با این وصف، برخی گروهها و جریانها که در حاشیه این حرکت عظیم بودند همچنان بر این نکته تاکید میکنند که روشنگریها و تکاپوهای فرهنگی و سیاسی آنها از جمله عوامل مقوم به ثمرنشستن انقلاب اسلامی بوده است در همین زمینه به انتشار نامهها، سخنرانیها، تلاشهای سیاسی، انتشار کتب و برگزاری نشستهای مختلف فرهنگی خود در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی اشاره میکنند. یکی از رویدادهای محل بحث در همین رابطه برگزاری شبهای شعر کانون نویسندگان ایران در انستیتو گوته است که به ابتکار انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان از دهه ۵۰ آغاز شد و آخرین آن در فاصله ۱۸تا ۲۷ مهر ۱۳۵۷ با حضور ۶۰ نویسنده و شاعر رخ داد. در همین زمینه روزنامه جامجم با استاد سینا واحد از محققان و پژوهشگران حوزه تاریخ و فرهنگ گفتوگو کرد. واحد که خود از نزدیک شاهد برگزاری این نشستها بود بر این باور است که تاثیرات این تکاپوهای فرهنگی اساسا قابل مقایسه با حرکت توفنده مردم در نهضت اسلامی و انقلابی ایران به رهبری امام خمینی (ره) نبود چون جامعه بیش از آنکه تحت تاثیر جریان روشنفکری بهویژه چپ باشد متاثر از آموزههای دینی و اسلامی بود که از زبان روحانیت انقلابی برای مردم بیان میشد. آنچه میخوانید مشروح این گفتوگوست.
ما وارد بهمن ماه شدهایم و دراین ماه، یکی از وقایع بسیار مهم که همچنان مورد توجه بسیاری از مردم عادی و همچنین پژوهشگران در حوزههای مختلف سیاسی و تاریخی قرار دارد، پیروزی انقلاب اسلامی و نهضت امامخمینی (ره) است. مبارزات مردم در این دوران و فعالیتهای مختلف اقشار مختلف جامعه که به نوعی با رژیمشاهنشاهی مخالفت میکردند، موضوعاتی هستند که همواره در کانون توجه قرار دارند. دیروز مطلبی را مطالعه میکردم که بهانهای شد تا با شما گفتوگویی را آغاز کنیم. شایان ذکر است که در کنار خروش و خیزش مردم، ما شاهد تلاشها و فعالیتهای برخی از اصناف و اقشار میانی جامعه نیز بودیم. به عنوان مثال، اعتصابهایی که از سال ۵۶ به بعد در کشور رخ داد یا اعتراضها گروههای صنفی. یکی از موضوعاتی که به نظر میرسد با شما در خصوص آن صحبت کنیم، مربوط به انجمن گوته و شبهای شعری است که با حضور کانون نویسندگان ایران برگزار میشد. این شبهای شعر از ۱۸ تا ۲۷مهر سال ۵۶ در موسسه انجمن فرهنگی ایران و آلمان برگزار شد و حدود ۶۰ نفر از نویسندگان و شاعران در آن حضور داشتند که هم سخنرانی کردند و هم شعر خواندند. در مورد این موضوع بحثهای فراوانی مطرح شده و نوع تأثیرگذاری این رویداد بر تحولات آن زمان گاهی اوقات با اغراقهایی همراه بوده است. با تشکر مجدد از شما، امیدوارم بتوانیم گفتوگویی مفید و سازنده داشته باشیم.
به نظر میرسد شما به ابعاد مختلف انقلاب و تأثیرات فرهنگی آن توجه دارید و این موضوع بسیار حائز اهمیت است. در مورد جایگاه و ارزش فعالیتهای فرهنگی در آن دوران، باید گفت که این فعالیتها نقش بسزایی در شکلگیری افکار عمومی و بستر اجتماعی انقلاب داشتند؛ به ویژه در شرایطی که جامعه به شدت تحت فشار بود و نیاز به تغییر احساس میشد، فعالیتهای فرهنگی میتوانستند به عنوان یک پل ارتباطی بین مردم و ایدههای نوین عمل کنند.شما به این نکته اشاره کردید که برخی افراد به دلیل ویژگیهای ظاهری یا رفتارهای شخصیشان مورد قضاوت قرار میگرفتند. این موضوع نشاندهنده چالشهای فرهنگی و اجتماعی است که در آن زمان وجود داشت. به نظر میرسد شما با رویکردی باز و بدون پیشداوری به این افراد و آثارشان نگاه میکنید و این نکتهای مثبت است. در مورد شبهای شعری که در انجمن گوته برگزار میشد، باید گفت اینگونه رویدادها میتوانستند به عنوان یک فضای آزاد برای بیان نظرات و افکار مختلف عمل کنند، هرچند تأثیر آنها بر تحولات بزرگتر جامعه ممکن است مورد تردید باشد. شما به مخالفتهایی که برخی افراد با ارزشهای دینی و فرهنگی داشتند نیز اشاره کردید. این نوع مخالفتها میتوانند به نوعی نشاندهنده تنشهای اجتماعی و فرهنگی باشد که در آن زمان وجود داشت.این تنشها میتواند روی روابط اجتماعی و تعاملات فرهنگی و در نهایت روی روند انقلاب اثرگذار باشد. در نهایت به نظر میرسد بررسی این موضوعات نیازمند نگاهی جامع و چندبعدی است تا بتوانیم به درک بهتری از شرایط آن زمان و تأثیرات آن بر جامعه برسیم. امیدوارم بتوانیم در ادامه این بحث، به سوالات و نکات بیشتری بپردازیم.
نوع برداشت و تلقی شما از این رویداد فرهنگی چه بود و شما این اتفاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
انگیزه کافی داشتم و از آن ۱۰ شب، شاید فقط دو شب نتوانستم شرکت کنم و در تمام شبهای دیگر حضور داشتم. استقبال خوبی از این برنامهها به عمل آمدهبود.بسته به اینکه استقبال را چگونه ببینیم، در برخی منابع ذکر شده که حدود ۱۰ هزار نفر در این تجمعات شرکت کردهاندکه این عدد نه اغراقآمیز است و نه کم. اگر بخواهیم واقعبینانه نگاه کنیم، در هر شب معمولا بین ۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ نفر حضور داشتند و هیچ برخورد خشنی نیز در آنجا صورت نمیگرفت.
طبعا این نشست از چشم نیروهای امنیتی و ماموران حکومت شاه پنهان نبود و آنها تمام اتفاقاتی را که در این نشستها رخ میداد، رصد میکردند.
در بیرون، همیشه پلیسهای مخصوص و چندین ماشین و افسران ارشد حضور داشتند اما در داخل تجمع، آنها حضور نداشتند. اگر هم افرادی بودند، قطعا با لباس رسمی نبودند و باید میآمدند؛ زیرا وظیفه سازمانیشان ایجاب میکرد. بهیاد دارم که چند بار رایزن فرهنگی آلمان برنامه را قطع کرد و از پشت تریبون خواست که شعارهای تند داده نشود. این نشاندهنده هیجانات عمومی حاکم بر فضا بود. اگر بخواهیم قضاوت کلی کنیم، افراد حاضر در آنجا تمایلی به درگیری با پلیسهای بیرون نداشتند و نوع پوشش و رفتارشان نیز این موضوع را تأیید میکرد. به عنوان مثال، در میدان ژاله روز ۱۷ شهریور، تمام زنان و دخترانی که حضور داشتند، کفشهای ورزشی بهپا داشتند و هیچیک از آنها کفشهای پاشنهدار یا زنانه نپوشیده بودند.این نشاندهنده آمادگی کامل آنها برای هرگونه تعقیب و گریز بود. یادآوری میکنم که یکی از دختران جوان با کلاهی شبیه به کلاههای جلال آلاحمدی آمده بود و به طور بازیگوشی در حال رفت و آمد بود. در مورد کانون نویسندگان، تعداد اعضای آن برایم مهم نیست اما نکته مهم این است که این افراد به نوعی لشکرکشی کردند. آنها که خود را از دین، مذهب و روحانیت جدا کرده بودند، برای خود خیمهای دیگر برپا کردند و به طور کامل در این لشکرکشی شرکت کردند. با این حال، در این لشکرکشی، من هیچچیز قیمتی به دست نیاوردم و حتی سخنرانیای که بگویم عجب سخنرانیای بود، وجود نداشت. اگر چیزی قیمتی بود، قطعا بهیاد میماند.
چه رخداد جالبی در این نشستها وجود داشت که به نظر شما قابل تامل بود؟
فرض کنید که من برای اولین بار مرحوم بهآذین را دیدم. او یک دست نداشت و این موضوع باعث تاسف و ناراحتی من شد. از کسی پرسیدم که چرا او یک دست ندارد. گفت که در جنگ جهانی دوم این آن را از دست داده است. من دیگر معطل نکردم و به خاطر یکی دو کتابی که ترجمه کرده بود، از او تشکر کردم. در آن زمان میدانستم که او جزو گروه تودهایها بوده اما ممکن بود که نظرش تغییر کرده باشد.
اساسا نگاه غرب و بهویژه آمریکا به برگزاری چنین رویدادی چه بود؟
در آن زمان، سیاست آمریکاییها بهگونهای بود که برخی افراد به دلیل مسائل سیاسی و داستانهایی مانند فرانکلین، از موسسات آموزشی دور نگه داشته میشدند اما تولیدات فرهنگی به طور کلی تحتتأثیر این سیاستها نبود. به همین خاطر، کارهای زیادی انجام میشد و همه این افراد در آنجا حضور داشتند. من با تنها کسی که از قبل آشنا بودم، یعنی مرحوم شمسآلاحمد، صحبت کردم. او به خاطر رفاقتی که با برخی از این افراد داشت، به هیچوجه بیدین نبود و به سیادتش افتخار میکرد. در مورد جلال آلاحمد نیز صحبتهای زیادی شنیده بودم اما اینجا، جای بحث آن نیست. حتی شمسآلاحمد بهرغم برخی بیکلهگیها، سخنرانیهای شجاعانهای نداشت. او هرگز نگفت که ما امروز اینجا جمع شدهایم تا سلطنت را برچیده کنیم یا اینکه شاه باید واقعا مشروطه شود.
به نظر میرسد که علت اصلی برگزاری چنین نشستی، عمدتا مربوط به اعتراضات روشنفکران نسبت به اختناقی بود که در فضای فرهنگی وجود داشت و این انتقادها هم متوجه شاه وحکومتنبود.
موضوع بیشتر به اختناق و سیاست سانسور مربوط میشد و به نظر میرسید که از این موضوعات صحبت میکردند اما این حرفها نمیتوانست تحرکی ایجاد کند.به عنوان یک نویسنده بزرگ یا شاعر بزرگ، اختناق موضوع بدی است اما من واقعا در این ۱۰روز به لحاظ تاریخی چیزی بهدرد بخور ندیدم. اگر کسی بخواهد با نگاهی منفی به این موضوع نگاه کند، باید بگوید که این وضعیت شأن یک ایرانی نیست، حتی اگر کسی بگوید که بیدین است یا به هیچ علم و اعتقادی باور ندارد. این اظهارنظر درواقع وابستگی به آلمان است و برای اینکه بخواهید در کشور خودتان حرفی بزنید، باید زیر پرچم بیگانهای مثل دولت آلمان بروید. این دولت از لحاظ تاریخی وجود ندارد و از زمانی که آمریکا بر آن تسلط پیدا کرده، هیچ حقی ندارد.اگر کسی این حرفها را نپذیرد، باید به تاریخ بیاعتنایی کند یا به حقایق تاریخی که در کتابهای تاریخی مانند کاپیتان استوری آمده، توجه کند. به طور کلی اگر یک نظامی آمریکایی در آلمان با ماشین کسی را بزند، حق دخالت ندارد و تمام پروازهای آمریکا به پایگاههای نظامیاش در آلمان بدون اجازه دولت آلمان انجام میشود.
در کنار خیزش مردم، نقش روشنفکران بهویژه اهل قلمی که وابستگی به تفکرات چپ داشتند تا چه اندازه میتوانست در آگاهیبخشی عموم جامعه نسبت به تحولات پیرامونی روشنگرانه باشد؟
در آن زمان، این افراد باید علم و دانش را در این کشور برای حمایت از روشنفکران ایجاد میکردند. میخواهم بگویم که برخی فکر نکنند که به خاطر جدا شدن این افراد از دین، من با آنها دشمنی دارم. من با هیچیک از این گروهها دشمنی ندارم، جز چند نفر خاص که حرفهای زشتی زدهاند.اکثر آثار این بزرگواران را که بسیاری از آنها اکنون دیگر در میان ما نیستند، خواندهام و به برخی از آنها احترام میگذارم. بهعنوان مثال، من بسیاری از کارهای آقای علیاصغر حاجسیدجوادی و آقای اسماعیل خویی را خواندهام.
همچنین آثار آقای بهآذین و اسلام کاظمیه و هوشنگ گلشیری را نیز مطالعه کردهام. در آن شب منتظر بودم که شاملو بیاید اما خبری از او نشد. شاملو چند وقت قبل از انقلاب، دفتر شعری به نام «ابراهیم در آتش» منتشر کرد که من این کتاب را شاید ۱۰ بار خواندهام و از عنوان آن بسیار خوشم آمده بود. با اینحال، میدانستم که شاملو با دین فاصله زیادی دارد. حالا میخواهم این موضوع را با یک حادثه تاریخی مقایسه کنم. افرادی که در دل دایره هویت ایران حرکت میکنند و به ایام فاخر توجه دارند، نمیتوانند تمام دین را به خاطر دو تا حرف آقای مارکس یا چند فیلسوف غربی زیر سؤال ببرند. ماه رمضان یکی از ماههای فاخر است و من از قول یکی از پلیسهای ارشد زمان شاه نقل میکنم که گفت واقعا در ماه رمضان، تمام جرمهای اجتماعی کاهش چشمگیری دارد. یکی از مناطقی که هرشب با مشکلاتی مانند دعوا و چاقوکشی مواجه میشد، منطقه شاهآباد و لالهزار بود. در این مناطق، از نیمهشب به بعد، امکان نداشت که دعوا یا چاقوکشی پیش نیاید اما در ماه رمضان، تمام این مشکلات نزدیک به صفر میشد. در واقع هیچیک از دستگاههای تبلیغاتی زمان شاه هم نمیگفتند که ماه رمضان در راه است و از فردا مردم باید دروغ نگویند یا سر کسی کلاه نگذارند. این خود نشاندهنده تأثیر عمیق ماه رمضان بر رفتار اجتماعی مردم بود.
نوع تاثیرگذاری جریان روشنفکری چپ روی عموم مردم به نسبت آگاهیبخشی را که سایر گروههای مذهبی بهویژه روحانیون داشتند چگونه ارزیابی میکنید؟
در دهه ۵۰، یک روحانی در منطقه سرچشمه منبر رفت. دقیقا نمیدانم کدام دهه از ماه رمضان بود، اما معمولا روحانیها در یک دهه کامل هر شب منبر میرفتند. این موضوع به لحاظ ارتباطی بسیار مؤثر بود، زیرا آن روحانی، آقای مکارمشیرازی، باید ارتباط گفتوگوهایش را زنجیروار حفظ میکرد.من چند نوشته از آقای مکارم را دیده بودم، از جمله «اسرار عقبماندگی» که تحقیقاتی قدرتمند بود و در آن زمان پاسخهای زیادی به مسائل داده بود. من تصمیم گرفتم بروم و ببینم آقای مکارم چه میگوید.محله ما که نزدیک به سرچشمه بود، مراسم معمولا ساعت ۹یا ۱۰ شب شروع میشد. وقتی به منطقه سرچشمه رسیدیم، واقعا شگفتزده شدم که آقای مکارم چه میخواهد بگوید. شاید الان کسی نتواند باور کند اما از خود میدان بهارستان کل خیابان بسته بود و جمعیت نشسته بودند. اگر به چهارراه میرسیدید، عرض خیابان بهقدری بود که ۴۰ یا ۵۰ نفر کنار هم بنشینند.در آن زمان دوربینهای فیلمبرداری هم نبود که جمعیت را ثبت کنند. من وقتی در انجمن فرهنگی آلمان بودم، به یاد آن مراسم و جمعیت آقای مکارم افتادم. اگر کسی بتواند این حرف من را مستند تاریخی کند، تمام نیش و کنایههایی که نویسندگان محترم به حکومت زدهاند، در مقایسه با سخنرانیهای آقای مکارم در آن ۱۰ شب، قابل قیاس نیست. آقای مکارم، مرجع نبوده اما جمعیت زیادی به سخنرانیاش آمده بودند. او روحانیای تحصیلکرده و خوشزبان بود و چند کتاب هم نوشتهاست.یکی از کتابهایش که یادم نیست، به یکی از نهادهای مربوط به سازمان ملل جایزه اهدا کرد اما این موضوع خیلی معمولی بود و نشریات هم به او توجه خاصی نمیکردند. این نکته مهم است که یک نویسنده یا شاعر اگر مخاطب نداشته باشد، کارش هر چقدر هم که ارزشمند باشد، جریانی در جامعه ایجاد نمیکند.من در انجمن گوته، شب ششم و دو شب آخر آنجا بودم و در شب آخر، برخی از افراد هشدار داده بودند که مواظب باشید اگر بیرون میروید، ممکن است بازداشت شوید اما در واقع، نه بازداشتی بود، نه پیگیری و نه اتفاق خاصی افتاد.
با وجود هیاهوهایی که در مورد جریانهای چپ و گروههای مسلح وجود داشت و آنها هم حساب ویژهای برای تاثیرات خود بر خیزش عمومی منتهی به انقلاب اسلامی باز میکنند آیا میتوان اینگونه ارزیابی کرد که بهرغم این تقلاها و آثار فرهنگی آنها، نوع کنشگریشان روی نهضت انقلابی مردم ایران تاثیر چندانی نداشت؟
این تلاشها در مقایسه با خیزش عمومی مردم قابل مقایسه نیستند؛ ممکن است تکاپوهایی باشند و حرفهایی زده شود اما در نهایت منجر به شکلگیری یک جریان مؤثر در روند انقلاب نشدند. اگر بخواهم با قاطعیت تاریخی قضاوت کنم، باید بگویم اگر امام خمینی(ره) اقدام نمیکرد و جریانی به نام انقلاب اسلامی پیش نمیآمد، حکومت شاه با پشتیبانی امنیتی که داشت، میتوانست انجمن گوته و تمامی افراد آن را صد برابر بزرگتر کند و هیچگونه تهدیدی برای خود احساس نکند. در واقع افرادی که در مسائل امنیتی حرفهای دقیقی دارند، بهخوبی میدانند که افرادی در جوامع اسلامی وجود دارند که منافع غربیها را تهدید میکنند و این افراد به نوعی مقید به رعایت ارزشهای مذهبی هستند. بهطور کلی، هر فردی که ارزشهای مذهبی را رعایت کند، به هویت فاخر ایرانی احترام میگذارد و این موضوع بهصورت ناخودآگاه در مسیر حرکت او تأثیر میگذارد. به عبارت دیگر، تمام جشنهای نیمهشعبانی که قبل از انقلاب در این کشور برگزار میشدند، با اینکه هیچرنگ وبوی سیاسی نداشتند، همگی ضد قدرتها ضد ارزشهای غربی بودند.بههمیندلیل، سیاستهای امنیتی غرب از قبل از انقلاب بهنوعی بیدینی پنهانی را در این کشور کلید زدند و هنوز هم به جلو میبرند. آنها میدانند روشنفکرانی که پرچم کمونیسم را به دست میگیرند هیچ جایگاهی در جامعه پیدا نخواهند کرد. افرادی مانند پیشهوری و امثال او نمیتوانند در جامعه به موفقیت دستیابند.
شما به نکته جالبی اشاره میکنید. کتابهایی مانند «اسلام در ایران» پتروشفسکی و دیگر آثار مشابه، هرچند که در دایره خاصی از مخاطبان مورد توجه قرار گرفتند، اما در مقایسه با تجمعات مذهبی و اجتماعی، تأثیر چندانی نداشتند. مثلا وقتی محرم میآید و تکیهای برگزار میشود، جمعیتهای بسیار زیادی، حتی تا ۳۰هزار نفر، در آنجا حضور پیدا میکنند. این نشاندهنده قدرت و تأثیر واقعی این مراسمها در جامعهاست.
بهعنوانمثال، شعار «زندهباد حسین» که از زبان یکی از قهرمانهای چپگرا قبل از اعدامش مطرح شد، نشاندهنده این است که او محبوبتر از بسیاری از قهرمانهای دیگر است، چه در میان چپها و چه در میان راستها. این نشان میدهد که صداقت و ارتباط عمیق با مردم، در هر کجای دنیا، خریدار دارد. شما به این نکته هم اشاره میکنید که غرب میتواند با لباس دین وارد جامعه شود و ایدههای خود را به مردم منتقل کند. افرادی که درواقع پوشش و کسوت دروغینی از زهد و تقوا دارند، میتوانند به حوزههای اجتماعی وارد شوند و تمایلات گروه خود را ترویج کنند. این موضوع نشاندهنده آن است که ابزارهای غرب در نفوذ به جوامع مختلف متفاوت است؛ گاهی با رویکرد بیدینی و گاهی با رویکرد دینی. درباره فیلمها، واقعا جالب است که برخی فیلمهای قبل از انقلاب در جامعه ایران بسیار مورد توجه قرار گرفتند. مثلا فیلم «گنج قارون» که گفته میشود فیلمنامهاش را آقای شاملو نوشته، نشاندهنده این است که این آثار بهنوعی با فرهنگ و ارزشهای جامعه ارتباط برقرار کردهاند. همچنین، شما به فیلمهای ورزشی اشاره میکنید که در آن زمان نمایش داده میشدند. این فیلمها، هرچند که نامشان را فراموش کردهاید، نشاندهنده تأثیر ورزش و قهرمانان ورزشی بر جامعه بودند. این نوع فیلمها و آثار فرهنگی میتوانند به شکلگیری هویت اجتماعی و فرهنگی کمک کنند و درنهایت بر افکارعمومی تأثیر بگذارند.
چگونه یک فیلم آن هم از نوع خاص آن میتوانست در فضای آن روز جامعه تاثیرگذار باشد؟
واقعا سینما در آن زمان نقش مهمی در شکلگیری افکارعمومی و تغییر رفتارهای اجتماعی داشت. فیلمهایی که به موضوعاتی مانند مبارزه با ظلم و تقویت قدرت فردی میپرداختند، تأثیر زیادی روی جوانان و جامعه داشتند. سینماهایی که برای نمایش این فیلمها در نظر گرفته شده بودند با صفهای طولانی جهت خرید بلیت و استقبال مردم مواجه میشدند.فیلمهایی که به قهرمانپروری و مبارزه با ظلم میپرداختند، به نوعی الهامبخش جوانان بودند و بسیاری از آنها را به سمت ورزشهای رزمی و فعالیتهای بدنی سوق میدادند. حتی در این زمینه میتوان به فیلمهای بروس لی اشاره کرد. واقعا بروس لی یکی از نمادهای مبارزه و قهرمانی بود و فیلمهایش تأثیر زیادی روی جوانان داشت. صحنههایی که در آنها قهرمانان با ظلم مبارزه میکردند و قدرت خود را به نمایش میگذاشتند، بهنوعی حس امید و انگیزه را در بین تماشاگران ایجاد میکرد.این فیلمها، هرچند که بهعنوان سرگرمی و وقتپرکنی به نمایش درمیآمدند، اما درواقع نمادهایی از مبارزه و مقاومت بودند. آنها به جوانان یادآوری میکردند که میتوانند در برابر ظلم و ستم بایستند و به قدرت خود ایمان داشته باشند. این تغییرات در رفتار و نگرش جوانان، بهویژه در آستانه انقلاب، نشاندهنده تأثیر عمیق سینما بر جامعه بود. درنهایت، این فیلمها نهتنها سرگرمی بودند، بلکه بهنوعی به شکلگیری هویت اجتماعی و فرهنگی کمک و در روند انقلاب نقش مهمی ایفا کردند. واقعا سینما در آن زمان بهعنوان یک مکان تجمع برای طبقات متوسط و پایین جامعه عمل میکرد و این افراد بودند که فیلمها را میدیدند و تحت تأثیر قرار میگرفتند. این موضوع نشاندهنده آن است که سینما بهنوعی صدای مردم عادی و دغدغههای آنها بود. شما به بروس لی اشاره میکنید و تأثیر او بر جوانان و جامعه. واقعا او با حرکات و پیامهایش در مورد مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم، به بسیاری از افراد الهام بخشید. این درحالیاست که برخی از گروههای چپ و جریانهای سیاسی آن زمان نتوانستند به اندازه او تأثیرگذار باشند. نکته دیگری که شما به آن اشاره کردید، نظام تبلیغاتی و نحوه برخورد با تاریخ و شخصیتهای مختلفاست.واقعا برخی تاریخنگاران و رسانهها به گونهای به وقایع مینگرند که ممکن است واقعیتها را تحریف و به نفع خودشان تفسیر کنند. این موضوع بهنوعی نشاندهنده دوگانگی در برخورد با تاریخ و شخصیتهای مختلف است. شما همچنین به فداییان اسلام و نحوه برخورد با آنها اشاره کردید. این گروهها در تاریخ معاصر ایران نقش مهمی داشتند و برخی از اقدامات آنها ممکن است از سوی عدهای مورد قبول نباشد، اما باید توجه داشت که هر عمل سیاسی و اجتماعی باید در بستر زمان و شرایط خاص خود بررسی گردد. درنهایت، این بحثها نشاندهنده پیچیدگیهای تاریخ و سیاست در ایران هستند و نیاز به بررسی دقیق و بیطرفانه دارند.هرکدام از این وقایع و شخصیتها باید با دقت و انصاف مورد تحلیل قرار گیرند تا بتوانیم به درک بهتری از تاریخ و تحولات اجتماعی دستیابیم.
بهنظر شما بعد ازگذشت چهار دهه، آن حرکت عظیم مردمی که ازدهه۴۰شروع شد و درنهایت در۲۲بهمن۱۳۵۷به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد، چه ویژگیهایی دارد که با دیگر رخدادهای مشابه که بهواسطه خیزش عمومی شکل گرفت قابل مقایسه نیست؟
شما به موضوعات بسیار مهم و پیچیدهای اشاره میکنید که به بررسی دقیق و عمیق نیاز دارند. واقعا تاریخ معاصر ایران و انقلاب اسلامی، بهعنوان یک رویداد بزرگ و تاثیرگذار، باید در بستر زمان و شرایط خاص خود تحلیل شود. در مورد گروههای تروریستی و اقداماتی که انجام میدادند، مانند بریگاد سرخ ایتالیا یا گروههای آمریکایی-آرژانتینی، باید توجه داشت که این گروهها معمولا بهدلایل ایدئولوژیک و سیاسی اقدام به ترور میکردند و این اقدامات را بهعنوان بخشی از مبارزه خود علیه ظلم و ستم میدیدند. این نوع رفتارها معمولا در تاریخ بهعنوان واکنش به شرایط اجتماعی و سیاسی خاصی تفسیر میشوند. شما به انقلاب اسلامی اشاره میکنید و تاکید دارید که این انقلاب یک حرکت ملی و قدرتمند بود. واقعا این انقلاب توانست جمعیتهای وسیعی را به خود جلب و هیجان و انرژی زیادی را در جامعه ایجاد کند. این موضوع نشاندهنده عمق و قدرت این حرکت اجتماعی است. در مورد تاریخ سیاسی کشورهای منطقه، شما به نکته مهمی اشاره میکنید. کشورهایی مانند قطر و امارات که تاریخ سیاسی مشخصی ندارند، بهنوعی تحت تاثیر قدرتهای بزرگ و بهویژه انگلیس قرار گرفتهاند. این موضوع نشاندهنده این است که تاریخ و جغرافیا میتوانند تاثیر زیادی بر شکلگیری هویت ملی و سیاسی کشورها داشته باشند. شما همچنین به انتخاب ایران به عنوان پایگاه امنیتی آمریکا در خاورمیانه توجه کنید. این انتخاب علل مختلفی از جمله موقعیت جغرافیایی، منابع طبیعی و تاریخ سیاسی ایران دارد. واقعا ایران به عنوان یک کشور با تاریخ و فرهنگ غنی، در طول تاریخ همواره نقش مهمی در منطقه ایفا کرده است. در نهایت، این بحثها نشاندهنده پیچیدگیهای تاریخ و سیاست در ایران و منطقه هستند و نیاز به بررسی دقیق و بیطرفانه دارند. هرکدام از این وقایع و شخصیتها باید با دقت و انصاف مورد تحلیل قرار گیرند تا بتوانیم به درک بهتری از تاریخ و تحولات اجتماعی دست یابیم.
تاثیرات عمیق انقلاب بر معادلات جهانی
واقعا ایران به عنوان یک کشور با موقعیت جغرافیایی استراتژیک، نقش کلیدی در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه ایفا کرده است. حضور تعداد زیادی از کارمندان آمریکایی در سفارت آمریکا در تهران و امکانات فنی پیشرفتهای که در آن زمان در اختیار داشتند، نشاندهنده اهمیت این کشور برای آمریکا بود. این موضوع که ایران به عنوان پایگاه رصد و اطلاعات برای کشورهای مختلف منطقه عمل میکرد، به نوعی نشاندهنده وزن سیاسی و اقتصادی ایران در خاورمیانه است. انقلاب اسلامی نیز بهعنوان یک رویداد بزرگ و تاثیرگذار، نهتنها در ایران، بلکه در سطح جهانی، واکنشهای زیادی را بههمراه داشت و دشمنیها با این انقلاب بهدلیل تاثیرات آن بر نظم موجود در منطقه، بسیار شدیدتر و گستردهتر بود. شما به تاثیر سینما و رسانهها در شکلدهی به افکار عمومی و سیاستها اشاره میکنید. واقعا سینما و رسانهها ابزارهای قدرتمندی برای انتقال پیامها و ایدهها هستند. در حالی که سینما و ادبیات در ایران ممکن است نتوانسته باشند به اندازهی کافی به ترویج پیامهای خود بپردازند، رسانههای غربی و بهویژه آمریکایی، بهطور مؤثری علیه ایران و انقلاب اسلامی عمل کردند. کتابها و فیلمهایی که بهنوعی به نقد یا مخالفت با ایران و انقلاب میپرداختند، در سطح جهانی منتشر و توزیع میشدند. این نشاندهنده این است که دشمنی با ایران و انقلاب اسلامی نهتنها بهعنوان یک موضوع محلی، بلکه بهعنوان یک موضوع جهانی در نظر گرفته میشود و رسانهها بهخوبی از این موضوع بهرهبرداری میکنند. در نهایت، این بحثها نشاندهنده پیچیدگیهای تاریخ و سیاست در ایران و منطقه هستند و نیاز به بررسی دقیق و بیطرفانه دارند. هرکدام از این وقایع و شخصیتها باید با دقت و انصاف مورد تحلیل قرار گیرند تا بتوانیم به درک بهتری از تاریخ و تحولات اجتماعی دست یابیم. انقلاب اسلامی ایران تاثیرات عمیقی بر معادلات جهانی و بهویژه بر منافع آمریکا و کشورهای غربی داشته است. این انقلاب نهتنها بهعنوان یک تغییر سیاسی، بلکه بهعنوان یک تغییر فرهنگی و اجتماعی نیز در نظر گرفته میشود که بهنوعی بهچالشکشیدن نظم موجود جهانی بود. اینکه شما به حجم بالای تبلیغات ضدایرانی اشاره میکنید، واقعا نکته مهمی است. سینما، رسانهها و ادبیات بهعنوان ابزارهای قدرتمند برای شکلدهی به افکار عمومی و ترویج پیامها عمل میکنند. درحالی که ممکن است برخی فیلمها و آثار هنری علیه کمونیسم تاثیرگذار بوده باشند، اما حجم و شدت تبلیغات علیه ایران و انقلاب اسلامی به مراتب بیشتر و گستردهتر است. شما همچنین به نقش رهبری روحانی در انقلاب اشاره میکنید. واقعا رهبری که با صداقت و فداکاری به مردم ایران کمک کرد تا از چنگال قدرتهای بزرگ رهایی یابد، نقشی کلیدی در این تحولات ایفا کرد. این موضوع نشاندهنده این است که چگونه یک رهبری میتواند الهامبخش و تاثیرگذار باشد و مردم را به سمت یک هدف مشترک سوق دهد. در نهایت، این احساس افتخار و ملیگرایی که شما به آن اشاره میکنید، واقعا برای هر ایرانی و وطنپرستی مهم است. اینکه یک ملت با همبستگی و اراده قوی توانسته بر چالشها غلبه کند و به استقلال و اقتدار خود ادامه دهد، نشانهای از قدرت و پایداری آن ملت است. این موضوع باید همواره در یادها باقی بماند و بهعنوان یک منبع الهام برای نسلهای آینده مورد توجه قرار گیرد.