فرسودگی ناوگان؛

مسئله‌ای فنی یا صورت‌مسئله‌ای که مدیریت از آن فرار می‌کند؟

فرسودگی ناوگان هوایی، سال‌هاست که در ادبیات رسمی صنعت هوانوردی ایران تکرار می‌شود. موضوعی که همه از آن خبر دارند، اغلب درباره‌اش صحبت می‌کنند، اما کمتر به‌عنوان یک «مسئله مدیریتی» به رسمیت شناخته می‌شود. در بیشتر موارد، فرسودگی صرفاً به زبان فنی بیان می‌شود؛ سن هواپیما، تعداد چرخه پروازی، وضعیت تعمیر و نگهداری. همین تعریفِ محدود باعث شده تصمیم‌های بزرگ، مکرراً به تعویق بیفتند و مسئله، بدون آنکه حل شود، از این گزارش به آن جلسه منتقل شود. این یادداشت قرار نیست درباره خطر یا ایمنی فنی بحث کند. تمرکز آن بر یک پرسش اساسی‌تر است: آیا فرسودگی ناوگان، صرفاً یک چالش فنی است یا نشانه‌ای از صورت‌مسئله‌ای که مدیریت ترجیح می‌دهد آن را طور دیگری تعریف کند؟
کد خبر: ۱۵۳۳۶۲۰
نویسنده محمدرضا احدی پژوهشگر حوزه مدیریت رسانه و ارتباطات

فرسودگی؛ مسئله‌ای که وجود دارد، اما صاحب ندارد
یکی از ویژگی‌های مسائل مدیریتی حل‌نشده، این است که «وجود دارند، اما مسئول مشخص ندارند». فرسودگی ناوگان دقیقاً در همین وضعیت قرار گرفته است. همه می‌دانند هواپیما‌ها پیر شده‌اند، همه از محدودیت‌های تعمیر، تأمین قطعه و نگهداشت حرف می‌زنند، اما وقتی نوبت تصمیم‌های راهبردی می‌رسد، مسئله به‌نوعی از مرکز توجه خارج می‌شود.
در جلسات مدیریتی، فرسودگی اغلب با این جملات همراه است:
فعلاً با همین ناوگان باید کار کنیم
شرایط اجازه تصمیم بزرگ نمی‌دهد
اولویت‌های فوری‌تری وجود دارد
این جملات نشانه نادیده‌گرفتن مشکل نیست؛ نشانه تعریف نادرست آن است. وقتی فرسودگی به‌عنوان یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر پذیرفته می‌شود، عملاً از فهرست مسائل قابل تصمیم حذف می‌شود.

وقتی فرسودگی فنی تعریف می‌شود، مدیریت نفس راحت می‌کشد
ساده‌ترین راه برای حذف یک مسئله از سطح مدیریت ارشد، این است که آن را «فنی» بنامیم. در صنعت هواپیمایی، این شگرد شناخته‌شده است. وقتی فرسودگی ناوگان فنی تعریف می‌شود، بلافاصله به واحد‌های تعمیر و نگهداری، مهندسی و عملیات منتقل می‌شود. از آن لحظه به بعد، مسئله دیگر نه استراتژیک است، نه مدیریتی.
در این چارچوب، سؤال‌ها تغییر می‌کنند:
– آیا چک‌ها به‌موقع انجام شده؟
– آیا هواپیما مجوز پرواز دارد؟
– آیا قطعه جایگزین شده؟
اینها سؤال‌های مهمی هستند اما هیچ‌کدام پاسخ نمی‌دهند که تا چه زمانی می‌توان با این وضعیت ادامه داد؟ یا هزینه واقعیِ ادامه‌دادن چیست؟
مدیریت، با فنی‌کردن مسئله از تصمیم‌های دشوار فاصله می‌گیرد؛ تصمیم‌هایی که به منابع، اولویت‌بندی و پاسخگویی نیاز دارند.

صورت‌مسئله غلط، راه‌حل‌های موقتی می‌سازد
اگر مسئله فرسودگی را صرفاً فنی ببینیم، طبیعی است که راه‌حل‌ها هم فنی باشند: افزایش فشار بر تعمیر و نگهداری، استفاده حداکثری از ظرفیت موجود، یا مدیریت خلاقانه عمر قطعات. این راه‌حل‌ها کوتاه‌مدت‌اند و بعضاً اجتناب‌ناپذیر، اما به‌مرور تبدیل به عادت سازمانی می‌شوند.

مشکل از جایی آغاز می‌شود که این راه‌حل‌های موقت، جای تصمیم‌های راهبردی را می‌گیرند. سازمان به جای پرسیدن سؤال‌های کلیدی، به مدیریت روزمرگی رضایت می‌دهد. در این وضعیت، فرسودگی دیگر دیده نمی‌شود؛ چون هر روز به هر شکل، از سر گذرانده می‌شود.

حقیقت این است که فرسودگی ناوگان با «مدیریت نگهداشت» حل نمی‌شود؛ با مدیریت آینده حل می‌شود؛ و این دقیقاً همان جایی است که تصمیم‌ها سخت‌تر می‌شوند.

هزینه‌هایی که در گزارش‌های فوری دیده نمی‌شوند
یکی از دلایل اصلی تعویق تصمیم در مورد فرسودگی، نامرئی‌بودن هزینه‌هاست. فرسودگی، برخلاف حادثه، شوک ایجاد نمی‌کند. هزینه‌هایش آرام، تدریجی و انباشتی‌اند.
این هزینه‌ها فقط مالی نیستند. شامل:
هزینه کاهش انعطاف‌پذیری عملیاتی
هزینه فشار مزمن بر نیروی انسانی
هزینه محدودشدن تصمیم‌های آینده
و هزینه فرسایش اعتماد عمومی به‌صورت تدریجی
وقتی سازمان مجبور است بخش عمده انرژی خود را صرف «سرپا نگه‌داشتن وضعیت موجود» کند، فرصت و توان کمتری برای نگاه بلندمدت خواهد داشت. این همان چرخه‌ای است که فرسودگی را بازتولید می‌کند.

چرا تصمیم بزرگ همیشه به فردا موکول می‌شود؟
تعویق تصمیم درباره فرسودگی، لزوماً ناشی از بی‌تفاوتی یا ناآگاهی نیست. در بسیاری از موارد، مدیران به‌درستی می‌دانند که تصمیم بزرگ، هزینه کوتاه‌مدت دارد. هزینه‌ای که در زمان مدیریت فعلی دیده می‌شود، اما منافعش شاید در دوره بعدی نمایان شود.

از طرف دیگر، فرسودگی از آن دست مسائلی است که «به‌راحتی تبدیل به مطالبه عمومی می‌شود». تصمیم درباره آن، نیازمند توضیح، شفافیت و پذیرش محدودیت‌هاست؛ چیز‌هایی که مدیریت روزمره معمولاً از آنها گریزان است.
در نتیجه، ساده‌ترین مسیر، ادامه‌دادن است. نه به‌عنوان یک انتخاب آگاهانه، بلکه به‌عنوان «تنها گزینه موجود»

فرسودگی، آزمون بلوغ مدیریتی
نحوه برخورد با فرسودگی ناوگان، فقط درباره هواپیما نیست؛ درباره شیوه مدیریت است. سازمان‌های بالغ، مسائل را قبل از آنکه بحرانی شوند به رسمیت می‌شناسند. آنها می‌دانند که بعضی تصمیم‌ها اگر به‌موقع گرفته نشوند، بعد‌ها گران‌تر تمام می‌شوند.

مدیریت فرسودگی یعنی پذیرفتن این واقعیت که:
همه چیز با راه‌حل فنی حل نمی‌شود
برخی هزینه‌ها انتخابی نیستند؛ فقط زمان پرداختشان فرق می‌کند و شجاعت بازتعریف صورت‌مسئله، مهم‌تر از مدیریت ظاهری بحران است.

جمع‌بندی
فرسودگی ناوگان، اگر صرفاً یک مسئله فنی دیده شود، سال‌ها می‌تواند در حاشیه بماند. اما اگر به‌عنوان یک مسئله مدیریتی تعریف شود، ناگزیر به تصمیم ختم می‌شود. تصمیم‌هایی که سخت‌اند، پرهزینه‌اند، اما تأخیر در آنها، هزینه بیشتری دارد.

مدیریت واقعی، نه در لحظه بحران، بلکه در مواجهه با همین مسائل آرام و تدریجی سنجیده می‌شود؛ مسائلی که اگر دیده نشوند، روزی خودشان را به‌اجبار نشان می‌دهند.

فرسودگی قبل از آنکه ناوگان را زمین‌گیر کند، تصمیم را به تعویق می‌اندازد؛ و این شاید مهم‌ترین نشانه‌ای باشد که باید جدی گرفته شود.

newsQrCode
برچسب ها: ناوگان
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها