آثار نمایشی را بهخاطر داریم که شخصیت اصلی آن فردی بهاصطلاح قالتاق و کلاهبردار باشد؛ جیمی هم از همین شخصیتهاست ولی تفاوتش در این است که مخاطبان را با خود همراه میکند و کمتر پیش میآید که با تمام ندانمکاریهایش، بینندگان را مقابل خود قرار دهد. در ریشهیابی علت کیفیت برقراری ارتباط مخاطبان با این شخصیت میتوان به جوانی تلخ و دشوار جیمی اشاره کرد. او دستکم یا بهعبارت بهتر نادیده گرفته شده است. در سایه برادری توانا و تحصیلکرده، هیچگاه آنطور که باید وشاید توجهی دریافت نکرده است و به همین دلیل از هر روشی برای دیده شدن بهره میگیرد. همین پیشینه است که وی را به آدمی بدل کرده که حتی هنگام تغییر و دستوپا زدن برای رشد، به چشم نمیآید و سبک شمرده میشود. اعمال ضداجتماعی این شخصیت که برآمده ازخلق خودمحور و به نوعی عقده حقارت اوست، بیش از آنکه مورد سرزنش تماشاگران قرارگیرد،رقتانگیز است واسباب دلسوزی را فراهم میآورد. جیمی در طول قصه دچار نوسان شخصیت است اما از یک طیف مشخص خارج نمیشود. اودرنهایت به اصل خود بازمیگردد و با «شعار بهتره با سال تماس بگیری، به دورازشئون وکالت سعی درجذب موکل دارد.البته موکلان برای اوکه بارش رابرای همکاری با گروههای خطرناک بسته، به نوعی پوشش محسوب میشوند.درمسیر زندگی حقوقی جیمی یاهمان «سال» فراز و فرودهای بسیاری را شاهد هستیم اما در نهایت این شخصیت به سقوط میرسد که این را میتوان پاسخ به کسانی دانست که دودوزهبازیهای این شخصیت و البته محبوبیت ناشی از شیوه شخصیتپردازی او را مروج بیاخلاقی تلقی میکنند.