ریشه‌های شکل‌گیری نهضت امام‌خمینی(ره) و قیام ۱۵خرداد در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام ‌سیدحمید روحانی‌ بررسی شد

خطر تحریف تاریخ انقلاب از درون

حجت‌الاسلام دکتر ‌سیدحمید روحانی‌، کارشناس تاریخ انقلاب اسلامی، از آغاز نهضت امام‌خمینی(ره)، به‌دلیل علاقه به مبارزه و شخص سیدمجتبی نواب‌صفوی و به‌‌ویژه دوستی با سیدمصطفی خمینی، در حلقه یاران امام‌خمینی(ره) قرار‌گرفت. در گزارش‌های پرشماری از اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، از او نام برده شده است.
کد خبر: ۱۴۵۹۳۶۴
نویسنده مریم فلاح - نویسنده و پژوهشگر
خطر تحریف تاریخ انقلاب از درون
 
در این گزارش‌ها از روحانی با نام‌های سیدصادق حسینی، زیارتی، سنگسری، سیدمحمدصادق زیارتی و سیدحمید روحانی یاد شده است. او که از فعالان نهضت امام‌خمینی(ره) است، سال ۱۳۴۶ مجبور به ترک ایران شد و به نجف رفت. مدت ۱۱ سال در درس فقه امام‌خمینی(ره) و اصول سیدمصطفی خمینی حضور یافت. در نجف جزو حلقه یاران امام‌ قرار گرفت و از هسته مرکزی روحانیون مبارز محسوب می‌شد که سال ۱۳۵۵ تشکیل شده بود.  با هجرت امام‌خمینی(ره) به فرانسه (مهر ۱۳۵۷) روحانی نیز به فرانسه رفت و از همراهان ایشان در نوفل‌لوشاتو بود. روحانی با نوشتن کتاب «بررسی و تحلیلی از نهضت امام‌خمینی» به‌عنوان مورخ این برهه از مبارزات اسلامی شناخته شد‌. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی جلدهای دیگر کتاب تاریخی خود را نوشت؛ اثری که در بیش از ۶۰۰۰ صفحه به وقایع انقلاب اسلامی ایران می‌پردازد. امام‌خمینی(ره) سال ۱۳۶۷ او را مأمور تدوین تاریخ انقلاب اسلامی‌کرد. او که مؤسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی است، سال ۱۳۸۲ با هدف تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، بازنگری در تاریخ سده پیشین و با انگیزه‌ ارتقای سطح دانش و بینش عمومی بنیاد «تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی» را پایه‌گذاری کرد. روحانی در گفت‌و‌گو با جمعی از مدیران ارشد صداوسیما، ذیل بحث طرح تحول محتوایی رسانه، ضمن تاکید بر شناسایی مقدمات قیام ۱۵ خرداد به واکاوی ویژگی‌ها و نتایج این قیام مردمی پرداخت و با دسته‌بندی جماعتی که به تحریف تاریخ انقلاب و چهره امام‌خمینی‌(ره) دست می‌زنند، از رسالتی که صداوسیما در این باب دارد، سخن گفت. در ادامه، شرح سخنان او پیش روی شماست‌.
از نظر قرآن، «تاریخ» مهم‌ترین منبع تفکر و درس عبرت برای خردمندان، اندیشمندان و نمایشگر فرجام و عاقبت بداندیشان و کفرپیشگان است. متأسفانه از آنجا‌ که در این زمینه ما از قرآن الهام نگرفته‌ایم، نتوانستیم تاریخ را به‌درستی دریابیم، استفاده کنیم، به کار ببندیم و مصداق آیه‌ ۱۱۱ سوره مبارکه یوسف باشیم که می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ» (سرگذشت گذشتگان برای کسانی که «اولی‌الالباب» یعنی صاحبان خرد و اندیشه باشند، درس عبرت است)‌. از این جهت متأسفانه قدری قصور و تقصیر داریم. به همین جهت می‌توانم بگویم تا به امروز یعنی بعد از گذشت ۶۰ سال، هنوز قیام ۱۵ خرداد و اندیشه‌ها و انگیزه‌های قیام‌آفرینان آن، برای ما روشن نشده و از آن بدتر این‌که امام را هم نشناختیم! ما احتیاج به تولید فیلم‌های مستندی درباره قیام ۱۵ خرداد داریم.
 
شناسایی مقدمات قیام ۱۵ خرداد

این‌گونه نبوده که امام سال ۱۳۴۱ یکباره به صحنه بیاید و مبارزه را آغاز کند. امام سالیان درازی یعنی قبل از دهه ۲۰ و از دوران رضاشاه در اندیشه تشکیل حکومت بودند. نمونه‌هایی که انسان می‌‌بیند این را نشان می‌دهد: 

حضور در مجلس شورای ملی‌: امام در دوران رضاشاه از قم به تهران آمده و با حضور در مجلس شورای ملی، در جمع تماشاچیان ‌‌نشسته و به سخنرانی نمایندگان، بحث‌ها و تصمیم‌گیری‌هایی که می‌شد، گوش می‌‌دادند‌(تا قبل از سال ۱۳۴۵ جاده قم - تهران گردنه‌ای داشت که وقتی یک ماشین می‌خواست رد شود، اگر ماشینی از روبه رو می‌آمد، شرایط عبور نداشت‌‌ حالا در نظر داشته باشید که امام قبل از شهریور ۲۰ در این جاده خاکی، با آن ماشین‌های زهوار‌دررفته به کرات از قم به تهران رفت و آمد داشتند)‌. همچنین مرتبا به خانه مدرس می‌رفت‌ و برخورد او با مقامات دولتی را کاملا به ذهن می‌‌سپرد. امام معتقد بود یکی از شیوه‌های مدرس این بود که سعی می‌کرد رجال کذایی را تحقیر‌کند. مثلا یک بار مدرس‌ برای قلیانی که می‌‌کشید، تنباکو درست می‌‌کرد. وزیر دربار آمد. مدرس به او گفت: «‌بیا این آتش‌گردون را ببر در حیاط بچرخان، آتش‌کن بگذاریم روی قلیان.» این وزیر دربار با آن تبختر باید برود در حیاط بایستد و آتش‌گردون بگرداند! و ... . 

حضور برسرصندوق انتخابات:درموردحضور امام برسر صندوق انتخابات،متأسفانه فرصتی نشدکه ازامام سؤال کنیم این مسأله کجا اتفاق افتاده؛ خودشان درصحبت‌های‌شان می‌‌فرمایندکه من برسر رأی‌گیری انتخابات حضورداشتم ومی‌دیدم که چقدر تقلب می‌شود. 

تربیت شاگردان فیضیه: در همان زمان رضاشاه، طی سال‌های ۱۳۱۸ و ۱۳۱۹ ایشان عصرهای پنجشنبه در مدرسه فیضیه برای شاگردانش درس اخلاق می‌‌گذاشتند و آنجا افراد را تربیت می‌‌کردند و آماده می‌‌ساختند. می‌دانستند وقتی مبارزه شروع شود، به واحدهای ساخته‌شده و آماده‌ای نیاز است که این حرکت را دنبال کنند و به دوش بگیرند. کسانی که در دوران نهضت امام، سال ۱۳۴۱ به صحنه آمدند، همان‌هایی بودند که پیش از این در درس اخلاق امام حضور داشتند؛ مثلا شهیدان مدنی، مطهری، صدوقی، محلاتی و بسیاری دیگر از علما. 

آگاهی‌بخشی به جامعه روحانیت: بعد از شهریور ۲۹ امام در هر فرصتی تلاش می‌کند که به روحانیون آگاهی ببخشد‌. امام در سفر به یزد، مهمان یکی از علمای شهر می‌شو‌د. آن عالم دینی دفترچه‌ای داشته که هر کس مهمانش می‌‌شده می‌‌گفته یادداشتی در آن بنویسد. امام دو صفحه، خطاب به روحانیت می‌نویسد که‌ خیلی جالب است؛ یادداشت امام نشان می‌دهد که چقدر هوشیارانه تمسک می‌کند به آیه ۴۶ سوره مبارکه سبأ «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکمْ بِوَاحِدَه أَنْ تَقُومُوا لِلَّه»
ایشان در بخشی از این یادداشت که در صفحات ۲۲ و ۲۳ «صحیفه امام» نیز به چاپ رسیده، چنین می‌گوید: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا، ما را به این روزگار سیاه رسانده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. بیش از ۱۰ میلیون جمعیت شیعه را طوری از هم متفرق و جدا کرده که یک نفر مازندرانی بی‌سواد را بر یک گروه چندین میلیونی چیره می‌کند که حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود کند. الان هم چند نفر کودک خیابان‌گرد را در تمام کشور بر اموال و اعراض و نفوس مسلمانان حکومت داده. شما که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره‌سران بی‌دین در هر گوشه زمزمه بی‌دینی را آغاز کرده‌اند و به همین زودی بر شما تفرقه‌زده‌ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت‌تر شود.»
این یادداشت به تاریخ ۱۵ اردیبهشت۱۳۲۳ است. ببینید امام سال ۲۳ چه درد و هیجان و اندیشه وانگیزه‌ای داشتند. درحقیقت این یک یادداشت نیست،یک اعلامیه تاریخی است.

تدوین کتاب «کشف‌الاسرار»: در این کتاب، امام طرح‌هایی دادند که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به کار بستند. 

آوردن ‌آیت‌ا... بروجردی‌ به قم: امام احساس می‌کرد برای آفرینش انقلاب، نیازمند شخصی چون ‌آیت‌ا...بروجردی‌ هستیم. ایشان، از کسانی بود که در دوران رضاشاه از طرف علمای نجف مأمور شدند که به ایران بیایند و در میان عشایر بروجرد و خرم‌آباد، مردم را برای قیام آماده سازند. جاسوس‌های رضاشاه خبردار شدند و به محض این‌که به ایران آمد، دستگیر و تبعیدش کردند و این برنامه به هم خورد. آقای بروجردی انسان بسیار قوی و هوشیاری بود. امام امید داشتند که بتوانند به وسیله ایشان، نهضت را آغاز کنند. سال‌ها با آقای بروجردی سر این قضایا بحث داشتند‌.‌
(من از حاج‌آقا مصطفی رحمت‌ا...‌علیه شنیدم) که امام می‌‌فرمود: «آقای بروجردی می‌‌گفتند سرنگون کردن این پسرک، (از شاه به پسرک تعبیر می‌‌کردند) برای من کاری ندارد اما آیا بعد از آن می‌توانیم حکومت را حفظ کنیم یا عناصر ملحد و کمونیست‌ها از چنگ ما درمی‌آورند؟!» منظورم اشاره به تلاش ایشان است برای این‌که آقای بروجردی را وادارند که نهضت را آغاز کند. آقای بروجردی دلایل خودشان را داشتند و قبول نکردند. البته اگر زحمات آقای بروجردی نبود، امام نمی‌توانست قیام کند. آیت‌ا... بروجردی رحمت‌ا...‌علیه از آن حوزه در هم ریخته‌ و ضربه دیده‌ دوران رضاشاه که در شرف انحلال بود، یک کانون قوی علمی واقعا مؤثر درست کردند. 
 
«ملت»، قدرتی فراتر از بمب
وقتی امام نهضت را آغاز کردند، بلافاصله انگیزه را برای مراجع بیان کردند. شانزدهم مهر ماه ۱۳۴۱ امام رفتند بیت بنیا‌ن‌گذار حوزه علمیه قم،«آقا شیخ عبدالکریم حائری» و به پسر ایشان، آقا مرتضی حائری فرمودند که علما را دعوت کنید. ایشان تماس گرفتند و مراجع به احترام ایشان آمدند.اگر امام می‌‌خواست مراجع رابه خانه خودش دعوت کند، می‌‌گفتند شما بیا خانه ما. خانه هرکدام که می‌‌رفت، دیگری نمی‌آمد. روش امام این بود که به احترام شیخ عبدالکریم بنیان‌گذارحوزه، همه را جمع کنند.حرفی که ‌آنجا زدند خیلی مهم است ونشان می‌دهد امام ازاول چه انگیزه‌ای داشتند. فرمودند:«اگر مامی‌خواهیم اسلام و ایران از اضمحلال نجات پیدا کند، باید دودمان پهلوی را از قدرت پایین بکشیم. استعمار انگلیس، خاندان پهلوی را در ایران به قدرت رسانده تا به دست آنها اسلام را از بین ببرد و هم ایران را به روز سیاه بنشاند.» آقای شریعتمداری که در این مجلس حضور داشت به امام عرض کرد با کدام قدرت می‌خواهیم چنین هدفی را به زبان بیاوریم؟ ما که بمب در جیب‌مان نیست، بیاوریم بیرون به کله شاه بکوبیم! امام جواب دادند: «ما قدرتی داریم که از بمب قوی‌تر است و آن «ملت» هستند.»
 
ملت، پایه نهضت و حکومت 
در حالی که در حوزه‌های علمیه تدریس جامعه‌شناسی نبوده که متاسفانه الان هم نیست. امام این شناخت از ملت را چگونه به دست آورده بود؟! شناخت‌شان از ملت بسیار گسترده هم بود. امام از همه اقشار جامعه شناخت داشت. امام نمی‌خواست مثل دوران سنتی، مرجع تقلید فتوا بدهد ومردم کورکورانه دنبالش حرکت کنند. ملت و مردم را پایه و اساس نهضت و حکومت قرار داد و این بی‌سابقه بود. یعنی یک تمدن جدیدی پایه‌ریزی کرد که درآن مردم صاحب‌نظر ورأی باشند،حضورداشته و نهضت رابردوش بگیرند.
 
ام‌الفساد، شخص شاه است
بر‌خلاف روش سیاستمدارهای آن روز که همیشه به جای جنگ با علت به جنگ معلول می‌‌رفتند، (مثلا دولت را مورد حمله قرار می‌‌دادند، استاندار را مورد حمله قرار می‌‌دادند و اگر خیلی قوی بودند به دولت حمله می‌‌کردند،) امام از همان آغاز نهضت مستقیما سراغ شاه رفت. آن روزها شاه کم محبوبیت نداشت، خصوصا در میان عوام. امام می‌‌خواست همین عوام‌ آگاهی پیدا کنند و نهضت را بر دوش بگیرند. زمزمه این بود که شاه تقصیر ندارد، شاه بی‌تقصیر است، دور و بری‌ها هستند، او خبر ندارد. امام در اعلامیه‌اش بعد از حمله کماندوهای شاه به مدرسه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ چنین آورد: «اشکال بزرگ آن است که به هر دستگاهی رجوع می‌شود، می‌‌گویند اینها به امر اعلی‌حضرت است. از نخست‌وزیر تا رئیس شهربانی تا فرماندار قم می‌گویند فرمان مبارک است. مأمورین تمام جنایت‌ها را به شاه نسبت می‌دهند.اگراینها درست نیست، چرا ایشان از خودش دفاع نمی‌کند تا مردم مجرم اصلی را بشناسند و در وقت مناسب به‌سزای عمل‌شان برسانند؟»به این ترتیب شاه را در منگنه قرار داد و گام‌به‌گام سعی کرد مردم را متوجه کند که ام‌الفساد، شخص شاه است. بعد، در اعلامیه‌اش به مناسبت حمله شاه به مدرسه فیضیه گفتند: مأمورین با شعار شاه‌دوستی به مدرسه فیضیه حمله کردند.شاه‌دوستی یعنی‌غارتگری.شاه‌دوستی یعنی آدمکشی،شاه‌دوستی یعنی هتک اسلام‌و روحانیت.
 
شمارش معکوس سقوط شاه
آنهایی که می‌گویند امام از اول اندیشه سقوط شاه را نداشت و می‌‌خواست شاه را نصیحت کند اما کم‌کم به این نتیجه رسید که... نه، امام از اول می‌دانست چه کار می‌‌خواهد بکند. می‌دانست باید هدفش سقوط شاه باشد. من خودم یکی از کسانی بودم که این موضوع را یک وقتی مطرح کردم که مثلا آن نصیحت‌ها پس چی است؟ امام در این باره فرمایشی داشتند که من در مقدمه جلد اول کتاب «نهضت امام خمینی» چاپ پانزدهم، مطلب ایشان را آوردم. فرموند: «وظیفه علما همان وظیفه انبیاء است. این‌که خداوند متعال به موسی دستور می‌‌دهد: قُولَا لَهُ قَوْلًا لَینًا نه برای این است که فرعون حکومتش را داشته باشد؛ تسلیم بشود، اصلاح بشود. وظیفه علما و وظیفه پیامبران اصلاح همه است، چه شاه باشد چه شبان باشد.» در گام نخست باید نصیحت کنند. در مرحله بعدی، می‌‌بینیم امام ۱۳ خرداد ۴۲ در سخنرانی‌اش این گونه شاه را مورد حمله قرار داد: «بدبخت، بیچاره، ۴۵ سال از عمرت می‌رود، تامل کن، تدبر کن؛ هر چیزی که دیکته می‌‌کنند و به دستت می‌دهند، نرو بالا وایستا بگو.» بعضی از رجال سیاسی در کتاب‌های‌شان نوشتند شمارش معکوس سقوط شاه از همان‌جا شروع شد. امام، شیوه مبارزه و سرنگونی رژیم شاه را از همان اول آغاز کرد و ملتی هم که تربیت کرد، ملتی این‌گونه بود. ملتی که هدف امام را به‌درستی شناخته بود و دنبال می‌کرد.
 
ویژگی‌هایی قیام ۱۵ خرداد 
 
حضور همه اقشار جامعه:
 امام توانست در مدت بسیار کوتاهی همه اقشار جامعه را به صحنه بیاورد. نهضت‌های گذشته غالبا یا با حضور دانشگاهیان بود یا حوزه‌های علمیه و بازار. اما امام در قیام ۱۵ خرداد ملتی ساخت که از همه اقشار جامعه آمدند. بازاری، کسبه، طلبه، دانشگاهی، کارگر، کشاورز و...همه اقشار جامعه بودند وهمه هم شهید دادند. ناگفته نماند که تا قبل از نهضت امام، به دنبال جنایات رضاخان بین حوزه ودانشگاه فاصله افتاده بود.آنها می‌‌گفتند:«آخوندهای بیکار ومفت‌خور»،اینها می‌‌گفتند: «فرنگی‌مآب‌های بی‌دین».امام ظرف مدت کوتاهی، سریع دانشگاه رابه سوی خودکشید.۱۶مهر۱۳۴۱ نهضت امام آغازشدو ۱۲اردیبهشت۴۲ درنخستین تظاهراتی که ازسوی دانشجوهابرای امام صورت گرفت،شعار«آیت‌ا...خمینی پیروزاست»شنیده می‌شد.
 
هدف؛ سقوط شاه: مردم تنها شعار «مرگ بر شاه» سرنمی‌دادند. هدف مردم براندازی بود. وقتی به میدان شاه رسیدند، گفتند از این پس نام این میدان، «میدان خمینی» است، همه چیز کاملا حساب شده بود.
 
داشتن روحیه شهادت‌طلبی: طبق گزارش ساواک است - رجوع به کتاب «نهضت امام خمینی» جلد اول؛ مردم مرعوب نشدند، عقب‌نشینی نکردند، بلاتکلیف نماندند در حالی که کسی نبود آنها را رهبری کند که چه‌کار کنند. یعنی می‌گوید مردم آتش زیر خاکستر بودند. مردم با مقاومت به صحنه آمدند و قیام کردند. قیامی از جنس براندازی. قیام برضد شاه و با اتکا به اسلام. 
 
برهم خوردن معادلات قدرت: امام باور وابستگی به یکی از ابرقدرت‌ها برای پیشبرد نهضت را در هم شکست و مردم را به این باور رساند که به هیچ قدرتی، نه شرقی و نه غربی وابسته نیستیم. آن روزها در همه کشور‌ها اعتقاد بر این بود، کسانی که می‌خواهند در کشورهایی که حکومت دیکتاتوری دارد، حرکتی کنند، باید به یک قدرتی اتکا داشته باشند و الا له و لورده می‌شوند. مثلا در لبنان به دفتر گروه‌های آزادیبخش که می‌رفتیم، اولین سوالی که از من می‌‌پرسیدند این بود که قدرت و تکیه‌گاه شما به چه کسی است؟ می‌گفتیم به هیچ قدرتی وابسته نیستیم، باورشان نمی‌آمد. یکی از سران «مائوئیست» از من پرسید شما در حرکت و مبارزات‌ خود به کدام قدرت وابسته هستید؟ گفتم به هیچ قدرتی وابسته نیستیم، جز به ملت‌مان؛ با یک تبختری گفت اصلا شما از سیاست چیزی نفهمیدید. 

اتکای به اسلام: حتی روشنفکرهای مذهبی ما بر این باور بودند که برای این‌که اسلام استوار بماند، باید با «ایسم‌»هایی ارتباط پیدا کنیم! ولی امام به اسلام ناب محمدی(ص) اتکا کرد.

ویژگی‌های حضرت امام در مردم تأثیر گذاشت و نتیجه‌اش شد همان خط مقاومت و ایستادگی تا آخرین نفس و آخرین نفر. این‌که می‌گویند قیام ۱۵ خرداد ریشه و زمینه انقلاب اسلامی بود، همین است که ریشه در براندازی داشت. مردمی که در قیام ۱۵ خرداد قیام کردند، اسلام را شناخته بودند، ضد نظام بودند و هدف‌شان براندازی رژیم بود. 
 
نتایج قیام ۱۵ خرداد

ایجاد وحشت در دل دولتمردان: اولین مسأله‌ای که در روز ۱۵ و ۱۶خرداد اتفاق افتاد، این بود که شاه واقعا سراسیمه شد. روز ۱۵ خرداد از شدت وحشت با توپ و تانک به جنگ مردمی آمد که هیچ سلاحی نداشتند! در دنیا خیلی‌ها این را مطرح کردند که این دستپاچگی شاه برای چی بود. حرکت حماسی مردم، وحشت را به‌قدری برای دولتمردها عمیق کرد که با توپ و تانک به جنگ مردم آمدند. حتی اعلام حکومت نظامی هم از سر این وحشت بود.

اتهام به مردم از روی دستپاچگی: روز ۱۷ خرداد شاه به همدان رفت و در سخنرانی‌اش گفت: «‌مردمی که در قیام ۱۵ خرداد به صحنه آمدند، نفری ۲۵ ریال گرفته بودند که در خیابان‌ها حرکت کنند و بگویند زنده‌باد فلانی.» (علت این‌که اسم امام را نیاورد، این بود که شاه، امام را به‌عنوان یک مرجع تقلید می‌‌شناخت و نمی‌خواست تمام راه‌ها را ببندد. امید این را داشت که با امام کنار بیاید، به تفاهم برسد و مشکل را حل کند.) این حرف شاه به حدی مسخره بود که در گزارش ساواک این‌طور می‌آید: «در چند روز اخیر موضوعی که اعلیحضرت همایونی در نطق خود در همدان به آن اشاره فرموده که هر نفر ۲۵ ریال گرفته و در تظاهرات شرکت کرده‌اند، بین مردم مورد تنفر و گفت‌وگو و تمسخر قرار گرفته است و همه می‌گویند ببینید چقدر مردم ایران بدبخت شده‌اند که در پایتخت مملکت ۲۵ ریال می‌‌گیرند و جلوی گلوله می‌‌روند و برای چنین مبلغ جزئی خود را به کشتن می‌دهند! همه مردم روی این مطلب به همین نحو صحبت و اظهارنظر و مسخره می‌کنند. مأمورین ویژه، باید به هر ترتیبی شده، این مطلب را که به‌خصوص دستاویز مخالفین شده، به نحوی اصلاح کنند.» در گزارش دیگری که باز هم مفصل است همین موضوع را می‌گوید: «‌نقطه ضعف دیگر در سخنرانی اعلیحضرت و بیانات ملوکانه این است که فرمودند مردم با دریافت ۲۵ ریال به این آشوب که خطر مرگ برای آنان دربرداشت دست زدند که این امر نشان می‌دهد فقر...»
 
فراموش شدن خاطرات شفاهی مردم 
وقتی انقلاب پیروز شد و به ایران آمدیم، به‌نظرم رسید که درسراسر کشور دفتر بزنیم و خاطرات مردم از دوران رضاشاه و دوران قبل از آن را از زبان خودشان جمع‌آوری کنیم. تصمیم این شد که در تهران مرکز اسناد تشکیل شود، می‌‌خواستیم در همه استان‌ها دفتر بزنیم.گفتند بودجه‌ای به اندازه بودجه وزارت ارشاد می‌خواهد. متأسفانه ما را مأیوس کردند و هیچ‌کس به ما کمک نکرد. در حد توان خودمان در تهران و قم و جاهای نزدیک، با عده‌ای مصاحبه‌هایی مفصل انجام دادیم و درکتاب نهضت استفاده کردیم. اما حقیقت را بخواهید، بسیاری از خاطرات مردم فراموش شده و بسیاری با خودمردم دفن شد واین ضربه بزرگی بود که به تاریخ انقلاب ما وارد شد. از آن بدتر این‌که دست‌هایی به کار افتاد که نگذارد واقعیت‌ها به‌درستی گفته ونوشته شود. هجمه شدیدی از داخل و خارج در جهت تحریف انقلاب انجام شد. کتاب‌های زیادی نوشتند، دروغ‌هایی گفتند، تحریف‌هایی کردند. خیلی از داخلی‌ها هم نسنجیده هر چه شنیدند، گفتند و نوشتند.
 
فقدان روح تحقیق 
در کشور ما روح تحقیق مرده و کمتر کسی حوصله تحقیق دارد. افرادی که قلم دست می‌‌گیرند، امروزمی‌‌نویسند، شش ماه دیگر منتشر می‌شود. بعد می‌گویند استاد تاریخ و تاریخ‌نگار.یکی ازضربه‌هایی که به انقلاب ما واردشده، از این طریق است. افرادی که کتاب می‌‌نویسند، روح تحقیق ندارند، ریشه‌ای مسائل را دنبال نمی‌کنند واین بزرگ‌ترین مصیبت را به بار آورده است. کمتر کسی سراغ مردم می‌رود تا ببیند مردم چه گفتند واین‌طور درباره یک موضوع تحقیق می‌کند. با این سطحی‌نگری دروغ‌ها را ازهمدیگر می‌‌گیرند، چاپ می‌‌کنند، تکثیر می‌کنند، می‌‌نویسند و در نتیجه باعث مصیبت می‌شوند و این‌گونه تحریف تاریخ انجام می‌‌گیرد. 

تحریف تاریخ توسط خودی‌ها
یک وقت افرادی که اهل تحقیق نیستند، سطحی می‌نویسند و ازاین طریق تاریخ تحریف می‌شود اما عده‌ای هم معاند و مخالف هستند. اینها کتاب‌های زیادی نوشته‌اند و تاآنجا که توانسته‌اند،امام و انقلاب را زیرسؤال برده‌اند اما گروه سومی که جدیدا متأسفانه باب شده‌اند، کسانی هستند که به اسم دوست، خودی، دلسوز وطرفدار امام، تاریخ می‌‌نویسند و در لابه‌لای آن سعی می‌کنند تاریخ را زیر سؤال ببرند و این خیلی خطرناک است، خیلی مصیبت است.
 
رسالت رسانه؛ رفع تحریف 
لازم است در صداوسیما برنامه‌هایی برای رفع شبهاتی که در مورد امام مطرح می‌شود، تولید شود تا از تحریف امام جلوگیری شده و چهره امام بهتر شناخته شود.نکات زیادی به‌عنوان سؤال یاشایعه مطرح می‌شود.برخی شبهات خیلی محکم است، باید در برنامه‌ای با حضورکسانی که برتاریخ زندگی امام احاطه دارند، با ذکر دلایل عقلی و شواهد مستند به آنها پرداخته و پاسخ داده شود.

۱- امام باور وابستگی به ابرقدرت‌ها برای پیشبرد نهضت را درهم شکست
۲- امام از همان اول، جریان مبارزه با رژیم شاه و سرنگونی شاه را آغاز کرد
۳-  امام در قیام ۱۵ خرداد ملتی ساخت که همه اقشار جامعه در آن حضور داشتند
۴- امام نمی‌خواست که مرجع تقلید فتوا دهد و مردم کورکورانه دنبالش حرکت کنند
۵-  این‌گونه نبوده که امام سال ۱۳۴۱ یکباره به صحنه بیاید و مبارزه را آغاز کند
۶-  امام از اول می‌دانست چه کار می‌‌خواهد بکند. می‌دانست باید هدفش سقوط شاه باشد
۷-  برای آفرینش انقلاب، امام احساس می‌کرد نیازمند شخصی چون «آیت‌ا... بروجردی» هستیم
۸- وحشت شاه از حرکت حماسی مردم باعث شد با توپ و تانک به جنگ مردم دست خالی بیاید
۹- به اسم طرفداری از امام دست به خیالبافی می‌زنند و از این طریق امام و انقلاب تحریف می‌شود
۱۰- بسیاری از خاطرات شفاهی مردم از دوران پهلوی فراموش شده و این ضربه به تاریخ انقلاب است

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها