«جان. اف. کندی»، رئیسجمهوری آمریکا، که نویسنده مشهور این کتاب است، همانروزهایی که این کتاب را مینوشت، اجازه داد، ارتش آمریکا، در جنگ ویتنام، از گاز نارنجی، که یک سلاح تاکتیکی شیمیائی و بسیار پرخطر برای آدمیان و طبیعت و حیوانات بود، استفاده کند و محیط جنگلها و دشتها و علفزارهای کنار رودخانهها را در «ویتنام» ناامن سازد؛ تا ارتش آمریکا، در امنیت قرار بگیرد و جنگاوران و دفاعگران سرزمینی «ویتنام»، مسموم شوند و نتوانند نفس بکشند و قدرت جنگیدن را از دست بدهند.
آقای رئیسجمهور «کندی» هرگز در این کتاب مشهور نگفته است که چگونه میتوان با سرعت! با استفاده از «گاز نارنجی کشنده» یک جنگ پرخشونت را، بهسوی «صلح» هدایت کرد و کبوتران سفیدرنگ صلح و دوستی را بهپرواز درآورد.
آقای رئیسجمهور «کندی»، حتی اگر بهاندازهی «یک روز آفتابی»، به ارزشهای انسانی و عواطف تاریخی ملتها، ایمان میداشت و به «آزادی جوامع بشری» احترام میگذاشت؛ نباید بهعنوان رئیسجمهور آمریکا استراتژی صلح مینوشت؟! برای اینکه، «کاخ سفید» قدرتمندترین و بیرحمترین «نهاد یا انجمن نابودگر صلح» و آوردن جنگ و تنش و شعلهورسازی خشونتهای پایدار سیاسی درمیان ملتها و کشورهاست.
پس! چرا، چنین کتابی – با ادبیات سیاسی دانشگاهپسند و آرایششده، برای محافل و گروههای طرفدار دیپلماسی جهانی تمدن غرب، نگاشته میشود ...؟!
بهاینپرسش تمدنی، میتوان دهها، پاسخ منطقی و توجیهگرانه داد و خود و خواننده را، به یک رضایت و قناعت پوشالی فروغلطاند.
اما، و، اما ... پاسخ حقیقی و پاکوپاکیزه به این سوال: عبارت است از اینکه:
فریبکاری قدرتمندانه و گولزدنهای بینالمللی اندیشهها و فکرها و روزنامهنگاران و تحلیلگران رسانههای ملتها در نظام مدیریت جهانی «کاخ سفید» -- یا بهتر است بگوئیم، انجمن جهانی آتشافروزان کرهی زمین، یک ارزش کاربردی و پرخریدار است و خط پرحمایت و ستایش و ستارهگرفتن را، برای صاحب آن «فریبکاری قدرتمندانه»، همیشگی میکند.
نگاهی به صحنههای سینمائی پرخشونت و پرخونریزی تاریخ سیاست و جابجائی قدرتهای سیاسی در آسیای عصر تمدن آقای «جانافکندی»؛ کدامین سخن شفاف و پاکیزه را به زمین و آسمان ملتها و ذهنیتهای پرسشگر، میگوید؛ تا بفهمیم «استراتژی صلح»، یک رسالهی شعبدهبازانهی دستگاه تبلیغاتی حسابگرانهی آمریکائیها، به بشریت محاصرهشدهی قرن بیستم و روزگاران ناهنجار بینالمللی بعد از آن بوده است؟!
تاریخ میگوید: پس از خاموششدن صداهای جنگهای جهانی دوم و استقرار «آرامش اجباری» مابین دو قطب شرق و غرب – و سپس حاکمیت یا سلطهی اندیشه دوقطبی جهان- برخی از دلسوزان و اندیشهگران ملی ضدسلطهی تمدن غربی، تلاش کردند تا در این دام تمدن جنگگستر و خشونتآفرین، گرفتار نشوند و از «بدروزگاری و چسبیدهشدن به یک قطب قدرت جهانی، ملتهایشان را، دور سازند. «ژنرال» احمد سوکارنو که پس از اخراج «هلندیهای» استعمارگر و مسلمانکش توانسته بود یک نهاد سیاسی ملی را، در سرزمین اندونزی بنا کند؛ از نخستین اندیشهگران سیاسی فرار از دام دوقطبیسازی غربی بود و توانست با کمک «جواهر لعل نهرو» و «جمال عبدالناصر» تفکر بنیادین «غیرمتعهدها» را در پهنهی سیاست جهان، مطرح کند و به آن، خلعت سیاسی و استقلال ملی ببخشد.
اما دیری از آن روزگار نگذشت که با نقشه «صلحپرستان» آمریکائی، ژنرال «سوهارتو» در اندونزی، کودتا کرد و «سوکارنو» و قدرت و حرف و اندیشهی «غیرمتعهد»ها را در «آتش برافروختهی کتاب برجستهی «استراتژی صلح» انداخت و خاکستر آن را، برای شادی کاخ سفید و دوستداران جهانی کاخ سفید، در ساحل همیشه آتشفشان «سوماترا» به نمایش گذاشت.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰