غریبه در هزار‌توی مافیای دارو

سریال «غریبه» به کارگردانی سروش محمدزاده و تهیه‌کنندگی جواد فرحانی از ۲۷ مرداد روی آنتن شبکه سه سیما رفته است. حمید گودرزی، پژمان بازغی و رویا جاویدنیا سه نقش اصلی و کلیدی این درام پلیسی را ایفا می‌کنند. شاید بتوان گفت سریال غریبه از این حیث که چندین ژانر مختلف ازجمله پلیسی، ملودرام، اجتماعی و حتی عاشقانه را دربر می‌گیرد، می‌تواند سریال متفاوتی در تلویزیون تلقی شود.
کد خبر: ۱۴۷۳۴۳۷
نویسنده هدیه حدادی اصل و زینب علیپورطهرانی - گروه رسانه
 
غریبه داستان نخبه داروسازی است که در آستانه ازدواج، ناگهان براساس شواهدی احساس می‌کند همسر مرحومش که سه سال پیش در دریا غرق شده، زنده است. «امیرعلی سماواتی» در جست‌وجوی این راز با داستان‌هایی تودرتویی مواجه می‌شود. این مجموعه در کنار روابط زندگی کاراکتر نخبه و شخصیت پلیس، به زوایای پنهان مافیای دارو خاصه به داروهای بیماران پروانه‌ای است نیز می‌پردازد.در نشستی  که روزنامه جام‌جم برای بررسی مجموعه غریبه برگزار شد، حمید گودرزی بازیگر نقش امیرعلی هم حضور داشت که به بیان جزئیات و تفاوت‌های نقش خود با دیگر آثار تلویزیونی پرداخت. صحبت‌های این بازیگر پیش از این، به صورت مجزا  در قالب یک گفت‌وگو در روزنامه جام‌جم منتشر شده است.آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل میزگرد روزنامه جام‌جم با حضور سروش محمدزاده، کارگردان و رویا جاویدنیا و عاطفه محرابی بازیگران سریال «غریبه» است.

آقای محمدزاده به یاد دارم پیش از این‌که با هم صحبت می‌کردیم، گفتید ژانر پلیسی و درامی که در یک اثر همزمان با هم وجود داشته باشد، در تلویزیون یا نداشته‌ایم یا خیلی کم داشته‌ایم، مخصوصا با نگاه سینمایی شما که معمولا در همه کارهایتان وجود دارد. با توجه به این‌که هم درام مخاطبان خاص خود را دارد و هم آثار پلیسی، شما چطور به این ژانر رسیدید؟

سروش محمدزاده:
 خیلی آگاهانه نبوده است. ابتدا قصه پیشنهاد شد و قصه اولی که من خواندم بیشتر پلیسی ــ معمایی بود و خیلی ملودرام پررنگی در آن موجود نبود. پیشنهادی که درهمان مرحله به نویسنده(عباس نعمتی) دادم این بود که بخش ملودرام را پررنگ‌تر کند. به این دلیل که این اندازه پلیسی ــ معمایی صرف، شاید دیگر برای مخاطب جذابیتی نداشته باشد، در نتیجه در همان مسیر نگارش فیلمنامه سعی شد که بخش ملودرام آن پررنگ‌تر شود. مانند رابطه «امیرعلی» و «ارغوان» یا رابطه «سینا» و «راحله»، ضمن این‌که ما یک خط دیگر داستانی در قصه داشتیم که مربوط به خانم، باغ و دختران باغ بوده که بخش ملودرام آن پررنگ‌تر هم شد. در نتیجه این سریال تلفیقی از چند ژانر شد که پررنگ‌ترین‌های آنها در کنار هم، همین ملودرام معمایی است. می‌توان گفت که این مدل سریال‌ها مولتی‌ژانر و تلفیقی از چند ژانر مختلف هستند. امیدوارم این اتفاق افتاده باشد و این مولتی‌ژانر بودن به چشم بیاید. امیدوارم این‌گونه نباشد که یک عده از مخاطبان علاقه‌مند و یک عده بی‌علاقه باشند. چیزی که تا امروز دیدم، این است که علاقه‌مندان به ژانرهای مختلف مخاطب این سریال هستند.
 
معمولا بازیگران بازخوردهای بیشتری از سریال می‌گیرند. با این حال خود شما از این موضوع بازخورد گرفته‌اید؟
من بازخوردهای کمی گرفته‌ام، اما همکاران بازخوردهای بیشتری گرفته‌اند و خوشبختانه تا‌به‌امروز که خوب بوده است.
 
شما را به‌عنوان کارگردانی که از ابتدا فقط یک ژانر به‌خصوص را دنبال کرده، نمی‌شناسیم و تنوع ژانرها همیشه در آثار شما وجود داشته است. ژانر سیاسی ــ تاریخی، کمدی ــ رمانتیک و اجتماعی ــ پلیسی داشته‌اید و سریال غریبه هم که یک ملودرام پلیسی است. قرار است بعد از این نیز همین روند را از شما و آثارتان شاهد باشیم؟
فکر می‌کنم همین روند ادامه خواهد داشت. من درگیر یک ژانر، گونه یا فرم خاص نیستم. هرچقدر تنوع کاری بیشتر می‌شود، من به کار کردن راغب‌تر می‌شوم. مثلا یک پلیسی صرف کار کردم، بعد از آن یک تاریخی ــ سیاسی را که در دهه ۵۰ می‌گذشت،  بعد ملودرام معمایی و عاشقانه. کار جدیدم هم به‌نوعی تاریخی ــ سیاسی است که این بار در دهه ۶۰ در تهران می‌گذرد که تا‌به‌حال کار نکرده بودم. یا مثلا سریال «سیاوش» که یک مقدار کف شهری‌تر بود و اجتماعی‌تر بود.

رویا جاویدنیا: سریال سیاوش جزو اولین سریال‌های نمایش خانگی و پلتفرم‌ها بود. استارت این نوع سریال‌ها در نمایش خانگی را سروش محمدزاده زده بود.

محمدزاده: 
البته این‌که بگوییم من استارت این نوع آثار را در نمایش خانگی زده‌ام، ادعای بزرگی است اما سیاوش جزو اولین‌ها بود و همزمان با سریال «قورباغه» هومن سیدی پخش شد. ماقبل از آن سریال‌هایی مانند «شهرزاد»، «قهوه تلخ» و «قلب یخی» بودند که به‌صورت سی‌دی در سوپرمارکت‌ها به فروش می‌رسیدند. امروز هم اتفاقاتی در پلتفرم‌ها مانند این‌که در اواسط راه متوقف شوند یا قصه آنها در فصل اول ناتمام بماند و دیگر به فصل دوم هم نرسد، رخ می‌دهد. یکسری سریال ساخته می‌شود که به نظر می‌آید باید ادامه‌دار باشد، اما می‌بینیم که متوقف می‌شوند. هزینه‌های بالا، دستمزدهای گران یا حتی آماده‌نبودن فیلمنامه، یا این‌که بازیگران به فیلمنامه فصل دوم رغبتی نشان نمی‌دهد یا  پلتفرم دیگر پول نمی‌دهد و مسائل اینچنینی باعث می‌شود که یکسری از سریال‌ها در نیمه راه متوقف شوند.

جاویدنیا: بعضی از سریال‌هایی که در نمایش خانگی ساخته می‌شوند، اتفاقا بسیار پربازیگر و پرستاره هستند، اما بازخورد خوبی ندارند و در نهایت هم از روی پلتفرم پاک می‌شوند. یا یکسری سریال‌هایی که در یک فصل منتشر می‌شوند و اگر مورد اقبال قرار بگیرند و مردم آنها را دوست داشته باشند، حتما فصل دوم آنها را هم می‌سازند. سیاوش از آن سریال‌هایی بود که خیلی‌ها آن را دوست داشتند. هنوز هم من را که در خیابان می‌بینند می پرسندفصل دوم این سریال را نمی‌سازید؟ و من هیچ‌وقت نشنیدم که تهیه‌کنندگان سیاوش بگویند قصد ساخت فصل دوم این سریال را دارند. با این‌که خیلی سریال موفقی بود، اما هیچ‌وقت فصل‌های دوم و سوم آن ساخته نشد. بعضی از سریال‌هایی که ساخته می‌شوند، شاید به گمان این‌که فصل دوم هم خواهند داشت، اقبالی ندارند.
 
شما در این سریال از یک زوج جدید استفاده کردید. پژمان بازغی و حمید گودرزی که تاکنون این‌گونه مقابل هم قرار نگرفته بودند. در کنارشلن چهره‌های جوان را هم داشتید. معمولا بازیگران آثارتان را بر چه مبنایی انتخاب می‌کنید؟

محمدزاده: یکی ازدلایلی که من سعی می‌کنم در تیم کاری‌ایم از دوستانم (دوستانی که قبلا با آنها کار کردم یا این‌که احساس خوبی نسبت به آنها دارم) استفاده کنم، همین حس خوبی است که از آنها می‌گیرم. مثلا در همین سریال غریبه واقعا احساس خوبی به حمید گودرزی داشتم. با این‌که اولین‌باری بود که با هم کار می‌کردیم، اما اصرار داشتم که حمید حتما باشد. فکر می‌کنم سریال‌هایی مثل «کمکم کن» یا «تب سرد» که خود من آن زمان به‌عنوان بیننده دنبال می‌کردم، در دوره‌ای گرمایی به تلویزیون داده بودند و فکر می‌کردم اگر حمید بعد از چند سال به همین تلویزیون برگردد، می‌تواند آن گرما را هم با خود بیاورد. مثلا پیش از این سریال، به‌واسطه همکاری در دو کار «سیاوش» و «همبازی» با خانم جاویدنیا، شناخت کاملی از ایشان و شکل بازی‌شان داشتم و فکر می‌کردم نقش «خانم» در این سریال را می‌توانند ایفا کنند. از طرفی همیشه ‌دنبال این هستم که چند جوان تازه‌نفسی که تا به‌حال بازی نکرده‌اند و جلوی دوربین نبوده‌اند، بیایند و باز مخاطب را درگیر این کنند که این چه کسی است؟! این‌که مثلا مهشید جوادی که پیش از این سریال «بچه مهندس» و «آنام» را بازی کرده بود و محیا دهقانی که «نجلا» و «مستوران» را بازی کرده بود را در دو نقطه کنار هم قرار دهیم کار آسانی نیست؛ چراکه اینها بیش از این تجربه‌های بازی در نقش یک را داشته‌اند. سریال هم مولتی‌ژانر و هم مولتی‌هیرو است و تعداد بالایی کاراکتر اصلی دارد و اینگونه نیست که یک نفر اصلی داشته باشیم و باقی دور آن باشند. همان‌قدر که «امیرعلی» اهمیت دارد، «سینا» هم اهمیت دارد یا «راحله»، «ارغوان» و «خانم» هرکدام اهمیت‌ ویژه‌ای در سریال دارند که اگر هرکدام از آنها را برداریم خلأ آنها به‌خوبی احساس می‌شود و یک بخشی از کار لطمه می‌خورد.
 
اشاره کردید که دوست دارید از دوستان‌تان در کارهای‌تان استفاده کنید و جالب اینجاست که در آثارتان کمتر آدم‌های تکراری می‌بینیم (بازیگرانی که مکررا در مقابل هم قرار بگیرند). چگونه بازیگران را می‌چینید که تکراری نشوند؟ و این‌که آیا در بخش معرفی‌ها قرار است تمام بازیگران فقط از کلاس‌های آموزشی شما انتخاب شوند یا باقی مستعدان نیز این شانس را خواهند داشت؟

محمدزاده: منظور من درچیدمان و استفاده ازدوستان این نیست که من یک ترکیب ثابت داشته باشم. دایره دوستان من خیلی وسیع‌تر است. هر بار با یک دستیار، فیلمبردار و‌... متفاوت کار کرده‌ام. سعی می‌کنم ترکیب کلی عوامل یا دایره نزدیکی به من داشته باشند یا من به آنها احساس خوبی داشته باشم. گاهی وقت‌ها کسی را نمی‌شناسم اما حس خوبی به او دارم و بعد که با هم کار می‌کنیم، می‌بینم که چقدر اتفاق خوبی در همکاری افتاد. بخشی از این موضوع حسی و بخشی هم غریزی است. این‌گونه نیست که بگویم حتما یک چارتی وجود دارد و از داخل آن انتخاب می‌کنیم. مثلا من با حمید گودرزی در این سریال کار کردم و خیلی همکاری جذابی بود و در سریال جدیدی که می‌خواهم شروع کنم با اولین کسی که تماس گرفتم تشریف بیاورد حمید گودرزی بود و خواستم این همکاری ادامه پیدا کند. از طرفی ممکن است دوست داشته باشم باز هم با پژمان بازغی کار کنم اما در کار جدید نقش مناسب او را پیدا نکنم. در مورد انتخاب بازیگران جدید هم باید بگویم که اصلا این‌گونه نیست که حتما از چهارچوب کلاس‌ها و شاگردان خودم باشند. البته از دل شاگردان خودم نقش‌های اصلی انتخاب کرده‌ام اما به یکسری هم نقش‌های کوچک و مکمل دادم که بالاخره کار مقابل دوربین را تجربه کنند. تمام این انتخاب‌ها کاملا در پروسه جدی تست گرفتن است. تجربه‌ای که در سه کار اخیر داشته‌ام این است که تست‌ها را خودم نمی‌گیرم. حتما یک شخصی را پیدا می‌کنم که این کار را انجام دهد. بعضی وقت‌ها دستیار این کار را انجام می‌دهد اما مثلا در این پروژه عاطفه محرابی که همسرم هست و خودش نیز کارگردان است، زحمت تست‌ها را کشید. او دو ماه وقت گذاشت و در یک پروسه کاملا دقیق، تقریبا از ۳۰۰ نفر تست گرفته شد که از دل آنها  میلاد رفاقتی، پریسا شاه‌رضایی و آرزو تهرانی انتخاب شدند که نقش‌های اصلی دارند. کسانی بودند که تجربه بازی نداشته‌اند. فقط برای یک کاراکتر مانده بودیم که نقش «پروانه» بود و تا یک روز قبل از فیلمبرداری هم هیچ بازیگری برای این نقش پیدا نشد که من حتی خانم محرابی را تحت فشار گذاشتم و گفتم چطور از بین ۳۰۰ بازیگر یک «پروانه» پیدا نکردی؟! تا یک روز قبل از فیلمبرداری که گفتم لطفا خودت این نقش را بازی کن.

عاطفه محرابی: من در پیش‌تولید به این پروژه اضافه شدم که از بچه‌هایی که تا به‌حال کار نکرده بودند تست بگیرم. در مورد نقش «پروانه» با هر بازیگر چهره‌ای صحبت شد هیچ‌کدام نپذیرفتند. نقش سختی بود و چالش‌های خاص خود را داشت. حجم بازی زیادی هم داشت. از همان ابتدای کار مشخص بود که نقش ساده‌ای نیست و با چالش وارد می‌شود. میان بچه‌هایی که تست می‌گرفتیم بچه‌های خیلی درخشانی وجود داشتند که تا روز آخر هم تاکید داشتم یکی از همان‌ها انتخاب شود اما آقای محمدزاده روی هرکدام یک ایرادی می‌گذاشت. من از سال ۸۶ کار تئاتر می‌کردم و خیلی جدی هم این کار را انجام می‌دادم. با کارگردانان مطرحی مانند چیستا یثربی، امیر دژاکام و‌... کار کردم ولی از زمانی که با سروش محمدزاده آشنا شدم کاملا بازی را کنار گذاشته بودم و حتی فیلم‌تئاترهایم را به او نشان نداده بودم. متاسفانه در ابتدای جوانی که خیلی برای کاری که انجام می‌دادم ذوق داشتم، سنگ‌هایی جلوی پای من افتاد که در ذوق من خورد. هر کجا تست می‌دادم پذیرفته می‌شدم اما به یکباره می‌دیدم که نقش را به یک ستاره داده‌اند. حتی در یک مورد با من قرارداد هم داشتند، ولی بعد گفتند تهیه‌کننده گفته فقط فلان بازیگر باید باشد. یک‌بار تا مرحله تست گریم رفتم اما کار متوقف شد. یک بار کارگردان فوت شد و من دیدم انگار قرار نیست من وارد این کار شوم. احساس کردم باید این کار را کنار بگذارم. گفتم من فیلمسازی خواندم و می‌خواهم فیلم‌های کوتاه خودم را بسازم، تا این‌که به سریال غریبه رسیدیم و دو روز به کلید خوردن سریال مانده بود و بازیگر پروانه هنوز پیدا نشده بود. در دورخوانی‌ها هم من خودم نقش پروانه را می‌خواندم و حفظ شده بودم و در نهایت قرار شد این نقش را من ایفا کنم. با این‌که دوست نداشتم بازی کنم و تا لحظه آخر نمی‌دانستم چه اتفاقی قرار است برای من رخ دهد. فکر می‌کردم انگیزه کافی را ندارم و خیلی سال از بازیگری من گذشته و معتقد بودم حتما کسانی هستند که این انگیزه را دارند و باید دیده شوند اما به‌هر حال این اتفاق باید در این زمان می‌افتاد.
 
با حضور در این سریال انگیزه لازم برای بازیگری به شما برگشته است؟ قصد دارید بازیگری را ادامه دهید یا همان کارگردانی را دنبال کنید؟

محرابی:
 حقیقت این است که من هر زمان در زندگی خواستم کاری را انجام دهد، نشده است. بنابراین به این سمت می‌روم که هر چه شود انجام می‌دهم. الان حس خوشایندی دارم، سریال در حال پخش است و انرژی‌ها و بازخوردهای خیلی مثبتی گرفته‌ام. حس پویایی خوبی دارم اما حقیقتا نمی‌توانم بگویم فقط بازیگری یا فقط فیلمسازی را ادامه می‌دهم. کلیت هنر به اندازه‌ای برای من جذاب است که هر گوشه از این فضا باشم حالم خوب است.
 
خانم جاویدنیا نقش خانم یک نقش پرچالش، سخت و دووجهی است. تا به حال تجربه بازی در چنین نقشی را نداشته‌اید؟

جاویدنیا: خیر. برای خودم بسیار جذاب بود، اما وقتی نتیجه سریال را می‌بینم توقعم از خودم بیشتر می‌شود. فکر می‌کنم در توانم بود که این نقش خیلی هولناک‌تر از چیزی که هست دربیاید. همان سکانسی که خانم بالاسر نرگس ایستاده است را می‌بینم، خودم را دوست ندارم. البته این سکانس هم اولین سکانسی بود که من در سریال بازی کردم و هنوز نقش برایم جا نیفتاده بود، اما این‌که فکر می‌کنم همین سکانس را می‌توانستم خیلی بهتر بازی کنم قطعا از کمال‌گرایی من می‌آید. هرکدام از این کارها را که می‌بینم به خودم می‌گویم دفعه بعد بهتر بازی می‌کنم و امیدوارم دفعه بعدی اگر قسمت شد، باز بتوانم بهتر از چیزی که بوده‌ام، بازی کنم. مدل بازی من این است که حرکت‌های زیادی نداشته باشم مگر این‌که از من بخواهند، اما در همان اندازه هم فکر می‌کنم، می‌توانستم بهتر باشم.

محمدزاده: رویا جاویدنیا اولین انتخاب من برای نقش خانم بود و فکر می‌کنم بازیگر دیگری نمی‌توانست جایگزین او باشد. الان که تدوین سریال را تمام کرده‌ام، می‌بینم که نقش خانم خیلی بهتر از چیزی که تاکنون دیده‌اید، خواهد شد و کاراکتر آن حرکت رو به جلویی دارد و وقتی به انتها می‌رسد یک بازی کاملا دوگانه و جذاب در کاراکتر می‌بینید. ما کاراکترهای اصلی زیادی در سریال داشتیم. پژمان بازغی، حمید گودرزی، دختران سریال و سایر بازیگران این نکته را خیلی خوب رعایت کردند،  زیرا در طول ۳۵ قسمت که زمان زیادی است و هشت ماه طول کشید، توانستند روند را به‌درستی پیش ببرند. سکانس‌های ما در روز به صورت پراکنده فیلم‌برداری می‌شدند و این‌که این بازیگران همه حس‌ها را به‌درستی اجرا کردند، کار هر کسی نبود، اما بازیگران این سریال به‌خوبی از پس آن برآمدند و این مسائل به حرفه‌ای‌بودن آنها برمی‌گردد. در مورد بازی عاطفه محرابی هم از همان شروع غافلگیر شدم، با این‌که می‌دانستم بسیار بااستعداد است، اما باز هم برایم غافلگیرکننده و فراتر ازانتظار بود.در مورد سایر دخترها و پسرهایی که در این سریال معرفی شدند هم همین‌طور است. مثلا بازیگر نقش نرگس اولین‌بار بود که جلوی دوربین می‌آمد.

محرابی: ما این شانس را داشتیم که بازیگران فوق‌العاده بااخلاقی در این گروه بودند و به بچه‌های تازه‌وارد کمک می‌کردند، اما اگر در برخی پروژه‌ها مقابل بعضی از بازیگران پیشکسوت ، اشتباه بازی کنی و بفهمند به خاطر نابلدی بازیگران تازه‌وارد، پلانی بیش از حد تکرار می‌شود، طرف را تحقیر می‌کنند.)

در واقع کارکردن با بازیگران حرفه‌ای هم سخت و هم راحت است!

محمدزاده: 
بله، اگرارتباط برقرار کنیم که رفاقت و روابط دوستانه ایجاد می‌شود و تذکرها در حد کانالیزه کردن است. مثلا فقط همان ابتدا توضیحاتی در موردکاراکتر امیرعلی به حمید گودرزی دادیم و خودش تا انتها متوجه شد که چگونه باید نقش را دربیاورد. خیلی در صحنه وارد جزئیات نمی‌شدیم. بعضی وقت‌ها من اجرا را می‌دیدم و یک نکته مثبت هم به آنچه من می‌خواستم اضافه شده بود.
 
سناریوی سریال نوشته صرف عباس نعمتی بود و یا شما بازنویسی کردید؟

محمدزاده:
 در ایران به‌ندرت این اتفاق رخ می‌دهد. حداقل من این تجربه را ندارم. همه متن‌هایی که دست ما می‌آیند باید روتوش شوند. شاید بهترین تجربه من در سریال‌سازی که فیلمنامه آن از همه بهتر بود «نوارزرد۲» است که کریم لک‌زاده نوشته، چون خود او فیلمساز بود خیلی با جزئیات دقیق نوشته شده و من دیدم خیلی موجز و هم‌راستای سلیقه من است و کامل هم بود.ما غریبه را با ۱۳ قسمت فیلمنامه شروع کردیم و قسمت‌های بعد را نمی‌دانستیم و آرام‌آرام به دست ما می‌رسید. وقتی در دل سکانس می‌روید تازه متوجه نواقص می‌شوید؛ چراکه خود نویسنده به‌عنوان یک فرد شاید نتواند همه جوانب کار را اصلاح کند. به هر کاراکتری که می‌رسیدیم با بازیگر آن جداگانه صحبت می‌کردیم. همه پیشنهادهای خودشان را در مورد نقش‌هایشان می‌آوردند و راجع به آنها بحث می‌کردیم تا به یک نتیجه درست‌تر برسیم.
 
شخصیت امیرعلی سماواتی به‌عنوان یک نخبه مابه‌ازای‌بیرونی داشت؟منظورم این است اززندگی یکی ازنخبه‌ها ساخته شده است؟

محمدزاده: خیر، اینگونه نبود، اما پرونده داستانِ کلی مافیایِ دارویی که به‌صورت سازمان‌یافته کار شبکه‌ای دارو انجام می‌دهند، موجود است. ضمن این‌که نخبه‌هایی هم از این دست داریم، اما اصلا نیازی نبود که ما بخواهیم سراغ آنها برویم. چون فکر می‌کردم اگر حمید گودرزی آمده که این نقش را بازی کند، پس باید جوری ارائه کند که گرما هم در آن وجود داشته باشد، اگر من به او مابه‌ازا می‌دادم شاید مسیر غلط می‌شد. کاراکتر امیرعلی، سیری را در قصه طی می‌کرد که وقتی آن را خواندم، دیدم کاراکتری است که بعضا کارهای غیرمنطقی انجام می‌دهد. مثلا احساس می‌کردم چرا باید بعضی کارها را انجام دهد؟ بعد فکر کردم اگر کاراکتر این‌گونه باشد قابل‌باور است یعنی نخبه‌ای است که فقط درس خوانده و روابط با خانم‌ها را خیلی بلد نیست و برای همین گاف‌هایش از جنس نابلدی است. به عنوان مثال زن دوم را به همان مزونی می‌برد که زن اولش را برده و این شکل را حمید گودرزی به‌خوبی بازی کرده است.
 
خانم جاویدنیا شما برای رسیدن به نقش خانم چه کردید و آیا ما‌به‌ازایی را مدنظر داشتید یا از چنین نقش‌هایی در فیلم‌ها و سریال‌هایی که دیده‌اید الهام گرفته‌اید؟
راستش را بخواهید منبع و ماخذی نداشتم. به هر حال همه ما فیلم زیاد دیده‌ایم. ضمن این‌که من در زمینه روانشناسی مطالعات آزاد زیادی دارم و به همین دلیل خیلی متوجه آدم‌ها هستم و به آنها دقت می‌کنم. خیلی وقت‌ها ساکت هستم و فقط نگاهشان می‌کنم. از آنجایی که خیلی چیزها برایم حسی است، از آن برای رسیدن به نقش‌هایی از این‌دست کمک می‌گیرم. وقتی آقای محمدزاده این نقش را برای من تعریف کرد، من فقط آن را فهمیدم و درک و اجرایش کردم. بقیه‌اش دست کارگردان بود که ببیند و تایید کند یا نکند. می‌توانم بگویم ماخذم زندگی است و بیشتر کارهایی که انجام داده‌ام را از خود زندگی و آدم‌های اطرافم الهام گرفته‌ام.
 
نکته‌ای که در مورد شما برای من جالب بوده این است که کوتاهی و بلندی نقش برای شما اهمیتی ندارد.

جاویدنیا: 
همین‌طور است. اصلا این مسأله برایم مهم نیست. یعنی نه کوتاهی و بلندی نقش، نه یک و دو یا مکمل‌بودن برایم اهمیتی ندارد. اگر نقشی را دوست داشته باشم بازی می‌کنم. دیگر به این‌که نقش مکمل یا نقش کوتاه است اهمیت نمی‌دهم. شاید به این خاطر باشد که آن جاه‌طلبی را که سایر دوستان دارند من ندارم. البته دوست دارم سریالی که بازی می‌کنم، نقشم را فراموش نکنند. بحثی که با آقای محمدزاده اوایل کار داشتیم و برایم این نقش را توضیح می‌داد همین بود که مردم این کاراکتر را فراموش نمی‌کنند و این مسأله برای من خوشایند بود.
 
به هر حال مهم بازی است. شما در برخی آثار فقط در چند سکانس حضور دارید. اما نقش‌تان در خاطر مخاطب می‌ماند.

جاویدنیا:
 ما بازیگران همگی دوست داریم دیده شویم ولی نه به هر قیمت. دل‌مان می‌خواهد خوب دیده شویم. وقتی از بازی من تعریف می‌کنند، لذت می‌برم. چون این جایزه من است اما کارم را حتما سخت‌تر می‌کند و مسئولیتم بیشتر می‌شود. با این حال به من کمک می‌کند در کار بعدی تلاش بیشتری کنم. آدم‌ها اگر دیده نشوند، انگیزه‌شان را از دست می‌دهند. چون اگر دوست نداشتم دیده شوم بازیگر نمی‌شدم ای‌کاش با کارهای خوب و کارگردان‌های حرفه‌ای دیده شویم. برایم همکاری با آقای محمدزاده و بچه‌های این پروژه خیلی لذت‌بخش بود. چون آقای محمدزاده به عنوان راس هرم می‌تواند فضایی در کار ایجاد کند که بازیگر کنارش احساس امنیت کند. این نکته بسیار مهمی است. چون سر فیلمبرداری احساس می‌کردم وارد خانه‌ام شده‌ام و بدون استرس و نگرانی کار می‌کردم. به همین دلیل تاکیدم روی کارگردان یک اثر است.
 
آقای محمدزاده، درسریال غریبه به نظرمی‌رسدمدت‌هاست حضور وتاثیرپدرهاومادرها رادرآثار نمایشی کمترمی‌بینیم. همین موضوع باعث شده برخی بازیگران پیشکسوت نسبت به نقش‌های خنثی درفیلم‌ها وسریال‌ها گله‌مند شوند. اما درغریبه ماحضور موثر خانواده‌ها وتعامل‌شان در کنار جوانان را می‌بینیم و این می‌تواند اتفاق خوبی باشد.چقدر این موضوع دغدغه خودتان هم هست؟
درهمین حد که اثرگذار باشد، اگر قرار بود شکل دکوری در داستان داشته باشد، این کار را نمی‌کردم. اتفاقا در فیلمنامه بخش‌های دکوری را حذف و سعی کردم بخش‌های اثرگذارش را نگه دارم. یعنی جاهایی از قصه را که به مشورت و تصمیم‌گیری می‌رسد حفظ کردم. اتفاقا این سریال بسیار پر کاراکتر و برایم نگران‌کننده بود که پر پرسوناژ بودنش مخاطب را دچار سردرگمی نکند.

حتی گاهی برای خانم‌های میانسال هم نقش‌های خوب و جذابی نوشته نمی‌شود و بازیگران در چنین مقطع سنی از نبود قصه‌ و شخصیت‌پردازی جذاب گله‌مند هستند. اما کاراکترهای زنانه شما در این سریال شخصیت‌پردازی‌ خوبی دارند.

فکر می‌کنم قصه ما بیشتر زنانه است و شخصیت زنان تا حد زیادی در این کار پررنگ است.

جاویدنیا: با توجه به نقشی که من در این سریال بازی کرده‌ام، فکر می‌کنم حضور و وجود چنین زنانی در آثار نمایشی معمولا نادیده گرفته می‌شود.با این‌که چنین افرادی را در جامعه داریم. می‌توانیم بگوییم سردسته برخی باندهای خلاف زنان هستند اما معمولا در فیلم‌ها و سریال‌ها سراغ‌شان نمی‌رویم، اما در این سریال چنین کاراکتری داریم و به مخاطب نشان می‌دهیم. چون معمولا در قصه‌ها زنان فقط مادر یا عمه هستند و هیچ شخصیت خاص و تاثیرگذاری ندارند. فکر می‌کنم حتی می‌توان برای زنی با چنین سن و سالی در یک سریال یا فیلم داستان عاشقانه تعریف کرد و او را در چنین موقعیتی قرار داد. چون خود زندگی است.

محرابی: فکر می‌کنم چالشی که نسل قبل از ما برای برقراری ارتباط با جوان‌های امروزی دارد، می‌تواند جالب باشد. همیشه می‌گویم نسل قبل ما به اندازه نسل امروز نسبت به یک والد خوب بودن آگاهی نداشتند و نتیجه‌اش ما شده‌ایم که تمام تلاش‌مان را برای فرزندان‌مان می‌گذاریم. حال ارتباط برقرار کردن ما با فرزندانی که متعلق به نسل دیگری هستند خیلی می‌تواند جذاب باشد. چون ممکن است خیلی از والدین بپرسند که چطور می‌توان با این نسل همراه شد و با آنها زبان مشترک داشت.‌

نقد‌ وارد به سریال‌ مربوط به ریتم است که جاهایی از کار می‌افتد و این‌گونه به نظر می‌رسد که برای سریال ۳۵ قسمتی‌‌ لازم است با برخی صحنه‌ها تایم را پر کند.
اگر بخواهم به عنوان کارگردان، این سریال را آن‌گونه که مورد پسند‌‌م است، همین قصه را با همین ویژگی ۲۶ قسمت کار می‌کنم. به هر حال این ایرادی است که وارد است. البته تلاش کردم چیزهایی را حذف کنم. اما مجبور بودیم طول پلان‌ها را افزایش دهیم.‌
 
با وجود مضمون سریال صحنه‌های اکشن و تعقیب و گریز در برخی قسمت‌ها کمتر شده. آیا دلیل خاصی داشت یا از ابتدا به همین شکل طراحی شده بود؟
باید سریال مبتنی بر اکشن و تعقیب و گریز نیست. چون در بستر یک ملودرام معمایی تعریف شده و عمدتا بر حل کردن معماها و باز کردن گره‌هاست.‌

نکته‌ جالب برای من این است که درمجموعه«نوار زرد»هم همسرشخصیت اصلی داستان شما ناپدیدشده و بخشی از داستان درگیر این مسأله بود. درغریبه هم این اتفاق افتاده و امیرعلی همسر گمشده دارد. این شیوه معمایی برای‌تان جذاب است یا اتفاقی بوده؟
نویسنده دو سریال متفاوت و چند سال بین آنها فاصله افتاده است. واقعا اتفاقی است، اما اصولا معما برای من جالب است. اما به موضوعی که گفتید فکر نکرده بودم. چون قصه با همین ساختار به من پیشنهاد شده بود.
 
آقای محمدزاده، کار بعدی شما سینمایی است یا تمرکزتان روی سریال تاریخی است که به آن اشاره کردید؟
سالی دو بار به من پیشنهاد سینمایی می‌شود، اما من سینمایی سفارشی نمی‌سازم. البته یک فیلمنامه سینمایی اجتماعی دارم که منتظر پیدا شدن سرمایه‌گذار هستم. خاطرم هست یکی از دوستان از من پرسید چرا برای پلتفرم‌ها سریال نمی‌سازی و من گفتم ترجیحم این است به خاطر مخاطب گسترده‌ای که تلویزیون دارد، برای آن کار کنم. می‌خواهم در تلویزیون به گونه‌ای سریال بسازم که وقتی به بازیگر پیشنهاد می‌دهم، بگوید اگر تلویزیون است می‌آیم. یعنی ما باید سطح کیفی سریال‌سازی را در تلویزیون بالاتر ببریم. چون تلویزیون در بدترین حالت ممکن هم مخاطبانش بیشتر از پلتفرم است. ما در شهرستان‌ها و روستاها مخاطبان زیادی داریم که همچنان تلویزیون تماشا می‌کنند. بنابراین آنها باید سریال خوب ببینند.

این خانواده هنرمند
از محمدزاده و محرابی که با یکدیگر رابطه همسری دارند، درباره سختگیری در کار می‌پرسیم. محرابی به «جام‌‎جم» پاسخ می‌دهد: سروش سختگیر نبود.ما زبان هم را می‌فهمیم. چون با هم فیلمنامه می‌نویسیم، فیلم می‌بینیم و درباره فیلم‌ها صحبت می‌کنیم و سلیقه‌مان به هم نزدیک است. بنابراین هم من می‌دانستم ایشان از من چه می‌خواهد و هم آقای محمدزاده از من شناخت کافی داشت. به نظر‌م‌ اگر بازیگر به عنوان نقش به کاراکتر نگاه نکند و برایش مثل زندگی باشد و با آن کاراکتر زندگی کند، فکر می‌کنم برای مخاطب باورپذیر و جذاب است. همیشه می‌گویم یکی از بازیگران درخشان ما زنده‌یاد خسرو شکیبایی بود که ویژگی بارزش زندگی کردن بود. همین ماندگارش کرد. چون خیلی راحت و روان زندگی می‌کرد و شبیه آدم‌هایی بود که می‌شناختیم و در اطراف‌ ما هستند یعنی کار متفاوتی نمی‌کرد. رمز موفقیتش در ساده زندگی کردن در کار بود.محمدزاده هم می‌گوید: وقتی خانم محرابی سر صحنه می‌آمد. چون با یک برداشت کار می‌کرد و از همه نظر خیالم راحت بود.

نیم نگاه
ترجیحم این است به خاطر مخاطب گسترده‌ای که تلویزیون دارد، برای  آن کار کنم
سر فیلمبرداری می‌رفتم احساس می‌کردم وارد خانه‌ شده‌ام و بی استرس کار می‌کردم 
در بدترین حالت ممکن هم تصور کنید، مخاطبان تلویزیون بیشتر  از پلتفرم است
سریال هم «مولتی ژانر» و هم «مولتی هیرو» است و تعداد بالایی کاراکتر اصلی دارد
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها