ضیا موحد از عاشقانه‌های سعدی می‌گوید

بارها و بارها وقتی از چهره‌های نام‌آور جهان در گستره‌ زبان‌آوری و سخن‌پروری‌‌، از نویسنده و شاعر، سیاهه صدکتاب برتر را استعلام کردند، گلستان سعدی یکی از خورشیدهای این فهرست برگزیده بزرگان سخن و ادبیات جهانی بوده است.
بارها و بارها وقتی از چهره‌های نام‌آور جهان در گستره‌ زبان‌آوری و سخن‌پروری‌‌، از نویسنده و شاعر، سیاهه صدکتاب برتر را استعلام کردند، گلستان سعدی یکی از خورشیدهای این فهرست برگزیده بزرگان سخن و ادبیات جهانی بوده است.
کد خبر: ۱۵۰۰۴۰۷
 
راستی این است که بافت این زبان و گزاره‌ها و چیدمان واژگانی‌اش را از سعدی داریم و جایگاه فردوسی، چکادی بلند و فلک‌فرساست که ویژگی‌های منحصر به خودش را دارد و سپهر زبانی دیگری است. با استاد نامور و مهربان‌ دیرین، دکتر ضیا موحد درباره سعدی و جایگاه او در سپهر ادبی ایران و جهان گفت‌وگو کردیم. 
 
با رویکرد خلاقانه‌ای که شما به شعر و سخن دارید، با آن نگاه و سبک‌های خلاقه، وقتی به‌عنوان شاعری صاحب‌سبک به شعر سعدی و به غزلیات او می‌نگرید ... 
این اشعار معجزه‌اند، معجزه! نخست این‌که این غزلیات از اولین نمونه‌های شعر عاشقانه بسیار پراحساس و پرشور هستند‌؛ و عاشقانه‌هایی زمینی، نه مانند مولوی که غالبا درآسمان‌ها سیر می‌کند.شعر سعدی کاملا انسانی است، انسانی کامل. می‌توانم با یک بیت، سخن را به‌پایان ببرم:«منطق سعدی شنید قاصد وحیران بماند/ چاره اوخامُشی است یاسخن آموختن.» 
 
به دیگر‌سخن به ما می‌فرماید: یا خاموش باش یا سخنی بیاموز که شایسته باشد اما آیا از سعدی آموخته‌ایم؟ منظورم اندرز و آموزه‌هایش نیست‌؛ بلکه همین زبانش را در پله نخست و سپس آن بیکرانی‌های معارف زندگی‌سازش را؟
این را می‌خواهم بگویم که واقعا سخن عاشقانه سعدی و نثر زیبای او را در «گلستان» نیاموختند و نیاموخته‌اند. نوع بیان و سخنی را که سعدی داشت و همچنان خواهد داشت، نیاموختند! اینکه به چه‌دلیل و به‌خاطر کدام ویژگی‌ها چنین شده است که آن را نیاموختند و فرانگرفتند، بحثی دیگر است اما به‌جای این آموختنِ بنیادین، بسیاری به‌دنبال مطالب بسیار‌آسمانی و پشت ابرها و فرادست‌ها رفتند؛ اینکه می‌گوید: چاره او خاموشی است یا سخن‌آموختن، واقعا مسأله همین «سخن» است. 
اینکه می‌فرماید «[خلق]‌الانسان علمه‌البیان‌»، نشان می‌دهد که در همه کتاب‌های منسوب به آسمان یعنی کتب مقدس، همیشه صحبت از «کلام و سخن» است. اصلا این سخن و نطق و کلام به مثابه «لوگوس» (Logos) است. 
 
امام‌حسین‌(علیه‌السلام) اتفاقا می‌فرماید: «مگر دین جز کلمه است؟ من باور دارم و من باور ندارم و...، پس کلام بسیار مهم بلکه مهمترین است!

دقیقا بحث بر سر همین بیان و روان‌بودن است. 

ویژگی دیگر، پرداخت زبانی و بافت زبانی‌ای است که سعدی خلق کرده است...
این سبک شیوا، چنان تأثیرگذار بود که سده‌های بعد،همه به‌شیوه سعدی سخن می‌گفتندیا ماهنوز به سبک اوصحبت می‌کنیم. 
 
آیا می‌توان به این ویژگی دست یافت؟ آیا می‌توان با تلاش و خلاقیت، بافت زبانی‌ای خلق کرد که به‌گونه‌ای جامعه را فرا بگیرد و از افق ما به زبان نگاه کند و از افق ما جهان را معنا کنند و بنامند و با یکدیگر سخن بگویند؟ 
بله می‌شود و می‌شد، اما قضایا شلوغ شد‌‌؛ به‌این‌معنا شلوغ شد که این‌قدر شعر نو سیطره پیدا کرد و این تأثیر چنان عمیق بود که شعر قدیم را تحت تأثیر قرار داد؛ البته نه برای همه بلکه برای یک عده‌ای که به شعر توجه دارند و درباره شعر بسیار می‌اندیشند و تأمل و تفکر می‌کنند. به‌قدری این اتفاقات [و رویکرد شعرنویی] زود انجام شد و به‌سرعت رخ داد که مجال تأمل کافی در شعر قدما و درنگ اندیش‌ورانه در سخن‌شان را نداشتیم! مجالی برای خودمان باقی نگذاشتیم انگار؛ و حالا تازه! باید به این گنجینه ارزشمند بازگردیم و به شناسایی ویژگی‌هایش بپردازیم و ژرف تأمل کنیم که مشخصاتش چیست و تازه به بررسی‌شان بپردازیم. آنگاه جا دارد شما به این پرسش‌هایی بپردازید که هم‌اکنون از من دارید. 
 
خودآگاهی زبانی سعدی و دیگر بزرگان و سرآمدان سخن از نکته‌هایی است که از خود واقعیت برآمده؛ یعنی غلو یا خودستایی خالی نیست، بلکه عین آگاهی و خودشناسی راستین است!

خود سعدی هم می‌گوید: «بدین صفت که در آفاق صیت شعر تو رفت/نرفت دجله؛ که آبش بدین روانی نیست!»؛ بارها از خود انسانی‌اش و تعاملش باجهان سخن رانده وواقعگرا بود‌؛نه اینکه مثل حافظ باشدکه گویی قدسیان شعرش راازبر می‌کنند! سعدی هرگز این‌گونه سخن نمی‌گوید و خلاصه به ما می‌‌گوید: این زبان شماست. سعدی زبانی زمینی و ملموس دارد. 
 
در آن‌دوره که اینترنت جهانی، شتر و الاغ و کاروان‌ها بود، رسانه‌های فراگیر کاروان‌ها بودند و انتقال اطلاعات کند بود، شگفتا سعدی در آفاق متمدن آن زمان، سرشناس و شناخته‌شده بود؛ از چین و ماچین تا اندلس همچنان‌که با شعر حافظ شیراز، در کشمیر و سمرقند می‌رقصیدند و رامشگری می‌کردند. 

این موضوع که شما می‌گویید بسیار جالب است. ادوارد براون، که متأسفانه اولین تاریخ ادبیات پارسی را نگاشته، با همه گرفتاری‌ها و کاستی‌هایی که روش او در تاریخ‌نگاری‌ ادبی به‌وجود آورد، در تاریخش با تعجب بیان می‌کند که در آن زمان، با همان رسانه‌های کند و دیررس، چگونه آثار ادبی و علمی به‌سرعت در گستره متمدن منتقل می‌شده!او با شگفتی به کتاب «مغنی» [مغنی‌اللبیب] اشاره می‌کند که در میان علاقه‌مندان به ادبیات عربی و ریزه‌کاری‌های آن بسیار متداول بود. این کتاب، به‌ویژه فصل چهارمش «باب‌الرابع»، برای کسانی که می‌خواستند ادیب شوند، مرجع بود. 
براون می‌گوید کتابی به این بزرگی با آن وسایل ابتدایی، به‌راستی چگونه هنوز منتشر نشده، به‌دست مشتاقان در اسپانیا رسیده، به عربی ترجمه شده و این که خود این کتاب، شناخته بوده و ارزیابی هم شده و در فرآیند ارزیابی به این نتیجه رسیده‌اند که خود این اثر، کتاب مهمی است و بعدها شهرت خواهد یافت، پس شایسته توجه و شایان عنایت است! او تعجب می‌کند که این سرعت انتقال چگونه بوده است. عجیب است کسانی که چنین کتاب مفصلی را در آن زمان نسخه‌‌برداری و کتابت می‌کرده‌اند، از امروزی‌ها کم‌غلط‌تر می‌نوشته‌اند! در‌حالی‌که امروز چنین‌کارهایی به‌ظاهر راحت‌تر است اما چیزی که در دست نیست و جای خالی‌‌اش احساس می‌شود، همان هنر سعدی است!در آن زمان، ابزارهای اطلاع‌رسانی محدود بود اما سعدی و آثارش جهان آن دوره را درنوردید. این نشان‌دهنده قدرت بیان و نفوذ کلام اوست. 
 
حالا اگر بخواهیم در این لحظه آخر، سخن تازه‌ای یا شعرجدیدی که گفته‌اید رابه بحث اضافه کنیم...یا به سعدی اکتفا کنیم؟

من به سعدی اکتفا می‌کنم، چون مسائل دیگری در ذهنم است. در کتاب سعدی، البته ذهنم را تخلیه کردم. البته کارهایی درباره روزگار او انجام داده‌ام که به زمانی دیگر بگذاریم ان‌شاءالله.  

علی مظاهری - گروه فرهنگ و هنر
newsQrCode
برچسب ها: ضیا موحد شاعر سعدی
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها