وی دراین اثر نیز، همچون رمان قبلیاش، واقعیتهای نهان جامعه بومی عصرش، و مشکلات روحی و روانی ناشی از رابطههای عاطفی را مد نظر قرار داده و با دیالوگهای کوتاه و بجا، به روایت ماجراهایی میپردازد که به شناخت هویت خاص و خودآگاهی زنان از موقعیت تاریخی و جغرافیایی سرزمینی که در آن زندگی میکنند جلوهای با شکوه میدهد.
در رمان و زخمهای من همه از عشق است زنی بهنام رها را داریم که بیپناه و سرگشته، در اجتماع رهاست و بین سنت و مدرنیته، دنبال خود واقعیاش است. محیط داستان و حوادث رخداده در آن فضا، آشناست و اما دریغا، چشم از دیدن آن همه شور و اشتیاق خفته در دل جوانان بیخبریم و با مطالعه این رمان به کشفی تازه نایل میآییم که ناخواسته، خود را نیز انسانی میبینیم با همه آن التهابات درونی که شخصیتهای داستان به آن دچارند. تحولاتی که در دو دهه اخیر ایران معاصر، قد برافراشته و زنان را به عنصری زنده و تاثیرگذار و متفاوت با چند دهه نزدیک گذشته، در اجتماع مبدل کرده، با تلخیها وشیرینیهای بودن و زیستن، رمان راتحت سیطره قرار داده وشاهد جرقههایی ازخلاقیت وبداعت دراثری هستیم که سخت گیرا و پرکشش است. شخصیت اصلی رمان،ضمن دارابودن فردیتی ویژه، نمونه نوعی همنسلانش نیز هست.
متن رمان با همه سادگی بیان، غنای ساختاری پیچیده و مستحکمی نیز دارد که از ضمیر ناخودآگاه نویسنده میجوشد و به وحدت و یکپارچگی ماجراها با کثرتی که از شخصیتهای فرعی نشأت میگیرد، به جوهره هنر که در دل رمان نطفه بسته، شکوفایی میبخشد. درنگ بر کشف و شهود حسرتها، آرزوها و امیدهای خاکسترشده، بر لذت خواندن متن میافزاید و وقتی به آرایش رمان میاندیشی، شاهد دردمندی آدمیانی هستیم که در چنبره سنتها گرفتارند و برای روشناندیشی و دگرگونه زیستنی که دنیای مدرن، آنان را به سوی خود میکشد، مجبور به تحمل هزینههایی هستند که همکناری تضادها را شکل میدهد و به جذابیت روایت داستان، ضرباهنگ و شتاب میبخشد.
عنصر خیال و تجربیات زنانگی در رمان و زخمهای من همه از عشق است چشمگیر است و قدرت نوشتاریاش، آن را از رمانهای دم دست عاشقانه متمایز میکند. رها زنی است که مردش را جانان صدا میزند و به هنگامی که زندگی، کندویی از شیرینی برایش دارد، سر وکله شخصیتی نمودار میشود که روزگاری با او نرد عشق باخته بود و دیری بود مردهاش میپنداشت و اما حالا با چهرهای متلاشیشده، برگشته بود. رها را که باردار است، دچار اضطرب و دلهره میسازد و حوادثی ناخواسته و فلاشبکهایی به گذشته، خواننده را با خود همراه میکند.
شمسی جلفا نگاهی عمیق به مقوله داستان دارد و از آنجا که نیک میداند عامهپسند بودن یک اثر دلیلی بر مانایی آن نیست، لحظات رازآمیز و خصوصیات ریز رمان از نظر روانشناختی شخصیتها و بهرهگیری ماهرانه از عناصر داستان را با روایت اثرش توأم و اثری ماندگار را در برگهای زرین زنانهنویسی در ادبیات فارسی ثبت میکند. خیال او از واقعیات نهانی پرده برمیدارد که به یک همذاتپنداری جمعی با شخصیتهای اثر در جغرافیا و زمانی معین منتهی میشود و از این نظر، حائز اهمیتی خاص است.