در واقع هنوز نتوانستهایم از انبوه آثار تولیدشده و تجارب عملی به نظریههای جدید و بومی در سینمای دینی برسیم و روی فرهنگسازی این ابزار فرهنگی حساب باز کنیم تا بتوانیم بخشی از مسئولیت هدایت و آموزش اعتقادی را به این هنر ـ صنعت بسپاریم. همینجا پرسش دیگری پیش میآید؛ آیا ما اصلا باید چنین برونسپاری را انجام دهیم؟ بعضی مدعی هستند که تکنولوژی و سینما محصول غرب است و ذات و کارکرد خاصی دارد و از این محصولات تمدن غرب نمیشود برای اهداف دینی استفاده کرد، اما نقاط درخشان سینمای دینی حداقل در کشور خودمان نقض این غرض است.
دین و رسانه؛ از منبر تا سینما
یک زمان تنها راه آموزش و انتقال مفاهیم دینی، نشستن پای منبر و موعظه بود. در واقع رسانه اصلی و همگانی برای دریافت آموزههای دینی، اندیشیدن در مسائل مذهبی و عقیدتی در منبر و جلسات سخنرانی وعاظ خلاصه میشد، اما با تولد سینما با آن همه جذابیت و ظرفیت، بهخصوص در شرایط فرهنگی پیچیده جامعه کنونی، نیاز به سکوها یا رسانههای نوینی برای بیان آموزههای دینی احساس میشود. برخی سینما را همین منبرهای جدیدی میدانند که میتواند جمع قابل توجهی از انسانها را به خود جذب کند و مستقیم و غیرمستقیم به بیان پند و موعظههای دینی بپردازد. در عرصه سینما برخی افراد این رویکرد را قبول ندارند یا در تصور آنها چنین نگاهی به سینما به نتیجه مطلوب نمیرسد.
آموزش در سینما با جوهره روح آدمی پیوند خورده است
پیرامون همین موضوع داوود میرباقری که سالهاست در زمینه تولید فیلم و سریالهای دینی بهصورت حرفهای فعالیت میکند، معتقد است: افراد به سینما میروند تا به دنیای جدیدی پا بگذارند که در دنیای واقعی آن را تجربه نکردهاند. بخش آموزش در سینما نیز مبتنی و متکی بر مسائل فکری است و به جوهره روح و شناخت آدمی بازمیگردد. به همین منظور باید درک و تصور درستی از سینما و فیلمنامه وجود داشته باشد؛ چراکه سینما بیشتر متکی بر رفتار و احساس است و منبر موعظه نیست، اما میتواند کارکردهای آموزشی خوبی داشته باشد.
کارگردان سریال امام علی (ع) با بیان اینکه لازمه ساختن یک اثر هنری داشتن نگاهی ویژه است، اذعان میکند که برای خلق یک سناریوی خوب، شناخت انسان از اهمیت ویژهای برخوردار است. اگر قرار باشد راجع به یک حوزه مفهومی صحبت کنیم، ابتدا باید یک شخصیت پیدا کرد که از تمام ابعاد آن شناخت داشته باشیم. در این صورت است که به خودی خود قصه تعریف خواهد شد.
شعارزدگی؛ معضل دیرینه سینمای دینی
هوشنگ توکلی، پیشکسوت سینما و تئاتر که در دورانی تجربه مدیریت اداره هنرهای دراماتیک را نیز برعهده داشت، در رابطه با بهرهمندی از کارکردهای آموزشی سینما در انتقال مفاهیم دینی در عصر جدید، به جامجم توضیح میدهد: از ابتدای توجه و شکلگیری سینمای دینی در کشور، ما شاهد شعارزدگی یا آشفتگی در این حوزه بودیم. اصلا اولین خصلت یک اثر هنری به گفته ارسطو در کتاب «فن شعر» بهعنوان اولین فیلسوفی که از هنر صحبت کرده، این است که مخاطب در مواجهه با هنر، همذاتپنداری کند و دچار کاتارسیز شود و طبیعتا هر فیلمی که در راستای دین ساخته شود و قواعد را رعایت کند، میتواند از چنین امکانی که ارسطو در خصوص درگیری احساسی و تاثیرپذیری مخاطب از آن یاد کرده، در جهت انتقال آموزههایی که مد نظر دارد، بهره ببرد.
غلبه جریان چپ بر ادبیات و سینما
این مدیر هنری اسبق؛ در پاسخ به این سؤال که چرا چنین رویکردی در سینمای ما بهخوبی شکل نگرفت و حتی پس از انقلاب اسلامی هم شاهد این رویکرد نیستیم اضافه میکند: زمانی که جوانتر بودیم به ما میگفتند، چون شما بچهمسلمان هستید، اگر قواعد سینما را یاد بگیرید و فیلم بسازید، قطعا فیلم اسلامی خواهید ساخت، در حالی که واقعا به این سادگی نیست. نکته اینجاست که از گذشته اصولا جریان چپ بر ادبیات و سینمای ما حاکم بوده و اتفاقا این تیپ هنرمندان هم با همین شیوها آموزش دیده بودند و چهره میشدند. این افراد تغییر نمیکردند و عقاید آنها بر محتوای هر فیلمی هم که میساختند، حاکم میشد. به همین جهت بچهمسلمانهای سینما نیز آنها را الگو کردند. افرادی که سردمدار سینمای ایران شده بودند و خود را شاگردان دکتر علی شریعتی میدانستند و قدرتی هم به دست آورده بودند، به فرانسه رفتند و داریوش مهرجویی را به ایران آوردند تا فیلمسازی کند و حتی برای او تبلیغ هم کردند که امام خمینی (ره) فیلم سینمایی «گاو» را تماشا کردهاند و نظرات مثبتی نسبت به آن داشتهاند. با همه این توصیفات در نهایت نمیشد از مهرجویی خواست فیلم دینی بسازد و...؛ این دست فیلمسازان کار خود را میکنند و امروز هم داستان به همین ترتیب است. در واقع دستیابی به سینمای دینی قابل دفاع، آن هم با ویژگیهایی ناظر بر آموزندگی، چالشهای خاص خود را دارد و نمیتوان بهسادگی ادعا کرد که در این زمینه موفقیتی حاصل شده است.
مفاهیم دینی از راههای سنتی بهتر آموزش داده میشود
در مورد سینمای دینی و کارکرد آن در راستای آموزش مسائل عقیدتی با «علی رویینتن» نویسنده و کارگردان سینما نیز گفتوگویی داشتیم، این سینماگر به جامجم گفت: خیلی وقتها مفاهیم دینی از همان راههای سنتی بهتر آموزش داده میشود و با اینکه سینمای ایران میتواند در این راستا کاری کند، اما تاکنون به نقطه مطلوبی نرسیده است.
وی در ادامه اضافه کرد: از آنجا که سینمای دینی استراتژی و ایده خاص خود را دارد، ممکن است به ازای هر هنرمند قابل تفسیر و تحلیل باشد و نمیتوان منکر همنشینی نگاه و رویکرد فردی هنرمند در این وضعیت شد. در چنین شرایطی، فیلمسازی که در گستره سینمای دینی، با فهم نسبت به این مسأله که جامعه نیاز به طرح موضوعات دینی در قالب هنر سینما دارد، دست به کار میشود، فهم وی از احساس نیاز جامعه، در فیلمش جاری میشود و بر این اساس فیلمی دینی میسازد که پیش از همه، صاحب اثر نسبت به تولید آن خود را موظف و مسئول دانسته است.
ساحت ایمان و دین با بیان سینمایی قابلیت برهمنمایی ندارند
هادی نائیجی، نویسنده و کارگردان در گفتگو با جامجم در مورد کارکرد آموزندگی سینمای دینی و استفاده از این هنر به عنوان محلی برای طرح موعظات مذهبی یا منبر دینی در جهان کنونی، نکاتی را بیان کرد. به گفته نائیجی: مقوله ایمان و دین ظرف گستردهتری است و نمیتوان توقع داشت که با سینما مطابقت داشته باشد. اینکه برخی فکر میکنند سینما ظرفی است که هر چیزی در آن قرار میگیرد و منعکس میشود، درست نیست. ساحت ایمان و دین با بیان سینمایی قابلیت برهمنمایی ندارند. زبان سینما و قالب بیانیاش مختصاتی دارد که در یک محدودهای قابل استفاده است. آیا در طول بیش از هزار و ۴۰۰ سال از تاریخ اسلام کسی گفته شعر به عنوان یک قالب بیانی مساوی با ایمان و دین است؟!
سینما نمیتواند جای بیان کلامی موعظه را بگیرد
نائیجی در ادامه تصریح کرد: هر فرم هنری در کنار ظرفیتهایش، محدودیتهایی دارد که این محدودیتها موجب میشود که نتوانی هر آنچه گمان کنی در این فرم بگنجانی! همانگونه که سینمای اجتماعی نیز نمیتواند آینه تمامنمایی از جامعه باشد و هر موضوع اجتماعی تبدیل به فیلم موفق نمیشود؛ بنابراین سینما نمیتواند جای بیان کلامی موعظه را بگیرد و سینما را محلی برای بیان مسائل دینی بدانیم.
مبتنی بر نظرات نائیجی؛ شاید سینما در برخی از ظرفیتهایش بتواند احساس دینی را به احساس تماشاگر تبدیل کند، اما جانمایی این دو صحیح نیست و این انتظار نادرست از سینما توقعاتی را رقم میزند که موجب ابهامات و اشکالات زیادی میشود. وی در ادامه توضیح داد: فرض کنید بگوییم ابیاتی از حافظ را کنار میگذاریم و فیلمسازان به جای آن اشعار و تجربه شاعرانه از کلام، فیلم شاعرانه بسازند تا جای شعر حافظ را بگیرند! اصلا چنین فرضی محال است و این نوع جانماییها و انتظارات از ریشه غلط است.
فیلم دینی؛ شبههزدا و شناختآور
در ادامه این بحث سید مجتبی طباطبایی، کارگردان فیلم سینمایی اختالرضا نیز در گفتگو با جامجم در خصوص کارکرد آموزشی سینمای دینی و چگونگی بهره بردن از این ظرفیت در جهان امروز به اهمیت شناخت از شخصیت محوری در فیلم دینی تاکید کرد. وی با اشاره به تجربه خود از ساخت فیلم دینی اخت الرضا توضیح داد: ما تلاش کردیم ابعاد شخصیت ناشناختهای از خواهر بزرگوار امام رضا (ع) را در یک فیلم دینی نمایش بدهیم تا دختران ما بدانند این شخصیت بزرگوار حتی محدث بوده و شاگردانی هم داشته و فعالیتهای اجتماعی جدی را پیگیری میکرده است. در واقع با این روایت تاریخی متواتر در فیلم، بر شبهاتی که مدعی خانهنشینی زنان مسلمان هستند، مهر باطل زدهایم و ثابت میکنیم الگویی که از تاریخ اسلام به زنان خودمان ارائه میکنیم، دختران و زنانی منفعل نیستند بلکه در جامعه حضور موثر دارند؛ بنابراین آنچه از منظر آموزندگی از سمت فیلم دینی اخت الرضا به مخاطب منتقل میشود، دستیابی به شناختی کاملتر از یک انسان وارسته و بانویی گرآنقدر است.
آیا سینمای دینی باید تاثیرگذاری منبری داشته باشد؟
نائیجی در ادامه همین بحث به بیان این نکات پرداخت: زمانی که از فیلمی با موضوعات دینی که در نمایش موفق بوده و تماشاگر از آن ابراز رضایت داشته حرف میزنیم، آیا به این معناست که این رضایت که نشانه تاثیرگذاری و گزارش یک احساس در وجود تماشاگر است و همان تاثیر و احساسی است که از یک عمل و مناسک دینی در فرد شکل میگیرد؟! الزاما این دو نوع احساس؛ بر آمده از نمایش یک فیلم با موضوع دینی با یک عمل دینی، منطبق بر هم نیستند. عمل دینی با توجه به شرایطی که بر فرد لازم است رعایت کند به جهت کسب فایده و ثمری که از متن دین دیکته شده و از طریق دین تضمینی برای نتیجهبخش بودنش ارائه شده به دست میآید؛ آیا برای تاثیر حسی یک فیلم با موضوع دینی نیز همین تضمین را میتوان پذیرفت؟!
شکوفایی فرهنگی ایرانِ اسلامی با سینمای روشنگر
از آنجا که خاصیت پیامرسان بودن سینما این احساس را ایجاد میکند که میتوان از آن به عنوان رسانه یا ابزار آموزشی جدیدی برای مفاهیم دینی بهره برد، از ناصر باکیده، نویسنده و کارگردان در رابطه با همین خاصیت سینما و بهرهبرداری از این ظرفیت برای انتقال آموزههای دینی پرسیدیم؛ باکیده در این رابطه به جامجم گفت: در نگاه کلی، سینما همیشه حاوی پیام است؛ حال یا این پیام موجب بالندگی و رشد فرهنگ جامعه میشود یا در جهت تخریب و اشاعه ابتذال در جامعه ردی از خود بهجا میگذارد. اگر توانستیم به صورت غیرمستقیم و هنرمندانه از هویت دینی و ملی خودمان در فیلمها صحبت کنیم و سینما را تریبونی برای بیان آموزههای دینی بدانیم، مانند دیگر آثار سینمایی، سینمای دینی نیز توانسته از طریق سختترین راه یعنی طرح غیرمستقیم موضوع به بهترین نتیجه برسد.
ساخت فیلم دینی با رویکرد هیأتی!
نمیتوان از سینمای دینی به عنوان یکی از مهمترین و فرهنگسازترین گونههای سینمایی صحبت کرد و این توقع را هم داشت که با دست خالی بتوانیم از ظرفیتهای آن بهره ببریم. باکیده در همین رابطه ضمن تایید اهمیت تامین نیازهای اقتصادی فیلم دینی برای رسیدن به تولیدات تاثیرگذار عنوان کرد: سینما یک هنر-صنعت است و تداوم داشتن آن در بخشهای عمدهای، مبتنی بر اقتصاد و تجارت است. چرخه اقتصادی سینما نیز با مخاطب به حرکت درمیآید؛ لذا سینما باید هم در انتخاب سوژه به لحاظ تاثیراتش در ریلگذاری فرهنگی و هنری کشور، حساس باشد هم نمیتوان بدون درنظر گرفتن ذائقه مخاطب و اینکه از کدام سوژهها بیشتر استقبال میکند، دستبهکار شد. وقتی هم که دست بهکار شدیم، نمیتوانیم توقع داشته باشیم این فیلمها نسبت به دیگر آثار با هزینه کم ساخته شود. درواقع به همان اندازه که ساخت فیلمهای دینی با کارکرد فرهنگساز و آموزنده مهم است، تامین هزینه ساخت این فیلمها و گردهم آوردن عوامل حرفهای در این فرآیند نیز اهمیت دارد.
برخی به اسم فیلم دینی دکانداری میکنند
رویینتن؛ کارگردان فیلم سینمایی «دلشکسته» درخصوص پیوند اقتصاد سینمای دینی و تاثیرگذاری آن گفت: آنچه امروز تحت عنوان فیلم دینی ساخته میشود، دکانداری آغشته به ریاکاریاست و گاها منبع درآمدزایی برای افرادی که بدون اعتقاد قلبی در این زمینه کار میکنند.
وی متذکر شد: انسان در تنهایی میتواند به شکلی زیست داشته باشد که ادامه آن نوع رفتار یا عملکردها در شرایطی که با جمعی مواجه است، شدنی نیست. در هنر نیز وقتی از فیلمسازی صحبت میکنیم یعنی با اثری هنری مواجه هستیم که مخاطب دارد و بهخصوص وقتی یک فیلم در اصطلاح مرسوم، ارزشی میخواهد موضوعی دینی و ... را مطرح کند، مخاطب مهمتر هم میشود.
سینمای دینی هم اقتصاد دارد
نائیجی، کارگردان اپیزودی از فیلم سینمایی «هیهات» هم در مورد نگاه اقتصادی در سینمای دینی اینطور گفت: تا بیان سینمایی با موضوعات دینی، مسیر گیشهایشدن را طی نکند، نمیتواند جذب سرمایه کند و بنابراین وارد سبد تولید پایدار صنعت سینما نمیشود. گیشه یکی از همان اقتضائات بیان سینمایی است. موفقیت در گیشه منتهای یک فیلم نیست، اما شرط لازم این صنعت است. باید فیلمهایی با موضوعات دینی مستقل از سرمایههای حاکمیتی از گیشه سهمی داشته باشد تا مسیر پایداری را طی کند.
معضل سینمای مذهبی پخش است
در ادامه بحث اقتصاد سینمای دینی و ارتباط آن با پررنگ شدن جایگاه آموزشی این سینما در جامعه، نگاه طباطبایی اینطور تشریح شد: فیلمهای دینی موفقی در سینمای دنیا داشتهایم که باوجود قصهای مذهبی گیشه را بردهاند ازجمله نمونههای موفق در سینما دینی دنیا، فیلم «ده فرمان» را میتوان نام برد. البته ما نیز توانستهایم تاکنون در مواردی فیلمهای دینی خوبی بسازیم، ولی از نظر تجارت سینمایی، اشکال کار در پخش و انتشار است که از این منظر ضعف داریم.
وی اضافه کرد: باید پذیرفت که قشر علاقهمند به سینما در ایران که پای ثابت اکران فیلمهای سینمایی هستند، دارای ذائقهای شدهاند که شاید تصور متفاوتی از تماشای فیلم دینی دارد و لازم است برای اینکه گستره وسیعتری از مخاطبان را به تماشای فیلمهای مذهبی دعوت کنیم، ذائقهسازی داشته باشیم. ضروری است که سفارشدهندگان با نگاه چند ساحتی به مسأله ساخت فیلم دینی و اینکه چه برکاتی میتواند داشته باشد، وارد میدان شوند و سرمایهگذاران دغدغهمند نیز میتوانند با چنین انگیزههایی به اعتلای فرهنگی کشور و سینمای دینی کمک کنند.
فیلمسازی با خلوص نیت
حتما شنیدهاید که آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند؛ آیا این اصل در سینمای دینی نیز حکمفرماست؟ درواقع آیا فیلم دینی زمانی تاثیرگذاری و آموزندگی خواهد داشت که عوامل تولید آن نسبت به آنچه تصویر میکنند، ایمان داشته باشند؟ یا این رویکرد زیاده لطیف است و سینما، سینماست و درجه خلوص نیت و باور قلبی کارگردان و نویسنده در ساخت یک فیلم دینی به عنوان اثری هنری جایگاهی ندارد؟
شکست حتمی فیلم سفارشی و تکلیفی
در پاسخ به این پرسشها، داوود میرباقری قائل به لزوم باور قلبی برای تولید یک فیلم دینی است؛ وی اینطور نظراتش را ابراز کرده است: هیچوقت بهیاد نمیآورم که نوشتهای را از سر تکلیف نوشته باشم و آن اثر به طور مناسب از آب درآمده باشد. اگر کاری به من سفارش داده شود، هیچوقت آن کار خوب از آب در نمیآید، چراکه رابطهای میان من و نوشته ایجاد نمیشود. در صورتی که نوشتن برایمان حیاتی باشد و با عشق اثری تولید شود، حتما خوب خواهد بود. به لحاظ فنی توصیهام این است که فیلمسازان از خود سؤال کنند که چه میزان شخصیت محوری داستان را میشناسند. شناخت دقیق و همهجانبه شخصیت محوری داستان، میتواند باعث خلق یک سناریوی خوب شود.
تولیدات سفارشی روی دست مدیران میماند
هوشنگ توکلی نیز درپاسخ به این پرسش، توضیح داد: زمانی که هنرمندی قواعد سینما را شناخت، عقاید دینی محکمی داشت و از سمت دیگر به آنچه در این مملکت رخ میدهد باور داشت، قطعا فیلمی که میسازد تاثیر و آموزندگی خود را دارد، اما هرگاه از بیرون به او بگوییم چه کاری انجام دهد، نتیجهاش میشود تولیدات نمایشی در تلویزیون و سینما که روی دست مدیران و تولیدکنندگانش مانده است.
سینمای دینی ما خالی از ایده و نگاه است
رویینتن نیز در این رابطه خاطرنشان کرد: امروز سینمای دینی ما خالی از ایده و نگاه است، در حالی که قهرمانان دینی و مذهبی سرشار از نگاه و ایدئولوژی مشخص خودشان بودند. شاید ما امروز شیوه زیست و منش آنها را نپسندیم، اما به هر ترتیب چنین قهرمانانی همیشه همینگونه آرمانی زیستهاند.
وی تصریح کرد: متاسفانه ما تجلی چنین ترکیببندی شخصیتی را در فیلمهای دینی نمیبینیم. اصلا انقلاب ما نیز به دست افرادی که دارای دیدگاه و راه و روشی آرمانی بودند شکل گرفته است. پس فیلمسازی که پشت یک فیلم سینمای دینی قرار میگیرد تا زمانی که دارای نگاه یا آرمانی دینی نباشد، نمیتواند خروجی هنرمندانه و باورپذیری در زمینه سینمای دینی ارائه کند.
هنرمند بر موضوعات جهانزیستاش مسلطتر است
نائیجی نیز اظهار نظر متفاوتی نسبت به مسأله داشت و گفت: کار هنری به علاقهمندی و همراهی هنرمند با موضوعی که انتخاب کرده بسیار وابسته است. وقتی سینماگر موضوعی را دوست دارد نتیجه کار متفاوت میشود. این مسأله منحصر به سینما با موضوع دینی نیست. هر اثری تولید کند باید قبلش علاقهمندی وجود داشته باشد و طبیعی هم هست. علاقهها ذهنی نیستند و جنبه قلبی دارند، البته پژوهش یکی از آن بخشهایی است که فاصله فیلمساز با موضوع را کم میکند؛ نکته ظریفتر این است که هنرمند روی موضوعاتی که در جهانزیستاش حضور عملی و قلبی دارد، طبیعتا مسلطتر است و چهبسا بهواسطه همین تسلط بتواند بهتر به آن موضوع بپردازد.
این نویسنده و کارگردان سینما اضافه کرد: اینکه یک نفر در زندگی شخصی با مباحث دینی از نزدیک آشنایی دارد پس قطعا میتواند فیلم با موضوع دینی قابلقبولی بنویسد و بسازد، درست نیست.
دیکته نانوشته غلط ندارد
در رابطه به همین مقوله طباطبایی اظهار کرد: در ساخت فیلم دینی بهخصوص اگر یکی از شخصیتهای اصلی آن از چهره تاریخ اسلام باشد، با دو رویکرد مواجه میشویم؛ یک رویکرد در بین اهالی هنر سینما این است که دیکته نانوشته غلط ندارد، پس برای اینکه در ساخت فیلم دینی شکست نخوریم اصلا بهتر است وارد چنین حوزهای نشویم. رویکرد دیگر مربوط به افرادی است که معتقدند با همه احتمال شکستها بهتر است وارد کار شویم و فیلم دینی بسازیم؛ هر کدام از ما فیلمسازان که چنین رویکردی را انتخاب کنند قطعا باید بهای آن را نیز بپردازند. گاهی دوستان نیت میکنند فیلم دینی بسازند، اما در طرح فیلمنامهای که ارائه میدهند شخصیت اصلی را آنقدر عادی و انسانی و زمینی فرض میکنند که برای نمایش شخصیت یک معصوم (ع) یا چهره شاخصی در تاریخ اسلام پذیرفتی نیست و در مواردی حتی غیرقابل پخش میشود.
باور فیلمساز در کیفیت فیلم دینی موثر است
در ادامه باکیده که موافق همراهی قلبی و مطالعات دینی فیلمساز برای ساخت فیلم دینی است، عنوان کرد: در فیلمهای دینی فیلمنامهنویس باید مطالعات جامعهشناختی، دینپژوهی و روانشناختی داشته باشد و در کنار دانش سینمایی و ادبی، بتواند به کمک سایر دادههایی که بهدست آورده فیلمنامهای دینی بنویسد. من معتقدم وقتی یک فیلم زیرساخت مطالعاتی قوی داشته باشد، گیشه و ابعاد اقتصادی خود را تضمین کرده است و حتی هنگام تولید نیز با دست پری که از نظر مطالعاتی داشته، بهراحتی توانسته سرمایه جذب کند؛ یعنی هم از قبل سرمایه خود را بهدست میآورد، هم نگران بازگشت سرمایه در گیشه نیست. اگر این فرآیند زنجیرهوار درست طی شده باشد، آینده روشنی در انتظار یک فیلم سینمایی بهخصوص فیلم سینمایی دینی است. در نهایت و در کنار تمام این عوامل، نمیتوان نقش باور هنرمند به اثری که تولید میکند را انکار کرد و این قاعده در هنر سینما نیز وجود دارد.
ضعف فیلمهای دینی قصه نیست، عدم اعتقاد است
طبیعتا قصهها و شخصیتهای آرمانی در سینمای دینی، جهانبینی متفاوتی دارند؛ منش و روش زیستی که شاید در جهان معاصر و برای مخاطب امروزی کمی دور از دسترس به نظر برسد؛ این در حالی است که سینما این امکان را دارد تا با نوع زبان روایی و بصری، این باور را در مخاطب ایجاد کند که او نیز توان رسیدن به جایگاه یا شرایطی که قهرمان فیلم به آن دست یافته را دارد. از اینرو زمانی که از سینمای دینی از منظر ابزاری موثر در انتقال آموزهها و مفاهیم اعتقادی صحبت میکنیم، نقش پرداخت داستانی و انتخاب قصه و طراحی شخصیتهای محوری و فرعی برجستهتر میشود. در همین زمینه داوود میرباقری عنوان کرده است: حدود ۲۰ سال با سلمان فارسی زندگی کردهام و پژوهشها و مطالعات و تحقیقات بسیاری حول شخصیت سلمان انجام داده و سعی کردم ۲۰ سال با او همسفر شوم تا او را بفهمم. مسألهای که ۲۰ سال پیش درگیر آن بودهام حالا میبینم جوانان بسیاری در حال حاضر درگیر آن شدهاند و این شد که تصمیم گرفتم سینمای سلمان را بنویسم.
به گفته میرباقری؛ همه حرفها گفته شده و نباید به دنبال حرف تازه گشت. نشان دادن منظری جدید برای بیننده کار را دیدنی میکند و تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. اثری که با مناسبات، شرایط و درگیریهای انسان امروز ساخته شود، اثرگذار و ماندگار خواهد بود.
وی تاکید کرد: اگر موضوعی، شخصیتی یا فضایی شما را درگیر نمیکند و شناخت کافی از آن ندارید وقت خود را برای آن تلف نکنید. کارهای اولیه خود را در فضا و جغرافیایی بسازید که بر آن اشراف و احاطه دارید، زمانی که شما از ابزار مورد استفاده خود آگاهی دارید قطعا اثری که تولید میشود، ماندنی و تاثیرگذار خواهد بود. پرداختن به مقوله تاریخ یک مقوله ذهنی است. یک اثر تاریخی اثری کاملا تخیلی است و به نوع نگاه، نگرش و باورهای مولف برمیگردد.
در ادامه رویینتن اینطور نظراتش را ابراز کرد: در ساخت فیلم دینی، ظرفیت قصهها را باید در نظر گرفت؛ من فکر نمیکنم هر قصهای دینی قابلیت تبدیلشدن به فیلم خوب را داشته باشد. شاید سینماگری واقعا هم معتقد و مومن به دیدگاهی که عرضه میکند باشد، ولی فیلم بهدلیل ضعف فیلمنامه و قصه انتخاب شده به نتیجه مطلوبی نمیرسد. من معتقدم اینکه سینمای دینی ما نتوانسته از منظر آموزش یا انتقال مفاهیم اعتقادی عملکرد قابل دفاعی داشته باشد، ناشی از ضعف قصه نیست، بلکه بیشتر بهدلیل عدم اعتقاد است.
زمانی که فیلمسازی مانند ابراهیم حاتمیکیا حالش خوب باشد و با یک عقیده محکم فیلم بسازد، در کنار او سیفا... داد و محمد بهشتی قرار داشته باشند، نتیجه آن میشود «از کرخه تا راین» که تا ابد میتوان این فیلم را تماشا کرد و لذت برد. هزار فیلم هم در مورد وفات امام خمینی (ره) بسازند، نمیتواند آن لحظهای را که سعید، شخصیت اصلی فیلم از کرخه تا راین متوجه ارتحال امام میشود با این میزان تاثیرگذاری به تصویر بکشند. چرا حاتمیکیا توانسته چنین کاری کند؟ برای اینکه حقیقا از باور و ایمان قلبی خود الهام گرفته است. در زمینه فلسطین نیز تا همین حالا هنوز هیچ فیلمسازی نتوانسته بعد از فیلم «بازمانده» اثر بهتری تولید کند که هر مخاطبی با هر عقیدهای آن را میپسندد. به این خاطر که چنین فیلمی برآمده از ارادت سیفا... داد نسبت به قضیه فلسطین است.
بهراحتی میتوان منبری را به فیلم تبدیل کرد
این سینماگر که از رویه کنونی سینما و تلویزیون کشور در جذب مخاطبان کلی گلهمند است، خاطرنشان کرد: برای تلویزیون ما ننگآور است که در سالهای اخیر نتوانسته سریالی تولید کند که همه مخاطبان آن را دنبال کنند؛ یعنی دستکم همه مردم از هر طیفی آن را دوست داشته باشند. امروز تولیدات نمایشی سفارشی و فشل شده و انتخاب افراد برای تهیه و تولید مسخره شده به همین دلیل است که دیگر مردم تلویزیون را باور ندارند و شاید فقط بخشهای ورزشی تلویزیون تماشاگر داشته باشد. رسوخ سفارش و استراتژی در تولیدات هنری نمیتواند نتیجهبخش باشد بلکه هنرمند باید به سفارش دل خودش فیلمسازی کند. در واقع اگر فیلمی قرار است در جایگاه موعظهگرانه قرار بگیرد و فیلمساز میخواهد حرف دینی بزند و به قولی روی منبر برود هم باید اجازه دهیم که با دلش روی منبر برود. مگر داوود میرباقری وقتی سریال امام علی (ع) را ساخت روی منبر نرفته بود؟ پس چرا موفق شد؟ چون با دلش روی منبر رفت. دلیل اینکه همه سریالها یا فیلمهای سینمایی که برای موضوعات مذهبی و دینی یا زندگی امامان ساخته میشود به دل نمینشیند، این است که شاید فیلمساز دلش حقیقتا درگیر موضوع نیست نه اینکه ایمان نداشته باشد، بلکه منظور دغدغهمندی است.
بیان غیرمستقیم مفاهیم دینی مؤثرتر است
در ادامه باکیده که بر ارائه غیرمستقیم مفاهیم دینی در فیلمهای سینمایی قائل است، گفت: افرادی مانند مرحوم علی حاتمی، مجید مجیدی و... گاهی غیر مستقیم، اما بسیار مؤثر یک ارزش و باور دینی را در فیلمهای خود عرضه کردهاند، بهصورتیکه نمیتوان گفت با فیلم دینی مواجه هستیم، ولی به بهترین شکل آموزش یک اعتقاد مذهبی یا ارزش اخلاقی و دینی بهواسطه آن اثر سینمایی اتفاق میافتد.
به گفته این سینماگر، اینطور نیست که فیلمهای دینی فقط در یک ژانر قابل عرضه باشد. اتفاقا با کمی خلاقیت و ژرفنگری میتوان از سایر ژانرهای سینمایی بهره برد و به بهترین شکل راوی یک روایت دینی شد که علاوه بر انتقال مفاهیم آموزنده، شاید طنزآمیز، هیجانانگیز و... هم باشد.
تحقق دیپلماسی فرهنگی جهان اسلام با سینمای دینی
جهان سینمای دینی بسیار گسترده است و میتواند یک ابزار مهیج در راستای دیپلماسی فرهنگی نیز باشد. درواقع همهچیز به اراده و توجه سیاستگذاران فرهنگی نسبت به این نوع سینما بستگی دارد؛ اینکه اهمیت سینمای دینی و کارکرد فرهنگسازی و آموزندگی آن در سطح کاغذ و کلام مسئولان است یا واقعا در عمل نیز چنین دیدگاهی دارند؟! نائیچی، کارگردان فیلم سینمایی «حق سکوت» در همین رابطه و در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان برای سینمای دینی ایران که بههرحال با باورهای شیعی همراه است، این ظرفیت را قائل شد که در سطوح بینالمللی همکاری داشته باشد و اگر چنین اتفاقی افتاد چطور میتواند وسیلهای برای انتقال پیامهای دینی شود؟ گفت: شیعه در میان مذاهب اسلامی اشتراکات بسیاری با مذاهب دیگر دارد که میتواند با تمرکز بر این اشتراکات بینالمذاهب در سینما، فیلمهایی بسازد که متعلق به جهان اسلام باشد و نه اینکه صرفا برای جوامع شیعی قابل عرضه باشد.
این فیلمساز اضافه کرد: شیخطوسی مشهور به شیخالطائفه است؛ زمانی یکی از اساتید دانشگاه الازهر مصر در یکی از کنفرانسها گفته بود که شیخطوسی را شیخالطائفه نگویید بلکه شیخالاسلام معرفی بکنید و نباید با چنین عنوانی وی را فقط متعلق به شیعه بدانیم. چرا؟ چون کتب علمی این عالم محل رجوع همه مسلمانان محقق است بهویژه کتاب تفسیر قرآن ایشان. این مثال را گفتم تا تاکید کنم که ادبیات و مفاهیم مشترک بین ما و سایر فرق اسلامی فراوان است و رفتن به سمت تمایزات در جامعه جهانی کمی بیسلیقگی به نظر میآید و آنگاه که از اختلافات فیلم میسازیم در دیگر کشورهای اسلامی همنشینی پیدا نمیکند و این مسأله برای اهل سنت و فرق دیگر جهان اسلام نیز وجود دارد. زمانی که صرفا بهدنبال طرح امتیازات و مفاهیم مربوط به خودشان در تولیدات فرهنگی باشند برای جوامع شیعی نیز پذیرفته نخواهد بود. البته بیان سینما از اختلافات درام میسازد که به شرطها و شروطها، شاید فیلمسازی با خلاقیت، مسیر دلپذیر و همهپسندی را بهدست آورد که قابل عرضه باشد.
اعتلای سینمای دینی از مسیر صبر و استمرار میگذرد
یک اصل کلی در رابطه با پیشرفت در هر حوزهای تکرار و ممارست در کسب تجربه است؛ احتمالا این اصل در رابطه با سینمای دینی با خاصیت آموزندگی نیز جواب میدهد؛ به همین منظور از هوشنگ توکلی پرسیدیم آیا به چنین اصلی در سینمای دینی اعتقاد دارد که گفت: هم اکنون مستعدان گمنامی داریم که در ابعاد و ساحتهای مختلف توانمندی کافی برای ساخت فیلم دینی تاثیرگذار و دارای ویژگیهای آموزشی هستند، اما هنوز شناخته شده نیستند و در جایگاهی قرار نگرفتهاند که مدیران پشت آنها بایستند و از چنین استعدادهایی حمایت کنند.
من فکر میکنم مشکل اینجاست که مدیریت فرهنگی ما هنوز تحتتاثیر اندیشههای غربی است و کسی سراغ این جوانان و علاقهمندان نمیرود. امروز با رفتارهایی که در مدیریت فرهنگی در سطح کلان، شکل گرفته به نظر میرسد جریانهای دور از دین غالب است. همان تعداد معدودی که در سینما یا ادبیات دیندار هستند هم شاید دچار انحراف و فاصله شوند.
بلوغ سینمای دینی با تکرار و تمرین
نائیجی در پاسخ به پرسشی در رابطه با امکان بهرهگیری مدیران فرهنگی و سیاستگذاران عرصه فرهنگ و هنر کشور از سینما با کاربری تازهای که میتواند انتقالدهنده مفاهیم دینی و تشیع به جهانیان باشد، نیز اینطور گفت: اگر معنای مدیر فرهنگی را ترمینال و محل رفتوآمد تصمیمات برای انواع سرمایهگذاری بدانیم، باید این نکته را هم در نظر بگیریم که فیلمساز با تکرار تولیدات در ژانرهای مختلف به بلوغ میرسد. اینکه در مدیریتهای فرهنگی تکرار فیلمها با موضوعات دینی میتواند این بلوغ را به وجود بیاورد، نیازمند یک صبوری است. بههرحال با یک فیلم در هر چند سال بیان سینمایی برای پذیرش موضوعات دینی نرم نمیشود. ببینید سینما در ایران با موضوعات دفاعمقدس در ژانر مشخص جنگی چه تعداد فیلم با چه تعداد فیلمساز تمرین کرد تا به نمونههای قابلقبولی دست یافتیم؟!
کارگردان مجموعه «آخرین ایست بازرسی» ادامه داد: در کل اگر رویکرد استمرار و هدفگذاری دقیق برای رسیدن به نقطه مشخصی در مدیران فرهنگی ما وجود داشته باشد، آن وقت به کارکردی که در سینما با موضوعات دینی به دنبال آن میگردیم، نیز دست پیدا میکنیم. همین ویژگی هرگاه در فیلمسازی ما وجود داشته که در مواردی هم داشته، شاهد تحول و رشد بودیم و فضای کارکردی این نوع آثار نیز وسعت یافته است. همین الان در بخش سریالهایی با موضوع تاریح اسلام آیا نمیتوان این ترقی را دید؟ سفیر، مجموعه امامعلی (ع)، ولایت عشق و… تا مختارنامه را ببینید. یکی از دلایل این تحول در این نوع موضوعات چه بود؟ اینکه مدیریت فرهنگی روی هدفی مستمر و متمرکز پیشرفته و روزبهروز عمیقتر به آنچه در ذهن داشت، دستیافته است. در سینمای اجتماعی نیز همین رویه بوده. فیلمهای دهه ۷۰ را با این سالها مقایسه کنید، مدیر فرهنگی اگر از اهمیت و لزوم طیشدن چنین مسیری آگاه باشد و به درک درستی از مسأله رسیده باشد میتوان امیدوار بود که فیلمها با موضوعات دینی در سبد صنعت سینما قرار بگیرند.
نائیجی با بیان این نکته که تا زمانی که جریانسازی و انبوهسازی با حضور استعدادهای مختلف به عرصه سینما با موضوعات دینی اتفاق نیفتد و در دل شکستها استمرار ساختن نباشد، نمیتوانیم به شکوفایی سینما با موضوعات دینی امیدوار باشیم، گفت: در غیر این صورت فیلمها در یک سطح نازل باقی میمانند. اینکه در این بین یک اثر فاخر دینی ساخته میشود ربطی به جریانسازی در صنعت سینما ندارد. هنوز همه از فیلم «الرساله» ساخته مصطفی عقاد حرف میزنیم و همچنین در آثار داخلی هنوز از فیلمهایی مانند «روز واقعه» جلوتر نرفتهایم.
لازم است که در سینمای دینی استمرار داشته باشیم
طباطبایی، کارگردان مستند «سلف صالح» معتقد است تکرار و استمرار تولید در سینمای دینی موجب شکوفایی آن میشود. وی در این خصوص تصریح کرد: هرکسی که فیلم دینی یا حتی دینی ـ تاریخی ساخته به هرترتیب تجربیاتی به دست آورده، علاوهبر اینکه خودش ارتقا یافته گروه سازندگان آن فیلم نیز تجربههای ارزشمندی کسب کرده که میتواند در فیلمهای دینی بعدی به کار گرفته شود.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: فیلم «اختالرضا» در لوکیشن فیلم «محمد رسول...» به کارگردانی مجید مجیدی ساخته شد و حتی عواملی از آن فیلم در فیلم ما توانستند به عنوان سرپرست گروههای تولید قرار بگیرند و یکبار دیگر از نظر حرفهای تجربه حضور در فیلمی دینی ـ تاریخی را به دست آورند. اگر این روند تعاملی در سینمای دینی دنبال شود، نمیتواند بینتیجه باشد و قطعا بهمرور شاهد شکوفایی هرچه بهتر این گونه سینمایی خواهیم بود.
نتیجهگیری:
سینمای دینی؛ منبر نوین انسانسازی
سینما بهعنوان یک هنرـ صنعت، میتواند در آموزش مفاهیم گوناگون و در این گزارش، آموزش مسائل دینی کارکرد داشته باشد. کارکردی فراگیر شبیه به سایر رسانهها در جهان کنونی، اما بهرهبرداری از این خاصیت سینما چندان آسان نیست، چراکه تقابل سینمای ناظر بر آموزش مفاهیم دینی با بدنه سینمای روشنفکری که احتمالا حساسیت کمتری نسبت به چنین زیرمتنهایی دارد، سرعت این جریان را کند میکند. از سوی دیگر زمانی که از سینمای آموزشگرِ مفاهیم دینی صحبت میکنیم، این انتظار ایجاد میشود که چنین سینمایی کارکردی منبری داشته باشد، در حالیکه این امر ممکن نیست، زیرا سینمای دینی و رسانههای سنتی دینمحور از جمله منبر و موعظه، تفاوتهای ذاتی و ماهوی دارند. در نهایت، اما همانطور که کارشناسان سینمایی نیز اذعان میکنند، سینمای دینی میتواند انسانسازی کند و با الهام از برخی کارکردهای منبر، در راستای آموزش آموزههای دینی، آمیخته با جذابیتهای رسانهای مانند سینما، سواد مذهبی و اعتقادی بخشی از جامعه مخاطبان فیلمهای سینمایی توسعه یابد و در بخشهایی که شکاف یا فاصلهای وجود دارد، موجب قرابت و آشتی مخاطب سینما با آموزههای دینی شود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد