هندسه قدرت در عصرارتباطات تغییر کرده است‌

خبرنگاران، سربازان نبرد نرم در جبهه سخت

راویان خط مقدم

راویان خط مقدم

خبرنگاری و روایت حقیقت همواره یکی از سه ضلع (قلم، دیپلماسی و میدان) پیروزی در نبردهای پیدا و پنهان در عرصه مختلف داخلی و خارجی بوده. ۱۰۰ سال پیش در کوچه‌های تهران، صدای گلوله‌ای که سینه‌ میرزاده عشقی، روزنامه‌نگار و شاعر آزادیخواه را شکافت، سرآغاز فصلی خونین در تاریخ مطبوعات ایران بود؛ فصلی که نشان می‌داد «قلم» در این سرزمین همواره با بهای سنگین «جان» معامله شده است.
کد خبر: ۱۵۱۳۴۶۶
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
یک قرن پس از آن ترور،پژواک همان گلوله‌ها درصدای انفجار موشک‌هایی شنیده می‌شودکه جلیقه‌های آبی‌رنگ «PRESS» را در غزه، جنوب لبنان و حتی ایران نشانه می‌گیرند. تاریخ خبرنگاری در ایران و محور مقاومت، از مشروطه تا امروز، یک خط ممتد از فداکاری و شهادت است؛ روایتی که قهرمانانش نه با اسلحه، که با دوربین و قلم در خط مقدم نبرد با استبداد، استعمار و صهیونیسم جنگیده‌اند و صحنه‌ نبرد را با خون خود به سند ماندگار تاریخ تبدیل کرده‌اند.
   
فدایی راه قلم در سپیده‌دم استبداد مدرن
تاریخ روزنامه‌نگاری متعهد در ایران معاصر با نام سید محمدرضا کردستانی مشهور به «میرزاده عشقی» گره خورده است. او که در کوران حوادث پس از مشروطه، با انتشار روزنامه جسور و بی‌باک «قرن بیستم»، به نماد وجدان بیدار جامعه تبدیل شده بود، خیلی زود دریافت که روشنگری و نقد قدرت، تاوانی جز مرگ ندارد. عشقی تنها یک شاعر نبود. او یک کنشگر سیاسی و روزنامه‌نگار بود که تیغ تیز قلمش را بی‌پروا علیه قراردادهای استعماری، انحرافات مشروطه و مهم‌تر از همه، قدرت‌گیری رضاخان به‌کار گرفت. 
مقالات او در «قرن بیستم» و به‌ویژه «جمهوری‌نامه» او، فریادی رسا علیه دیکتاتوری‌ای بود که در حال نضج گرفتن بود. او خطر را به جان خرید و با زبانی تند و گزنده، آینده‌ای را تصویر کرد که در آن، چکمه‌های استبداد جای آزادی را خواهد گرفت. درک عمیق او از تحولات سیاسی و شجاعتش در بیان حقیقت، اورابه سیبل اصلی حاکمیت وقت بدل کرد.سرانجام در ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳، دو مزدور مسلح درخانه‌اش درسه‌راه سپهسالار تهران، سه گلوله به سینه وشکم اوشلیک کردند. ترورعشقی،تنهاحذف یک فردنبود.این یک پیام روشن به جامعه مطبوعاتی ایران بود: «هرکس حقیقت را بنویسد، سرنوشتی جز این نخواهد داشت.» 
   
از خاکریزهای دفاع‌مقدس تا آسمان افغانستان
اگر ترور عشقی تقابل خبرنگار با استبداد داخلی بود، هشت سال دفاع مقدس، خبرنگاری را به خط مقدم نبرد با دشمن خارجی کشاند. در این دوران، خبرنگاران، عکاسان و تصویربرداران ایرانی، نه به عنوان ناظرانی بی‌طرف بلکه به عنوان راویانی متعهد، دوشادوش رزمندگان در جبهه‌ها حضور یافتند. آنها دوربین‌ها و قلم‌های‌شان را سلاح خود کردند تا حماسه‌ها، مظلومیت‌ها و جنایات دشمن بعثی را ثبت و به گوش جهانیان برسانند.
شهید مرتضی آوینی و گروه تلویزیونی «روایت فتح» شاید مشهورترین نمونه این جریان باشند. آوینی با نگاه عارفانه و قلم هنرمندانه‌اش، تعریفی نوین از «خبرنگاری جنگ» ارائه داد. او دنبال ثبت خشک و خالی وقایع نبود بلکه درپی کشف و روایت روح حاکم بر جبهه‌ها، یعنی معنویت، ایثار و شهادت‌طلبی بود. شهادت خود او در فکه در حین ساخت مستند، مهری بود بر صداقت راهی که انتخاب کرده بود اما تاریخ شهادت خبرنگاران ایرانی در این دوره، به نام‌های بزرگ دیگری نیز مزین است؛ از شهید غلامرضا رهبر خبرنگار صداوسیما تا شهید بهروز فلاحت‌پور و ده‌ها خبرنگار دیگر که در عملیات‌های مختلف به شهادت رسیدند تا تصویر و صدای مقاومت ملت ایران خاموش نشود.
این راه با پایان جنگ تحمیلی متوقف نشد. ۱۷ مرداد ۱۳۷۷، یادآور یکی از تلخ‌ترین روزها برای جامعه رسانه‌ای ایران است. شهید محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) در مزارشریف افغانستان، همراه دیپلمات‌های ایرانی، توسط طالبان به شهادت رسید. پیام او که در آخرین لحظات زندگی‌اش مخابره شد: «مزارشریف سقوط کرد... من محمود صارمی هستم...» به نمادی از تعهد یک خبرنگار تا آخرین نفس تبدیل شد. روز شهادت او «روز خبرنگار» نام گرفت تا یادآور این حقیقت باشد که خبرنگاری در مکتب انقلاب اسلامی، شغلی برای امرار معاش نیست بلکه رسالتی است که گاه با خون به امضا می‌رسد.
علاوه بر این اسامی، بسیاری دیگر از خبرنگاران، تصویربرداران و کارکنان رسانه‌های جنگ نیز به شهادت رسیدند. برخی منابع شمار کلی خبرنگاران شهید را تا ۲۴۴ نفر عنوان کرده‌اند. نام‌های دیگری از شهدای رسانه این دوران توسط منابع مختلف ذکر شده که ازجمله می‌توان به شهید مجید جیران‌پور خامنه، شهید اسدالله مشایخی، شهید صادق نیلی، شهید داریوش شاهین و شهید اسماعیل عمرانی اشاره کرد.
   
میراث‌داران مقاومت

درست یک قرن پس از ترور میرزاده‌عشقی، تاریخ باردیگر تکرارشد اما این بار در مقیاسی بزرگ‌تر و در صحنه‌ای بین‌المللی. رویارویی مستقیم ایران با رژیم صهیونیستی در عملیات «وعده صادق» و درگیری‌های پس از آن فصل جدیدی از تقابل رسانه‌ای را رقم زد. 
فرشته باقری،خبرنگار خبرگزاری دفاع‌مقدس و فارغ‌التحصیل رشته ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی و متولد سال ۱۳۷۶. او دختر سپهبد شهید محمد باقری، رئیس ستادکل نیروهای مسلح بود. فرشته باقری و پدرش در تاریخ ۲۳ خرداد، در حمله به منزل‌شان در تهران به شهادت رسیدند. شهادت او، نمادی از هدف قرار گرفتن مستقیم خانواده‌های فعالان و مسئولان کشور است. نیما رجب‌پور، سردبیر خبر شبکه خبر صداوسیما که در پی بمباران مرکز صداوسیما در تاریخ ۲۶ خرداد به‌شدت مجروح شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت اما متأسفانه پس از چند روز به‌دلیل شدت جراحات وارده جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و به مقام رفیع شهادت نائل آمد. شهادت او، شوک بزرگی را در میان همکاران و مخاطبانش ایجاد کرد.   این ترور هدفمند، درست مانند ترور عشقی، یک پیام داشت: «روایتگری مقاومت را تحمل نخواهیم کرد.» اما دشمن نمی‌داند که در مکتب مقاومت، با شهادت یک خبرنگار، ده‌ها خبرنگار دیگر اسلحه‌ دوربین و قلم او را بر دوش می‌گیرند.
این خبرنگاران، چه در غزه، چه در لبنان و چه در ایران، میراث‌داران همان راهی هستند که میرزاده عشقی ۱۰۰ سال پیش آغاز کرد. راهی که بر سه اصل استوار است: 
مردمداری: صدای بی‌صدایان بودن و روایت دردها و رنج‌های مردم. 
حقیقت‌گویی: نترسیدن از قدرت‌ها و افشای چهره واقعی استبداد و استکبار. 
فداکاری: آمادگی برای پرداخت هر هزینه‌ای، حتی جان، برای پاسداری از این دو اصل. از کوچه‌های تهران در عصر قاجار تا دشت‌های جنوب لبنان و کوچه‌های ویران غزه، داستان خبرنگاری متعهد، داستان «قلم‌های خونین» است. داستان مردان و زنانی که دانستند گاهی برای آن‌که حقیقتی زنده بماند، باید راوی آن بمیرد. خون آنها جوهری است که تاریخ را می‌نویسد و شهادت‌شان، تضمین پیروزی نهایی روایت حق بر باطل است.

غزه؛ بزرگ‌ترین قتلگاه خبرنگاران در تاریخ معاصر
صحنه امروز به جغرافیای مقاومت منتقل شده است. نوار غزه، این باریکه‌ تحت محاصره، در ماه‌های اخیر نه‌تنها شاهد یکی از وحشیانه‌ترین نسل‌کشی‌های تاریخ بوده بلکه به بزرگ‌ترین و خونین‌ترین قتلگاه خبرنگاران در تاریخ معاصر جهان تبدیل شده است. رژیم صهیونیستی که از شکست در میدان نبرد نظامی مستأصل شده، در یک استراتژی کاملا آگاهانه و هدفمند، خبرنگاران را به عنوان اهداف نظامی مشروع خود تعریف کرده است.
دلیل این جنایت سازمان‌یافته روشن است: صهیونیست‌ها می‌خواهند راویان حقیقت را خاموش کنند. هر قابی که از پیکر بی‌جان یک کودک فلسطینی ثبت می‌شود، هر گزارشی که از بمباران یک بیمارستان یا مدرسه مخابره می‌گردد و هر تصویری که مقاومت مردم غزه را به نمایش می‌گذارد، سندی بر جنایات جنگی این رژیم و شکستی برای ماشین پروپاگاندای غرب است. خبرنگاران فلسطینی، با کمترین امکانات و درحالی که خود و خانواده‌های‌شان زیر بمباران دائمی قراردارند،با شجاعتی بی‌نظیر این اسناد را ثبت و به جهان مخابره می‌کنند. نام‌هایی چون سامر ابودقه، خبرنگار الجزیره که پس از ساعت‌ها خونریزی به دلیل ممانعت صهیونیست‌ها از رسیدن تیم‌های امدادی به شهادت رسید، شیرین ابوعاقله که پیش از این جنگ با گلوله مستقیم تک‌تیرانداز اسرائیلی به شهادت رسیده بود و صدها خبرنگار دیگر که بسیاری از آنها همراه تمام اعضای خانواده‌شان درحملات هوایی هدف قرار گرفتند،نماد مظلومیت ودرعین حال ایستادگی رسانه‌های مقاومت هستند.این خبرنگاران، نه فقط برای پوشش خبر، که برای دفاع از هویت و روایت ملت خود به شهادت می‌رسند. آنها می‌دانند که دوربین‌شان، قدرتمندتر از بسیاری از موشک‌هاست. زیرا حقیقت را شلیک می‌کند؛ حقیقتی که رژیم صهیونیستی بیش از هر چیز از آن هراسان است. شهادت بیش از ۲۳۰ خبرنگار در غزه (طبق آمارهای دفاتر رسانه‌ای) لکه ننگی ابدی بر پیشانی مدعیان دروغین آزادی بیان و حقوق بشر است که در برابر این جنایت آشکار سکوت کرده‌اند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰