از طرفی، برنامهسازی با محوریت کتاب در رادیو و تلویزیون، فرصتی است تا نویسندگان و ناشران با آثار خود در ارتباط مستقیم با مخاطبان قرار بگیرند و از این طریق، فرهنگ کتابخوانی را در جامعه ترویج دهند.این تعامل نهتنها به غنیتر شدن محتوای فرهنگی کمکمیکند، بلکه به ایجاد رابطهای عمیقتر میان مخاطبان و ادبیات نیز میانجامد؛ در نتیجه به ساختن جامعهای آگاهتر و فرهیختهتر کمک میکند. برنامهسازی رادیویی و تلویزیونی با محوریت کتاب در دنیای امروز، بهویژه با توجه به چالشهای فرهنگی و اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است. از آنجا که بر کسی پوشیده نیست رادیو از حیث برنامهسازی با محوریت کتاب موفق عمل کرده، جامجم در نشستی با حضور دو تن از کارشناسمجریان فعال رادیو، امین خرمی و شهاب دارابیان، برنامهسازی در رسانهملی با محوریت کتاب را به بحث و گفتوگو گذاشته است.
کتاب و رسانهها
امین خرمی، فعال حوزه کتاب درباره سوابق فعالیتش گفت: همکاریام با رادیو ایران چند سالی است که قطع شده. فعالیتم در این شبکه رادیویی در حوزه سینما و تئاتر شکل گرفت و هرگاه پای کتاب به میان میآمد، رویکرد ما معرفی کتابی در این حوزه بود. یکی از سنتهای معاونت صدای رسانهملی، شبکههای فصلی است که به فراخور زمان با نامهای مختلفی چون مقاومت و انقلاب فعالیت دارند. از زمان تولد رادیو مقاومت، چهار سال است که با این شبکه همراه هستم و تقریبا سه سال با رادیو انقلاب همکاری داشتم. در این شبکهها معمولا با یک تهیهکننده ثابت کار میکردیم و پیرامون مؤلفههای سیاسی و فرهنگی فعالیت داشتیم.
وی ادامه داد: اتفاق متفاوتی که امسال با محوریت رادیو مقاومت پیش آمد، این بود که پس از بیانات حضرت آقا درباره مکتب مقاومت، سعی کردیم نگاه مکتبی را با رویکرد فرهنگ گره بزنیم. در عمر شش ماهه سال چهارم شبکه رادیویی مقاومت، متناسب با نام برنامه «مثنوی حماسه»، در همه گفتوگوهای من یا آقای دارابیان حداقل یک نویسنده با محوریت یک کتاب حضور داشته است. این مهمانان ممکن بود شامل دو یا سه نویسنده، مترجم، پژوهشگر و ناشر نیز باشند. برخلاف آقای دارابیان که همیشه تخصصی کار کردهاند، من ملغمهای از کارهای ترکیبی را پیش بردهام. نوع کار من عمدتا به شکل منظم نبوده و بیشتر بر اساس علاقه شخصیام به کتابها پیش رفتهام. مثلا در برنامههای سیاسی رادیو مقاومت یا رادیو انقلاب در کنار گفتوگوهای سیاسی سعی میکردیم جایی برای کتاب نیز باز کنیم.
قدرت خبرنگاران کتاب
خرمی درخصوص خبرنگاری فرهنگی گفت: متأسفانه تعامل میان خبرنگاران حوزه خبر و فضای فرهنگی رقابتی است. بهعنوان مثال، ورود خبرنگار تئاتر به حوزه سینما دشوار است اما خبرنگاران حوزه کتاب، با اینکه کمتر شناخته شدهاند، از نظر دانش و سواد بسیار قوی هستند. بدون اغراق، بهترین و باهوشترین خبرنگاران فرهنگی، خبرنگاران حوزه کتاب هستند. در این حوزه، ناشران، نویسندگان، مترجمان و شاعران نیز فعالیت میکنند. یکی از دلایل علاقه من به حضور خبرنگاران کتاب در رادیو، همکاری آسان با آنهاست، زیرادانش کافی دارند و رقبای خود را از حوزههای دیگر نمیدانند.
این فعال حوزه کتاب با اشاره به خبرنگاران برجسته این حوزه، ازجمله علیرضا بحرانی، سعید اسلامزاده، محسن حکیممعانی، نیلوفر زندیان و سیدمحمد طباطبایی یادآور شد که آنها شعاری دارند: «فضای کتاب آنقدر وسیع است که برای همه جا دارد اما هر کسی نمیتواند در این فضا دوام بیاورد.» اگر کسی دانش لازم را نداشته باشد، بهسادگی کنار گذاشته میشود. در حوزههای خبری دیگر، مانند سینما و تئاتر میتوان با لابیگری پیشرفت کرد اما در حوزه کتاب، خبرنگاران با دانش و اطلاعات خود در بالای هرم فرهنگی قرار دارند. از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲، بیش از ۳۰درصد در استانها و بیش از ۵۰درصد در تهران افرادی که با کتاب ارتباط داشتهاند، بهعنوان خبرنگار، کارشناس یا مجری در شبکههای رادیویی رسمی فعالیت کردهاند و در این حوزه دوام آوردهاند.
خرمی افزود: در حوزههای خبری ممکن است خبرنگاران را به دستههای عالی، متوسط و ضعیف تقسیم کنید اما در حوزه کتاب چنین تفاوتی وجود ندارد یا خبرنگار کتاب عالی است یا صفر کیلومتر؛ حد وسطی وجود ندارد و خود خبرنگاران نیز این موضوع را تشخیص میدهند. در نشستهای خبری، داور یا دبیری که دو دوره سکاندار یک رخداد است، میداند خبرنگارانی که سمت راست نشستهاند، گفتوگو را به چالش میکشند و سمت چپیها فقط حضور دارند.
کتاب، رسانه و دغدغه
شهاب دارابیان بااشارهبه حضورکتاب دررادیو وتلویزیون،این عملکرد رابه دوبخش تقسیم کرد:برنامهسازی و دغدغهمندی. به نظر او برنامههای کتابی در ۱۰سال گذشته یا بهعنوان برنامه در کنداکتور قرار گرفتهاند یا ناشی از دغدغه یک فرد بودهاند. وی توضیح داد که رادیو، امروز قویتر از تلویزیون است، زیرا افرادی که در رادیو فعالیت میکنند معمولا دغدغهمندترند. هرچند تلویزیون نیز فضایی برای تولید برنامههای کتابی دارد اما دغدغه افراد در آن کمتر است. بسیاری ترجیح میدهند هزینه و زمان خود را برای تولید برنامههای سینمایی یا ورزشی صرف کنند، زیرا تعداد برنامههای سینمایی بالاست و بینندگان بیشتری را جذب میکند. با افزایش برنامههای ورزشی و جنجالی، شبکهها توجه بیشتری به این حوزهها دارند، در حالی که کار در عرصه کتاب واقعا نیازمند دغدغه و علاقه است.
مدیر روابط عمومی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به فضاهای کاری گفت: مدت کوتاهی در سینما کار کردهام و ورود به این حوزه سخت است. چندی پیش دوستی گفت افرادی خوششانس هستند که وقتی وارد محیط کاری جدید میشوند، با آغوشباز همکارانشان برای همراهی مواجهاند. شش یا هفت ماه پیش وارد روابطعمومی محک شدم و روز اول، برخورد بچهها به گونهای بود که انگار ۱۰سال است در آنجا کار میکنم. از روز بعد با روحیه خاصی به آنجا میرفتم و به همه سلام میکردم، در حالی که تنها یک نفر از آن جمع ۱۰۰نفره برایم آشنا بود. کار در حوزه کتاب اینگونه است؛ وقتی وارد این حوزه میشوید، کسی برایتان قیافه نمیگیرد و فضای کار بسیار وسیع است. اگر ۱۰۰نفر دیگر هم وارد این حوزه شوند، واقعا جای کسی را تنگ نمیکنند. با وجود ۲۰هزار ناشر، اگر فقط ۴۰۰۰ تا از آنها سالی یک کتاب منتشر کنند، ۴۰۰۰ عنوان کتاب تولید میشود اما در بهترین حالت تنها ۱۰یا۱۵خبرنگار کتاب داریم. این ۴۰۰۰ عنوان کتاب که بسیار بیشتر از ۲۰۰ یا۳۰۰هزارعنوان است، اگر بین این ۱۰نفر تقسیم شود، نشان میدهد چقدر فضا برای کار وجود دارد و میتوان روی این کتابها مصاحبه گرفت، یادداشت نوشت و گفتوگو کرد.
چالشهای خبرنگاری کتاب
وی اضافه کرد: نکته دیگر این است، ۱۰تا۱۵خبرنگاری که درحوزه کتاب فعالیت میکنند حدود ۶۰تا۷۰درصد از کارشان به مدیریت کتاب مربوط میشود. آنها به اتفاقات وزارت ارشاد و صحبتهای مسئولان توجه میکنند و عمدتا اخبار معاونت فرهنگی ارشاد، خانه کتاب و نهادهای مرتبط را پوشش میدهند. گاهی نیز یک خبر یا معرفی کتابی منتشر میشود. این تقصیر خبرنگاران نیست؛ در خبرگزاریهایی مانند ایسنا، ایرنا و مهر، خبرنگاران موظف به پوشش تمام اخبار مدیریتی هستند و در صورت عدم پوشش اخبار وزارت، بازخواست میشوند. به این علت، فرصت کمی برای پرداختن به کتاب دارند. شاید به همین دلیل است که از ورود فرد جدیدی به حوزه کتاب خوشحال میشویم، زیرا فضا آنقدر گسترده است که نگرانی از ورود فرد جدیدی وجود ندارد.
دارابیان با اشاره به فعالیت بیشتر رادیو در حوزه کتاب گفت: بسیاری از کسانی که در رادیو کار میکنند بهعنوان خبرنگاران کتابی شناخته میشوند؛ امین خرمی، محسن حکیممعانی و سعید اسلامزاده که همگی از حوزه کتاب به رادیو آمدهاند و کارهای مرتبط با کتاب را انجام میدهند.
او در پاسخ به این سؤال که چرا افراد علاقهمند به کتاب به رادیو میروند و نه تلویزیون گفت: شاید باندبازی در رادیو کمتر باشد و نفوذ در آن راحتتر به نظر برسد.
اقتصاد هنر و کتاب
خرمی ادامه داد: واقعیت این است که با یک سد بزرگ به نام اقتصاد هنر مواجه هستیم که شامل همه چیز از رسانهملی تا پایگاههای خبری است. در رادیو، همه میدانند با وجود کمبود پول، اگر کسی بخواهد وارد این حوزه شود، باید دغدغهمند باشد اما در تلویزیون، اولین سؤال این است که چقدر برای ما درآمد دارد. این امر به اسم سازمان تمام میشود اما در واقع به جیب شخصی نگاه میکنند. سازمان نیز وقتی به یک ناشر توجه میکند، انتظار دارد که اقتصادی در میان باشد و این یک اصل اقتصادی است: «داد و ستد». واقعیت این است که ۴۶ سال از انقلاب اسلامی گذشته و اقتصاد کتاب هنوز ضعیف بوده و تنها قادر به تأمین نیازهای خود است. ناشران، نویسندگان، مترجمان و خبرنگاران در تلاشند تا از این درخت بهرهبرداری کنند اما اگر بخواهید بیش از توان این درخت کمجان ثمر بچینید، دیگر چیزی برای ارائه نخواهد داشت. این درخت نیاز به فضایی برای تنفس دارد و کتاب باید اجازه دهد که حتی یک برگ درآورد تا منفعتی داشته باشد.
خرمی گفت: «عیب وی جمله بگفتی هنرش نیز بگوی.» به گفته او در شبکههای تلویزیونی ایران، مدیرانی دغدغهمند به حوزه کتاب وجود دارند اما نباید همه قصور را بر دوش آنها گذاشت. گاهی ناشران انتظارات زیادی دارند و وقتی ناشری درخواست میکند برای هر پنج دقیقه حضور در تلویزیون مبلغی پرداخت شود، تلویزیون در تنگنا قرار میگیرد. تهیهکننده یا مدیر شبکه ممکن است در حال معرفی ناشر باشد و اعلام کند که این رسالت فرهنگی اوست؛ اما در عمل، دغدغههای فرهنگی چندان پررنگ نیستند. نمیگویم فقط مدیریت مسئول این وضعیت بوده اما این موضوع، چالشی است که رسانهها با آن مواجهاند.وی ادامه داد: اگر یک نقطه کوچک روی میز کرمرنگی وجود داشته باشد، رسانه معمولا تنها بر آن نقطه تمرکز میکند و این باعث میشود که احساس کنیم همه چیز سیاه است.
برخی ناشران با قدرت مالی به لابی رسانهها وصل میشوند و پس از تطمیع، شروع به انتشار اخبار میکنند. در واقع فضای تلویزیون به اندازهای که گفته میشود سیاه نیست و تلویزیون در حوزه کتاب کفه سبکتری نسبت به رادیو دارد اما گاهی با مدیرانی روبهرو میشویم که دغدغهمندند اما شرایط برایشان فراهم نمیشود.
تفاوت رادیو و تلویزیون
دارابیان در توضیح موفقیت رادیو در برنامهسازیهای کتاب نسبت به تلویزیون گفت: چند روز پیش قراردادی را برای یکبرنامه تلویزیونی ۱۰ قسمتی بررسی میکردم که هزینه تولید آن یکمیلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان بود؛ این در حالی است که هزینه تولید کل برنامههای کتابی رادیو در یکسال به این رقم نمیرسد. فرهاد دهنوی و محسن حکیممعانی که برنامههای کتابی میسازند، میدانند در نهایت برنامهشان ۲۰۰ هزار تومان برایشان آورده خواهد داشت. وقتی میخواهند یک برنامه ۱۰ قسمتی بسازند با پیشفرض حقالزحمه دو میلیون تومان جلو میروند. این تصمیم بستگی به خودشان دارد که آیا به دغدغهشان ادامه دهند یا نه، اما آیا شهاب دارابیانی که برای ساخت یک برنامه تلویزیونی یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان میگیرد، واقعا دغدغه کتاب دارد یا فقط میخواهد کنداکتور را پر کند؟ شاید بتوان با ۲۰۰میلیون برنامه را جمع کرد و باقی را به جبران دیگری اختصاص داد. وی افزود: فضای تلویزیون متفاوت است و وقتی بحث منفعت مطرح میشود، برنامهسازان رادیو باید دغدغهمند باشند. هزینه پخش تراکت در تهران بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان است، بنابراین کسی که دو ساعت در ترافیک میماند و برای ۲۰۰ هزار تومان برنامه تولید میکند، قطعا باید فقط دغدغه کتاب داشته باشد. بحث مالی در اینجا بسیار متفاوت است و به همین دلیل نمیتوان بهراحتی گفت کسی که برنامه تلویزیونی میسازد، دغدغهاش کتاب است. به علت تفاوتهای مالی، شرایط رادیو و تلویزیون بسیار متفاوت است. ممکن است سؤال پیش بیاید: «آقای خرمی، چرا بعد از ۲۰ سال کار در رادیو به تلویزیون نمیروید؟» نمیخواهم فضایی تاریک ایجاد کنم اما این سؤال برای خودم نیز مطرح است و به نظرم به بررسی نیاز دارد.
چالشهای رسانهای رادیو
وی در پاسخ به اینکه آیا دلیل عدم ورود برنامهسازان باتجربه رادیو به تلویزیون تفاوت فضای کاری این دو بستر است، گفت: واقعیت این است کسی که در رادیو کار کرده، میتواند در تلویزیون هم کار کند اما برعکس، انتقال از تلویزیون به رادیو سختتر است. برنامهسازان رادیو بهراحتی میتوانند در تلویزیون اجرا کنند و تجربههای موفقی نیز داشتهایم، مانند فرزاد حسنی و علی ضیا اما برعکس، بسیاری از افرادی که یک ماه در رادیو کار کردند، بهدلیل مشکلات و سوتیها نتوانستهاند ادامه دهند. اجرا در تلویزیون حاشیههای خاص خود را دارد و در حالی که پس از اجرای یک برنامه تلویزیونی احتمال دارد فالوئرهای شما افزایش یابد، در رادیو ممکن است هیچکس شما را نشناسد. این فعال حوزه کتاب، گرایش مخاطبان به تلویزیون را یک اصل رسانهای دانست و گفت: ضریب نفوذ، تأثیرگذاری رسانهها را تعیین میکند. وقتی شما در تلویزیون شش ماه برنامه اجرا میکنید، همه شما را میشناسند اما بسیاری از کسانی که ۳۰ یا ۴۰ سال در رادیو کار کردهاند، هنوز ناشناختهاند.
شهرت و دغدغه رسانه
خرمی نیز اشاره کرد که استاد بهروز رضوی گفته است ۲۰ سال در رادیو بوده و ناشناخته مانده اما بعد از دو برنامه ماه رمضانی در تلویزیون و در دورترین روستاها هم شناخته شده است. وی افزود: کار ما به تماشا کشیده شده و این برای فعالان رادیو شیرین است. خرمی ادامه داد: تهیهکننده ارشد ۲۰۰ هزار تومان میگیرد و من بهعنوان کارشناس مجری ۱۰۰ تا ۱۲۰هزار تومان اما وقتی میبینم فرهاد دهنوی ۱۰ سال در نمایشگاه کتاب برنامه اجرا میکند، مشتاقانه کنارش حضور پیدا میکنم، چون او هم دغدغه کتاب دارد، نه دغدغه دیده شدن. وی توضیح داد که چرا بعد از ۲۰ سال کار در رادیو نتوانسته به تلویزیون برود: این موضوع سنگ محک را تغییر میدهد و مدیر شبکه ممکن است ببیند که چرا کارشناسان قبلی این نگاه را نداشتند. این مسأله برای آنها قابل قبول نیست و بخشی از کارنامهشان زیر سؤال میرود. به همین دلیل، بین رادیو و تلویزیون دیواری عمیق و بزرگ وجود دارد که به نوعی به مدیریت ربطی ندارد. روسا و مدیران ارشد رسانهملی همواره بر تفاوت دستمزدها بین رادیو و تلویزیون تأکید کردهاند و به همین دلیل افرادی که در رادیو کار میکنند بهدنبال شهرت نیستند.
تحول رادیو و پادکست
فعال حوزه معرفی و ترویج کتاب با تأکید بر دغدغهمندی اهالی رادیو گفت: امتیاز رادیو در عصر حاضر، بهویژه در سال ۲۰۲۵ به سمت صوت و پادکست حرکت کرده است. رادیو قدرتی دارد که اجازه نمیدهد هر تلویزیونی وارد فضای رادیو شود. بهعنوان مثال، وقتی فرهاد دهنوی برنامهای میسازد، کارگردانانی مانند مسعود فروتن با او تماس میگیرند یا مژده لواسانی قرارداد میلیونی تلویزیون را کنار میگذارد و برای نمایشگاه کتاب به رادیو میآید. در این عصر که به عصر پادکست و مالتیمدیا شناخته میشود، توجه به صدا بیشتر شده و مدیریت و برنامهریزی اهمیت پیدا میکنند.
خرمی همچنین با تشکر از بانیان سند تحول رسانهملی گفت: این سند با دغدغه مسئولان و تیم فکری تحت رهبری دکتر جبلی با خواست شورای عالی انقلاب فرهنگی تدوین شده و اولین رأس شکل مدیریت تحولی سازمان است. عصاره این تحول را میتوان در چهار کلمه خلاصه کرد که در بیانیه جهاد تبیین حضرت آقا وجود دارد. اولین کلمه «نسل جوان» است و ایشان تأکید کردند که نسل جوان امروز با نسل دهه گذشته قابل مقایسه نیست و برای برقراری ارتباط با این نسل، باید زبان آنها را درک کنیم. اینجاست که پوستاندازی سازمان اتفاق میافتد.
روایت و حقیقت رسانه
دومین کلمه «روایت» است. باید بپذیریم که رسانهملی در برخی موارد به جای تولید محتوا، پیرو روایتهای دیگران بوده و به روایتسازی در برنامههای مختلف، ازجمله رئالیتیشو و برنامههای ورزشی، احساس نیاز میشود. مخاطب امروز بسیار باهوش است و میداند چگونه میتواند جذب رسانهها شود؛ بنابراین، رسانه باید خوراک مناسب را به او ارائه دهد.
مجری ــ کارشناس برنامههای رادیویی ادامه داد: در دنیای امروز با وجود شبکههای مختلف، مخاطبان میتوانند بهراحتی ذائقه خود را تغییر دهند. اگر مخاطب بخواهد پای یک رئالیتیشو، برنامه ورزشی یا رادیویی بنشیند، باید به این نکته توجه کند که روایت اول در آنها لحاظ شده باشد. بهعنوان مثال، برنامههای «گفتوگوی فرهنگی» و «سیم و زر» در رادیو فرهنگ با وجود اینکه سالها روی آنتن بودند، باید همواره مورد ارزیابی و بازخورد قرار بگیرند. مدیران شبکهها معمولا نمیتوانند زمان زیادی را به یک برنامه اختصاص دهند و اگر برنامهای بازدهی نداشته باشد، سریعا جایگزین میشود.
وی سپس به کلیدواژههای سند تحول اشاره کرد و کلمه سوم «حقیقت» را مطرح و اضافه کرد: مخاطب امروز، حتی کودکان بهراحتی میتوانند اطلاعات را جستوجو کرده و اگر احساس کنند فقط وقت آنها تلف میشود، بهسادگی کنار میروند. اگر رسانه فقط به پر کردن آنتن بپردازد، آن وقت است که ریزش مخاطب شروع میشود.
نیاز به مدیریت تخصصی
کلمه چهارم «مدیریت» است. وی به این نکته اشاره کرد که برخی مدیران، حتی به باشگاههای ورزشی نمیروند و هیچگاه عکسی با لباس ورزشی ندارند. بسیاری از مدیران در بدنه فرهنگ کشور، حتی از کنار انتشاراتیها هم رد نمیشوند و در مورد آخرین کتابی که خواندهاند اطلاعات درستی ندارند. بنابراین، نیاز به مدیران متخصص در هر حوزه، ازجمله صنعت، تجارت، ورزش و فرهنگ، احساس میشود. خرمی در اشاره به مصداقی از مدیریت گفت: در یکی از شبکههای سراسری که با آن کار میکردم، در برنامهای زنده درباره سهراب سپهری صحبت میکردم که مدیر شبکه ۱۰ دقیقه بعد من را کنار کشید و پرسید چرا به سهراب سپهری زنگ نمیزنم؟! در عوض، مدیری داشتم که برای من درباره شعرهای رضوی، علوی و ادبیات مهدوی متن مینوشت. این نشان میدهد مدیری که از من پرسید چرا به سهراب سپهری زنگ نمیزنی، فقط شش ماه در سمت خود بود، در حالی که مدیر دیگری ۱۴ سال در یک شبکه مانده بود.
تصویر منفی کتابخوانی
این فعال و مجری-کارشناس رادیو افزود: خاصیت کتاب این است که به شما امکان تجربهگری میدهد؛ در دنیای کتاب میتوانید در یک هفته شخصیتهای مختلفی را تجربه کنید اما متاسفانه، برخی سریالها گاهی تصویر منفی از کتاب و کتابخوانی ارائه میدهد و شخصیتهای کتابخوان را بهعنوان آدمهای بیدستوپا نشان میدهد. این تصویر باعث میشود مردم فکر کنند کتابخوانها نمیتوانند در جمع بهخوبی عمل کنند، در حالی که بسیاری از آنها معمولا در جمعها رهبری میکنند و بهراحتی با دیگران ارتباط برقرار میکنند. وی ادامه داد: اگر من بهعنوان یک مخاطب ۱۰ یا ۱۵ ساله این سریالها و فیلمها را تماشا کنم، متوجه میشوم که شخصیتهای جذاب و قدرتمند سیگار میکشند، در حالی که شخصیتهای کتابخوان بهعنوان ضدقهرمانها معرفی میشوند. بچهها قهرمانانی مانند زورو، بتمن یا سوپرمن را دوست دارند و این تصویر بر آنها تأثیر میگذارد. بنابراین، باید به نحوه نمایش کتاب و کتابخوانی در رسانهها توجه بیشتری داشته باشیم. یکی از دلایل فاصله مردم از برنامههای کتاب، لحن رسمی اجراست. در برنامههای موفق، افرادی که در برنامههای کتابی حضور دارند باید شبیه مردم عادی صحبت کنند تا ارتباط بهتری برقرار شود.
توجه به نسل آینده
خرمی ادامه داد: خوشبختانه، در شبکه نسیم نیز شاهد تغییرات مثبتی هستیم. پس از آسیبهایی که برنامههای استندآپ کمدی به نسل جدید وارد کردند، دو برنامه رئالیتیشو بهطور مستقیم در خلال برنامههای دو ساعته، پنج دقیقه به معرفی پادکستهای صوتی یا روایت خوانشی از کتاب میپردازند. اگر به بخش نظرات تارنمای شبکه نسیم مراجعه کنید، خواهید دید که مخاطبان از این رویکرد تشکر کردهاند.وی افزود: از دسامبر ۲۰۲۴، یونیسف اعلام کرد که تولد کودکان نسل بتا آغاز شده و برای ۱۵ سال آینده برنامهریزی دارند. مدیران باید به یادگاری برای آینده فکر کنند و بدانند که باید برای نسلهای آینده برنامهریزی کنند.
خرمی به جمله امام راحل اشاره کرد و گفت: وقتی سال ۴۲ از امام(ره) پرسیدند به چه امیدی انقلاب میکنی، ایشان گفتند مدیران ما در گهوارهاند. باید برای آیندهسازان امروز که هنوز در گهواره یا در بطن مادران هستند، برنامهریزی کنیم. نوک پیکان را به سمت اهالی کتاب برمیگردانم و میپرسم آیا آنها این کار را انجام دادهاند؟ بهعنوان مثال، آقای قدیانی، مدیر مؤسسه قدیانی، اولین انتشاراتی بود که کتابهای مخصوص نوزادان را به کشور وارد کرد. مادری که فرزندش را در حمام مینشاند، میتواند به او یک کتاب تصویری جذاب بدهد و این کودک در آینده بهدنبال کتاب خواهد بود. این سه راهکار را در نظر بگیرید و بپذیریم که باید به یکدیگر اعتماد کنیم. اگر نظر یکی از ما بهتر است، به این معنا نیست که او جای ما را میگیرد، بلکه به ما کمک میکند. این رفتار انسانی است که در فرهنگ و سنت ما وجود دارد.
جذابیت رادیو و تلویزیون
خرمی در بیان تفاوت جذابیتهای برنامهسازی در رادیو و تلویزیون گفت: جنس فضاسازی در این دو رسانه متفاوت است. مخاطب تلویزیون با رنگ و لعاب تصویری جذب میشود، در حالی که در رادیو تنها ابزار جذب، صداست و مخاطب باید هر آنچه را میشنود تصویر کند. رادیو موفق است زیرا مجری با لحن وصدا پیش از تصویرسازی مخاطب، ارتباط برقرار میکند و مخاطب میتواند راحتتر گوش دهد.
او افزود که رسانههای پیشرو شعار ستارهسازی دارند اما ستاره نمیتواند تنها یک فرد باشد، زیرا با خروج فردی از رسانه، به سرعت فراموش میشود؛ در حالی که رادیو این قابلیت را ندارد. او همچنین یادآوری کرد که قبل از آشنایی با محمدرضا سرشار (رضا رهگذر)، با قصههای صبح جمعه زندگی میکرد و این قصهها در دوران بمباران آرامش بیشتری به او میدادند.من متولد دهه۶۰ هستم و هنوز برای فرزندم با «شببخیر کوچولو»لالایی میخوانم. انتقاد از مدیریت شبکههای رادیویی برای دهه هشتادیها بهخصوص در فقدان عادل فردوسیپور یا سروش صحت وجود دارد. این نسل به پادکستها بهعنوان جایگزین این شخصیتها روی آورده است. بهروز رضوی در گفتوگویی اشاره کرده که پادکستها فرصتی برای تکمیل آثارش فراهم کردهاند که نشان میدهد مدیران باید به این نکته توجه کنند. در واقع، صوت به ستاره دهه هشتادیها تبدیل شده و مدیران باید این فرصت را در دست بگیرند.
خرمی در ارائه راهکارهایی برای بهبود برنامهسازی گفت: شبکههای تلویزیونی بعد از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سال ۱۴۰۳ با چالشهایی در ارائه برنامههای کتابمحور مواجه هستند، در حالی که رادیو بهخاطر عدم نیاز به تغییر دکور و فرآیندهای زمانبر تولید، بهتر عمل میکند. بهعنوان مثال، برنامه «کتاب فرهنگ» از شبکه رادیو فرهنگ که من پنج سال با آن همکاری کردم، هر روز به موضوعات مختلف کتاب اختصاص دارد. این برنامه شامل موضوعات مختلف ازجمله کتاب کودک، دینی و روانشناسی است و با معرفی کتابها و خواندن پیامکهای مخاطبان نشان میدهد که مدیران میتوانند نبض مخاطب خود را درک و براساس آن عمل کنند. این برنامه در کمتر از دو هفته به ۹۰۰۰ پیامک رسیده است که نشاندهنده موفقیت آن است.
چالشهای برنامهسازی تلویزیونی
دارابیان در پاسخ به عدم وجود برنامههای تأثیرگذار کتاب در تلویزیون گفت: میزان مخاطب تلویزیون در سالهای گذشته کاهش یافته و این واقعیتی است که نمیتوان نادیده گرفت. باید بررسی کنیم چه عواملی باعث این کاهش شده است، ازجمله پیدایش رقبای جدید. شبکههای خانگی با دریافت حقاشتراک توانستهاند مخاطبان زیادی جذب کنند و سود خوبی به دست آورند. در حالی که ما در رسانهملی با بودجه و تبلیغات بالا فعالیت میکنیم، شبکههای خانگی هزینههای بالایی برای هر کانال دارند. این نشان میدهد که نیاز به بازنگری جدی در برنامهسازی و نگاه ما به رسانه وجود دارد.
ما امروز برای نسلی برنامهسازی میکنیم که ممکن است دیگر مخاطبی نداشته باشد؛ در حالی که بر نسل Z تأکید میکنیم، باید به نسل آلفا توجه کنیم و نیازهای آن را در نظر بگیریم. ادامه دادن به شیوههای برنامهسازی ۳۰ سال پیش، ما را محکوم به شکست خواهد کرد و مخاطب را از دست خواهیم داد.
این فعال عرصه کتاب در بیان راهکارهایی برای برنامهسازی گفت: باید به شرایط کنونی نگاه کنیم. برخلاف نظرات برخی کارشناسان که میگویند کتابخوان نداریم، کتاب هنوز اهمیت زیادی دارد. در ۳۰ سال پیش، نوجوانان تنها چند شبکه تلویزیونی محدود داشتند و گزینههای تفریحی کمی وجود داشت.
با این حال، مردم امروز هنوز به خواندن کتاب ادامه میدهند و تیراژ کتابهایی با چاپهای بالا نشاندهنده علاقه به کتاب است. وی ادامه داد که باید ویژگیهای نسل آلفا و نسل Z را بشناسیم و محتوای مناسب برای آنها تولید کنیم. هنوز چند سالی اززمانی که برخی میگفتند باید رادیو را کناربگذاریم، نگذشته است.اکنون رسانههای برتردرباره پادکستهاو محتوای دیجیتال صحبت میکنند و نوجوانان بیشتر به پادکستها علاقه دارند تا فیلمها و سریالها. بنابراین، باید رویکرد خود را در تولید محتوا تغییر دهیم.
دارابیان گفت: لازم نیست برنامهها صرفا کتابی باشند؛ بلکه میتوانیم به ترویج فرهنگ کتابخوانی بپردازیم. در پلتفرمهای نمایش خانگی، میبینیم که در هر پنج دقیقه سیگار کشیدن نشان داده میشود؛ بنابراین، میتوانیم الزام کنیم که هر ۴۵دقیقه یک کتاب هم در صحنه دیده شود.
وی به یاد آورد درجلسهای، یکی ازدوستان گفت چرابرنامههای مانتوانستهاند یک کتاب خاص را معرفی کنند.مثلا برنامهای که از امیرحسین صدیق شروع شد و به سروش صحت رسید، باید حداقل یک کتاب را مطرح میکرد. او توضیح داد که این برنامهها قرار نبود کتاب معرفی کنند، بلکه میخواستند نشان دهند کتاب چگونه میتواند دیدگاه ما را تغییر دهد.