نگاهی به تلاش‌های سینمای هالیوود که با هنر، جای قاتل و مقتول را عوض می‌کند

از اوپنهایمر تا جوکر؛ تطهیر یک قاتل

در روزگاری نه‌چندان دور که سینما بیشتر جنبه‌ سرگرمی داشت و لابه‌لای این سرگرمی چند حرف اجتماعی هم می‌زد، خیلی اوقات هدفش اصلاح جامعه بود نه عادی جلوه دادن کشتن مردم و مبرا کردن قاتلان آنها اما در یک سال گذشته سیاستمداران با استفاده از ظرفیت تأثیرگذاری سینما تلاش کردند مردم دنیا را قانع کنند که اگر کاری انجام می‌دهند مجبور هستند.
در روزگاری نه‌چندان دور که سینما بیشتر جنبه‌ سرگرمی داشت و لابه‌لای این سرگرمی چند حرف اجتماعی هم می‌زد، خیلی اوقات هدفش اصلاح جامعه بود نه عادی جلوه دادن کشتن مردم و مبرا کردن قاتلان آنها اما در یک سال گذشته سیاستمداران با استفاده از ظرفیت تأثیرگذاری سینما تلاش کردند مردم دنیا را قانع کنند که اگر کاری انجام می‌دهند مجبور هستند.
کد خبر: ۱۴۸۵۵۴۴
نویسنده مهدی صالحی - هنرجوی مدرسه نقد جام‌جم
 
شروع این نگاه با فیلم‌های «اوپنهایمر» و «باربی» بود و آخرین آن را می‌توان «جوکر، جنون مشترک» قلمداد کرد.
در فیلم اوپنهایمر که به زندگی پدر بمب اتم می‌پردازد؛ اوپنهایمر یک جمله طلایی (در زمانی که همکاران این دانشمند خبر پایان جنگ را می‌شنوند و از نظر آنها دلیلی برای ادامه ساخت بمب وجود ندارد) می‌گوید: «اگر ما نسازیم، آنها می‌سازند و معلوم نیست عاقبت دنیا چه می‌شود؟» همین یک جمله کفایت می‌کند تا بگوید دولتمردان آمریکاوهم‌پیمان‌هایش نیتی به‌جز خدمت به مردم (با کشتن برخی از افراد بی‌گناه) ندارند.اما هدف فیلم موزیکال باربی که هم‌زمان با اوپنهایمر روی پرده سینماهای جهان رفت، یک‌چیز بود: «مردم دنیا، آمریکا برایتان شادی و امنیت را به ارمغان می‌آورد.»
بعد از این دو فیلم بود که ماشین کشتار بی‌رحمانه اسرائیل در غزه راه افتاد وبه هیچ‌کس رحم نکردوکار به‌جایی رسیدکه این بار خود یهودیان ساکن در فلسطین نیز صدایشان درآمد و خواستار محاکمه وبرکناری نتانیاهو شدند ولی طبق قوانینی که دارند در زمان جنگ امکان چنین کاری میسر نیست و از آنجایی‌که نتانیاهو می‌داند (که اگر جنگ تمام شود محاکمه می‌شود)، به دنبال گسترش آن است ولی این روزها پایان عمر کاری رئیس‌جمهور دولتی خونخوار است.
اما از کجا می‌توان به چنین نتیجه‌ای رسید؟
همان‌طورکه همه‌چیز از یک فیلم شروع شد، این بارهم همه‌چیز با یک فیلم تمام می‌شود.فیلم موزیکال عاشقانه یک قاتل به نام «جوکر، جنون مشترک» با کارگردانی «تاد فیلیپس» و بازی «واکین فینیکس»درنقش آرتور فلک(جوکر) ولیدی گاگا درنقش دکتر هارلین «لی کوینزل» روان‌پزشکی که عاشق آرتور می‌شود وداستان محاکمه وتلاش او ووکیلش ماریان استوارت(کاترین کینر) برای نشان دادن بی‌گناهی‌اش به‌دلیل جنون آنی (که به قول روان‌شناسان: «ریشه در کودکی دارد») را روایت می‌کند.
شاید قسمت اول فیلم جوکر را دیده باشید، شخصی که در برنامه‌های مختلف به‌عنوان کمدین فعالیت می‌کند، به دلیل ناملایمات جامعه دست به کشتن پنج نفر از مردم شهر و مادرش می‌زند و درنهایت توسط پلیس دستگیر و روانه زندان می‌شود.
در قسمت دوم، دختری به نام لی کوینزل، عاشق جوکر می‌شود که به خاطر آتش زدن عمدی منزلشان در مرکز بازپروری بیماران روانی تحت درمان است. او به‌صورت اتفاقی در گروه شعرخوانی این مرکز با جوکر هم‌کلام می‌شود و به وی می‌گوید که جرأت آتش زدن خانه‌شان را بعد از دیدن اولین قتل‌های او به دست آورده والگوی زندگی‌اش جوکر است.این فیلم که بیشتر آوازهای عاشقانه دارد تا زمان شروع دادگاه حرفی برای گفتن ندارد اما در سکانس دادگاه این وکیل است که جور اثبات بی‌گناهی تمام کشتارهای جوکر را به دوش می‌کشد و لحظه طلایی آن را می‌توان تقابل با روان‌شناس دانست که می‌گوید: «شما چگونه با ۸۹ ساعت گفت‌وگو تشخیص دادید او بیمار نیست؛ درصورتی‌که او در دوران کودکی زخم‌های بسیاری خورده و ناملایمات اجتماعی فراوانی را تجربه کرده و شما آنها را نادیده گرفتید!»
اگر بیاییم جوکر را به صهیون تشبیه کنیم و افرادحاضر دراین دادگاه را افکارعمومی ساکنان این کره خاکی بدانیم وقاضی و اعضای هیأت‌منصفه را دولت‌های غرب و شرق و برگردیم به اتفاقات جنگ جهانی دوم که حدود۸۹سال از شروع آن واقعه می‌گذرد، به نظر شما ساخت و پخش این فیلم اتفاقی است و نمی‌توان گفت این فیلم برای تطهیر قاتلان مردم بی‌دفاع ساخته‌ شده است؟
تصور ‌کنیم که ۸۹ سال پیش به این قوم ظلمی شده است و آیا امروز باید تقاص آن را از دیگری گرفت؟ به‌قول‌معروف «گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری». اگر می‌خواهید جبران گذشته راکنید باید سراغ هم‌پیالگان خود در آمریکا و اروپا بروید نه در آسیا و مردمی که به شما پناه دادند. ارجاعتان می‌دهم به ‌عکس روی کشتی در زمان جنگ جهانی دوم با پلاکاردی به دست خواستار محبت مردم این سرزمین شدید که روی آن نوشته بود: «ما را از خانه‌هایمان بیرون کردند. شما به ما پناه دهید.»
در اشعار و ترانه‌هایی که در این فیلم خوانده می‌شود به «کوه» اشارات فراوانی می‌شود و درپایان این نوید را می‌دهد که جبرئیل‌(ع) برای آنها خبر خوشی می‌آورد و آن تولد فرزندی جدید است. در تورات کتاب آسمانی یهودیان به چند کوه مقدس اشاره ‌شده که شامل «کوه سینا» (حضرت موسی‌(ع) درآنجا ۱۰فرمان را از خداوند دریافت کرد)، «کوه موریا»(حضرت ابراهیم‌(ع) برای قربانی کردن فرزندش اسحاق‌(ع)به آنجا رفت)،«کوه کارمل»(موضوع مبارزه ایلیا نبی‌(ع)برای اثبات خدا)و«کوه صهیون»(همان «کوه اورشلیم» و نماد محل سکونت خداوند در میان قوم اسرائیل) است ولی در تورات به‌صورت مستقیم به جبرئیل‌(ع) اشاره نشده است و در کتاب‌های پس از تورات مانند کتاب دانیال‌(ع) از جبرئیل به‌طور مستقیم نام ‌برده شده است. او به‌عنوان فرشته‌ای ظاهر می‌شود که وظیفه دارد پیام‌های خدا را برای دانیال‌(ع) تفسیر کند.
از دیگر موارد قابل‌توجه در این اثر می‌توان به لحظه انفجار دادگاه توسط طرفداران جوکر اشاره کرد که باعث فرار او می‌شود و به این موضوع اشاره دارد که دولت‌های غربی خواهان مجازات عامل کشتار مردم بی‌دفاع هستند ولی طرفداران او اجازه چنین کاری نمی‌دهند. در پایان هم جوکر که به شخصیت اصلی خودبرگشته، توسط معشوقه‌اش طرد می‌شود و درنهایت توسط یکی از هوادارانش در زندان به قتل می‌رسد.همچون حضرت عیسی مسیح‌(ع)که توسط یکی ازحواریون خودبه دست دشمنان گرفتارشد.هرچند بازیگری و طراحی صحنه این فیلم از نظر منتقدان جذاب و قابل‌قبول است ولی فیلمنامه ضعیف و به دور از انتظار نوشته ‌شده است و بیشتر یک حالت فرار به جلو دارد تا سیاستمداران غربی را خوب نشان دهد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها