در ادامه مطلب، به مرور مواجهه عبرتآموز امیرمؤمنان(ع) با خیانت احدی از کارگزاران حکومتی میپردازیم. نکته حائز اهمیت در این روایت، میزان توجه و حساسیت اعجابآور امام علی(ع) نسبت به امور نظارتی بازار مسلمین است. دقت مؤثری که به نظر میرسد معطوف به نگرش مردممحورانه اقتصاد علوی باشد و البته در نقطه مقابل افکار اقتصادخوانان لیبرالی است که توسعه را حتی به قیمت شکستن استخوانهای مستضعفان و ضعفا زیر بار سنگین گرانی و تورم،جایزوبلکه لازم میدانند! مورددیگر،مسئولیت محوری ناظران بازاراسلامی درمقابل اجحاف محتکران، گرانفروشان، دلالان، قاچاقچیان و...به حقوق مردم است. متأسفانه در نظامات حقوقی ما، آنچنان که میطلبد، جایگاه مقتدرانهای برای انجام این مأموریت اساسی، سامان نگرفته و عملکرد برخی نهادهای موضوع سخن، جای نقد اساسی دارد.
در کتاب میزانالحکمه، جلد ۲، صفحات ۲۲۰ و ۲۲۱، حدیث ۳۳۹۲، انتشارات دارالحدیث، به نقل از: دعائم الاسلام، جلد ۲، صفحات ۵۳۲ و ۵۳۳، آمده است:
عَن عَلی علیهالسلام أنّه اسْتَدرَ إذا قَرَأتَ کتابی فَنَحِّ ابنَ هَرْمَه عنِ السُّوقِ، و أوْقِفْهُ للنّاسِ و اسْجُنْهُ و نادِ علَیهِ، و اکتُبْ إلى أهلِ عَمَلِک تُعْلِمهُم رَأیی فیه، و لا تَأخُذْک فیهِ غَفلَه و لا تَفریطٌ فتَهْلِک عندَ الله و أعزِلَک أخْبَثَ عَزْلَه، و اُعیذُک بالله مِن ذلک. فإذا کانَ یومُ الجُمُعه فأخْرِجْهُ مِن السِّجنِ و اضْرِبْهُ خَمسه و ثلاثینَ سَوْطاً، و طُفْ بهِ فی الأسْواقِ، فمَنْ أتى علَیهِ بشاهِدٍ فحَلِّفْهُ مَع شاهِدِهِ، و ادْفَعْ إلَیهِ مِن مَکسَبِهِ ما شَهِدَ بهِ علَیهِ، و مُرْ بهِ إلى السِّجنِ مُهاناً مَقْبوحاً مَنْبوحاً، و احزِمْ رِجلَیهِ بحِزامٍ و أخْرِجْهُ وَقتَ الصّلاه، و لا تَحُلْ بَینَهُ و بینَ مَن یأتیهِ بمَطْعَمٍ أو مَشْرَبٍ أو مَلْبَسٍ أو مَفْرَشٍ. و لا تَدَعْ أحَدا یدخُلُ إلَیهِ مِمّنْ یلَقِّنُهُ اللَّدَدَ، و یرَجّیهِ الخُلوص، فإنْ صَحَّ عندک أنَّ أحَدا لَقّنَهُ ما یضُرُّ بهِ مسلما فاضْرِبْهُ بالدَّرّه فاحْبِسهُ حتّى یتوبَ. و مُرْ بإخْراجِ أهلِ السِّجن فِی اللَّیلِ إلى صَحْنِ السِّجْنِ لِیتَفرَّجوا غیرَ ابنِ هَرْمَه، إلاّ أنْ تَخافَ مَوتَهُ فتُخرِجَهُ مَع أهلِ السِّجنِ إلى الصَّحْنِ. فإن رأیتَ بهِ طاقه أوِ اسْتِطاعَه فاضْرِبْهُ بَعدَ ثلاثینَ یوماً خَمسَه و ثَلاثینَ سَوْطاً بَعد الخَمسه و الثَّلاثینَ الاُولى. و اکتُبْ إلی بما فَعلْتَ فی السُّوقِ و منِ اخْتَرْتَ بعد الخائنِ، و اقْطَعْ عنِ الخائنِ رِزْقَهُ.
حضرت امام على(ع) خبردار شد که ابن هَرْمه - مسئول بازار اهواز -خیانتى کرده است. پس به رِفاعه [فرماندار اهواز] نوشت: چون این نامه مرا خواندى، ابن هرمه را از [مسئولیت نظارت] بازار کنار بگذار و او را بازداشت و زندانى کن و موضوع را به اطلاع مردم برسان. به همکاران خود نیز بنویس و نظر مرا به آگاهى آنها برسان. مبادا درباره او غفلت و کوتاهى کنى که بدین سبب نزد خداوند عزوجل هلاک خواهى شد و من نیز تو را به بدترین وجه برکنار خواهم کرد. از این کار به خدا پناه بر!
روز جمعه که شد، وى را از زندان بیرون آور و ۳۵ تازیانه به او بزن و در بازارها بچرخانش. اگر کسى علیه او گواهى آورد، در کنار گواهش او را نیز سوگند بده، و مقدارى را که مدعى است، از درآمدِ ابن هرمه به وى بپرداز و دستور بده تا او را خوار و دست بسته مجددا به زندان برند و پاهایش را با ریسمان ببند، ولى هنگام نماز آزادش گذار. چنانچه کسى براى او ظرف غذا یا آب یا لباس یا فرشى آورد بگذار به او برساند و مانع مشو. به کسانى که ممکن است دشمنى و کینهتوزى را به وى تلقین کنند یا به نجات و خلاصى، امیدوارش سازند، اجازه ملاقات با او را نده.[همچنین] اگر بر تو ثابت شد که کسى اندیشه آسیبزدن به مسلمانى را در ذهن او افکنده است، آن کس را [هم] تازیانه بزن و زندانیش کن تا توبه کند. دستور بده زندانیان را، بهجز ابن هرمه، براى گردش به حیاط زندان بیاورند و اگر بیم آن داشتى که ابن هرمه تلف شود او را نیز با دیگر زندانیان به حیاط زندان بیاور. اگر دیدى تحمل یا توانایى دارد ۳۰روز بعد نیز او را دوباره ۳۵ تازیانه بزن. براى من بنویس که با بازار چه کردى و به جاى این خائن، چه کسى را انتخاب کردی؟ حقوق این خیانتکار را نیز قطع کن!