او فرزند حمیدهخیرآبادی دیگربازیگر توانمندی است که مادرانگیهای جادوانهای را برای همه ما رقم زد. ۲۵ آذر تولد ثریا قاسمی و ۳۰ آذر هم زادروز زندهیاد حمیده خیرآبادی است. مادر و دختری که بسیاری از نقشهای مادرانه تلویزیون را برایمان رقم زدند و حالا نامشان برایمان یادآور بسیاری از این نقشهاست. در نوشته پیشرو، به نقشهای ماندگار این مادر و دختر اشاره کردیم که حالا دست یکیشان از عالم هنر کوتاه شده ودیگری، امتداد مادرانگیهای مادرش را برایمان جاودان میکند؛ درست مثل مجموعه سوجان که اینشبها روی آنتن است، قاسمی در قامت یکی از زنان سه نسل در این قصه به زیبایی نقش مادرجان را ایفا کرده است.
مادرجانی برای سوجان
اصل سریال سوجان با روایت مادرجان است که به گذشته میرود و حالوهوای روزهای عاشقی را برای دخترش سوجان تعریف میکند. این روایت که بهشیوه یکیبود یکینبود بیان میشود، نشان از مقاومت مادرجان در روزهای جوانی است که برای آنچه دوست داشته ایستادگی میکرده و همراه همسرش مقابل زورگویی خان ایستاده بود. مادرجان در سریال سوجان چند ویژگی برجسته دارد که مهمترین آن، مقتدربودنش است؛ درست مثل بسیاری از نقشهای دیگری که ثریا قاسمی پیش از این بازی کرده بود. با این حال، مادرجان دردچشیده است و خوب میداند چطور این درد را روایت کند تا نوه و دخترش گرفتار نشوند. همه دوستش دارند و در روستا، محبوب است. حتی وقتی ناچار میشوند از مادر حوا و سوجان برای به دنیاآوردن فرزند یکی از روستاییان کمک بگیرند، باز هم میگویند که باید رفت و مادرجان را آورد. قاسمی در روزهایی که وارد ۸۴ سالگی میشود، به پشتوانه اینهمه سال تجربه در حوزه بازیگری، توانسته مخاطب را با خود همراه کند.
حکم رشد دو فرزند
حکم رشد را باید یکی از متفاوتترین آثار ثریا قاسمی دانست، چراکه روایت و بازیگری در این سریال حالوهوای دیگری داشت. توران با بازی قاسمی، مادر ذبیح و غلام است که هرکدام خط فکری خاص خود را دارند. روایت سریال از آنجایی شروع میشد که یک سرهنگ نیروی انتظامی تصمیم میگرفت ریاست کلانتری محل زندگی پسرخالهاش را- که برادر شیریاش هم هست- بپذیرد اما تقریبا تمام اعضای خانواده با این امر مخالفند چراکه فکر میکنند برادرش که آدم شروری است، ممکن است باعث دردسر او شود. ازهمینجاست که ذبیح و غلام باهم درگیر میشوند و مادرانگیهای توران بهمیان میآید. توران مقتدر است و تلاش میکند بین دو پسرش صلح برقرار کند. محکم جلوی برخی اتفاقها میایستد و درکنار نمایش این اقتدار، مادری دلسوز است که غصه هردو پسرش را میخورد. حکم رشد بهکارگردانی حسن لفافیان، توانست روی دیگری از بازیگری قاسمی را به مخاطب نشان دهد.
دایه گیلدخت در یک درام تاریخی
مجموعه گیلدخت با حالوهوای متفاوت و سرسبزی که در منطقه گیلان داشت، روایتی از دل قاجار بود که خردهروایتهایی کنار آن شکل گرفته بود. ثریا قاسمی در این سریال نقش خانمگل راداشت که دایه تقیخان و گلنار بود.شاید اقتداری که در توران حکم رشد از قاسمی دیدیم، در گیلدخت نبود اما مادرانگی او در این مجموعه هم خود را نشان داد. گیلدخت را باید درامی تاریخی دانست که نشان میداد عشق گلی و اسماعیل میرشکار، چطور در دل تاریخ شکل گرفت و ماندگار شد تا از پس حوادث، جان سالم به در ببرد و دوباره ایندو را به هم برساند.
زنانگی به شیوه صدر اسلامی
عشق کوفی که یک سریال تاریخی بود، روایتی خاص و درامی عاشقانه در دل تاریخ داشت. ثریا قاسمی در این مجموعه، نقش امسلمه، همسر پیامبر را داشت و توانست در حوزه سریال تاریخی هم خوش بدرخشد. وقایع این سریال در سال ۶۱ هجری قمری اتفاق میافتاد که در آن شاهد روایتی از عشق پسری کماندار بهنام هلال از خاندان علوی و دختری نازپرورده بهنام نائله از خاندان عثمانی بودیم که درگیر مسائل سیاسی و مذهبی دوران خود میشدند. داستان در زمان ورود مسلم بن عقیل به کوفه و حوادث کربلا رخ میداد و پایانبندی آن هم مرتبط با همان حوادث بود. در برخی روایتهای تاریخی درباره امسلمه اینطور بیان شده که پیامبر در زمـان خردسالی امام حسین، مقداری از خاک کربلا را که جبرئیل به آن حضرت داده بود، بهامسلمه سپرد و فرمود: «هرگاه این خاک آغشته بهخون شـد، بدان که حسین شهید شده است».امسلمه بعد از خروج امام از مدینه، هرروز به آن خاک مینگریست، تا اینکه در روز عاشورا آن را آغشته به خون یافت.
رحیلی برای ننهقمر
از دیگر آثاری که در چندسال اخیر با بازی ثریا قاسمی روی آنتن رفته، میتوان به مجموعه رحیل اشاره کرد که باز هم روایتی تاریخی داشت. با اینحال، قاسمی در این مجموعه نقشی سادهتر از عشق کوفی داشت. او در مجموعه فوق نقش ننهقمر را داشت که بهبهانه پیدا کردن همسری مناسب برای پسرش از میان خدمتکاران، وارد کاخ میشود. پیش از آن هم بهعنوان قابله، چند شاهزاده قاجاری را بهدنیا آورده بود. ننهقمر مورد احترام بود و با خدمه و کنیزان رابطه خوبی داشت. روایت اصلی رحیل با پایان دوره قاجار و ابتدای پهلوی شکل میگرفت که دختری بهنام محا از سفر کربلا بازمیگشت و روایت دسیسههای کاخ قاجاری که دیگر در حال فروپاشی است، شکل میگرفت. ثریا قاسمی در این مجموعه استیصال یک مادر در مواجهه با گروگرفتهشدن پسرش را نشان میداد که چطور توسط برخی افراد کاخ تهدید میشد.
مادرانههایی برای پدرسالار
اگر بخواهیم قدری به بازیگری مادر و دختری که در ابتدای نوشته اشاره شد بازگردیم، باید به اثر ماندگار پدرسالار اشاره کنیم که حمیده خیرآبادی مادر ثریا قاسمی در آن نقشآفرینی برجستهای داشت. خیرآبادی در این سریال نقش ملوک، همسر اسدا...خان را داشت که ناچار بود به بسیاری از تصمیمهای همسرش تن دهد. داستان پدرسالار، حول زندگی اسدا... خان با بازی زندهیاد محمدعلی کشاورز و فرزندان او بود. پدری مهربان، خانوادهدوست، دلسوز و در عینحال سختگیر و پرصلابت بود. به باور او همه پسرانش پس از ازدواج باید در خانه بسیار بزرگ او زندگی میکردند. او چنین سیاستی را در مورد دو دخترش «مهری» و «زری» در پیش نگرفت و بههمین جهت آنها دارای زندگی مستقلی بودند که همین آغاز اختلافهای خانوادگی میشد. حرصخوردنهای ملوک با بازی زندهیاد حمیده خیرآبادی جزو بازیهای ماندگار این بازیگر بود که هنوز هم در خاطر بسیاری از مخاطبان مانده است.
سبز مثل خانمجون
کمتر میتوان کسی را پیدا کرد که با سریال خانه سبز و دیالوگهای ماندگار آن خاطره نداشته باشد. زندهیاد حمیده خیرآبادی در این مجموعه نقش «خانمجون» مادر رضا با بازی زندهیاد خسرو شکیبایی را داشت که در قامت مادربزرگ بچهها بود. داستان این مجموعه در مورد سهنسل از یک خانواده بههمراه جد بزرگشان بود. این سهنسل دریک ساختمان زندگی ودرکناریکدیگر ماجراهای گوناگونی را تجربه میکردند. خانمجون در خانه سبز، دیالوگها و خاطرات ماندگاری را برای همه مخاطبان رقم زده بود.او خیلی وقتها با گفتن یک جمله، رضا یا بقیه اهالی را آرام میکرد و خیلیوقتها خودش ناآرام بود که مبادا خدشهای به خانواده سبزشان وارد شود. خانه سبز هنوز هم برای بسیاری از مخاطبان خاطرهساز است و نقش زندهیاد حمیده خیرآبادی در قامت یک مادر و مادربزرگ، با این سریال ماندگار شد.
سفر سبز یک خارجی
سفر سبز را هم باید اثر ماندگار دیگری دانست که با بازی زندهیاد حمیده خیرآبادی جاودانه شد. روایت سفر سبز از جایی آغاز میشد که مرد جوانی در کودکی توسط خانوادهای آلمانی به فرزندخواندگی پذیرفته و نزد آنان بزرگ شده بود و در بزرگسالی تصمیم میگرفت به زادگاهش ایران بازگردد. بازگشت او به ایران و مواجهشدنش با فرهنگ ایرانی و همراهی آنها، آغاز اتفاقات مختلف این مجموعه بود. خیرآبادی در این مجموعه نقش مادر اکبر را داشت که در سفر دنیل به ایران، او را همراهی میکرد. تقابل دو مذهب و آیین اسلام و مسیحیت و نوع برخورد آنها با هم، از جمله جذابیتهای این مجموعه بود که مخاطبان را بهسمت خود کشاند.
با من بمان مادربزرگ
سریال با من بمان را باید اثر دیگری دانست که با نقشآفرینی زندهیاد خیرآبادی به یادگار مانده است. با من بمان روایتگر خبرنگار جوان و جسوری به نام نرگس مینایی بود که بهواسطه شغلش به جستوجوی زنان بیسرپرست میرفت. او در زندگی گذشتهاش مشکلی داشت که بهمرور ناچار میشد با آن روبهرو شود. حمیده خیرآبادی در نقش مادربزرگ نرگس بود که انیس او شد و توانست محرم دردهایش باشد. این اثر به کارگردانی حمید لبخنده بود که پیش از این آثاری مثل در پناه تو و در قلب من را هم تولید کرده بود. با من بمان اثر ماندگار دیگری بود که نقش زندهیاد خیرآبادی را برای مخاطبان ماندگار کرد.