فصل آغازین، آشنایی در دهه ۶۰ حدود سال ۶۵یا ۶۶ بود که با منصوره آشنا شدم؛ آنزمان مدتی میشد که در گروه نقاشی حوزه هنری فعالیت میکردم. از راه هنرمند انقلاب و گرافیست مرکز تجسمی، مرحوم آقای ابوالفضل عالی که به خاطر دارم نسبت فامیلی با ایشان داشت، به من معرفی شد تا با توجه به علاقهمندیاش به نقاشی با فضای هنر بیشتر مانوس شود. او آن موقع در کلاسهای کنکور طراحی حوزه هنری شرکت میکرد تا برای ورود به دانشگاه آماده شود. در این مقطع ارتباط ما زیاد نبود و فقط آشنایی و همراهی و راهنماییهایی به او داشتم و تقریبا تا دهه بعد (۷۰) از او بیخبر بودم. بعدها مطلع شدم که در رشته نقاشی دانشگاه الزهرای تهران قبول و فارغالتحصیل شده. ️فصل دوم، دهه ۸۰ و مراودات هنری آغاز سال ۸۴ بود. او را بعد از سالها در حوزه هنری دیدم و متوجه شدم چند سالی است در بخش آموزشی و اداری حوزه هنری به کار اشتغال یافته و همان سال با توجه به رشته تحصیلیاش به مرکز هنرهای تجسمی منتقل و کارش در زمینه نقاشی و زندگی هنریاش آغاز شد. آن سالها او در کارگاه هنرهای تجسمی حضور و فعالیت مستمر داشت و البته کارشناسی ارشد خود را در رشته نقاشی از دانشگاه سوره دریافت کرد و چندین سال تا همین اواخر در زمینه تحصیل و تخصصش تدریس هم میکرد. در این دهه در فاصله سالهای ۸۴تا ۹۴ و بهواسطه مراجعاتم به کارگاه و شرکت در برنامهها، نشستهای تخصصی و جلسات و کارگاههای هنری، همکاری و ارتباط صمیمیتری با هم داشتیم و مصاحبتمان ما را بیشتر به هم نزدیک کرد. به گمانم سال۹۳یا ۹۴ بود که با ازدواج دوران جدیدی را آغاز کرد و البته تاهلش تلاش و پویاییاش در نقاشی را کمرنگ نکرد.
منصوره عزیز همچنان بسیار پرکار و پرشور و با انگیزه به نقاشی میپرداخت و مدام مشغول یادگیری و افزودن زمینههای مطالعاتی خود در امر هنر ونقاشی بود. درکارهای حرفهای پشتکار وعلاقه وافر وحساسیت و دقت نظر داشت. اغلب سرگرم نقاشی بود، اگر نقاشی نمیکرد یا در حال طراحیکردن و اتودزدن و ایدهیابی بود، یا در حال مطالعه کتاب و متون هنری و یا مشق بصری بود؛ اگرنه درحال تبادل نظر در موضوعات هنری و گفتوگو با همکارانش یعنی هنرمندان مرکز تجسمی بود. صراحت، صداقت، خوشرویی ونگرش مثبت از خصایص منصوره عزیز و دوست هنرمندم بود و همواره تلاشش این بود که به محیط جمعی و همکاری، شادابی و نشاط و حس همدلی ببخشد. ️فصل سوم، بازه زمانی سالهای ۹۴تا ۱۴۰۴ بود که در این زمان با شهیده منصوره عالیخانی رفاقت و انس و الفت بیشتر و عمیقتری ایجاد شد؛ در عین حال که اغلب در موضوعات کار هنری و مسائل حرفهای مشترک گفتوگو داشتیم، در مصاحبتها، درد دلها و دغدغههایمان هم تبادل میشد که در صندوقچه دلم محفوظ خواهد ماند. این همکاری و دوستی به ارتباط درونی و همدلی بیشتری بین ما تبدیل شد. او به بیماری مبتلا شد و این شرایط اورا گرچه دچار شوک کرد و در عین ابتلا و تحمل سختیهای کسالت،دست ازتلاش هنری برنداشت. امیدواری و سرزندگی، گستره روابط دوستانه با همکاران سایر بخشهای حوزه هنری وهنرمندان مرکز تجسمی وتعامل صمیمانه و صادقانهاش و البته باز هم نقاشیکردن و خلق اثر کمک بزرگی در مسیر درمان و حفظ روحیهاش بود. شهیده منصوره عالیخانی، بسیار پویا و خلاقانه با علاقهمندی ایدههای نو را دنبال میکرد و از جنبه سازمانی برای بهبود شرایط کار هنری و حرفهای متعهدانه همراهی، پیگیری و عمل میکرد. ️در این سه دهه فعالیت حرفهای از اوآثارهنری و نقاشی بسیاری بهجای مانده است. شهیده منصوره عالیخانی در موضوعات انسانی، دینی و مذهبی، اجتماعی، انقلاب و دفاعمقدس آثار زیادی خلق کرد و در پروژهها و رویدادهای هنری اجتماعی فعالانه شرکت داشت. او هنرمندی دردآشنا و حساس به مسائل جامعهاش بود و همدردی و نشاطآفرینی را در آفرینشهای هنری همزمان در نظر داشته و به هر موضوع دربزنگاهها و بههنگام میپرداخت. نقاشی بیش از هرچیز به روحش آرامش میبخشید و بسیار مورد علاقهاش بود. ترسیم و طراحی از طبیعت و همچنین انتزاع و تجربهگری نور و رنگ و بافت روی بوم نقاشی.... و تجلی احساسات لطیفش و کاوشهای شناختی معنوی و درونیاش که او را به سوی کمال و رشد و تعالی رهنمون ساخت، به منصوره عزیز هویت هنری و شخصیتی منحصر بهفرد در عرصه نقاشی بخشید و این همه از تلاش و پویایی و روحیه جستوجوگری او در حقایق هستی بود که در زیباترین صورت درخشش، به ثمر نشست و جاودانهاش کرد.