کتاب «وکسی نمیداند در کدام زمین میمیرد»ازخانم مهزاد الیاسی بختیاری؛ به زعم این کمترین، از ویژههای نشر اطراف است. در توضیح این کتاب؛ ناشر متذکر شده که کتاب هم سفرنامه است وهم نیست! چرا؟ چون بههرحال، بستر روایتهای خانم کولهگرد،سفروجابهجایی است وازطرفی تنها یک سفرنامه نیست؛چون نگاهی نیمچه فلسفی و انسانشناسانه - با توجه به تحصیلات نویسنده - به اتفاقات پیرامون و جهان و آدمهای آن دارد. تلفیق روایت و اندیشه، کتاب از شرح وقایع سفری صرف خارج و تبدیل به معجونی از روایات و تأملات کرده است.
سفر هیچهایکی که از آن به رایگانسواری نیز تعبیر کردهاند، یک گونه سیر و سیاحت بیحدومرز با محوریت کوله است. کوله چنین سفری آنقدر محل توجه و اعتبار است که حتی نویسنده بهجد در فصلی عنوان میکند که در پی عشق به کوله جادار و باوفایش، در فکر ازدواج با آن بوده است. هیچهایکها را در فصلی مشبع و کارشناسانه باید تحلیل کرد که به نظر میرسد؛ سادگی و پیچیدگی و بیپروایی آنها، سوژهای ناب برای پژوهش و نقد و نظر است!
فوقالعادگی این کتاب قابل کتمان نیست. جاهایی از ایران خودمان، کاتماندوی ناشناخته، هرات و بامیان اسرارآمیز و پرمخاطره، تفلیس همسایه، آتن تاریخی، قونیه پرمعنا و...هرکدام درون خود وصفی،حالی،حادثهای وتأملی دارند که نویسنده با حوصله به ذکر حال و احوالاتش در آنها پرداخته است. کلمات در جای خود، گاهی تعابیر شاعرانه و مسجع، حجم قابلتوجهی از کلمات و جملات درستودرمان، زاویه نگاه انسانشناسانه، کمی شوخطبعی، امیدواری، میل به یادگیری، صداقت و صراحت در گفتار و البته خودافشاگری نویسنده و اعترافات واقعبینانه و اشاره به امیال و توان و استعداد خود، کتاب را بسیار خواندنی کرده. کتابی که مثل برنجی دمکشیده، به کام و ذائقه مخاطب مزه کرده و لذتها را برایش مکشوف میکند. سفرنامه اینطوریاش خوب است! روایت نویسنده برخلاف سنت مرسوم سفرنامهنویسی، نوعی نگاه نو و معاصرانه از سفر است. فصلهای مختلف کتاب، انگیزههای نویسنده از سفر را که گاهی فراتر از وضع موجود و گاهی درک لذت جهان و گاهی هیجانطلبی و گاهی کنجکاوی و گاهی انزواطلبی و... تا خوب نمایانده است. چیزی که در کتاب، برای خود من گیراتر بود؛ آدمها بودند. آدمها عجیب، ساده، پیچیده، خطرناک، دلپذیر و قابل تحمل نیستند و... . آدمهایی که الیاسی با آنها دمخور و معاشر شده، شخصیتپردازیشان، خوب و قابل فهم از آب درآمده. این آدمها، همینها هستند که ما در شهر و دیار و خانهمان با آنها مواجه و درگیریم. از این جهت کتاب را میستایم که روایتش از انسان امروزی، روایتی روشن و قابل فهم است و گرهگشایی دارد. با همه اینها و با اذعان به اینکه هیچ اثری بیعیب و نقص نیست و لابد خود نویسنده همچنین ادعایی ندارد؛ رها کردن متن اتفاق و اندکی پرگویی در یکی دو فصل هم از ایرادات کتاب است. البته کتاب در مجموع و با توجه به حجم سفرها، کمحجم است و مقبول و خود فصلها هم عموما خالی از آببندی و اطناب و تأویل است. من میخواهم آنچه را که کتاب در خودم ایجاد کرد را صادقانه بنویسم وآن اینکه چپیدن در خانه و تمرگیدن در شهر و کوله نبستن و دل به راه نسپردن، اینچنین امثال من را ابتر و راکد و درجازده کرده. سفر است که آدم را میسازد. هجرت است که آدم را دگرگون میسازد. راه است که آدم را راه میاندازد. با این حال شاید همین دست سفرهای دور و دراز و چند ماهه نویسنده، این نکته را هم به خواننده یادآور شود که خانه و سکنی و مأمن هم چیز بدی نیست. سفر با همه قیمتش، ارزش خانه را هم یادآور میشود. در آخر اینکه در خانه یا سفر، آن روز که فرصتمان تمام میشود؛ کاش خوب و پاکیزه برویم. با اینکه کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد...