در اینجا سؤال مهمی به ذهن خطور میکند که لازم است به آن پاسخ داده شود: اینکه در احصای ظرفیتهای صنعتی یک کشور، چه فاکتورها و مؤلفههایی رابایدمدنظرقرارداد وتبعات نگاه غیرواقعبینانه در قبال ظرفیتهای بالقوه و بالفعل صنعتی یک کشور چیست؟
واقعیت این استکه معادلات صنعتی درجهان امروز رامیتوان بااستنادبه سه شاخصه کلان یعنی«میزان تقاضای داخلی و بینالمللی»، «توان تولید در وضعیت موجود» و«توان تولید در وضعیت مطلوب» مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. احصای ظرفیتها، دقیقا همان حلقه مفقودهای است که این سه شاخصه را با یکدیگر متصل میسازد. در این میان، هدفگذاری کشورها در عرصه تولیدات صنعتی و عرضه آنها در بازارهای هدف، باید تابعی از همین ظرفیتها باشد. بدیهی است که تجمیع ظرفیتهای بالقوه و بالفعل جهت تولیدات صنعتی در کشورمان امری مطلوب محسوب میشود و باید در مسیر احصا و در مواردی احیای آنها گام برداشت، هر چند که در اینجا باید تابع منطق و محاسبات دقیق بود. آنچه مطلوب ماست، ایجاد نسبتی گویا، قابل محاسبه و شفاف نسبت به ظرفیتهای تولید و محصول نهایی است. همانگونه که تاکید شد در این مسیر نباید دچار محاسبات ایدهآلگرایانه (فراتر از حد ظرفیت کشور) یا در مقابل نادیده گرفتن تواناییهای بالقوه و احصا نشده گردید. این نگاه واقعبینانه به خودی خود، حضور موثر ما را در بازار تضمین و نسبت ما را با دیگر شرکا یا رقبا نیز مشخص خواهد کرد.
محمدحسین چشمبراه | تحلیلگر حوزه صنعت و تجارت