ما میگوییم گمنامی و با این کلمه شعر و مرثیه سر میدهیم اما رسم گمنامی کار هر کسی نیست. اصلا چرا راه دور برویم؛ اگر همین الان کسی اتهامی را علیه شما مطرح کند، حاضرید چند روز صبر کنید تا پاسخ دهید؟ شهید هاشمی دو دهه برای پاسخ صبر کرد. انگار صورت پر از جواب حضرت مریم را تداعی میکرد که بهجای پاسخ دادن، به طفل در آغوش خود خیره شده بود. حالا که غربت علی هاشمی برای مخاطبان تلویزیون به پایان رسیده، راحتتر میتوان از بزرگی غریب بودن این شهید گفت. انگار سالها برای خود ما لازم بود تا بهقول شهید علی هاشمی «وقت گل نی» برسد و درک کنیم این شهید چقدر مظلوم بوده. این را میشود از بازخورد آخرین سکانس سریال «پسران هور» درک کرد که از زمان پخش تا روز بعد، فضای مجازی را پر کرد. خیلیها با نفس آخر علی هاشمی و فرورفتنش درهور اشک ریختند وهمراه نوای مداحی قدیمی حسین فخری، دلشان تپید. نه فقط برای ننهعلی که دیگر کسی نبود برایش با ماهی حشو بپزد که برای مظلومیت قهرمانی مثل علی هاشمی که دیر شناختیمش.شک ندارم که بیشتر مخاطبان ذکر شهید هاشمی و کلمات «اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه» را کلمه به کلمه با او خواندند. همه ما مثل او دست گلآلودمان را به نیزارهای هور گرفتیم، کشانکشان خودمان را با او داخل هور انداختیم و با آخرین نفسی که گرفت، با نوای مداحی قدیمی اشک ریختیم. وقتی صدای حباب هوا در هور میآمد و پیکر رهای شهید هاشمی این طرف و آن طرف میرفت، خیلیهای ما به غربت قهرمانهایمان فکر کردیم؛ به رها بودنشان در خاکی که روزگاری هاشمیها و سیدناصریها دوندگی کردند تا وجب به وجب هور را بشناسند و برایش نقشه بکشند. به همان رگ گردنی که از علی هاشمی بیرون زد و دلش نیامد تا آخرین لحظه، قرارگاه سری را ترک کند. چفیه به کمر بست و تا دقیقه آخر ایستاد. شهید هاشمی و خیلی دیگر از پسران هور حالا برای مخاطبان آشناتر شدهاندومیشود با گرفتن سرخطی از برخی سکانسهای برجسته این مجموعه، رد خاطرات شهدا را از لابهلای این سریال پیدا کنند. نقد کردن بماند برای آنها که اهلش هستند و خوب میدانند چطور از ترک دیوار هم ایراد بگیرند تا عدهای دیگر را به پایین بکشند. میخواهم صریح بگویم کاری که عوامل مجموعه پسران هور کردند، خیر دنیا و آخرت بود. کار سادهای نبود. تولید مجموعهای که در برخی سکانسهای آن جلساتی روایت میشد که قصه نزدیک به ۶ تا ۱۰ شهید را در خود داشت. تولید سکانسهای بسیار سخت و شنا در هور، اصلا ساده نیست. دستکم اگر بدانیم هور بازسازی شده در شهرک دفاع مقدس این امکان را ندارد که بازیگر وارد آب شود و شبیه لجنزار شده، میشود فهمید عوامل چه رنج سفری را به دوش کشیدهاند تا در جای دیگری آن را ضبط کنند. روایت تیم شهید هاشمی، با فیلم «اشک هور» آغاز شده بود اما حالا که مجموعه ۱۷قسمتی آن به پایان رسیده میتوان گفت همه این ۱۷قسمت لازم بود تا بهتر با غربت پسران جانبرکف هور آشنا شویم و سکانس آخر تیر خلاصی برای سرازیر کردن اشک مخاطب بود. گمنامی شهید هاشمی و پسران هور، با هنر و زحمت یک تیم کنار رفت. اگرچه میشود ساعتها نشست و از برخی جزئیاتش ایراد گرفت اما شکی نیست که کار بزرگی انجام شد. دیر شناختیمش و دیر رسیدیم اما با کار بزرگ پسران هور انجام شد.