا نادری را بخوانم. او پیش از آغاز ساخت سریال با محرم زینالزاده تماس گرفت و از او مجوز انجام این کار را گرفت. تصور زینالزاده این بود که صرف سفارش سیمافیلم به او برای نگارش فیلمنامه به معنای سفارش کارگردانی نیز هست.
اما وقتی تبریزی به او گفت اگر رضایت خود را نسبت به ساخت این سریال توسط او اعلام نکند، به هیچ وجه این فیلمنامه را نمیسازد، زینالزاده هم رضایت شفاهی خود را از این مساله اعلام کرد و به این ترتیب تبریزی ساخت سریال شهریار را براساس فیلمنامه نوشته شده توسط سجادهچی آغاز کرد. البته این فیلمنامه نیز در طول کار بازنویسی و حک و اصلاح شد و آنچه که این روزها بر تلویزیون مشاهده میکنید، فیلمنامهای است که حاصل بازنویسی تبریزی به همراه پیام دهکری و سید جمال سید حاتمی در سر صحنه فیلمبرداری است.
وقتی همه چیز را خراب میکنیم
سریال شهریار یک سریال تاریخی است اما شباهت چندانی به تصور رایج از سریالهای تاریخی ندارد. تصور رایج از سریالهای تاریخی در تلویزیون، سریالهایی است که داستان آن حداقل هزار سال قبل رخ میدهد و در آن اسب و دکور، عناصر تعیین کنندهای هستند. اما سریال شهریار با آنکه به تاریخ معاصر نزدیک است یک پیچیدگی خاص دارد و آن هم این است که در همین چند سال ما ایرانیها چنان بلایی بر سر فضاهای تاریخی خود آوردهایم که گاهی به سختی میتوان فضایی را پیدا کرد که به فضاهای 20 سال پیش نزدیک باشد. گذشته از این باید به محدودیتهای ساخت یک سریال را هم اضافه کرد که سبب میشود در هر مکانی نتوان تصویربرداری کرد. سریال شهریار در چند جغرافیای مکانی مختلف رخ میدهد. بخش ابتدایی داستان در زادگاه شهریار و در تبریز اتفاق میافتد. این همان بخشهایی است که در منطقه خجیر مقابل دوربین رفت. بخش دیگری از سریال نیز در تهران رخ میدهد که برای چنین لوکیشنی بهترین جا شهرک سینمایی غزالی است. البته دستاندرکاران سریال شهریار برای خانهها و مکانهای اینچنینی هم مشکلی نداشتند، زیرا هنوز خانههای زیادی از این دست در تهران وجود دارد که مکان مناسبی برای ساخت چنین سریالهایی محسوب میشود. البته قرار بود بخشهایی از این سریال هم در شهر تبریز مقابل دوربین برود که ظاهرا فضاهای موجود در تهران برای کار کفاف داده و دیگر نیازی به مراجعه به شهرهای دیگر نبوده است.
جالب است بدانید سریال شهریار تا مدتها در سکوت خبری تولید میشد و عملا خبری از ساخت آن منتشر نمیشد و عکسی هم در اختیار مطبوعات قرار نمیگرفت. علت هم این بود که سال 1385 صدمین سال تولد شهریار بود و قرار بود این سریال به مناسبت صدمین سال تولد او پخش شود. مسوولان تلویزیون تصمیم گرفته بودند تا مشارکت مسوولان استان آذربایجان شرقی را هم برای ساخت این سریال به دست آورند. برای همین تا مدتها خبر تولید این سریال اعلام نشد تا بلکه به این واسطه حمایت مالی مسوولان این استان جذب شود، اتفاقی که تا پایان سریال هم رخ نداد و در نهایت مسوولان تلویزیون خود به تنهایی تولید این سریال را به پایان رساندند.
ساخت این سریال اواخر اردیبهشت ماه سال 85 به پایان رسید. این مدت زمان در میان سریالهای تلویزیونی که معمولا با تاخیر فراوان ساخته میشود بسیار جالب توجه است. مدت کوتاهی نیز صرف ساخت مراحل فنی سریال شد و در نهایت در سال 1386 پخش سریال از شبکه 2 سیما آغاز شد. در میانه راه نیز شبکه4 نیز تکرار سریال را آغاز کرد. این روزها نیز با پایان بخش جوانی، شهریار را در میانسالی میبینیم. این بخش همان بخش از داستان است که مخاطبان فراوانی از آن تصویر ذهنی دارند. این تصویر ذهنی هم به دلیل این است که به واسطه رسانه تلویزیون بسیاری از مخاطبان شهریار را در این شکل و شمایل دیدهاند و از سوی دیگر، طراحی چهرهپردازی سیروس گرجستانی نیز او را به این نقش بسیار شبیه کرده است.
داستانی از جنس زندگی
قصه زندگی شهریار از آن دست قصههایی است که مخاطب نمیتواند توقع رخ دادن اتفاقهای عجیب و غریب را در آن داشته باشد. تحصیل در مدرسه دارالفنون، تحصیل در رشته پزشکی، عشق دوران جوانی و عدم رسیدن به معشوق و استخدام در بانک کشاورزی مهمترین رویدادهایی است که در زندگی این شاعر رخ داده است. به همین دلیل داستان این سریال بیشتر برترسیم حال و هوای زندگی این شاعر استوار است و تلاش میشود با ترسیم شخصیت او، تصویری صمیمی از این شخصیت به مخاطب خود ارائه دهد. البته پرداختن کارگردان به زندگی عاشقانه شهریار هم مناسب و کافی است و بخش عمدهای از بار دراماتیکی داستان را به دنبال دارد.
یکی از مهمترین مسائلی که درباره این سریال از ابتدا شنیده میشد، انتخاب یک نابازیگر به عنوان بازیگر نقش جوانی شهریار بود. این مهمترین انتخاب بازیگری در سریال کمال تبریزی بود که به نظر میرسد حالا بعد از پایان پخش این بخش از سریال میتوان درباره آن قضاوت کرد. به نظر میرسد رستمی از عهده ایفای این نقش به شکل آبرومندی برآمده است و سادگی و بیتکلفی موجود در بازی او به باورپذیر کردن این نقش کمک زیادی کرده است. شایان پارسایی هم در نقش کودکی شهریار حضور یافته بود که بازی او چندان مناقشه و حرف و حدیثی ایجاد نکرد.
از دیگر نکات قابل توجه درباره بازیگران این سریال میتوان به حضور اندک بازیگران چهره در این سریال اشاره کرد.
فرهاد قائمیان، لیلی تقوی، پیام دهکردی، رحمان باقریان، مهسا کرامتی، بابک حمیدیان، سعید نیکپور، بهروز بقایی، مهدی میامی و... معدود بازیگران شناخته شده این سریال هستند و جز این در دیگر نقشها، حضور بازیگرانی همچون: محمود قبط زرین، نرگسهاشمپور، حسین عابدینی، امیر کاوه آهنجان، فریبرز گرمرودی، علی پوریان، صبا مهری، مهدی پاشایی، شاپور محمدی، محسن نبوی، بازیگرانی بودند که در این سریال ایفای نقش کردند.
ساختههای کمال تبریزی همواره شکل و شمایل بصری خوبی داشته است و فضاسازی کارها همواره جزو نکات قابل توجه محسوب میشده است. استفاده از موسیقی با تمهای آذری که از ساختههای فرهاد فخرالدینی است، تاثیر به سزایی در کلیت کار داشته است. تصویربرداری خوب محمدرضا سکوت هم نکته قابل توجه دیگر سریال است هرچند به نظر میرسد در قسمتهای اخیر مشکلاتی در کپیهای کار بوده که سبب شده تصاویری که در این قسمتها شاهد آن هستیم با ریختگی همراه باشد. عنوانبندی سریال هم از نکات قابل توجه سریال است که با سلیقه و زیبایی خاصی همراه است.
شاید یکی از مهمترین مشکلاتی که در سریال شهریار دیده میشود، ناشی از این مساله باشد که کارگردان تلاش کرده تا به همه جوانب و بخشهای زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری این شاعر بپردازد. این مساله البته یک حسن محسوب میشود، اما وقتی بازتابهای منفی فراوانی را به دنبال میآورد، نیاز به اندکی تامل بیشتر احساس میشود. تبریزی تلاش کرده تا در این سریال هم به جنبههای تاریخی حضور شهریار در آذربایجان بپردازد، هم جریانهای ادبی را بررسی کند. این همان بخش مناقشه برانگیزی است که به واسطه حضور شخصیتهای شاعر در این سریال سبب شده تا مخالفتهایی با این سریال به وجود بیاید. حجم عمدهای از این مخالفتها به دلیل حضور شاعران و شخصیتهای ادبی در این سریال است که گاه با حجم سنگینی از آتش تهیه در وبلاگها و سایتهای مختلف مواجه میشود، برای آشنایی شما با این رویدادها بخشی از این ماجراها را به شرح زیر نقل میکنیم:
نقدهای تاریخی
پروانه بهار دختر ملکالشعرای بهار نسبت به ترسیم چهره پدرش در این سریال اعتراض میکند. او در گفتگو با خبرگزاری ایسنا میگوید: «در این سریال زندگی پدرم بسیار تشریفاتی نشان داده میشود و این مساله دور از حقیقت است. درِ خانه بهار همیشه به روی مهمانان باز بود و با یک استکان چای از آنها پذیرایی میشد؛ نه با تشریفاتی که در این سریال نشان داده میشود. مساله دیگر شیوه لباس پوشیدن پدرم است که با کت و شلوار و کراوات تصویر شده است. اما پدرم در آن زمان معمم بود و آنطور که نشان میدهند، سوار اتومبیل نمیشد. ما اصلا اتومبیل نداشتیم و اصلا آنزمان اتومبیل آنقدر زیاد نبود که ما اتومبیل داشته باشیم.
پروانه بهار در انتهای این مصاحبه هم این نکته را یادآور میشود که «برای ساختن فیلمهای اینچنینی میباید تحقیقات بیشتری صورت گیرد. بهار سه دختر در قید حیات دارد و برای تصویر کردن بخشی که به زندگی پدرم مربوط است، باید از ما تحقیق میکردند.»
سایتها و وبلاگهای ادبی زیادی نسبت به ترسیم چهره عارف قزوینی، ملک الشعرای بهار و ایرج میرزا در این سریال و کوچک نشاندادن آنها در مقابل شهریار اعتراض میکنند. به نوشته این سایتها در این سریال ایرج میرزا شاعری نشان داده شده که شعرهای سخیف میخواند و نسبت به سرنوشت کشورش علاقهمند نیست. عارف قزوینی شاعر ترانه معروف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» نیز طرفدار استبداد و رضا شاه معرفی شده است.
سریالهایی با این ساختار این حسن را دارد که بیننده اگر دو بخش دیگر زندگی شاعر را ندیده باشد، باز هم میتواند با دیدن بخش تازهای از سریال با داستان ارتباط برقرار کند. تا همین جا مطلب شهریار را داشته باشید تا در ادامه و با پخش قسمتهای دیگر، تحلیل دیگری از فصل سوم سریال شهریار داشته باشیم.
نگاهی به کارنامه هنری کمال تبریزی
کمال تبریزی کارگردان آذریتبار سینما و تلویزیون از جمله افرادی است که فعالیت هنری خود را با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرد. او فعالیت خود را در سال 1358 در سینمای آزاد تهران آغاز کرد. تبریزی به مدت 3 سال در فاصله سالهای 1359 تا 1362 مسوول بخش آموزش مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی بوده است. آغاز فعالیت در سینمای حرفهای نیز با فیلمبرداری همراه بود. او در سال 1362 با فیلم آوای غیب (سعید حاجی میری) به عنوان فیلمبردار وارد فعالیت حرفه ای شد و در سالهای بعد نیز فعالیت در این عرصه را ادامه داد. آتش در خرمن ساخته سعید حاجی میری ( به عنوان مدیر فیلمبرداری و مجری طرح)، تا مرز دیدار ساخته حسین قاسمی جامی (به عنوان تدوینگر و مدیر فیلمبرداری)، هویت ساخته ابراهیم حاتمیکیا ( به عنوان مدیر تولید و دستیار کارگردان)، توهم ساخته سعید حاجی میری ( به عنوان مدیر فیلمبرداری) و آوای غیب (به عنوان مدیر فیلمبرداری) برخی از سوابق وی پیش از کارگردانی است.
تبریزی فعالیت خود به عنوان کارگردان را با فیلم عبور آغاز کرد. او در این فیلم علاوه بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه و طراحی صحنه را به عهده داشت. از فیلمهای بعدی او میتوان به: در مسلخ عشق، کودک قهرمان، پایان کودکی، لیلی با من است، مهر مادری، شیدا، گاهی به آسمان نگاه کن، فرش باد، مارمولک، یک تکه نان، همیشه پای یک زن در میان است و فیلم در حال ساخت پاداش اشاره کرد.
سریال شهریار بعد از سریالهای قصههای رودخانه سیاکیا و دوران سرکشی سومین سریال این کارگردان محسوب میشود. یکی از وجوه تمایز این کارگردان در میان هم نسلان خود، تنوعی است که در کارنامه فعالیتهای او دیده میشود. تبریزی ساخت همه گونه فیلم از فیلمهای جنگی با لحنی حماسی تا آثاری با حال و هوایی هنری را در کارنامه کاری خود دارد. وی از کارگردانهایی است که بارها فیلمهایی از دیگر فیلمنامهنویسان را دستمایه کار خود قرار داده و نتیجه خوبی نیز گرفته است. از سوی دیگر تنوع کاری او نشان میدهد که تبریزی یکی از گزینههای مناسب برای ساخت سریالهایی با مدت زمان طولانی است. نکتهای که این روزها تهیهکنندگان زیادی در تلویزیون به دنبال آن هستند.
رضا استادی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: