اینجا پای تدبیر، شجاعت و حتی آرامش در دل بحران هم به میان میآید. برنامه «راهبرد» کاری از شبکه یک با اجرای مهدی مهدیقلی یکی از برنامههای پرمخاطب با این سبک و سیاق است. راهبرد این روزها نهفقط تریبون تحلیل و گفتوگوست بلکه به صحنهای برای بازتاب دغدغهها و اختلافنظرهای جامعه تبدیل شده و هر قسمت آن خودش روایتی از نبض ایران امروز است.
به همین بهانه جامجم سراغ مجری برنامه راهبرد رفته تا در گفتوگو با وی از تجربههایش در مدیریت فضای ملتهب، حواشی برنامه و دغدغههای پشت صحنه بگوید. مهدی قلی کسی است که با وجود جوان بودن سالهاست در دل همین تحولات، با چهرههای مختلف سیاسی و اجتماعی گفتوگو داشته است.
برنامه سیاسی در شرایط جنگی چه حساسیتهایی دارد و نیازمند رعایت چه نکاتی است؟
تولید برنامههای سیاسی بهدلیل حساسیتهای موجود در موضوعات سیاسی و مسائل مرتبط، همیشه با دشواریها و پیچیدگیهایی همراه است اما در شرایط جنگی، این کار فراتر از یک فعالیت رسانهای معمولی است و بهنوعی حضور در خط مقدم روایتسازی محسوب میشود. حساسیتها در این شرایط دو لایه دارند. اول حفظ منافع ملی و امنیت روانی جامعه. دوم ارائه اطلاعات و تحلیلهایی که هم واقعی و هم مسئولانه باشند. در این مسیر، کوچکترین بیدقتی، اغراق یا اهمال میتواند افکار عمومی را گمراه کند و حتی به سوءاستفاده دشمن منجر شود. این موضوع در شرایط جنگی بسیار برجستهتر است هرچند در شرایط عادی نیز باید به آن توجه داشت.
اگر بخواهیم برنامهای در حوزه ورزش را با برنامهای در حوزه سیاست مقایسه کنیم، هر دو برای افکار عمومی و مخاطبان خود اهمیت دارند اما حساسیتهای حوزه ورزش کمتر است. در مقابل، حوزه سیاسی میتواند به امنیت ملی کشور کمک کند یا به آن آسیب برساند. به همین دلیل در شرایط جنگی اهمیت بیشتری پیدا میکند. در چنین فضایی، مجری، تهیهکننده، سردبیر و همه عوامل برنامهسازی باید مرز باریک بین صراحت و احتیاط را بهخوبی بشناسند. اینکه کجا باید محافظهکار باشند و کجا باید صراحت داشته باشند، نکته بسیار مهمی است.
مهمتر از همه، وقتی برنامه گفتوگومحور است و قرار است براساس نظرات کارشناسی تحلیل ارائه دهد، انتخاب مهمان نیز اهمیت زیادی دارد. مهمان باید اهل تحلیل باشد و نه تحریک کسی که حرفی برای گفتن داشته باشد و بتواند محتوای مناسبی برای افکار عمومی تولید کند. بهنظر من اینها مؤلفههای اساسی برنامههای سیاسی هستند. البته در هر نوع قالبسازی که بخواهید به آن بپردازید، این مسائل وجود دارد. حتی در یک مستند هم شما از کارشناس دعوت میکنید و از تصاویر و صدا بهره میگیرید تا اثر تأثیرگذار باشد.
این روزها عدهای دعوت از چهرههای مختلف از طیفهای گوناگون در رسانه ملی را رویکرد جدید سازمان میدانند. نظر شما در این خصوص چیست؟
اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، رسانه ملی همیشه تلاش کرده دامنه گفتوگوها را متنوع کند. با توجه به سابقه اجرای برنامه «نگاه یک» باید بگویم در این برنامه نیز از چهرههای مختلف با علایق سیاسی گوناگون دعوت کردهایم و حتی در حساسترین شرایط سیاسی و امنیتی کشور، به دعوت از افرادی با دیدگاههای متفاوت ادامه دادهایم. این موضوع چیز جدیدی نیست که بخواهیم بگوییم رویکرد سازمان تغییر کرده یا رویکرد جدیدی اتخاذ شده. نسبت دادن این امر به رویکرد جدید، بهنظر میرسد حاشیهسازی غیرضروری ایجاد کند اما اینکه راهبرد با این رویکرد توانسته مورد توجه مخاطب قرار گیرد نشان میدهد که دعوت از چهرههای مختلف کمتر اتفاق افتاده؛ هرچند که این گزاره نیز قابل بحث است.
اینکه بخواهیم این را رویکرد جدید سازمان بنامیم، اغراقآمیز بهنظر میرسد و میتواند باعث بزرگنمایی شود. نباید روی این موضوع بیش از حد تأکید کنیم. این روند همیشه وجود داشته. فقط برخی مواقع پررنگتر بوده و برخی مواقع کمرنگتر؛ و میتوان برای آن فراز و فرودهایی در نظر گرفت. مهم این است که تلاش کردهایم دامنه گفتوگوها را متنوعتر کنیم؛ چیزی که شاید اگر در شرایط عادی اجرا میشد، آنطور که باید دیده نمیشد. بحرانها بهخودی خود این ویژگی را دارند که لایههای پنهان سیاستگذاری رسانه را آشکار میکنند. همینجا لازم است از مدیران شبکه یک سیما تشکر کنم که با همراهیشان زمینه تولید و پخش برنامه راهبرد را فراهم کردند.
دعوت از چهرههای مختلف سیاسی در شرایط بحرانی چه اهمیتی دارد؟
بهدلیل شرایطی که برای جامعه پیش آمده، مردم تشنه دریافت تحلیلهای دقیق هستند و لازم است به همه ابعاد و زوایای موجود در فضای سیاسی و رسانهای کشور پرداخته شود. بهنظر من این شرایط بحرانی فرصتی طلایی برای صداوسیماست تا نشان دهد که رسانهای ملی و مردمی است و با حضور چهرههای مختلف، فراجناحی بودن این رسانه بهوضوح نمایان میشود. دعوت از چهرههای مختلف سیاسی اگر با دقت، توازن و هدفمندی انجام شود اهمیت زیادی دارد. البته باید دقت داشت که هدف صرفا دعوت از چهرهها نیست. زیرا برخی افراد ممکن است به جامعه کمک نکنند و تنها باعث تشویش اذهان عمومی شوند. اگر صرف چهره بودن، کسی به برنامه دعوت شود این نشان میدهد که کار هدفمند نبوده و نباید این کار انجام شود.
استفاده از چهرههای متفاوت در گفتوگوهای تحلیلی، بزرگترین نمایش اعتماد به بلوغ سیاسی جامعه است و این نکتهای ویژه است که باید به آن توجه کرد. با این کار، درواقع نمایشی از بلوغ سیاسی جامعه ایرانی ارائه میدهیم و در حال حاضر این اتفاق در حال رخ دادن است. این نکته مهمی است که بهنظر میرسد این روزها در برنامههایی که چهرههای گوناگون حضور دارند، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. ما باید از این زاویه بهخود افتخار کنیم که بلوغ سیاسی جامعه ایرانی به مرحلهای رسیده که از فضای رادیکالیسم و افراطگرایی عبور کرده و به عمق معنا، تحلیل و راهبرد رسیده است.
نکته اساسی این است که هدف ما چیست؟ هدف این است با حضور چهرههای متفاوت به افکار عمومی تحلیل ارائه دهیم. حالا این تحلیل باید چه باشد؟ آیا باید فقط تحلیلی باشد که منه مدیر رسانه میپسندم؟ بدیهی است رسانه براساس سیاستگذاریهایش عمل میکند و محصولاتش را بر همین اساس تولید میکند. در دنیای امروز، رسانهها فقط اطلاعرسانی نمیکنند بلکه هدایت افکار عمومی را نیز برعهده دارند. این را اساتید علوم ارتباطات به ما یاد دادهاند و براساس همین گزارهها نمایش اعتماد به بلوغ سیاسی جامعه در راهبرد مورد توجه بیشتر قرار گرفته است.
یکی از مسائلی که برای برنامه راهبرد در بستر مجازی پیش آمد، پست دکتر آشنا در توییتر بود. ایشان گفته بودند بخش کوتاهی از گفتوگوی انجام شده در راهبرد حذف شده است.
یکی از برنامههای خوب و تحلیلی در راهبرد، نشست با دکتر آشنا بود که در آن توانستیم درباره جنگ روانی گفتوگو کنیم و فکر میکنم مورد استقبال مخاطبان هم قرار گرفت. گزارههایی که در آن گفتوگو مطرح شد، دقیق بود. ممکن است برخی افراد در حوزه سیاست با دکتر آشنا یا دیگر مهمانان ما همنظر نباشند یا بالعکس اما این طبیعی است. ما در برنامه راهبرد کسانی را دعوت میکنیم که حرفی برای گفتن دارند و از آنجا که اهل فضل هستند و صحبتهای شنیدنی دارند، مهم است که در تلویزیون حضور پیدا کنند و با مردم صحبت کنند؛ چراکه در یک نقطه خاص از تاریخ کشورمان قرار داریم. شاید پرداختن به این موضوع موجب حاشیهسازی غیرضروری شود. زیرا این موضوع با اصل برنامه و حذف صحبت مهمان به شکلی که جان کلام ایشان گرفته شود، ارتباطی ندارد. نمیخواهم به حاشیهها دامن بزنم، چرا که نمیخواهم اصل برنامه لطمه ببیند اما اگر بحثی از آن گفتوگو مورد بازبینی و بررسی قرار گرفته، خیلی کوتاه بوده است. برنامه ضبط میشد و بعد پخش میگردید. فکر میکنم احتمالا خود آقای دکتر آشنا هم موافق باشند که آن بخشها یا زمان طرح شان گذشته بود یا اینکه از نظر زمانی امکان پخش آن وجود نداشت، حتی ممکن است خود مهمان محترم هم قبول داشته باشند که آن نکته حذفشده، خیلی ویژه نبوده است.
این به معنی دفاع از موضوع نیست؛ همانطور که در مصاحبه با آقای دکتر آشنا هم گفتم، مسئولیت نهایی برنامه با سیاستگذاران رسانه است و آنها در مقام تشخیص هستند اما مسئولیت صحبتها با خود مهمان است. اگر از مهمانان عزیز برنامه بپرسید که چه بخشهایی واقعا از مصاحبهها حذف شده، خواهید دید که اصلاحات اساسیای صورت نگرفته است. به عنوان مثال، در مورد برنامه آقای مهاجرانی، خود ایشان بعد از پخش بلافاصله توییت کردند که گفتوگو بدون هیچ اصلاحی روی آنتن رفته است. این نشان میدهد که سانسوری اتفاق نیفتاده است. همچنان تاکید میکنم که اگر جان کلام مهمان در اصلاحات انجامشده از بین برود، این شرط امانتداری نخواهد بود. منصفانه بگویم که مدیران و برنامهسازان، حداقل در مجموعه راهبرد که ما با هم کار میکنیم، چنین چیزی را اعمال نکردهاند.
در گفتوگوها چگونه میتوانید بیطرفی را رعایت کنید تا هم نظرات متفاوت یا حتی مخالف بیان شود و هم از ایجاد تنش در جامعه جلوگیری شود؟
نقش رسانهملی، بهویژه در بزنگاههای منطقهای و جهانی، بسیار حیاتی است. سازمان صداوسیما، همانطور که گفتم، فقط یک رسانه خبری نیست بلکه نهادی است که باید هویتساز و گفتمانساز باشد و در راستای هویتسازی جامعه متمدن ایرانی عمل کند. اگر بخواهیم درباره موضوعات مرتبط با جنگ اخیر، مانند پایداری و مقاومت مردم و حضور آنها در صحنه، تحلیلی عمیق و مبتنی بر منافع ملی داشته باشیم، این وظیفه رسانهملی است. البته همه رسانهها در این زمینه وظایفی دارند اما رسانهملی از همه مهمتر است. در غیر این صورت، روایتها سطحی و تحریکآمیز خواهد شد. گاهی شرایط به گونهای پیش میرود که رسانههایی که با فرهنگ و تمدن ایران آشنا نیستند - به نوعی میتوان گفت رسانههای معارض یا بیگانه - افکار عمومی را تحتتأثیر قرار میدهند. بنابراین، رسانهملی باید با رویکردی مردمی، روایتی قوی، جذاب و قابل فهم برای عموم مردم ارائه دهد و افکار عمومی را مخاطب قرار دهد. این هدفی است که تیم راهبرد در تلاش برای دستیابی به آن است. ما به دنبال روایتی تحلیلمحور، مستند و پیوسته با حافظه تاریخی مردم هستیم.
در مورد بیطرفی که اشاره کردید، ما هم این موضوع را تأیید میکنیم اما بیطرفی به معنای سکوت یا بیموضعی نیست بلکه به معنای اجرای انصاف و تعهد به حقیقت است. ما موظفیم به مخاطب این فرصت را بدهیم که موضوع را از زوایای مختلف و با دیدگاههای کارشناسان مسئولانه ببیند، نه فقط از منظر رسانههای معارض یا رسمی.
در مورد موضوع آتشبس که طرف مقابل به آن اشاره کرده، ممکن است مخاطب بگوید آتشبس اتفاق افتاده و چرا واژهها را تغییر میدهید. باید بگویم که ما واژهها را تغییر نمیدهیم؛ هر عبارت معنای خاص خود را در ادبیات دارد. در ادبیات جنگی، آتشبس به معنای توافق دو طرف برای توقف حمله است اما ما از ابتدا گفتیم که جنگ را ما شروع نکردیم بلکه به ما تجاوز شد و خون مردم ما ریخته شد. بنابراین، حتما پاسخ قاطع خواهیم داد و این کار را انجام دادیم و تا زمانی که تجاوزها ادامه داشته باشد، پاسخهای ما نیز ادامه خواهد داشت.
در برنامه راهبرد، سعی میکنیم با تکیه بر تحلیلهای کارشناسانه، بدون هیجانزدگی و شعار، عمق راهبردی مسائل را نشان دهیم و افقهای آینده را باز کنیم. شفافیت یعنی اینکه مخاطب به اطلاعات دقیق و معتبر دسترسی داشته باشد و بهجای غرق شدن در شایعات و تحلیلهای سطحی، بتواند از نظرات همه کارشناسان سیاسی بهرهمند شود.
رسانهملی از نگاه شما چه نقشی در شکلدهی به افکار عمومی درباره موضوعات مهم منطقهای دارد؟
رسانهملی، درواقع، بازوی نرم جمهوری اسلامی ایران در نبردهای راهبردی است. این نبردها نهتنها به جنگ اخیر مربوط میشود بلکه شامل همه عرصهها میشود. ما کشوری در حال پیشرفت و تعالی هستیم و مردمی داریم که به کم قانع نمیشوند. مردم ایران همیشه خود را با بهترینها مقایسه میکنند و در عالیترین جایگاهها میبینند. اگر هم گلایهای دارند، به این دلیل است که هنوز به آن جایگاه رفیع نرسیدهاند. این نشان میدهد که مردم ایران باهوش و خواهان رسیدن به بالاترینها هستند و همین موضوع تعیینکننده توانمندی آنهاست.
رسانهملی، بازوی رسانهای و نرم چنین مردمی است. باید به جایگاه رسانه ایران تأمل کنیم و از هیجانزدگی دوری کنیم. برخلاف تصور رایج، جنگ امروز فقط جنگ توپ و موشک و تسلیحات نظامی نیست بلکه جنگ تصویر، معنا و ادراک است؛ همان مفهومی که همیشه گفته میشد اما کمتر به آن توجه میکردیم، جنگ شناختی است. اگر ما به ملت ایران روایت ندهیم، دیگران روایت را به دست میگیرند و این یک واقعیت است. از غزه تا لبنان و از یمن تا خلیجفارس، همه دنیا به ایران نگاه میکنند. در این فضا، رسانهملی باید بتواند با روایتی دقیق، محترمانه و با زبانی قابل فهم برای همه، واقعیتها را بازتاب دهد و این کار به مراتب مؤثرتر از هر کنفرانس دیپلماتیک یا سمینار خواهد بود. اگر رسانهملی نتواند این نقش را بهدرستی ایفا کند و در این زمینه تولید محتوا کند، قطعا اتفاقات مهمی رخ خواهد داد. به نظر میرسد این روزها رسانهملی در این مسیر تلاش میکند و موفقیتهایی هم به دست آورده که با استقبال مخاطبان همراه بوده و نتیجه زحمات همکاران من است، هرچند نقدهایی هم به کار ما وارد است که آنها را انکار نمیکنم.
با توجه به سابقه شما در اجرای برنامههای مختلف در حوزه سیاست، آیا تابهحال پیش آمده که در یکی از برنامهها فضایی ایجاد شود که واکنش جدی رسانهها را به دنبال داشته باشد؟
در دو دهه فعالیتم در رسانهملی، با مسئولان و چهرههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی همکاری کردهام. فضای کار رسانهای این امکان را فراهم میکند که از همه ظرفیتهای موجود برای ارتباط بهرهمند شویم. به همین دلیل، رسانهملی برای من بزرگترین دانشگاه و مدرسهای بوده که میتوانستم در آن درس بیاموزم و این تجربه را با هیچ چیز دیگری عوض نمیکنم. برای پاسخ به سؤال شما، مثالهای زیادی وجود دارد. به عنوان نمونه، در برنامه راهبرد، آقای دکتر مهاجرانی بهصراحت درباره لزوم توجه به فرماندهی قوای مسلح و رهبری جامعه توسط رهبر معظم انقلاب صحبت کردند که بازتاب زیادی در رسانهها داشت. ايشان بهعنوان چهرهاي منتقد جريان حاکميت شناخته ميشود و اين بازتابها براي خود ايشان نيز نقدهايي به همراه داشت. اما يکي از واقعيتهايي که اين واکنشهاي متضاد نشان داد، آگاهي بيشتر جامعه ايراني نسبت به مسائل روز است و اين براي من ارزشمند است.
در زندگي روزمره، معمولا به اتفاقاتي که در کشور ميافتد توجه نميکنيم اما وقتي بحران پيش ميآيد، تازه متوجه ميشويم که اگر تدبير و حکمت نبود، چه اتفاقات ناگواري ممکن بود رخ دهد. اين فقط يک نمونه بود. تجربه نشان ميدهد که بايد از دل بحران و عمق تنش، مسيري را انتخاب کنيم که به حق، حقيقت و روشنگري منتهي شود. در برنامههايي مثل راهبرد، کار ما مانند راه رفتن روي طناب است اما اگر تدبير و هدفمندي داشته باشيم، سعي ميکنيم اختلافنظرها را به سمت ارتقاي بلوغ سياسي جامعه هدايت کنيم. هرچند اين رويکرد در برنامههاي ديگر سازمان نيز وجود دارد اما آنچه که مسلم است اينکه در راهبرد هميشه تلاش من و همکارانم همين بوده است.
يکي از رويدادهاي مهم در جنگ 12 روزه، حمله به ساختمان شيشهاي رسانهملي بود. در روز حمله، فضاي کاري و واکنش همکاران رسانهملي چگونه بود و چه خاطراتي از آن روز براي شما باقي مانده است؟
مايلم به سهم خودم از شهامت و شجاعت همکارانم قدرداني کنم؛ وقتي ميگويم همکارانم، منظورم فقط عزيزاني نيست که آن روز در ساختمان شيشهاي حضور داشتند. شدت آتشسوزي بهقدري بالا بود که خدا را بابت پيدا کردن مهر نماز، بقايايي از دفترچه کاري و قرآنم در میان اجسام سوخته، شاکرم. همه اينها برايم خاطره بود. آن روز تقريبا نيمساعت قبل از حادثه از آنجا بيرون آمده بودم. از شب اول حمله رژيم صهيونيستي در سازمان حضور داشتم. آن روز آقاي دکتر عابديني به من زنگ زدند و گفتند براي اجرا به شبکه خبر بروم؛ هر چند خانم امامي هم حضور داشتند. آن روز ديگر وقتي دکتر تماس گرفتند، گفتم چند روزي است که خانواده را نديدهام، اجازه بدهيد ميروم و برميگردم. حدود 40 دقيقه قبل از حمله به ساختمان شيشهاي، دکتر عابديني آمدند و به همه خداقوت گفتند. چند روزي بود که احتمال حمله را اعلام کرده بودند. اما همه ميخنديدند و کسي جدي نميگرفت. حتي شب قبل از آن روز در پخش شبکه يک، دوستان عکس يادگاري شهادت گرفتند و يک روحيه عجيب میان همکاران وجود داشت که من در اين 20 سال حضورم در سازمان، تابهحال چنين چيزي نديده بودم. سؤال شما بهانهاي شد تا بگويم اين خاطرات فقط خاطره نبود، بلکه جلوه جديدي از همکارانم را ديدم. انگار هيچکس نميترسيد. بچهها در تحريريه اداره کل برنامه سياسي، با وجود اينکه خسته بودند، دور هم جمع شده بودند، هندوانه آوردند و فضاي شادابي حاکم بود. فکر ميکنم حدود نيم ساعت قبل از حادثه بود که ساختمان شيشهاي را ترک کردم. آن روز نه فقط در ساختمان شيشهاي، بلکه در کل سازمان، فضاي خاصي بود؛ مثلا گوينده راديو گفت «شهادتمان مبارک»، يا تصويري که از شبکه پويا و فعاليت ديگر دوستان پخش شد، همه اينها برايم ماندگار شد. وقتي پشتصحنه شبکه خبر و حضور همکاران را ميبينيد، واقعا جلوهاي از شجاعت و رشادت بچههاي مردم ايران در سازمان را مشاهده ميکنيد؛ اين خيلي مهم و ديدني بود.
حمله به ساختمان شيشهاي، حمله به مرکزي غيرنظامي است. به نظرتان رژيمصهيونيستي چرا چنين ريسک فاحشي را در جنگ پذيرفت؟
به نظر من، حمله به صداوسيما نشانهاي از ضعف و ذلت دشمن ماست. از نظر حقوق بينالملل، حمله به يک مرکز غيرنظامي نقض آشکار کنوانسيونهاي ژنو است. اين حمله تنها ناشي از عصبانيت نبود؛ بلکه رژيمصهيونيستي در درک قدرت رسانهملي اتفاقا اشتباه نکرد. آنها فهميدهاند که امروز نبرد فقط در ميدان نظامي نيست، بلکه در ذهن و افکار مردم نيز جريان دارد. اين واقعه تلنگري براي همه فعالان رسانه است تا اهميت جغرافياي ذهن و افکار عمومي را بهتر درک کنند. حمله به رسانه، حمله به عقلانيت و استراتژي مردم ايران است و ساختمان رسانه نماد مقاومت و پايمردي ملت ماست. اين حمله پيامي روشن دارد؛ دشمن ما بهويژه دشمن نژادپرست و دشمن دانشکش، فقط کودککش نيست بلکه به دژ علمي و آگاهي مردم ايران نيز حمله ميکند. اين دشمن به دانشمندان و رسانهها حمله ميکند، جايي که نماد پيشرفت و تبلور جامعه ماست. رسانه هر سياستي را که دنبال ميکند، بازتابدهنده دستاوردهاي جامعه است. وقتي دشمن به رسانه يا دانشمندان حمله ميکند، يعني از روايت و آگاهي مردم ايران ميترسد و ميخواهد جلوي بازتاب دستاوردهاي جامعه را بگيرد.
در اين روزهاي حساس، فعاليت رسانهاي خود را چگونه ميبينيد و چه احساسي نسبت به مسئوليت شخصيتان داريد؟
درباره خودم هر چه بگويم ممکن است کليشهاي به نظر برسد اما فعاليتم در اين برهه زماني را تنها يک مأموريت رسانهاي نميدانم؛ بلکه آن را يک وظيفه ملي ميشمارم. بهويژه زماني که صحبت از شهادت فرماندهان، دانشمندان و مردم عزيز کشورمان ميشود، مانند رايان قاسميان، نوزاد دو ماههاي که در جريان جنگ تحميلي اخير به شهادت رسيد. اين عزيزان با خون پاکشان براي استقلال و اقتدار ملت ايران جانفشاني کردهاند. وقتي ميبينم که اين افراد مظلومانه جان خود را از دست ميدهند، فقط به اين دليل که ملتي ميخواهد بگويد استقلالي مقتدرانه دارد و فرياد بزند که من يک تمدن کهن، صلحجو، انسانمحور و مبتني بر آموزههاي الهي هستم، واقعا متأثر ميشوم. بهعنوان عضوي از خانواده بزرگ رسانه در ايران، نه فقط در رسانهملي، بلکه در هر جايي که بتوانم، احساس ميکنم وظيفه دارم در اين فضا فعاليت کنم و اين حس در ميان همه ايرانيان وجود دارد.
در شرايط جنگ و بحران، نقش رسانه و شخص شما در روايتگري و مديريت فشارها و انتقادها چيست و چطور سعي ميکنيد صداي مردم باشيد؟
قطعا نمونههاي زيادي از همدلي را ديدهايم؛ مثلا گروهي از بانوان به مراکز بهزيستي ميرفتند تا در زمان حمله، با گذاشتن دستشان روي گوش بچهها يا گفتن قصه، از ايجاد ترس ناشي از صداي درگيري جلوگيري کنند. هرکسي به نوعي تلاش ميکرد تا سهمي در دفاع از کشورش داشته باشد و فداکاري کند. حالا من در اين ميان چه کاري بيشتر از اين افراد ميتوانم براي ايران انجام دهم؟ از طرفي، ما با يک روايت تاريخي مواجه هستيم. ما فقط يک تيتر نيستيم؛ هرچند رسانههاي مکتوب بسيار قابل توجه هستند و کساني که به دقت در فضاي رسانه فعاليت ميکنند، ميدانند که وجود روزنامهها در اين فضا بسيار مؤثر و قوامبخش است. اما واقعيت اين است که انسانها تنها يک تيتر نيستند. ما روايتگر هستيم و گفتوگوي من و شما در اين فضا قطعا با گفتوگوهاي انتخاباتي متفاوت خواهد بود. اما نميتوان کتمان کرد که در اين فضا، فشارهايي وجود دارد و انتقادهایي هم از بيرون و حتي از درون سازمان مطرح ميشود. اما راه مديريت اين فشارها و انتقادها، تسلط بر محتوا، ايمان به هدف و حفظ آرامش در اجراست. اميدوارم توانسته باشم اين کار را بهدرستي انجام دهم و هميشه اين موضوعات را با خودم مرور ميکنم. بايد تلاش کنيم که در بهترين حالت، صداي مردم باشيم و نه صرفا پژواک رسانههايي که تريبون جناحها يا معارضان هستند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم
مهدی مهدی قلی، مجری برنامه «راهبرد» در گفتوگو با «جامجم» از رویکرد این برنامه در دعوت از مهمانانی از طیفهای مختلف سیاسی گفته است