در ادامه بعد از تولید نونخ و برخی دیگر از مجموعههای تلویزیونی، ردپای فرهنگ ایرانی را بهتر و مستمرتر میتوان در قاب برنامهها و سریالهای تلویزیون مشاهده کرد. در حقیقت میتوان گفت فرهنگ ایرانی آنقدر لایهبهلایه و عمیق است که پرداختن به آن در قاب رسانهملی، به تولید برنامهها و مجموعههای متنوعی نیاز دارد. بهطور کلی محتوای اینچنینی میتواند علاوه بر گسترش یک فرهنگ اصیل از سراسر ایران، ارتباطات فرهنگی را غنا بخشیده و نتایج اقتصادی بسیاری برای شهرهای مختلف داشته باشد که به این موضوع در دوره تحول توجه ویژهای شده است.در طول نوروز امسال، پرداختن به اقوام و فرهنگ ایرانی بیشتر از قبل خودش را نشان داد و صدالبته نگاه به آمار مخاطبان تلویزیون بهخوبی موید این مطلب است که چقدر این برنامهها میتواند مخاطب را به سمت خود بکشاند؛ از برنامههایی مثل هموطنز، ایران دوستداشتنی و چهارگاه تا سریالهایی همچون نونخ و زیرخاکی که هرکدام به تناسب ظرفیتی که داشتند، نمایانگر اقوام ایرانی و رنگارنگی آن شدند. به بهانه پخش این برنامهها و مجموعههایی که روی آنتن رفت، با کارشناسان این حوزه گفتوگو کردیم تا تلاش رسانهملی برای نمایش اقوام را مورد بررسی قرار دهیم.
توجه فزاینده رسانهملی به اقوام
آنچه در ابتدا میتوان گفت، مسأله حرکتی است که رسانهملی از مدتها قبل آغاز کرده و حالا به یک پختگی رسیده است. حرکتی که حالا رنگارنگی آن بیشتر از قبل احساس میشود. امین طیبطاهر، سردبیر برنامه «هموطنز» در همین خصوص به جامجم میگوید: ایران کشور بزرگی است. از این رو ما هرقدر در این زمینه بسازیم، باز هم کم است. البته همه شهرها به یک اندازه جذابیت ندارند و این اشکال برنامه است؛ چون ممکن است شهر و استانی که جمعیت بیشتری دارد، سلبریتی بیشتری و استانی که کوچکتر است، هنرمند کمتری داشته باشد. چون ممکن است فضا برای کار در آن شهر یا استان بیشتر از شهر دیگری باشد. ولی ما در تلاشیم تا افرادی را نیز که کمتر دیده شدهاند، در برنامه داشته باشیم. من فکر میکنم صداوسیما برنامهسازهای باهوشی دارد که میتوانند از شهر به جای اقوام استفاده کنند. چون میتوان همزیستی اقوام مختلفی را در یک شهر دید و از این ظرفیت استفاده کرد. مثلا ما در یکی از قسمتها پزشک هندی را پیدا کردیم که در سمیرم زندگی میکرد و با او در برنامه گپ زدیم؛ بنابراین حتی یک غیرایرانی یا اتباع خارجی را میتوان در شهر پیدا کرد. از این رو شهر میتواند ظرفیت متفاوت و بیشتری نسبت به اقوام در ساخت برنامه داشته باشد. از آنجا که در سند تحولی سازمان به مسأله پرداختن به اقوام اشاراتی شده و هموطنز هم یکی از مهمترین برنامههای تلویزیون در این حوزه بوده، این نکته را از طیبطاهر میپرسیم که چقدر به هنرمندان شهرهای دیگر در این برنامه فرصت داده شده تا هنر خودشان را به دیگران ارائه دهند. او میگوید: بهدلیل همین سند تحول، همزمان چند برنامه به اقوام پرداخته شده، البته هیچکدام در حوزه شهرها نبوده است اما اصولا یکی از ویژگیهای برنامه ما که آن را نسبت به سایر برنامهها متمایز میکند، این است که اقوام ایرانی را در کنار هم زیر سایه پرچم ایران نشان میدهیم. نکته بعد اینکه ما در این مدت که مشغول ساخت این برنامه هستیم، هنرمندان بسیاری را دعوت کردهایم که قومیتهای مختلفی داشتند اما نکتهاش این است که ما تلاش کردیم هنرمندان شهرها را بیاوریم که ممکن بود هنرمندان آن شهر از قومیتهای مختلفی باشند؛ بنابراین ما چهرههای شهرهای مختلف را به برنامه دعوت کردهایم که پیش از این روی آنتن نبودند و همین که اولینبار مقابل دوربین آمدهاند، باعث شد تا این اشتیاق را در آنها ببینیم. تلاش کردیم این امکان برای آنها ایجاد شود و این توازن وجود داشته باشد. البته برای برنامهساز سختیهایی در این زمینه وجود دارد؛ مثلا اینکه برای آن شخص متن نوشتهایم یا آموزشهایی به او دادهایم. با اینکه مدرسه هموطنز نداشتیم که آنها را آموزش بدهیم و به قولی راه بیندازیم. اما در حد بضاعت برنامه سعیمان را کردیم. چون برخی شهرها چیزی در حد استندآپ یا شعر طنز ندارند. اما تلاشمان بر این اساس بود که این فضا را ایجاد کنیم. یکی از مهمترین نکاتی که در این زمینه وجود دارد، این است که حضور در این برنامه و فرصتی که به آنها داده شد، باعث میشود اعتمادبهنفسشان بیشتر شود و روی خودشان کار کنند تا به آن قوت برسند که بتوانند در آیندهای نزدیک بیشتر دیده شوند.دراین میان برخی کارشناسان هم به مسأله انسجام اقوام از طریق حرکت رشدیافته رسانهملی اشاره میکنند.غلامرضا آذری استادارتباطات دراینخصوص به جامجممیگوید:داشتن یک نگاه از دید کارگردان و هم از دید تهیهکننده و فیلمنامهنویس، یعنی پرداختن به جنبه مهمی مانند اقوام نهفقط خوب و مناسب است، بلکه به انسجام و یکپارچگی ملی کمک بسیاری میکند. یعنی هر قومیتی سریال و فیلم خودش را بسازد.اما خب دراین آثار قطعا لهجه وگویش آن قوم وجودداردکه میتواندبه این انسجام کمک بیشتری کند.ویژگی دیگریکه باعث میشود چنینسریالهاییبیشتر ساخته شود، نزدیکشدن به واقعیت ایرانیبودن است،یعنی نشان میدهد که ایرانیها از چه تنوع قومی برخوردارند که این هم نقش تعیینکنندهای دارد.
گام درستی که تلویزیون برداشت
حسین ولینژاد، استاد موسیقی خراسان هم در همین رابطه به گام درست رسانهملی اشاره کرده و به جامجم میگوید: به نظرم تلویزیون گام بسیار خوب و بزرگی در این زمینه برداشته که فقط سراغ افراد و هنرمندانی نرفته که برای مخاطب آشنا هستند، بلکه سراغ هنرمندانی رفته که شاید کمتر با نام و هنرشان آشنا بودیم. به هر حال رسانه، ملی و متعلق به همه مردم ایران است. این اتفاق در همه بخشهای هنری و فرهنگی افتاد و شاهد بودیم که برنامهسازها سراغ افراد بزرگی رفتند که کمتر شناختهشده هستند. به هر حال بزرگان ما درست میگفتند که هنر نزد ایرانیان است و بس و ما در این برنامهها با هنرمندانی آشنا شدیم که کمتر در قاب تلویزیون حضور داشتند.وی ادامه میدهد: من فکر میکنم امسال شبکههای تلویزیونی خیلی به این مسأله توجه داشتند و در اغلب ویژهبرنامههای ماه رمضان و نوروز به اقوام توجه بسیاری داشتند. بهخصوص برنامه «چهارگاه» که از شبکه چهار پخش میشد و توجه ویژهای به موسیقی و فرهنگ اقوام مختلف داشت. اتفاقا این مسأله باعث شد مردم همپای این برنامهها بنشینند و از داشتن چنین فرهنگ غنی که دارند لذت ببرند و به آن افتخار کنند. از آنجا که رشته من موسیقی است، در این زمینه توجه بسیاری در رسانهملی به این موضوع دیدم. ایکاش بتوانیم مثلا موسیقی مقامی را در برنامههایمان استفاده بیشتری کنیم. مثل همین کاری که شبکه چهار کرد و ما به همراه خانواده استفاده بسیار خوبی از برنامه بردیم. یا برنامه «ایران دوستداشتنی» شبکه یک یا برنامه هموطنز که بسیار برنامههای خوبی بودند و ما با هنرمندان اقوام و استانهای مختلف آشنا شدیم. در کل همین که تلویزیون به اقوام و رسم و رسوم و فرهنگ اقوام مختلف در برنامههای نوروزیاش پرداخت بسیار کار ارزشمندی است.
نگاه تحولی به نمایش شهرها
آنطور که بسیاری از کارشناسان معتقدند، پرداختن به آداب و رسوم اقوام مختلف، در راستای نگاه تحولی رسانهملی بوده و باتوجه به تعدد قومیتها در کشور ما، یک مسأله ضروری است. کامران سیفا...، تهیهکننده چهارگاه در همین رابطه به جامجم میگوید: در این برنامه به اقوام و آداب و رسومشان پرداخته شد که درواقع در راستای نگاه دوره تحولی و تاکیداتی است که درخصوص حضور اقوام در قاب تلویزیون مطرح میشود. مثلا مناجاتخوانی از شوشتر در برنامه درباره شعر، فرهنگ، آداب و رسوم و آیینهای شوشتر در ماه رمضان صحبت کرد. وی ادامه میدهد: فارغ از اینکه ما بهعنوان برنامهساز باید اهداف دوره تحولی را محقق کنیم، کشور ما پر از اقوام و آیینهای مختلف است. چرا مردم ما نباید اینها را ببینند؟
روایت اول در دست رسانهملی
اما نکته دیگر، در دست داشتن روایت اول است. پیش از این بارها دیده بودیم که برخی شبکههای معاند به سمت تولید و پخش مستندهایی رفتهاند که یک تصویر ساختگی از ایران پیش از انقلاب را به مخاطب نشان میدهد؛ ایرانی که انگار با اقوام مختلف دوستتر بوده و از جهان امروز فاصله بسیاری دارد. البته در ادامه همین باور، نگاه متضادی هم وجود داشت.برخی استانهای کشور، به گونهای به نمایش درمیآمد که در امنیت و جذابیت آن تردید میشد. حالا با رنگارنگی برنامههای مختلفی که از این استانها پخش میشود میتوان به وضوح دید که بسیاری از مردم تمایل دارند به همین نقاط سفر کنند و انگار حالوهوای دیگری را از این مناطق گرفتهاند. از همینروست که تولید برنامههای مرتبط با اقوام ایرانی میتواند فرصتی که در دست رسانههای رقیب میافتد را بگیرد و دست رسانهملی بدهد. کما اینکه در ماجرای سریالهایی مثل نونخ میتوان بهوضوح مشاهده کرد که چطور روایت اقوام ایرانی توانست در پیوند هرچه بیشتر ایرانیان با فرهنگهایی که شاید پیش از این آگاهی و آشنایی درستی با آن نداشتند بیشتر شد. حتی تمایل به سفرهای مختلف فزونی گرفت که این اتفاق باعث ارتقای همنشینی فرهنگی میشود و نتایج مثبت اقتصادی و اجتماعی را در پی دارد.غلامرضا آذری، استاد ارتباطات در این خصوص به جامجم میگوید: به نظر من هر دورهای را با توجه به شرایط و موقعیت و مواضع خودش باید درک کرد و فهمید. اصلا به این معنا نیست که ما آن را به دوران خاصی موکول کنیم. حوزه نمایش حوزه بسیار مقایسهپذیری نیست. آن چیزی که مهم است، اینکه ما باید هر دوره تاریخی را با توجه به شرایط خودش مقایسه کنیم. به نظر من اصل، شنیدن و دیدن است. چون ما وارد دورهای شدهایم که باید بپذیریم مخاطبان تنوع و تکثر بیشتری پیدا کردهاند که نیازمند آموزش است. منظورم این است به همان اندازهای که رسانهها رشد میکنند، امکانات آموزش هم در کنارشان فراهم شود.اما نحوه اجرای چنین سیاستی هم جای تامل بسیاری دارد. اسماعیل آذر، استاد ادبیات و پژوهشگر هم در این خصوص به جامجم میگوید: بگذارید مثالی درباره برنامه «چهارگاه» بزنم که خودم در آن شرکت داشتم. کارشناس این برنامه میگفت چیزی نزدیک به ۴۰هزار قطعه را ضبط کردم و در اختیار دارم. یا فلان مرثیه یا چاوشی که مایههای مذهبی دارند، در هر قومی به گونه خاصی ابراز میشود. این تنوع میتواند جذابیت ایجاد کند. ما یک ماه درباره موسیقی اقوام صحبت میکردیم و از این بحث و گفتوگو لذت میبردیم و یاد میگرفتیم؛ بنابراین فرهنگ اقوام همواره باید در بهترین شکل و در زیباترین ساختارها بروز پیدا کند. یعنی اگر از موسیقی اقوام صحبت میکنیم، در هر قومی باید بهترین و مشهورترینشان را در برنامه دعوت کنیم که در «چهارگاه» این اتفاق افتاد. در نتیجه من فکر میکنم چنین برنامهای اگر در سالهای بعد هم پخش شود، همچنان دیدنی، جذاب و بهروز است. پس درباره فرهنگ هر کاری میکنیم، باید بهترین باشد. ما اگر در مورد عاشورا یا فرهنگ نوروز یا رمضان در اقوام صحبت میکنیم، باید بهترین و درستترین و خاصترینش را در معرض نمایش قرار بدهیم. یعنی باید با مسأله شعار فاصله پیدا کند. از آنجایی که من از ابتدای «چهارگاه» با گروه همراه بودم و با من در زمینههای مختلف مشورت میشد، میتوانم بگویم یک جمله مدام تکرار میشد؛ اینکه همه میگفتند بزرگترین، بهترین و درستترین باید در برنامه حضور داشته باشد. یعنی هدفشان این بود که در این برنامه باید افرادی حضور داشته باشند که بهتر از آنها وجود نداشته باشد. این خیلی اتفاق خوبی بود. تمام تلاش گروه و شبکه همین مسأله بود و مدام دنبال بهترینها و داناترینهای هر قوم بودند.
سهم اقوام از یک قاب
آنچه در نمایش اقوام ایرانی در رسانهملی و تولید برنامههای مختلف این حوزه میتوان دید، حس همراهی و آشنایی مخاطبان با این برنامههاست. بهعنوان مثال، برنامه هموطنز در هر قسمت سراغ یک شهر رفته که گاهی شهرهای بزرگی هم نیستند و پیش از این کمتر درباره آن صحبت شده بود. پرداختن به این شهرها باعث شد تا مخاطب خود را در قاب تلویزیون ببیند و با شهر خود احساس آشنایی کند. یعنی درست مصداق نمایش اقوام درقاب رسانهملی که رئیس سازمان صداوسیما بارها بر آن تاکید کرده است.غلامرضا آذری، استاد ارتباطات دراینخصوص به جامجم میگوید:اینکه مخاطب خودش را در رسانهای ببیند که متعلق به خودش است، اتفاق بسیار خوبی است. چون رسانهای موفق است که نگاهش یکطرفه و جانبدارانه نباشد. کسی که در یک روستا و نقطهای دورافتاده است هم از این آب و خاک و رسانه سهمی دارد. چه اشکالی دارد از چنین فردی برنامه بسازیم و نشان بدهیم. چون همین میزان دورافتادگی فرد از پایتخت باعث میشود میزان توجهش به رسانهملی بیشتر شود و اعتماد عمومی هم به رسانهملی بالاتر رود. وی همچنین تاکید میکند: من معتقدم کارگردانی سریالهایی مثل نونخ و از این دست، خیلی کار سختی است و مثل راه رفتن روی لبه تیغ است. چون سعی بر این است که همه را راضی نگه داریم. از طرفی کار برای مخاطب عام با مخاطب خاص خیلی تفاوت دارد؛ ضمن اینکه من فکر میکنم در کنار شناختی که برنامهساز یا فیلمساز باید از آن فرهنگ و قوم داشته باشد، باید در کنارش یک جامعهشناس و مشاور علمی، فرهنگی و قومی وجود داشته باشد؛ چون کار و حرفه عدهای مطالعه فرهنگهاست و باعث جهت دادن به نگاه فیلمساز میشود و میزان تاثیرگذاری اثر را بیشتر میکند. بنابراین حضور یک مشاوراعم ازجامعهشناس یا انسانشناس به آن سریال معنا میدهد. یعنی به ابعاد گستردگی اثر کمک میکند. با کمک مشاور هم میتوان مخاطبشناسی کرد.
خارج شدن از نگاه موزهای
شاید اگر قدری به گذشته برگردیم، تولید مجموعهها و برنامههای مرتبط با فرهنگ اقوام ایرانی قدری با نگاه موزهای همراه بود، کما اینکه تمرکز اصلی تولید مجموعههای تلویزیونی بر نمایش خانههای سنتی و قدیمی بود که شاید در برخی مواقع، باعث دور بودن از فضای امروزی میشد اما نگاهی به مجموعههای تازه مثل چند فصل سریال نونخ نشان از آن دارد که شخصیتها حالا با حفظ اصالت خود، حال و هوای امروز را در خود دارند، بهطوریکه مخاطبان راحتتر میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و برایشان باورپذیرتر است. حسین ولینژاد، استاد موسیقی خراسان در همین رابطه به جامجم میگوید: ما همین مسأله را مطرح کردیم؛ اینکه ممکن است کار و هنر من قدیمی باشد اما در همین اتفاق هم میتوان بهروز بود و با نسل جوان ارتباط برقرار کرد. به هر حال نسلهای امروزی نیاز به خوراک خوب در زمینه هنر و موسیقی دارند. از طرفی باید با فرهنگ اصیلی هم که دارند آشنا شوند. تلفیق بهروز بودن و اصیل بودن شاید کار سختی باشد اما غیرممکن نیست. مثلا میتوان روی موسیقی مقامی، شعر حافظ خواند. یعنی موسیقی ما بهقدری غنی است که قابلیت این مسأله را دارد. میتوان کاری کرد که جوانهای امروزی هم با آن ارتباط بگیرند. چون جوان امروز هر نوع موسیقی را میشنود و باید با موسیقی خوب و اصیل آشنا شود. مثالی در اینباره میزنم. شاید عدهای از خواندن من و سبک من در موسیقی خوششان نیاید اما ممکن است از دوتار من خوششان بیاید و به این سمت و سو بروند. همین مسأله باعث میشود تا با موسیقی اصیل آشنا شوند و با آن انس بگیرند.
کلام آخر
مسأله وحدت ملی نکتهای است که از برآیند صحبت کارشناسان میتوان به آن رسید و باور داشت که در صورت توجه به آثار اینچنینی، میتوان به یک وحدت یکپارچه و همیشگی امید داشت. درست مانند چیزی که غلامرضا آذری، استاد ارتباطات به آن اشاره کرده و از این گفته بود که مخاطب خودش را در رسانهای ببیند که متعلق به خودش است. نکتهای که به نظر میرسد طبق گفته حسین ولینژاد استاد موسیقی خراسان، امسال بیشتر از سالهای گذشته به آن توجه شده و در برنامههای ماه مبارک رمضان و نوروز رسانهملی به آن پرداخته شد؛ حرکتی که میتواند سرآغازی برای یک مسیر ادامهدار باشد.
نیمنگاه
امسال در اغلب ویژهبرنامههای ماه رمضان و نوروز در رسانهملی به اقوام توجه بسیاری شد
سریهای مختلف سریال نونخ نشان از آن دارد که شخصیتها با حفظ اصالت خود، حال و هوای بهروز دارند
سریالهایی که توانستهاند از ظرفیتهای فرهنگی و نشانههای تمدنی و قومی در استانهای مختلف بهره ببرند، ماندگار شدهاند
درکنار شناختی که برنامهساز یا فیلمساز باید ازهرفرهنگ وقوم داشته باشد، لازم است در کنارش یک جامعهشناس و مشاور علمی، فرهنگی و قومی وجود داشته باشد.