کسی در ازای رتبه سهرقمی کنکورش، نوجوانی و بازی با همسالانش را از دست میدهد.فردی دیگر برای آسایش خانوادهاش از خواب و استراحت خودش میزند.و گمشده آدمی دیگر لبخندهایی است که درگذر زمان براثر مشغولیتهایش مدفون شده است.همه ما تکهای از وجودمان و بخشی از روحمان را در این مسیر پرپیچوخم عمر، بهدست فراموشی سپرده و گمشان میکنیماما شاید سؤال درستتر چیزی که از دست دادهایم نباشد، شاید صورتمسأله بهتر این باشدکه «آیا ارزشش را داشته است یا نه؟»اگر عشق را فدای عقل کرده و قسمتی از قلبمان را گم کرده باشیم، آیا ارزشش را داشته است که اکنون چنین زندگی سیاه وسفیدی رازیست کنیم؟اگر جوانیمان را برای رشد بذری هدرداده باشیم که هیچگاه به ثمر نخواهد رسید، وچشمبسته درچنین رابطههایی امید واهی داشتهایم، آیا ارزشش را داشته است؟آیا کارتاعتباری پرپول،بهای ازدستدادن روح وانسانیت بوده است؟سوزاندن برگههای تقویم زندگیمان به چه قیمتی میارزد؟در کفههای ترازوی عدالت، گمشدهتان را درسمتی وچیزی که درازایش به دست آوردهاید رادرسمتی دیگر قراردهید. کدام کفه برایتان سنگینتر حساب شده است؟