باید در نظر داشت که عمده کشورهای اروپایی و آمریکا بهدلیل ساخت قدرتشان از اساس متعهد به حفظ حیات و امنیت این رژیم بوده و میتوان گفت بسیاری از سران آنها اساسا صهیونیست هستند. ارسال این نوع پیامها به ایران تقلایی است برای حفظ حیات و زمانخریدن و نفسدادن به این رژیم سفاک صهیونیستی که به سبب اقدام جنایتکارانه تجاوز به ایران تحت انتقام سخت نیروهای مسلح کشورمان قرار گرفته است. پاسخ ویرانگر ایران فراتر از انتظارات تلآویو و حامیانش بوده اما این تقاضاها کاملا بیمعناست و در شرایطی که ما وارد مراحل بعدی عملیات موفقیتآمیز «وعدهصادق۳» شدهایم، ضعف تمام هیمنه ناتو در پوششدهی و حمایت از این رژیم و تابآوری پایین جامعه جعلی صهیونیستها نوید شرایط وخیمتری را برای تلآویو میدهد. در افق این بحرانی که این رژیم و طرفدارانش با اشتباه محاسباتی برای خود رقم زدهاند، چارهای جز اعلام پشیمانی و قطع تجاوز وجود ندارد. بهخصوص که هرگونه ورود مستقیم و آشکار غرب به صحنه این تهاجم باعث گسترش تنش به ضرر منافع حیاتی آنها و ضربات کوبندهتر ایران خواهد شد. غرب بهخوبی میداند که پاسخ تهران به تلآویو هنوز بخش کوچکی از توان فزاینده بومی به این حملات است؛ به این معنا که گسترش تنش توسط غرب احتمال دارد ورود متحدان ایران به صحنه درگیری را رقم بزند. دولتهای غربی در شرایطی که در اوکراین بهشدت تحت فشار هستند و بهسختی از پس توجیه پرداخت هزینههای بالای آن برای ملتهای خود بر میآیند، میدانند که قطعا هزینه بسیار گزافتر انسانی و مالی ناشی از باز شدن یک جبهه دیگر در انتظار آنهاست، آنهم برای حفظ دولت افراطی نتانیاهو که در میان افکار عمومی غرب جایگاهی ندارد. بنابراین غرب در یک دوراهی قرار گرفته است: هزینه بسیار بالای ورود به یک درگیری و از دست دادن آبرویشان ناشی از شکست ورود به جنگ یا وارد شدن به یک راهحل سیاسی برای پایان دادن به این تنش خودساخته از طریق قربانی کردن نتانیاهو در عوض باقی ماندن رژیم صهیونیستی. موضوع این است که ایران برای هر سناریویی آمادگی دارد.