از میانه حرفهای او دادههای جالب توجه دیگری هم میتوان استخراج کرد. بهعنوان نمونه او گفته در حالی که سن ورود به بازار کار در کشورهای دیگر ۱۸ سال است، این مهم در ایران از ۳۰سالگی آغاز میشود! اما او آنچه را فاجعهبار خوانده، همان افزایش سن ازدواج در جامعه ایرانی است؛ اتفاقی که ارتباط مستقیمی به وضعیت جمعیتی ایران دارد و همین موضوع هم نشان از این دارد که پنجره جمعیتی ایران با شتاب بیشتری به سمت بستهشدن میرود. این گفتهها را میتوان در کنار آمارهای هفته گذشته مرکز آمار ایران قرار داد که اعلام کرده بود جمعیت ایران تا چند سال دیگر به بالاترین اندازه خود یعنی ۹۳ میلیون میرسد و پس از آن روند نزولی جمعیت ایران آغاز خواهد شد. همه این دادهها یک بحران فراگیر مهم اجتماعی و سیاسی را هشدار میدهد؛ از کاهش نیروی کار گرفته تا فروپاشی نظام درمان و وابستگی حوزههای بسیار به اغیار. شاید منشأ همه این موارد اما همین ماجرای ازدواج باشد. ازدواجی که به نظر میرسد برای جوانان سالبهسال سختتر شده است. مهمترین تسهیلاتی که برای تشویق به ازدواج صورت گرفته، وام ازدواج (و البته افزایش رقم آن در هر سال) است؛ وامی که البته هنوز هم که هنوزاست با سنگاندازی بانکها روبهروست و همین مهمترین مشوق برای ازدواج نیز بهنوعی گذر از هفتخوان رستم است. البته ایران همچنان در مقایسه با دیگر کشورها جایگاه بدی ندارد اما آنچه مهم است اینکه شتاب تنزلی ایران در این دادهها هولناک است.بهعنوان مثال سن ازدواج زنان در کشور سوئد ۳۳.۷سال است و در رتبه اول بالاترین سن ازدواج زنان قرار دارد و ایران در این فهرست با سن ۲۳.۱سال دررتبه۴۸ و تقریبا در میانههای جدول قرار دارد.این آمار مربوط به سال۲۰۱۶است و طبق آمار سازمان ثبت احوال کشور درسال۱۴۰۰، میانگین سن ازدواج زنان به ۲۵.۲سال رسیده است. این افزایش سن که ممکن است به دلایل مختلفی همچون سختشدن شرایط اقتصادی، طولانیشدن تحصیلات دانشگاهی، شاغلشدن دختران و مسائلی از این قبیل رخ داده باشد، ممکن است تبعات سختی برای جامعه و خود دختران در پی داشته باشد. بعضی از این تبعات شامل کاهش انعطافپذیری در زندگی مشترک، ازدواج اجباری صرفا بهدلیل بالا رفتن سن و در پی آن افزایش طلاقهای عاطفی و رسمی، مشکلات باروری و شیوع تکفرزندی است.