این زوج هفته گذشته درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه خانواده ارائه کردند. مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: سه سال از شروع زندگی مشترکمان گذشته ولی در این مدت کم، فهمیدم که ازدواج با همسرم یک اشتباه بوده است. همسرم مرتب قهر میکند. ما یک گربه خانگی داریم که هردو به آن وابسته هستیم. هر بار که بحثی پیش میآید، همسرم وسایلش را جمع میکند، گربه را داخل جعبهاش میگذارد و از خانه میرود. ابتدا فکر میکردم نشانه دلخوری موقت است و برمیگردد اما این رفتار تبدیل به عادت شد. چندین بار تلاش کردم آرامش خانه را حفظ کنم اما هر بار که اختلافی پیش میآید، او رفتن را انتخاب میکند. نمیفهمم چرا همیشه باید گربه را هم با خودش ببرد. من عاشق گربهمان هستم و نبودنش عذابم میدهد. این گربه متعلق به هردوی ماست، ولی او بیآنکه به من حرفی بزند، گربه را با خودش میبرد و چند روز نمیآید.هر تصمیم و هر حرکتی، با درنظر گرفتن حال و روز او انجام میشود. دیگر از این رفتارهایش خسته شدم. بارها سر این موضوع با یکدیگر درگیر شدیم ولی دلم آرامش یک زندگی عادی میخواهد. نه پیشبینی اینکه چه روزی همسرم دوباره وسایلش را جمع کند و برود.
در ادامه جلسه، همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من زن بیمنطقی نیستم و همیشه سعی کردهام گفتوگو کنیم اما وقتی شوهرم در میان بحث فقط صدایش را بالا میبرد، ترجیح میدهم سکوت کنم. در آن سکوت، احساس خفگی دارم و میروم تا آرام شوم. گربهام برایم بخشی از آرامش است، نه علت اختلاف. وقتی خانه را ترک میکنم، نمیخواهم او را تنها بگذارم، همیشه همراهم است. اگر چند روز فاصله بگیریم، شاید بتوانیم از بیرون به مشکلاتمان نگاه کنیم؛ ولی او این کار را نوعی تهدید میداند. بارها پیشنهاد مشاوره دادهام اما پاسخش همیشه این بوده که مشاوره فایده ندارد. بارها سر موضوعات مختلف با من بحث کرده است. من احساس امنیت و آرامش ندارم. وقتی سکوت میکنم، او شروع به سرزنش میکند. در آن شرایط تنها دلخوشی من همین گربهام است؛ حیوانی که بیدلیل دعوا نمیکند و همراهم است. من حس میکنم در زندگیمان هیچ حرفی به سرانجام نمیرسد. وقتی قهر میکنم، فقط میخواهم چند روز فاصله بگیرم تا آرام شوم اما شوهرم مرا درک نمیکند. میگوید، اگر میخواهی بروی، برو ولی حق نداری گربهمان را با خودت ببری. انگار گربه از من مهمتر است. این یعنی رفتن من برایش مهم نیست، رفتن گربهمان برایش اهمیت بیشتری دارد. این رفتارش برایم آزاردهنده است؛ تصمیم دارم برای همیشه به زندگی مشترکمان پایان دهم.
در پایان جلسه، قاضی پس از شنیدن توضیحات هر دو طرف، رسیدگی به پرونده را متوقف نکرد اما تصمیم گرفت ادامه بررسی به زمان دیگری موکول شود تا زوج، پیش از هر تصمیم قطعی، در جلسات مشاوره خانواده شرکت کنند.
زندگی میدان لجبازی نیست
سارا شقاقی، روانشناس در اینخصوص میگوید: طلاق در جوامع امروزی دیگر صرفا به دلیل فقر یا خیانت رخ نمیدهد؛ بلکه نتیجه فرسایش تدریجی است. تغییر تعریف انتظارات، ناتوانی در مدیریت تعارض و لجبازی به جای منطق سازش از مهمترین عوامل اختلاف و درگیری میان زوجهاست.زمانی که دو فرد با سطح بالایی از نیاز به تحقق فردی وارد رابطه میشوند، اگر نتوانند مسیر رشد یکدیگر را همزمان هدایت کنند، بهجای اینکه دو نیمه باشند، دو مسیر موازی و دورشونده ایجاد میشود که نهایتا به طلاق ختم میشود.بسیاری از زوجها مهارت حل تعارض را نیاموختهاند. تعارض در هر رابطهای وجود دارد اما تفاوت زوجهای موفق با ناموفق در نحوه ورود به این تعارض است.زوجهای موفق تعارض را فرصتی برای شناخت عمیقتر نیازهای دیگری تلقی میکنند. در این میان لجبازی، سمیترین رفتار در زندگی مشترک است.این رفتار ریشه در نیاز به اثبات برتری و کنترل یا ترس از آسیبپذیری دارد. درنهایت، کلید موفقیت زندگی مشترک در درک این اصل است که سازش نه به معنای کوتاه آمدن بلکه به معنای سرمایهگذاری مشترک روی آینده رابطه است.
اگر لجبازی به عنوان یک ارزش درونی حفظ شود، توافق و بقای رابطه غیرممکن خواهد بود. به همین دلیل زوجها بهتر است، با وقوع تعارض و اختلاف در زندگی مشترک، لجبازی را کنار گذاشته و با منطق جلو بروند. این مسیر، تنها با یادگیری مهارتهای زندگی مشترک، طی خواهد شد.