کمی قبلتر، ستاد انقلاب فرهنگی با هدف ساماندهی امور فرهنگی مدارس و دانشگاهها تشکیل شده بود و شورایعالی مرکب از رؤسای سه قوه و تعداد دیگری از اندیشمندان فرهنگی کشور - در واقع - تکمیلکننده ستاد مذکور بود.در همان اوایل انقلاب، ضرورت ایجاد نهادهایی احساس میشد که مولود انقلاب باشند و تحولآفرینی کنند اما نهادهای شناختهشدهای نظیرآموزش و پرورش و دانشگاهها نیز نیاز به تحول اساسی داشتند و این امر، هیچ گاه نمیتوانست ساده و سریع اتفاق بیفتد، شاید همین تفکر و دغدغه بود که نهایتا به راهاندازی شورایعالی انقلاب فرهنگی در سطح کلان کشور منجر و منتج شد.امروز دقیقا ۴۰ سال از روز آغاز به کار شورا میگذرد، بعد از این مدت، جا دارد بپرسیم و بدانیم که این نهاد، در کجا ایستاده و مصوبات آن تا چه اندازه در دستگاهها و مجموعههای علمی و فرهنگی کشور، گرهگشایی کرده و اصولا بر ساز و کار حرکتی آنها تاثیری داشته است یا نه!؟
علم و فرهنگ را در یک جامعه پویا و رو به توسعه، باید به منزله دو بال توانمند دید، هیچ جامعه و ملتی نمیتواند بدون این دو، پیشرفت و تکامل در همه جوانب و زمینهها را تجربه کند، حتی اگر ثروتمندترین جامعه باشد و منابع سرشار انرژی، نفت و طلا و... ملتش را احاطه کند! چراکه ضعف و نارسایی فرهنگی و نبود کفایت علمی، ثروت و مکنت را خیلی زود فنا میکند و تحریک تصاحب سرزمینی را در بیگانگان به وجود میآورد اما احتمال هم دارد که بیسوادی، فقر فرهنگی و ابتلائاتش، خیلی سریعتر از دشمن، کار را تمام کند! بنابراین اهمیت علم و فرهنگ را باید از ثروت و جغرافیای سرزمینی هم بالاتر و بیشتر دانست، از این زاویه که نگاه کنیم، هوشمندی حاکمیت کشور در تشکیل نهادی که قرار بوده هادی و حامی علم و فرهنگ باشد، مستحق ترغیب و تایید است.آموزش و پرورش، دانشگاهها، دستگاههای فرهنگی و تاثیرگذار بر کشور که بخشی از آنها مردمنهاد و بهرهمند از امکانات و اختیارات محدود هستند وبخشی دیگرکه اداره آنها مستقیم یاغیرمستقیم برعهده دولت است،مجموعا به کار فرهنگی مشغولاند...همه این نهادها و مجموعهها، هم مقاطع درخشان و موفق دارند و هم مقاطع خاموش و ناموفق؛ و ما نمیدانیم که مشخصا در شورایعالی انقلاب فرهنگی و گفتوگوهای تخصصی تا چه حد به آسیبشناسی فرهنگی پرداخته میشود؟ و اگر این امر صورت گرفته و میگیرد، چه راهکارهایی برای جلوگیری از غفلتها یا دستیابی به موفقیتها و پیشرفتها در بخشهای مختلف علمی و فرهنگی، احصاء و پیشنهاد میشود؟! بدون تعارف، بخش بزرگی از جامعه فرهنگی ما از این قضایا، کاملا بیاطلاع است...! انتظار دیگر، در شرایط فعلی جهانی، منطقهای و ملی، سیاستگذاریهای موثر و به تبع آن، جریانسازیهای جدی و بزرگ در حوزههای مختلف علم، فرهنگ و هنر ماست، غفلتها و ناکامیهای فرهنگی به همه ما یادآوری میکند که نمیتوان و نباید دست روی دست گذاشت و تماشا کرد! این سالها متاسفانه نهتنها فرهنگ ایرانی، اسلامی در جامعه گسترش نداشته بلکه رویگردانی از سنتها و ارزشهای تاریخی هم دیده شده است! برخی شکافهای اجتماعی، کاهش جاذبه عادت به مطالعه در نسلهای جدید، افراط و تفریط در رویکرد به پدیدههای وارداتی، بازگشت منفعلانه برخی فیلمسازان به فیلمفارسی که تنها دستاوردش تنزل فکر و ابتکار هنری و باخت اخلاق است و کتابسازیهای زرد و تهی از خلاقیتهایی که از ایران و ایرانی تمدنساز توقع میرود و تامینکننده نیازهای فرهنگی جامعه ما نیست، باید موضوع داغ و گزاره مهم و قابل بررسی در شورایعالی انقلاب فرهنگی باشد...