به بیان ساده باید آحاد مردم منطقه بهویژه طبقه نخبه را چنان پرورش میدادند که آرزویشان خدمت به انگلستان یا منافع غرب باشد؛ چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم.درگذشته این خدمتگزاریها آشکاربود وهمگان میدانستند اینان خدمتگزار مثلا انگلستانند.حتی اکنون نیز درکشور ماکسانی که بهراحتی شعار حمایت از غرب سرمیدهند، خود میدانند در چه مسیری گام برمیدارند.بنابراین این در گذشته یک قاعده بود، اکنون نیز یک قاعده است و در آینده نیز چنین خواهد بود: قاعده بندهپروری و به استخدام درآوردن انسانها در مسیر منافع خویش.این استخدام به شیوههای گوناگون انجام میشد. برخی با پول، بعضی با مقام و البته با همان پول ملت خودمان یعنی ملت میزبان. اینها برای دخالتهای گوناگون خود با استفاده از ثروت ملت میزبان به یک عنصری امکانات میدهند و با این واگذاریها به مهرهپروری میپردازند برای منافع خودشان اما به خرج دیگران و از جیب مستعمرهها! بهقول ضیاءالدین دری سازنده سریال کیف انگلیسی اگر کیف انگلیسی از سفارت انگلستان آمده باشد، قطعا محتوای آن از شرکت نفت_ که متعلق به مردم ایران بود_ تأمین شده. آری، پول مردم ایران.
یکی از برنامههای این استخدام، تغییر عناوین، تاریخ و نشانههاست؛ تبدیل این نشانهها به نشانههای انگلیسی یا اروپایی. تغییر زبان یکی دیگر از روشهاست. عرضم درباره توطئه نیست. عرضم این است که این کار یک روز یا دو روز نیست و نه از یک سفارتخانه سرچشمه میگیرد. برخی عزیزان توجه ندارند و اینگونه واژگان را مانند واژههای مرتبط با توطئه، بیپروا در اینباره بهکار میبرند. خیر، این یک استراتژی بلندمدت است؛ بهویژه که زبان تا این حد اهمیت دارد. در این راستا تاریخ و تحریف آن در مسیر منافع امپراتوری انگلستان، فرانسه یا دیگر کشورها، یک پروژه بلندمدت یا حتی میتوان گفت یک پروسه بلندمدت است. این روند طولانی است و نیازی به استفاده از واژگانی چون توطئه نیست. من نسبت به واژه توطئه مانند واژه جاسوس حساسیت دارم. زیرا ماجرا بسیار عمیقتر از اینهاست.
برای نمونه، برخی درباره کسانی که خدمتگزار غربند، واژه جاسوس بهکار میبرند اما جاسوس خیر! جاسوس مثلا یک درجهدار نظامی یا شبهنظامی سازمان اطلاعاتی است که برای دفاع از منافع وطنش_ هرچند نامشروع_ جاسوسی میکند یا عملیاتی انجام میدهد اما کسی که در سرزمین خود علیه مردم خود با دشمن همکاری میکند، به او نمیتوان جاسوس گفت. او درواقع مزدوری بدبخت است که البته بسیاری از آنها حتی پیشگامند. یعنی خودشان ابتدا به ساکن رو به غرب و استعمار میآورند. استعمار یا کانونهای نمایندگی غرب در منطقه به اینان آدرس و نشانه میدهند. مانند همان دریانوردی که آدرس جزیره هرمز را میدهد یا کسی که اسکندر را راهنمایی کرد از کدام مسیر حمله به ایران را انجام دهد. این اشخاص که با دشمن همراهی میکنند، ارزشی در همین اندازه دارند، نه بیشتر.
لطفا کمی روی این موضوع تمرکز کنید. چرا اینقدر بر تغییر نام از خلیج پارسی به یک واژه جعلی تأکید دارند؟ این بهنوعی ایجاد کانون فتنه و اختلاف است. ظاهرا جمال عبدالناصر این کار (تحریف نام خلیجفارس) را در جدالی که با محمدرضا پهلوی داشت آغاز کرد. توجه کردهایم، مسئولانی که برای تحریف نام خلیجفارس بهویژه در حاشیه جنوبی این دریای پارسی تحت عنوان حامی یا مورد حمایت وارد شدهاند، از دیرباز امضاهایی به نام خلیج پارسی دادهاند. پدران و اجداد و شناسنامههایشان همه به نام خلیج پارسی بوده. این ادعاهایی که اکنون مطرح میکنند، خودشان میدانند چندان پایه و اساسی ندارد اما کسانی که در خارج از منطقه بر تغییر نام تأکید دارند، جز به بازار نفت و گاز و منافع منطقه توجهی ندارند و صداقت به خرج ندادهاند. این فتنهها برنامههایی است که صهیونیستها در قبال مملکت و فرهنگ ما دارند.